آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
دستگاه آب یونیزه قلیایی کرهای
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1870859865

ضرورت تجدید نظر در شیوههای تبلیغ/ فعالیتهای تبلیغی مسیحیان
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتاری از امام موسی صدر؛
ضرورت تجدید نظر در شیوههای تبلیغ/ فعالیتهای تبلیغی مسیحیان

شناسهٔ خبر: 3781690 - چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۵
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } وقتـی متذکـر نوع فعـالیت مسیحیـان میشوم، دلم آتش میگیرد. این مردمی که دینشانْ دینِ رهبانیت است، آن هم رهبانیت تارک دنیا! اینها چطور اینقدر منظم شدهاند؟ به گزارش خبرگزاری مهر، نوشته زیر متن کامل سخنرانی امام موسی صدر است که در تاریخ هفتم مهر ۱۳۴۴ در مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی قم در حضور بزرگانی چون آیات عظام سید کاظم شریعتمداری، شیخ مرتضی حائری، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی، استاد شهید مرتضی مطهری، و جمع کثیری از علما و فضلای آن روز حوزه علمیه ایراد شده است. * «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیـمِ. الرَّحْمَنُ. عَلَّمَ الْقُرْآنَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ. عَلَّمَهُ الْبَیَانَ. الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍِِِِِ. وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ. وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ. أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ.» [۱] برای بنده موجب بسی افتخار است که خارج از برنامه دعوت شدهام و آقایان اجتماع کردهاند تا به این سخنرانی گوش فرا دهند. این افتخاری را که به بنده محول شده است تکریم و احترام فوقالعادهای میدانم و از این بابت به خود میبالم. البته آقایانی که این افتخار را به بنده دادهاند خیلی هم راه دوری نرفتهاند. چون آخر، بر فرض هم که لیاقت ذاتی نداشته باشیم، یک سربازِ از جنگ برگشتهایم. یعنی محل کار ما را خداوند متعال در جایی قرار داده که سینهبهسینه در مقابل دشمن هستیم. کاملاً تلخیِ کوتاهی کردن را حس میکنیم. ضربتهای شکننده و خردکننده دشمنان اسلام را از نزدیک لمس میکنیم. یعنی، بنابه اصطلاح جنگی، در خطّ مقدّمِِِ آتش هستم. خوب، اگر سربازی را که از جبهه برگشته مورد تکریم و احترام قرار دهند، کارِ نابهجایی نیست. امیدوارم که بتوانم، در این مدت خیلی کوتاه، خلاصهای از مشاهدات و اطلاعات خودم را به عرض برادران عزیزم که در اینجا تشریف دارند برسانم، تا انشاءاللَّه مورد استفاده قرار گیرد و برای این مؤسسه، که به نظر بنده فجر امیدی در تاریخ تبلیغات شیعه است، ذخیرهای باشد، و نیز قدمی در راه به ثمر رسیدن این جهادها و فعالیتها. نظم و انضباط از نظر قرآن آیهای را که در ابتدای سخنانم از سوره الرحمن قرائت کردم، مورد توجه قرار میدهم: «وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ.» از این آیه چه چیزی به نظر آقایان میرسد؟ خداوند در مقام بیان نعمتهای خود، پس از ذکر چند نمونه، میفرماید که «آسمان را برافراشت.» بعد میفرماید: «و ترازو گذاشت.» خدا آسمان را برافراشت و ترازو گذاشت. خداوند کجا ترازو گذاشت؟ این ترازویی که خدا گذاشته، آنگاه که آسمان را برافراشته، کجاست؟ شاید معنایش اینطور باشد که بنده میفهمم، که منظور از «وضع المیزان» این است که جهانی که خدا خلق کرده و آسمانی که برافراشته، بر اساسی منظم، دقیق و حسابشده بوده است. یعنی خدا این جهان آفرینش را بر اساس حسابی دقیق، که با ترازو سنجیده شده، خلق کرده است. عالم منظم است. بهخصوص که قبل از آن به آیه «الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ» نیز اشاره شده است. یعنی خورشید و ماه پدیدههایی حسابشده هستند. منظور آن است که در این آیه اعلان شده است که ایّهاالناس، این عالم بزرگی که ما در آن زندگی میکنیم، با نهایت دقت و نظم و انضباط برقرار شده است. یعنی نظم و انضباط بر جهان حکومت میکند. خوب، چرا خدا این حرف را به ما میزند؟ «أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ.» برای اینکه ما هم اگر بخواهیم فرزند این دنیا باشیم، اگر بخواهیم زنده باشیم، اگر بخواهیم فعالیت و تلاشمان به ثمر برسد و اگر دوستدار خلودیم، باید منظم کار کنیم. بَلبَشو و بینظمی، جز فنا در این دنیا، نتیجه ای ندارد، زیرا دنیایی است که همهچیزش منظم است. ما هم اگر منظم باشیم، به ثمر میرسیم. و اگر بخواهیم به ثمر برسیم و از عمرمان نتیجه بگیریم، باید منظم باشیم. این اصل به ما یاد میدهد که در همهچیزمان، در زندگیِ داخلیمان، در زندگیِ مالیمان، در وضعِ درسخواندنمان، در وضعِ جوابِ نامه نوشتنهایمان، در معاشرت با دوستانمان، در روش تحصیلی و روحانیمان، در روش تبلیغاتیمان و در هرچیزی که در اداره آن سهیم هستیم، باید منظم باشیم. اگر منظم نباشیم، نابود و بیاثر خواهیم شد؛ درست مانند کسی که در شهری با هوای استوایی و گرم بخواهد لباس پشمی به تن کند و برای گرما آماده نباشد، یا کسی که در زمستان بخواهد لباسی نازک بپوشد، یا کسی که برخلاف جریان آب بخواهد شنا کند. چنین آدمی البته نمیتواند موفق شود. دنیا بر اساس حق و عدل و انضباط و نظم استوار است. اگر کسی بخواهد بینظمی کند، در این دنیا به نتیجه نمیرسد. و هیچ تردیدی در آن نیست. حالا، این مطلب از آیات بسیاری استنباط میشـود. اینکـه جهانِ آفرینش جهانی منظم است، هرچیزی به مقدار است، «وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» [۲] و «وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ» [۳] بارها در قرآن تکرار شده است، و آقایان بهتر میدانند. شاید دهها آیه بهخصوص این مسئله را به انسان تذکر میدهد، که این عالم منظم است، دقیق است، حساب دارد؛ بادش، هوایش، آفتابش، بارانش، موج دریایش، بادهای موسمیاش، شب و روزش، کوتاه و بلند شدن روز و شبش، همه و همه روی حساب است. ای انسان، تو هم، اگر میخواهی موفق شوی و اگر میخواهی در این جهان از عمرت بهره ببری و به نتیجه برسی، باید با جهانِ آفرینش هماهنگ باشی و منظم شوی. این سخنِ قرآن است. حال اگر کسی گفته است که بینظمی بهتر از نظم است، به نظر بنده خلافِ آن چیزی است که ما از قرآن میفهمیم. این یک مقدمه مختصر. دنیای امروز دنیای تشکیلات است اما مقدمه کوتاه دوم: بنده نمیخواهم تفسیر بگویم یا نصیحت کنم، یعنی زیره به کرمان ببرم. بنده میخواهم مشاهدات خود را برای آقایان بیان کنم. منتها یک مقدمه مختصر برای آقایان عرض کردم. مقدمه دوم، و باز کوتاه، این است که روزگاری، در صدها سال پیش از این، همهچیز در دنیا به صورت فردی بود. دولتش دیکتاتوری بود، استبداد بود، فردی بود؛ تجارتش بر اساس معاملات فردی بود؛ یکنفر یکنفر تاجر بودند؛ دخل و خرجش را هرکس خود تنظیم میکرد؛ همهچیز در دنیا صورت فردی داشت: زراعتش، تجارتش، درس خواندنش، دولتش، سیاستش، روزنامهاش و همهچیز به شکل فردی بود. در آن زمان، اگر ما، یعنی قوای دینی و راهنمایان اخلاقیِ بشر، به صورت فردی فعالیت میکردیم، تا حدودی معقول و موجه بود. عیبی نداشت. برای اینکه ما هم هماهنگ با همه بودیم. یکی در مقابل یکی. آنها تنها بودند، ما هم تنها بودیم. اما امروز همهچیز به صورت دسته جمعی و سازمانیافته درآمده است: دولتها تشکلها و سازمانها دارند؛ تجارت به صورت شرکتهای وسیع و محیرالعقول درآمده؛ تبلیغاتْ مؤسساتِ وسیعی دارد؛ مطبوعاتْ مشی واحد اتخاذ کرده اند؛ سیاستمدارانْ احزاب را بهوجود آورده اند؛ فلاحت و کشاورزی مکانیزه شده و در قالب شرکتها درآمده است. در این دنیای سازمانی، اگر ما باز بخواهیم تکرَوی کنیم، به نظر من، نهایتِ سادگی است. ما اگر امروز عملِ دستهجمعی نداشته باشیم کلاهمان پسِ معرکه است. که هست! برای اینکه همهچیز منظم و تشکیلاتی و سازمانی است. شما جایی نشان دهید که تنها پیش بروند، بیسازمان راه بروند، بیتشکیلات پیش بروند، یا تکروی کنند. نمیتوانید پیدا کنید. اینها دو مقدمه عرض بنده بود. مقدمه اول اینکه جهان منظم است، پس نمیشود بینظم زندگی کرد. مقدمه دوم اینکه جامعه امروز همهچیزش مؤسساتی، سازمانی و تشکیلاتی است و اگر ما بخواهیم بیسازمان و بیتشکیلات فعالیت کنیم، موفق نخواهیم شد. حالا اگر این دو مطلب را پذیرفتید که چه بهتر. اگر هم نپذیرفتید، به پنجاه سال پیش تا حالا میماند که همهمان خُرد شدیم، له شدیم، قوایمان تلف شد، هرکس به راه خودش رفت، هرکس با دیگری تضارب و تزاحم داشت و مشکلات بیشماری پیش آمد. نتیجه هم این شد که دیگران هزاران فرسنگ از ما پیش افتاده و رفتهاند، اما ما هنوز همینجا هستیم و باز هم میمانیم. میل خودتان است. میخواهید بپذیرید، نمیخواهید هم نپذیرید. اینها دو مقدمه کوتاه بنده بود. مشاهدات من از نظم و تشکیلات دیگران حالا برای اینکه عرض کنم دیگران چگونه منظم و سازمان یافته هستند، مشاهدات خود را بیان میکنم. لبنانی که بنده در آن هستم، یکی از پایگاههای مسیحیت و بلکه بزرگترین پایگاه مسیحیت غربی در خاورمیانه است. چون آقایان میدانند که مسیحیت در آغاز دچار یک شکاف بزرگ شد: مسیحیت غربی که تابع پاپ بود، و مسیحیت شرقی که از آن جدا شد و اُرتودوکس نامیده شد. مسیحیانِ غربیِ تابعِ پاپ را تصور نفرمایید که یک فرقه هستند. کلمه «کاتولیک» به معنای مجموعه است، نه یک فرقه معین. فرَقِ بسیار متعددی هستند که همه در لوای واتیکان و پاپ زندگی میکنند. اینها یک شاخهاند. شاخه دوم، مسیحیانِ شرقی یا «ارتودوکس»ها هستند. ارتودوکسها مرکزیت جهانی ندارند. تابع پطرکهای خودشان هستند. هر منطقه وسیعی یک پطرک و، به تعبیر صحیحتر، یک پَطْرِیَرْک یا، به تعبیرِ عربیِ قدیمِ ما، که در مباحثات حضرت رضا و حضرت جواد میخوانیم، بَطْریق دارد. بنابراین، هر منطقه ارتودوکسنشین یک پطرک دارد. رئیس هم ندارند. منتها سنّت بر اینجاری شده است که پطرکِ استانبول، که امروز آسیناغوراس نام دارد، پطرکِ مسکونی نامیده شود. یعنی اولین مقام ارتودوکسی دنیا، که بر سایر پطرکها رهبری ادبی و اخلاقی دارد، نه اینکه، مثل پاپ، پیشوای دینیشان باشد. پاپ پیشوای دینیِ کاتولیکهای دنیاست. کمی از مطلب دور افتادم. همانطور که عرض کردم، مشاهدات بنده بیشتر ناظر به لبنان است که مرکز فعالیت کاتولیکها یعنی پیروان پاپ در خاورمیانه است؛ چه فرقه روم کاتولیک، چه فرقه مارونی و چه فرقه ارمن کاتولیک و چه فرقه سریان کاتولیک. چهار فرقه طرفدار و پیرو پاپ در لبنان فعالیت میکنند. بنابراین، بنده مشاهداتی از کار مسیحیان دارم. از طرفی سفری نیز به فرنگ رفتهام. واتیکان را دیدهام، در جلسه تاجگذاری پاپ شرکت کردهام؛ و لذا از تشکیلات و مؤسسات کاتولیکی جهان هم تا حدودی از نزدیک مطلع شدهام. دیگر آنکه سفری نیز به آفریقای شمالی و قاهره داشتهام و از مؤسسات اهل تسنن نیز تا حدودی اطلاع پیدا کردهام. ارتباط زیادی هم به واسطه لبنانیهای مقیم آفریقا با آفریقای سیاه دارم. لذا از فعالیت مسلمانها در آفریقا کمی مطلعم. در بعضی از کنگرههای اسلامی جهان شرکت کردهام و با مسلمانان دنیا و رهبران دینی آنها هم کمی آشنا هستم. یعنی میخواهم یک تصویر اجمالی و خلاصهای از فعالیتهای مسیحیان و مسلمانان غیرشیعه برای آقایان ترسیم کنم. فعالیتهای تبلیغی مسیحیان اما مسیحیان: خدا میداند که وقتـی متذکـر نوع فعـالیت مسیحیـان میشوم، دلم آتش میگیرد. این مردمی که دینشانْ دینِ رهبانیت است، آن هم «رَهْبَانِیَّهً ابْتَدَعُوهَا،» [۴] به قول قرآن «مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ،» [۵] رهبانیت تارک دنیا! اینها چطور اینقدر منظم شدهاند؟ در مجلهای به نام لایف، که یک شمارهاش مخصوص تشکیلات کاتولیکی دنیا بود، خواندم که سازمان کاتولیکهای دنیا آنقدر منظم است که تمام احزاب دنیا، حتی احزاب سرّی و زیرزمینی روسیه را پشت سر نهاده است. شما تصور کنید که با حکومت پلیسی که در روسیه است، اگر یک حزب سرّیِ ضدِّ دولتی بخواهد در آنجا فعالیت کند، چه مقدار باید منظم و دقیق باشد. این مجله میگوید تشکیلات کاتولیکی دنیا از احزاب سرّی دنیا هم منظمتر و مجهزتر است. این مردمِ تارک دنیا چنین تشکیلاتی دارند. حالا ببینیم که چگونه کار میکنند. تشکیلات اینها چند رشته فعالیت دارد: یک رشته، رشته کلیساهایشان است. به قول خودشان (مسیحیان عرب)، مؤسساتی که رعایت ابرشیه میکنند؛ یعنی منطقهای دارند که اسم مردم را رعیت میگذارند و اسم کشیش یا مطران یا پطرک را راعیِ رعیت، یعنی شبان این گوسفندان. راعی ابرشیه همان راعی منطقه است. این فرقه را «راعویه» مینامند. یعنی فرقهای که کلیساها را اداره میکند، نماز میگزارد، تشریفات اکلیل و عقد و ازدواج انجام میدهد و مراسم مذهبی را در وفیات، که عربها به آن جنات میگویند، بهجای میآورد. بنابراین، کشیشها و ادارهکنندگان کلیساها یک دستهاند. دسته دیگر متولّیان دیرهایی در مسیحیت هستند که از نظام کلیساها استقلال دارند. این دیرها خود مؤسسات مستقلی هستند که ابتدا منفصل از واتیکان پدید آمدند، اما بالاخره به آن ملحق شدند. این دیرها خود چند دستهاند. در درجه اول و از همه آنها مهمتر، «ژزوئیتها» یا «یسوعیها» هستند. کتاب المنجد را همه ملاحظه فرمودهاید که میگوید: «الآباء الیسوعیین». این یسوعیها همان ژزوئیتها هستند. اینها فرقه بزرگی هستند. رئیس یسوعیهای دنیا را پاپ سیاه مینامند. اینها درحقیقت حکام واتیکان هستند. میگویند پاپ سلطنت میکند و نه حکومت، یعنی حکومت واقعی به دست ژزوئیتها یا یسوعیهاست. یسوعیها هستند که اداره امور واتیکان در دنیا را بر عهده دارند. البته، دیرهای دیگری هم هستند: مثل دیر «فرانسیسکن» و دیر «دومنیکن». در لبنان دیری است به نام دیر «عبرین»، و نیز دیری هست که «کسلیک» نامیده میشود. اینها انواع دیرهایی هستند که استقلال دارند. تشکیلات اینها را بعداً عرض میکنم. دیرِ جدیدی را هم بهوجود آورده اند که دیر «کارگری» نام دارد. وظایف کلیسا ایـن تشکیلاتِ بسیـار مقتـدرِ کلیسا، در اداره امورِ مذهبـیِ مـردم بهقدری دقیق است که اگر در دهی از دهات تنها یک خانواده مسیحی حضور داشته باشد، روز یکشنبه کشیش مخصوصی به آنجا میرود تا مراسم اقامه نماز را انجام دهد. در لبنان دهی هست که مرکز شیعیان است و جبع نام دارد. یا به قول خود لبنانیها «جباع». همان جایی که «جبعیجبعی» میخوانیم. ده مهمی است. همه ساکنان آن شیعه هستند و منطقه پیرامون آن هم شیعهنشین است. در این ده یک خانواده، تنها یک خانواده مسیحی وجود دارد. نه اینکه بخواهم مبالغه کنم. تنها یک خانواده، شامل پدر و مادر و دو سه تا بچه، مسیحی هستند. این ده کلیسایی دارد. آقای کشیش روزهای یکشنبه میآید، در کلیسا اقامه نماز میکند و بازمیگردد. ده دیگری هست به نام روم که نصف جمعیّتِ آن مسیحی است و نصف دیگر آن شیعه. البته، آن نیمهای که مسیحی است، جمعیت چندانی ندارد. یعنی سکنه آن چند نفری بیشتر نیستند. شاید مجموعاً به هشتاد نفر نرسند. این ده یک مدرسه دارد. روزهای یکشنبه کشیشی برای تعلیم امور دینی محصلین به ده روم میآید، درس خود را میدهد و بازمیگردد. یعنی شما در تمام نقاط دنیا، یک مسیحی که کلیسا از او غافل شده باشد و به او نرسد و روز یکشنبه امکان نماز را برایش فراهم نکند، اصلاً نمییابید حالا شما تمام کاتولیکهای دنیا را تصور بکنید که بالغ بر ۵۰۰ میلیون نفر هستند. اینکه این ۵۰۰میلیون نفر را اینها چطور باید کنترل بکنند، خدا میداند. خوب، در مقابل اینها ما هستیم، کـه در وسط افتادهایـم و شدهایم مثلِ گوشت قربانی. دهاتی داریم که مسیحیها در آن تبلیغ میکنند؛ دهاتی داریم که سنیها در آن تبلیغ میکنند؛ دهاتی داریم که بهاییها در آن تبلیغ میکنند؛ و همینطور الی آخر. خوب، این وضع کلیساهای مسیحی است. البته، غالباً مدارسی هم وجود دارند که تابع کلیساها هستند. اینها نظیر همان ملاهای قدیم ما هستند، که در هر دهی به صورت مدرسه تأسیس شدهاند. کشیشها این مدارس را اداره و در آن تدریس میکنند. سازمان وسیع دیرها قسمت دوم که بسیار عجیب است، مسئله دیرهاست. یسوعیها را برای شما مثال میزنم. این یسوعیها اول در اثر کوتاهیهایی که کلیسا طی قرون وسطا نسبت به امور دینی و مذهبی و علمی کرد، شکل گرفتند. لوتِری آمد، پروتستانها آمدند و از کاتولیکها منفصل شدند. جوانانی بودند که به نام یسوعی متشکل شدند و یک سلسله کارهایی شروع کردند. آمدند و دیدند که روحانیت از مردم دور شده، به صورت اشرافی درآمده، به صنف معینی بدل گشته و از مردم فاصله گرفته است. ایشان برای اینکه با مردم نزدیک شوند، آمدند و مؤسساتی درست کردند که درحقیقت صبغه فرهنگی داشت. دانشگاه تأسیس کردند، مدرسه درست کردند و کشیشهایی تربیت کردند که غیر از کشیش بودن، وکیل عدلیه هم هستند، مهندس، طبیب، معلم، استاد دانشگاه، فیزیکدان و شیمیدان هم هستند و هکذا. تمایز اینها با مردم عادی فقط یک یقه سفید است والّا لباسشان عیناً لباس عادی است. کارشان هم اداره امور بیمارستانها، دانشگاهها، مدارس حرفه ای، دارالأیتامها و درمانگاههاست. طبیبی هست در نهایت دقت و مهارت، در عین حال کشیش هم هست. اگر برای شما عرض کنم که روبرت کخ، کاشف میکرب سل، کشیش بوده است، تعجب نکنید. اگر عرض بکنم که بسیاری از کاشفین نظریات جدید کشیش بودهاند، تعجب نکنید. یکی از اینها همین کشیش بلژیکی لومتر است که اصل توسعه عالم را کشف کرد؛ که عالم دائماً گستردهتر میشود. همین نظریهای که با آیه کریمه «وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» [۶] منطبق است. یعنی عالم در حال توسعه است. این نظریهای که در قرآن به آن اشاره شده است، توسط یک کشیش بلژیکی به نام لومتر طرح شد. با اینکه کشیش است، اما اطلاعات کیهانی او بهقدری زیاد است که نظریاتش مورد اقتباس همه دانشمندان است. یعنی شما در میان طبقه کشیشها میتوانید طبیبهای خوب، مخترعهای بنام، فیزیکدانهای خیلی مهم، شیمیدانهای خیلی مهم، وکلای عدلیه معروف و ریاضیدانان برجسته بیابید. بنده در بیروت دوستی دارم که در سلسله سخنرانیهایی که اخیراً درباره اسلام و مسیحیت در لبنان انجام میشود، شرکت میکرد. نامش أب فرانسوا دوپریلاتور است. «أب» یعنی کشیش. این مرد، استاد فیزیک و بزرگترین فیزیکدان در خاورمیانه است. کشیش هم هست. اتفاقاً لباسش هم لباس کشیشی است. مرد بسیار عالمی است و در عین حال، کشیش هم هست. اینها با این اوصاف چه کار کردند؟ آمدند و مجاری امور را بهدست گرفتند. همان مجاریالاموری که بر اساس اخبار و احادیثِ ما باید بهدست «العلماء باللَّه» باشد. این مجاری امور را بهدست گرفتند. مهندس، طبیب، وکیل عدلیّه، ریاضیدان، فیزیکدان و... آنوقت خدا میداند که اینها در مؤسساتشان چه میکنند. تصور نکنید که صریحاً تبلیغ مسیحیت میکنند. هرگز. بلکه با علم، با اخلاق و با روش مردمداری، مردم را جذب میکنند. بنده در طول سال گذشته ۱۴جلسه با جوانی به نام شفیق قاسم اهل صیدا، که سنی است، صحبت کردهام. این جوان در مدرسه یسوعیهای لبنان مشغول درس خواندن بود، و بعد از اینکه درسش تمام شد و تصدیق کلاس دوازدهمش را گرفت، مسیحی شد. یعنی صریحاً مسیحی بودن خود را اعلان کرد. پدر و مادرش به وحشت افتادند. به این و آن مراجعه کردند، به این آقا شیخ سنی و به آن یکی، اما هیچ فایدهای نداشت. بالاخره، پیش ما آمدند و گفتند آقا، این از دین اسلام خارج شده، فکری به حالش بکنید. ما هم ملاقاتها را شروع کردیم. دیدم که واقعاً نه تنها مسیحی عادی شده، بلکه در اثر تبلیغات مدرسه یسوعیهای لبنان، مسیحی بسیار متعصب و علاقهمندی هم شده است. ما در آنجا جوانهای معروفی از شیعه داریم که مسیحی شده اند. تصور نکنید که مسیحی نمیشوند. ما جوانی داریم از خانواده عسیران، که از خانوادههای محترم شیعه در لبنان است. او الان کشیشی شده است به نام عفیف عسیران. یک استاد دانشگاه آمریکایی بیروت هم هست به نام دکتر ماجد فخری، که او هم مسیحی شده است. چنین نمونههایی وجود دارند. تصور نکنید که مسلمانها از اسلام بیرون نمیروند. خیر، بیرون میروند، خوب هم بیرون میروند. به هر حال، کشیشانی که عرض کردم، مجموعهای از خبـرگان و متخصصینی هستند که در همه رشتهها دستی دارند و اداره امور دانشگاهها را بر عهده دارند. اینگونه مؤسسات اینقدر به کلیسا خدمت کرده اند، که عرض کردم رئیسشان را پاپ سیاه مینامند، و درحقیقت اینها قدرت واتیکان را در دست دارند. اینها در دنیا متجاوز از چند هزار دانشگاه دارند. آقا بشنوید. یک مؤسسه دینی مسیحی چند هزار دانشگاه دارد. چند هزار بیمارستان دارند. چند ده هزار مدرسه و درمانگاه و دارالأیتام و مدرسه حرفه ای و مؤسسات مشاورهای و روضهالأطفال و مهدکودک و سالنهای ورزشی و سالنهای سخنرانی و، هزار برابرِ این، مؤسسات اجتماعی دارند... اینها طبق آماری که خودشان دارند، ۳۰۰ میلیون نفر از مردم دنیا را باسواد کرده اند. آقا هرچه باشد، ۳۰۰ میلیون نفر آدم بیسوادی که باسواد شدهاند تحت تأثیر اینها قرار میگیرند. البته، همهشان هم مسیحی نشدند، اما بسیاریشان شدند. این مؤسسه تنها یک دیر از دیرهای مسیحیان، به نام دیر یسوعیهاست. و هکذا سایر دیرها... اضف الی ذلک دیرهای فرانسیسکن و دومنیکن و عبرین و کسلیک و هزار جور دیر دیگر، که استقلال داخلی و مالی خود را حفظ کردهاند و، در عین حال، از ارتباطی هرمی با واتیکان برخوردارند. کار مسیحیها اینگونه است. آن وقت خدا میداند که چطور دارند در این دنیا رخنه میکنند و همهجا را میگیرند. در خودِِِ لبنان دیری هست به نام عبرین، دیری کوچک که در میان بیابان قرار دارد و کشیش تربیت میکند. رفتهرفته و در اثر فعالیت کشیشها، مدرسههایی تأسیس شده است. تنها دیر عبرین اکنون ۸۲ مدرسه دارد. دیر دیگری هست به نام کسلیک، که تازگی دانشگاهی هم تأسیس کرده است و دانشکدهای به نام «تشریع»، یعنی قانونگذاری، ایجاد کرده است. این دانشکده در شهری به نام جونیه در نزدیکی بیروت واقع است و از بنده نیز دعوت کرده است تا تشریع اسلامی را در آن درس بدهم. اینها نوع کار آنهاست. آن وقت میخواهید اثر عملشان چطور باشد؟ برای پیشرفت دین حق باید تلاش کرد شما تصور میکنید که حق مطلق، خودبه خود و بدون تلاش، پیش میرود؟ این حرف درست نیست آقا! بنده عبارتی از پیغمبر اکرم ص در روز بدر برای آقایان میخوانم، ببینید از این حرف چه درمییابید. پیغمبر ص در این دعا میفرماید که: «اللّهمَّ إن تَهلَکَ هِذه العِصابَهُ فَلَن تُعبَدُ بَعد.» [۷] یعنی خدایا، اگر این دسته کشته شوند، کسی دیگر عبادتت را به جا نمیآورد. عجب! معلوم میشود که اگر مردانی، محمدی، فداکارانی و اصحابی برای دین خدا تلاش نکنند، خدا عبادت نخواهد شد. دیگر از عبادت خدا که ما چیزی بر حقتر نداریم؟ پس اینکه دل ببندیم که دین ما حق است، مذهب ما حق است و خودبهخود راه خودش را باز میکند، به نظر بنده درست نیست. خیر. اگر ما تلاش نکنیم، همین دین حق و همین مذهب حق، آنطور که لازم است پیش نمیرود یا کمتر پیش میرود. این آقایان، همین دین را، همین روشهای ترک دنیایی و غیرطبیعی و ناهماهنگ با ذات انسانیشان را، با تبلیغات، بهشدت در اعماق قلبهای مردم نشاندهاند. چهارده کشیش برای تبلیغ به کشور اوگاندا رفتند. اوگاندا یکی از کشورهای آفریقایی است که آقایان حتماً اسمش را شنیدهاند. چهارده کشیش به آنجا رفتند و بومیان آفریقایی آنها را خوردند. شما خیال میکنید که از هدفشان دست کشیدند؟ خیر. چهارده زن تارک دنیا و دختران راهبه را به جای آنها فرستادند و مشغول تبلیغات شدند. آقا منفیبافی هم نباید کرد که بنشینیم بگوییم: آنها استعمار میکنند. خیلی خوب، اما اگر فداکاری نمیکردند، نمیتوانستند بروند. آنها رفتند و تبلیغ کردند. الان عده مسیحیان اوگاندا نسبت به پنجاه سال پیش صد برابر شده است. جنوب سودان را ببینید، و ببینید که از سه سال پیش که کشیشها را بیرون کردند چه حوادثی در آنجا پیش آمده است، که بالاخره هم ممکن است خدای نکرده به جدایی جنوب سودان از شمال آن منجر شود. ماسینیون، مستشرق بـزرگ فرانسوی را کـه روح اسلامی دارد، میشناسید، و حتماً شنیدهاید که در یکی از مجامع پاریس اعلام کرده است که اسلام دینی خدایی است. او کتابی به نام سالنامه دنیای اسلام در ۱۹۵۴ دارد که به چاپ رسیده است. ماسینیون در این کتاب مینویسد که طی سال ۱۹۵۴ شش میلیون نفر در آفریقای سیاه مسلمان شدند، اما با تبلیغات مسیحیها و تلاشهایی که به عمل آوردند، یک میلیون نفر از سیاهان نیز مسیحی شدند. البته، این طبیعی است. سیاههای بتپرست و سیاههای توتمیست و طرفدار درخت و روباه، بعد از اینکه مستقل شدند، دیدند که دینشان در عمل پاسخگو نیست. لذا به فکر دینهای آسمانی و جهانی افتادند. یهودیت، که دینی عنصری [نژادپرستانه] است و کسی را نمیپذیرد، مگر از راه بهاییها. چون بهاییها دست یهودیها هستند- فراموش نکنید. بنابراین، متوجه شدند که یا به مسیحیت یا به اسلام باید متوسل شوند. آنها دیدند که اسلام دینی است پاک که سابقه استعمار و غارتگری ندارد. از طرفی عقاید اسلامی روشن و واضح است. یک خدا دارد، نه سه تا، و عقایدش پیچیده نیست. پس اولاً دینی است که سابقه استعمار ندارد، ثانیاً پیچیدگی و مشکلی در اعتقادات ندارد، ثالثاً احکام عملی و سهلی دارد. این است که به اسلام روی آوردند. شش میلیون نفر در سال ۱۹۵۴ مسلمان شدند. خوب. اما بعد چه شد؟ به دلیل نبودن تبلیغ و مبلّغ اسلامی، نتیجه این شد که آمدند و آبروی اسلام را بردند. گفتند ببینید این مسلمانها چقدر عقب افتاده اند. ببینید چقدر در کشورهایشان کودتا رخ میدهد. ببینید چقدر کثیفاند. ببینید چقدر سطح علمشان پایین است. ببینید که در تمام این مدت، حتی یک جایزه نوبل را هم مسلمانها نبردند. چون مسیحیان تمدن اروپایی را با تمدن مسیحی خلط میکنند. در حالی که تمدن اروپایی هیچ ربطی به مسیحیت ندارد. تا وقتی که کلیسا در اروپا قدرت داشت، این تمدن جدید نبود. تمدن جدید، علیرغم مسیحیت در اروپا بهوجود آمد، و اصلاً تمدنی وثنی است نه تمدن مسیحی. به هر حال، گفتند که تمدن داریم و چنین و چنان... بعد هم بهواسطه همین دیرهایی که عرض کردم وارد عمل شدند. بچه مریض آفریقایی را وقتی یک مؤسسه سالم میکند آقا، بیسواد را که باسواد میکند و بعد هم به دانشگاه میفرستد، بیپول را که پولدار میکند، بیتربیت را که تربیت میکند، میدانید چه عاطفهای نسبت به این پدران تربیتکننده در او ایجاد میشود؟ شخصی در سنِگال هست که شاهدی بر این سخن است. سنگال یک کشور آفریقایی است که ۹۹/۵ درصد مردم آن مسلمان و ۰/۵ درصد آن مسیحیاند. با این حال، رئیسجمهور این کشور مسیحی است که سینگور نام دارد. سینگور یک بچهمسلمان و اتفاقاً یک بچه آخوند است. مسیحیها او را زیر بال و پر گرفتند و به مدرسه فرستادند تا باسواد شد. بعد هم او را به اروپا فرستادند تا استاد عظیم دانشگاه شد. وی الان یکی از فرهنگیان و باسوادهای بزرگ دنیاست که مسیحیان و مسلمانان سنگال در مقابل مقام علمی او تعظیم میکنند، و اخیراً هم رئیسجمهورش کردند. پس بنابراین، مردم را بهواسطه سعی در بهبود وضع دنیاییِ آنها جذب میکنند. این هم داستان دیرها. آن داستان کلیساها بود که ملاحظه فرمودید که در هیچ نقطه دنیا یک مسیحی نیست که بدون رهبری دینی باشد و اگر تنها یک خانواده مسیحی در دهی بود، وضع کلیسایش مرتب و وضع کشیشش مرتب است. این هم وضع دیرهایشان، مؤسسات فرهنگیشان، دانشگاههایشان، بیمارستانهایشان و دیگر سازمانهای عجیبوغریبشان، که واقعاً شگفتآور است. اینها یک ذره از کار مسیحیهاست. دنیای اهل سنت حالا بیاییم سـراغ سنیها ـ زُمَلاء و بـرادران دینی خودمـان. آنها هم تا حدودی منظماند. الان در آفریقای سیاه، در لبنان و در کشورهای دیگر، مبلغین فراوانی از الاَزهر میبینیم. در شهری که من زندگی میکنم، مردی هست به نام شیخ محیالدین حسن، که از الاَزهر فارغالتحصیل شده و در آنجا به وظایفش سرگرم است. هم وضع سنیهای صور را اداره میکند و هم فلسطینیهای پناهنده به آن منطقه را. هم نماز جماعتش را میخواند و هم بهخوبی به همه آنان میرسد. مؤسسات دیگری نیز دارند که با مؤسسات مسیحی مشابه است. مثلاً در لبنان مؤسسهای دارند به نام «المقاصد الخیریّه الاسلامیه». برادران سنیِ ما هم شروع کردهاند. الان متجاوز از ۱۸۰ مدرسه در دهات احداث شده است، مدرسههایی کوچک، حتی در دهات شیعهنشین. آثار کار آموزشی را هم میدانید چقدر است؟ بنده الان دِههایی در بعضی مناطق میشناسم که در اثر کار همین مدارس، جوانانشان تقریباً سنی شدهاند. برای پدرانشان هم فرقی نمیکند. در تمام نقاط دانشگاهشان مرتب و دارالتبلیغشان فعال است. در بیروت هم مؤسسهای دارند به نام «ازهر». تمام مناطق لبنان کنترل و احصا شده است و برای تبلیغ و مدرسه نیرو فرستاده میشود. البته، ازهر غیر از اینکه مبلغین حضوری میفرستد، مبلغین غیرحضوری نیز از مصر میآورد، که همان معلمها و فرهنگیها هستند. اینها یک سلسله دورههای خاص میبینند و به مناطق میروند. اما وضع ما آن داستانِ مسیحیها، این هم داستان برادران دینیمان، سنیها؛ آنهم بهطور اجمال. اما ما... ما شیعیانِ مرتضی علی، ما مردمی که اسلامِ خدا را با طاهرترین مذهبش معتقد و پیرویم، ما وضعمان چگونه است؟ تشکیلاتمان چگونه است؟ من چون در اینجا نشستهام، که عرض کردم فجر امید است، آزادم که این حرف را بزنم. واِلّا اگر در غیر اینجا و در غیر این مؤسسه بود، این حرف به نظرم ویرانگر میآمد، یعنی امیدتان را قطع میکرد. آقا، شما یک نفر را به من معرفی کنید که عدّه روحانیون را در ایران بداند. شما که افرادتان را نمیشناسید، چطور میخواهید کار کنید؟ چند تا شیعه در دنیا هست؟ بفرمایید. چند تا روحانی شیعه در دنیاست؟ بفرمایید. چند تا روحانی در ایران است؟ بفرمایید. مقدار تحصیلاتشان چقدر است؟ چند تا مسجد در ایران است؟ صلاحیت روحانیونی که در مناطق کار میکنند چقدر است؟ ارتباطشان با هم چگونه است؟ اگر یکیشان مریض و گرفتار شد، به چه وسیله ای میشود به او کمک کرد؟ من خیلی معذرت میخواهم که این مطالب را در حضور آقا [مرحوم آیتاللَّه العظمی شریعتمداری] عرض میکنم. اصلاً این حرفها چیست؟ آقایان، ما کجا میخواهیم زندگی کنیم؟ در کدام دنیا؟ نتیجه اش هم میدانید چیست؟ این است که نه تنها مسیحیان از ما میبرند، نه تنها یهودیها از ما میبرند، نه تنها سنیها دارند از ما پیش میافتند، ما هم در خواب خوش فرورفتهایم که آقا ابداً! شیعیان مرتضیعلی مگر ممکن است برگردند؟ بله آقا. بنده دیدهام شیعه مسیحی شده، دیدهام شیعه سنی شده، دیدهام شیعه وهابی شده، شما ممکن است دیده باشید، ممکن هم هست ندیده باشید، اینجا با دلی خوش نشستهایم، به حقّانیّت خودمان اعتماد داریم و خیال میکنیم که مطلب تمام شده است. کجا تمام شد آقا! آخر مگر میشود بیتبلیغ و بدون سازماندهی پیش رفت؟ اقلاً ما همان قسمت مساجدمان را منظم کنیم. تبلیغاتمان را منظم کنیم. در دعوتمان هماهنگی بهوجود بیاوریم. آقا، بنده پای این منبر میروم یک چیز میشنوم، پای آن منبر چیزی دیگر. اصلاً متناقض! اصلاً نامربوط! این منبری یک چیز میگوید و آن یکی چیزی دیگر. من چطور میتوانم با این تبلیغاتِ متناقض ایمانم را بارور کنم و رشد دهم؟ بههیچوجه ممکن نیست چنین چیزی تحقق یابد. ما اصلاً خواب هستیم. این کارهایی که حالا میخواهیم بکنیم باید ۵۰ سال پیش، بلکه ۱۵۰ سال پیش، شروع میکردیم. امیدوارم که بهسرعت پیش برویم. چون در خطابِ آقا در روز افتتاح شنیدم که میگویند امتیازِ روحانیتِ شیعه این است که وابستگی به جایی ندارد، هرقدر بخواهد، میتواند تکاپو کند. امیدوارم این حسنظن بجا باشد. ما آقا وضعمان خیلی عجیب است. مسیحیها را عرض کردم. کاشکی آنان بودند. حقیرترین و بیمایهترین مذاهب دارند فرزندانمان را از دست ما خارج میکنند. بنده در اصفهان و در شیراز مشاهده کردم که تبلیغات بهاییها شدیداً نظم و وسعت دارد، با هیئتهای نُهنفری، سفرهای تشویقی، و اینجور بازیها. باید در مقابل اینها آماده شد. اگر فرزنـد این دنیـا هستیم، دنیایی که «وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ،» [۸] دنیایی که همهچیزش منظم است، اگر منظم نباشیم، محکوم به مرگیم و فرزند این دنیا نیستیم. در عصری که همهچیزش به صورت مؤسسه درآمده، باید خودمان را سازمان دهیم و منظم کنیم. بنده در یک ساعت چقدر دیگر میتوانم بیشتر از این بگویم؟ این از مؤسسات مسیحیها، آن هم شمّه ای از مؤسسات سنیها. در مقابل اینها آقا، ما باید خودمان را منظم کنیم. واقعاً سؤال اول این است که ما اصلاً چه تعداد روحانی داریم؟ کجاها روحانی داریم و کجاها نداریم؟ وضع دینی مناطق چه جور است؟ دهات چه وضعی دارند؟ حالا نگویید این کار را نجف باید بکند، بالا باید بکند، پایین باید بکند. همهمان مسئولیم. همهمان باید برای چنین هدفی همکاری کنیم. کار را منظم کنیم. مناطق را تقسیم کنیم. احصا و آمار دقیقی از دهاتمان، از اوضاع شهرها و مناطقمان، از روحانیونی که در آنجا هستند، از اینکه چقدر پیش یا عقب رفته اند، تهیه کنیم. البته، ما حالا انتظار نداریم که مؤسساتی شکل بگیرد، مدارسی بهوجود بیاید، درمانگاههایی بهوجود بیاید، بیمارستانهایی بهوجود بیاید و مدارس حرفهای بهوجود بیاید. اگر اینها هم بشود که چه بهتر، امیدوارم که بشود، ولی اولین قدم هماهنگی در دعوت است. و ما هنوز این هماهنگی را در یک شهر و حتی در یک مجلس نداریم. سه تا منبری بالای منبر میروند، هرکدام یکجور حرف میزنند. یکی از این طرف میرود، دیگری خلاف آن میرود. اینها کی باید علاج شود آقا؟ چه وقت؟ حالا، اگر چنین سازماندهیای بهوجود آمد، اگر چنین هماهنگیای درست شد، اگر چنین روش صحیحیای اتخاذ شد، آن وقت کار ما خیلی خوب پیش خواهد رفت. برای اینکه یک کمی هم در آخر سخنم، با حلوای پسین و ملح اول، به قول نظامی، دهانتان را شیرین کرده باشم، عرض میکنم که اگر بهطور منظم و سازمانیافته کار کنیم، خیلی زودتر و بهتر میتوانیم جلو برویم... دین ما دین زندگی است در آن ولایتـی که ما هستیم گفته میشود که بهتریـن شیوه دعوت الیاللَّه، یعنی دعوت مردم بهسوی خدا، سبکی است که ما داریم. از بنده دعوت کردند در مؤسسهای در لبنان به نام «دیرالمخلص» سخنرانی کنم. دو تا مؤسسه در کنار هم هست: یکی متعلق به راهبان است و دیگری متعلق به راهبات. این طرف کشیش میپرورانند و حوزه علمیه آنهاست، آن طرف هم دختران تارک دنیا میپرورانند. در این مؤسسه از بنده دعوت کردند که صحبت بکنم. در راه که از صور بهسوی دیرالمخلص میرفتم، معاون مطرانِ دیر همسفرِ بنده بود. در راه به بنده گفت که این جوانها دنیا را ترک نموده و خودشان را از لذات دنیا محروم کردهاند. دنیا هم امروز خیلی فریبنده شده است. این است که اگر بتوانی اینها را در این جهاد و فداکاریشان تشویق و تقدیر کنی، کار خوبی است. گفتم خیلی خوب. بنده ساعتی در این مجلس صحبت کردم. خدا شاهد است این را که عرض میکنم نه برای خودنمایی است، بلکه برای این است که آقایان را دلخوش بکنم، که روش تبلیغاتی و حقایق علمیای که ما داریم، بسیار بسیار جلوتر، عمیقتر و مؤثرتر از حقایق علمیای است که دیگران دارند. در این صحبتی که کردم، بعد از مدتی، رئیس دیر به مدیر کل تبلیغات لبنان، که او هم مسیحی است، گفته بود: آن روحانیتی که سیّد موسی ظرف یک ساعت در محیط دیر ما پراکند، بیش از روحانیتی بود که در مدت شش سالْ ما به اینها دادهایم. امیدوارم که حمل بر خودنمایی نفرمایید. ایـن یک حقیقت است که مربوط به بنده نیست. مربوط به آن دین مطهری است که میگوید: اگر زراعت بکنی عبادت و سجود خداست؛ اگر با زنت حسن معامله بکنی عبادت و سجود است؛ اگر در بازار تجارت بکنی عبادت و سجود است؛ آن دینی که میخواهد همیشه در همهجا و همهوضعْ انسان به یاد خدا باشد و هیچچیز را با ذکر خدا و یاد او منافی نمیداند؛ آخر در مقابل این دین، مسیحیها هستند، که اصلاً عبادت را جز در کلیسا و جز در شرایطی خاص ممکن نمیدانند. یک کشیش نوظهوری هست به نام فیلاردو شارمان که او هم از علمای بزرگ است. این کشیش آمد و عنوان نمود که عبادت تنها این نیست که در شب عید کریسمس و ولادت مسیح آن خمیر مخصوص را با آن آب مخصوص مخلوط کنید و بخورید، عبادت تنها این نیست. گفته است که شما حتی اگر سنگی را بردارید و جاده ای را صاف کنید، این عبادت است. وقتی وی این حرف را زد، کتابهایش تحریم گردید و تا مدتها خوانده نشد. رنگِِ کفر حالا تازه آهستهآهسته دارد از روی فیلاردو شارمانِ کشیش زدوده میشود. این در حالی است که هزار و سیصد سال پیش پیغمبر ما به ابوذر میگوید: حتی در خواب و خوراک قصد قربت کن. دین ما اصلاً برای زندگی است. دین ما در کارخانه، در مدرسه، در بیمارستان، در زمین کشاورزی، در بازار و در همهجا، همراه ماست. این دین است که میتواند زندگی کند. حتی عبادات ما چنین سمتوسویی دارند. سخنی را نقل میکنم که متعلق به بنده نیست، بلکه مال شخصی اتریشی به نام محمد اسد است که سی چهل سال پیش مسلمان شده و فعلاً در شهر طنجه در کشور مغرب ساکن است. بسیار مرد خوبی است و حرفهای خیلی خوب دارد. او میگوید: در عبادتهای اسلامی، از قبیل نماز و حج، سعی شده است تا هر دو جنبه دنیا و آخرت، و جسم و روح، با هم توأم شوند. وی مثلاً میگوید که ممکن بود در مورد نماز به ما بگویند: همینطور تکیه دهید و توجه قلبیتان به خدا باشد. اما نگفتهاند. به جای آن، در حالی که قلبت پیش خداست، رکوع میکنی، سجود میکنی، تکبیر میگویی، ذکر میگویی، یعنی هم بدنت کار میکند و هم قلب و روحت کار میکنند. قلبت متوجه خداست، اما، همزمانِ با آن، اعمالی از تو صادر میشود، تا عادت کنی که حتی در حین عمل خارجی هم متوجه خدا باشی، تا بتوانی در بازار هم که هستی متوجه خدا باشی، تا بتوانی در حین کشاورزی هم متوجه خدا باشی. مقصود آن است که دین ما دین زندگی است. دین ما دین سلامتی و صلح و صفاست. اگر بتوانیم، از نظر شکل و از نظر سازماندهی، وضع خودمان را مرتب کنیم، هزارها هزار امید است. امیدوارم به برکت حقانیت این دین و صفا و خلوص قلوب این برادران عزیز، که با این روح پاک و مطهر از همهچیزِ این دنیا گذشتهاند، بتوانیم این حقیقت را با شکلی منظم و موزون به دنیا عرضه بداریم تا، در ظرف مدتی کوتاه، عقبماندگی چهارصد پانصد ساله را جبران کنیم. والسلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته. پی نوشتها: [۱]. «به نام خدای بخشاینده مهربان. خدای رحمان، قرآن را تعلیم داد. انسان را بیافرید. به او گفتن آموخت. آفتاب و ماه به حسابی مقرر در حرکتاند. و گیاه و درخت سجدهاش میکنند. آسمان را برافراخت و ترازو را برنهاد. تا در ترازو تجاوز مکنید.» (رحمن، ۱ـ۸) [۲]. «و ما جز به اندازهای معین آن را فرونمیفرستیم.» (حجر، ۲۱) [۳]. «و از هرچیز به شیوهای سنجیده در آن رویانیدیم.» (حجر، ۱۹) [۴]. «و رهبانیتی که به بدعت آوردهاند.» (حدید، ۲۷) [۵]. «ما برآنها مقرر نکردهایم.» (حدید، ۲۷) [۶]. «و آسمان را به نیرو برافراشتیم و حقا که ما تواناییم.» (ذاریات، ۴۷) [۷]. حافظ برسی، رجببن محمد، مشارق الأنوار الیقین فی أسرار امیرالمؤمنین علیهالسلام، چاپ اول: بیروت، أعلمی، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۷. [۸]. «آسمان را برافراخت و ترازو را برنهاد.» (رحمن، ۷). ............................ * متن این سخنرانی با ترجمه علی حجتی کرمانی در کتاب «نای و نی» منتشر شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
علم دینی غیر از ضرورت نظری ضرورت عینی هم دارد/تأملی در علم دینی
حجتالاسلام والمسلمین میرباقری علم دینی غیر از ضرورت نظری ضرورت عینی هم دارد تأملی در علم دینی شناسهٔ خبر 3766144 - شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۶ ۱۶ دین و اندیشه > سایر jwplayer display inline-block; به گفته حجت الاسلام میرباقری علم دینی غیر از ضرورت نظری ضرورتی عینی نیزداضرورت پرداختن به حوزه تبلیغ و ترویج در فضای مجازی
محمدمهدی عزیززاده مطرح کرد ضرورت پرداختن به حوزه تبلیغ و ترویج در فضای مجازی شناسهٔ خبر 3780820 - سهشنبه ۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۶ ۲۰ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی jwplayer display inline-block; رییس دبیرخانه کمیسیون توسعه فعالیت های تبلیغی ترویجی قرآنی در همایش سراسری دفاتر قتنها 2 روز تا پایان کمپین سفر به پاریس با DS (اطلاع رسانی تبلیغی)
تنها 2 روز تا پایان کمپین سفر به پاریس با DS اطلاع رسانی تبلیغی بنا بر اعلام آرین موتور تابان نماینده رسمیDS Automobiles فرانسه شرایط فروش ویژه تنها تا روز جمعه مورخ 95 7 2 ادامه خواهد داشت آرین موتور تابان به قید قرعه به خریداران خودروهای لوکس DS تا پایان روز جمعه 95 7 2 تمحمدحسن یعقوبیان نسبت دین و فرهنگ از منظر استاد مرتضی مطهری
محمدحسن یعقوبیاننسبت دین و فرهنگ از منظر استاد مرتضی مطهری دین اسلام دین حیات و زندگی است بر اساس این حیات دارای دانایی و توانایی است که مدار جذب و دفع فرهنگی اسلام را شکل می دهند چکیده فرهنگ از منظر استاد مطهری در یک معنای خاص به معنای اندوخته های معنوی اسلام است و نسبت باجایگاه حقیقی انسان مؤمن از منظر امام موسی کاظم (ع)
گفتاری از آیت الله جوادی آملی جایگاه حقیقی انسان مؤمن از منظر امام موسی کاظم ع شناسهٔ خبر 3775891 - پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱ ۵۰ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی jwplayer display inline-block; بالا بودن مقام مؤمن این است که او نزدیک انبیا و ائمه ع بسیاری از فضایل و معارپرونده استقلال اهواز در دادگاه تجدیدنظر
ورزش سه سهام باشگاه استقلال اهواز در تابستان سال 94 از سوی ارسطو جهانداری مالک سابق این باشگاه به محمد ملکی واگذار گردید و این تیم با در اختیار گرفتن امتیاز لیگ برتری تیم فولادنوین اهواز در دوره پانزدهم لیگ برتر شرکت کرد با توجه به پرداخت نشدن هزینه خریداری امتیاز تیم فولااجلاسیه «نظریه قانون طبیعی اسلامی» برگزار می شود
با حضور آیت الله محقق داماد اجلاسیه نظریه قانون طبیعی اسلامی برگزار می شود شناسهٔ خبر 3772634 - یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵ ۴۹ دین و اندیشه > سایر jwplayer display inline-block; نشست علمی نظریه قانون طبیعی اسلامی با حضور محمد حسین طالبی مصطفی محقق داماد محمد محمدرضتخفیف امروز: با خوشمزه ترین جای تهران آشنا شوید! (اطلاع رسانی تبلیغی)
تخفیف امروز با خوشمزه ترین جای تهران آشنا شوید اطلاع رسانی تبلیغی آیا شما خوشمزه ترین جای تهران را میشناسید رستوران معروف و بین المللی زعتر در بلوار اندررزگو یکی از خوشمزه ترین مکانهای تهران است که در کمال تعجب قیمت بسیار مناسب و پایینی دارد اگر شما دوست دارید یک غذای خواعضای کمیته نظریه پردازی نقد و مناظره اموزش و پرورش معرفی شدند
در وزاتخانه آموزش و پرورش اعضای کمیته نظریه پردازی نقد و مناظره اموزش و پرورش معرفی شدند شناسهٔ خبر 3772604 - یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵ ۴۶ دین و اندیشه > سایر jwplayer display inline-block; اعضای کمیته دستگاهی نظریه پردازی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزاتخانه آموتجدیدنظر در افزایش قیمت مسکن مهر پردیس
پس از تجمع دیروز متقاضیان مسکن مهر مقابل وزارت راه و شهرسازی کارگروه ویژهای به ریاست قائممقام وزیر راه در مسکن مهر تشکیل و تصمیم بر این شد که حداکثر قیمت مسکن مهر در شهر پردیس به ۶۹ میلیون تومان کاهش یابد افزایش قیمت مسکن مهر پردیس روز گذشته کارگروه ویژهای به ریاست قائم مقام-