محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798648796
رنجهایی که بر دل «شیردل» روستا ماند/فقر هم خانه پیرمرد ۷۰ ساله
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ناله های پیرمرد تنها در دل کوه می پیچد
رنجهایی که بر دل «شیردل» روستا ماند/فقر هم خانه پیرمرد ۷۰ ساله
شناسهٔ خبر: 3768837 - چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۸
استانها > خراسان جنوبی
.jwplayer{ display: inline-block; } بیرجند- «مظفر» نام دارد و به «شیردل» هم معروف است خانه ۹ متری تنها سهمش از ۷۰ سال زندگی در روستای چاحوض است که با فقر، درد و تنهایی در آن روزگار سپری می کند. خبرگزاری مهر- گروه استانها: از چشمانش برق مهربانی میتابد. دستان پینهبسته و ضمختی دارد. لباسهایش نیز رنگی چندساله را به خود گرفته و پاهایش بر اثر چوپانیهای سی ساله از حالت عادی خارج شده است. موهای سپیدی دارد که مدام آنها با کلاهی رنگپریده و آفتابزده میپوشاند. چشمانش هم در لابهلای چین و چروکهای گونهها و پیشانیاش مخفیشدهاند. «مظفر» نام دارد و به «شیردل» هم معروف است. تمام اهل روستا به خوبی وی را میشناسند. به راحتی با مردمان محروم چاحوض گرم میگیرد اما از قرار معلوم غمخوار و کسی را در دنیا ندارد. تنها انس و الفتش را با یکی از اهالی روستا معطوف ساخته است. میگویند مددجوی کمیته امداد امام خمینی(ره) است اما از ظاهرش پیداست که کمتر توجهی به او نمیشود. در پی یافتنش کوچههای خاکی روستای چاحوض را میپیمایم.
زندگی در خانهای متروکه بر دامن کوه پیادهروی طولانی پیش رو است. انتهای روستا و درست در بین کوههای بلندقامت چند چهاردیواری به چشم میخورد. جلوتر می روم... نامش خانه نیست، تنها یک اتاق نه متری قدیمی و بدون روشنایی با دیوارهای خاکی و مملو از کند و کاری شده. انتهای اتاق کمد چوبی قرار دارد که دربهایش مانند دل پیرمرد روستایی شکسته است. بهراستی که شکست ظاهر و باطن این پیرمرد تنها و زجرکشیده را در نگاه اول میتوان درک کرد. داراییاش تنها یک پیکنیک، چراغ قدیمی، یک دستگاه رادیوی شکسته است. از داشتن وسایل سرمایشی، گرمایشی، گاز و حتی یخچال محروم است. نمیدانم چرا آمدهام و قرار است چه اتفاقی بیفتد فقط دلم مرا به این خانه راهنمایی کرده است. فقر خانه نشان میدهد که پیرمرد، تنها زندگی میکند و همراه و همدلی ندارد. شاید حضورم در این چهاردیواری از این بابت است که مظلومیت شیر دلِ روستای کوچک و محروم چاحوض را معرفی کنم تا آن دسته از مسئولان که به گمان کمک به مددجویان بر خود شعف دارند نیز بدانند آن گونه که شایسته است به نیازمندان فقیر روستایی توجه نمیشود. یک دل و هزاران درد صدای خسخس سینهاش از فاصله صد متری به گوش میرسد. سرفههایش مکرر بوده و نالههایش دلت را به لرزه میاندازد. سلام میکنم اما جوابی نمیشنوم. دو مرتبه با صدایی بلند تر سلام میکنم. این بار با دست جواب سلامم را پاسخ میدهد. هر کلمهای را چندین بار شبیه به فریاد میگویم تا پاسخی از جانب وی دریافت کنم. از وضعیت جسمیاش میپرسم. لبخند می زند و در پاسخ میگوید: « دستت درد نکنه ، غلامحسین غذا آورده» تازه متوجه می شوم که گوشهایش آنقدر ناشنوا است که صدایم را نمیشنود و تنها از دیدن ظرف میوهای که در دست دارم، پاسخی بیربط به سؤالهایم میدهد. دلم میگیرد... ظرف میوه را به وی تعارف میکنم... مدام میخندد و میگوید:« میوه دارم دستت درد نکنه». این پاسخها درست در شرایطی است که هیچ میوهای در خانه ندارد. شاید نداشتن مکانی برای نگهداری، او را از گرفتن میوهها منع میکند. چندین بار دیگر به وی تعارف میکنم. از گوشه ظرف خوشهای انگور بر میدارد. سمت چپش را مینگرد و کاسهای را از داخل پلاستیک بیرون میکشد. داخل کاسه چند لقمهای غذا وجود دارد. گویی تازه ناهار خوردنش را تمام کرده است. در مقابل نگاه حیرتزدهی من، خوشه انگور را بر روی غذاها می گذراد و با دقتی وصفناپذیر آن را داخل پلاستیک گذاشته و بر طاقچه میگذارد.
حکایت سالها دویدن با یک جفت کفش بهطور ظریفی حرکاتم را برانداز میکند. عکس گرفتن از خانهاش شبههای در دلش ایجاد کرده است. با حرکت چشمانم دور تا دور اتاق را وارسی میکنم. عجیب است که نه لباسی دیده میشود و نه کفشی نو... تنها یک جفت دمپایی آبی رنگ دیده میشود که گویی سالهاست بر زخم پاهایش بوسه می زند. سبد کوچک قرمزرنگی که با پارچهای به خاک آغشته پوشانده شده است، توجهم را به خود جلب میکند. به دنبال فرصتی میگردم که در آن سبد جست و جویی داشته باشم. اندکی میایستم و ریههایم را از هوای خفقانآور اتاق پر میکنم. گویی به وجودم عادت کرده و دیگر حواسش به حرکاتم نیست. گوشهای از پارچه را بر میدارم. مقدار زیادی قرص استامینوفن، آمپول بتامتازون و شربت دیفن هیدرامین اولین اقلامی هستند که به چشمم میآیند. حدس میزنم دردهای چندین سالهاش را با دانهای قرص تسکین میدهد. هر چند دقیقه با سرفه سد نفسهایش را باز میکند، لبخندی می زند و دیگر هیچ نمیگوید. از آن خانه بینام و نشان بیرون میآیم. اطراف خانه را کوههای بلندی محاصره کردهاند و هیچ همسایهای در نزدیکیاش به چشم نمیخورد. نالههای شبانه در سکوت روستا اشکهایم بیاختیار روانه میشوند. چگونه میتوان نامش را زندگی گذاشت؟ تنها خدا میداند که در این متروکه سرد و بیروح چه شبهایی را ناله کرده و صدایش به گوش هیچ انسانی نرسیده است و تنها او میداند که این پیرمرد هفتادساله شاید در حسرت تجربه روزهای گرم در زمستان سرد به امیدی واهی دل بسته است. آری، فقط خدا میداند که « مظفر» تنها یک شیردل نیست بلکه کوهی از شجاعت است. چراکه سخت است هفتاد سال را بی همدم باشی و دردهایت را فقط باخدا در میان بگذاری. سخت است مرد باشی و توان برداشتن گامهایی مردانه را نداشته باشی. سخت است به جای نشستن بر صندلی مدرسه و بازیهای کودکانه در لابهلای کوههای رفیع روستا گوسفند بچرانی و تا آخرین دقایق زندگی نیز در بیکسی و تنهایی روزگار بگذرانی. و اما نتیجهاش به جایی ختم میشود که حتی راه و روش گرفتن حق خود و بیرحمیهای زندگی را نمیداند. «مظفر» خوشبختی زندگی را در دنیای کوچکش میبیند، از قانون چیزی نمیداند و به جیره پنجاه هزارتومانی کمیته امداد امام خمینی (ره) راضی است. اما شاید به دلیل کهولت سنش است که از مخارج زندگیاش چیزی نمیداند.
سمعک از مهمترین نیازهای مظفر است سراغ تنها حامی و سرپناهش می روم تا با وی چندساعتی را پیرامون درد و رنجهای « مظفر» به صحبت بنشینم. محمدحسین رحمتی در گفت و گو با خبرنگار مهر، میگوید: مظفر بیش از هفتاد سال سن دارد و از نوجوانی نیز سایه پدر و مادر از سرش برداشته شده است. وی با بیان اینکه پنجاه سال از عمرش را در کوههای سر به فلک کشیده چاحوض به چوپانی برای مردم مشغول بود، میافزاید: حالا دیگر پیر شده و توانی برای قدم برداشتن نیز ندارد. رحمتی ادامه میدهد: این پیرمرد سالهاست که از نعمت شنوایی بیبهره است و همچنین با تنگی نفس دست و پنجه نرم میکند. این مرد روستایی با بیان اینکه مظفر تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) خراسان جنوبی است، میگوید: این نهاد ماهانه چهل تا پنجاه هزار تومان به وی میدهد. رحمتی با صدایی آرام و لرزان، میافزاید: این در حالی است که در هر ماه بیش از چهل هزار تومان را هزینه دارو و رفت و آمدش به شهر میپردازد. وی ادامه میدهد: مظفر از امکانات رفاهی و مهم در زندگی مانند یخچال، گاز، بخاری، پنکه، تلویزیون و بسیاری از وسایل دیگر محروم است. رحمتی با اشاره به وضعیت خانهاش، میگوید: از سال گذشته تا کنون شاهد حضور موجوداتی مانند مار، عقرب و سوسمار در خانهاش هستیم. وی خواستار توجه مسئولان و خیران به این پیرمرد دردمند شده و میافزاید: سمعک از مهمترین نیازهای شیردل است.
درمان عفونتهای داخلی مظفر نیاز به بستری دارد رحمتی با بیان اینکه خسخس سینه وی نشاندهنده عفونتهای داخلی او است، ادامه میدهد: درمان این بیماری نیازمند بستری بلندمدت در بیمارستان بوده که فقر این رخصت را به او نمیدهد. این حامی که خود نیز چیزی در بساط برای حمایت از مظفر ندارد، میافزاید: خانمم در هر وعده غذایی از آنچه تهیهکرده برای او هم میبرد. وی ادامه میدهد: مظفر تنها به وجود ما دل خوش دارد و اگر ما هم مانند دیگران به این نیازمند بیتوجهی کنیم زندگیاش تیره و تار میشود. رحمتی درحالیکه سعی دارد اشک چشمانش را از من مخفی کند، میافزاید: اکنون مظفر مانند عضوی از خانوادهام هست و من نیز به او وابسته شدهام اما افسوس میخورم که بیشتر از این نمیتوانم برای او کاری انجام دهم. وی با بیان اینکه سطح درآمد خانوادهام پایین است، میافزاید: خوشحالم که مِهر این پیرمرد فراموششده با خانوادهام گره خورده و امیدوارم تا آخرین لحظات در خدمت به او پیشقدم باشم. مسئولان و خیران به مظفر توجه کنند زهرا شکرابی هم در گفت و گو با خبرنگار مهر میگوید: مظفر مانند پدری مهربان در زندگیام نقش بسته و از خدمت به او بسیار خوشحال هستم. وی با بیان اینکه مسئولان و خیران به مظفر توجه کنند، بیان کرد: در بسیاری از شبهای زمستانی که برای سرکشی از او به منزلش می روم، شاهد نالهها و اشکهایش هستم. شکرابی نالههایش را ناشی از درد پا، کمر و تنگی نفسش میداند و میگوید: این پیرمرد روستایی هزاران درد بر دل دارد. این خانم پنجاهساله میافزاید: برخی افراد بر این غلط باور هستند که مظفر به این زندگی و درد کشیدن عادت دارد غافل از اینکه به اجبار این زندگی سخت را تحمل میکند.
زهر عقرب تنها همدم شبانه «مظفر» شکرابی با بیان اینکه با «مظفر» خاطرات تلخی را تجربه کردهام، میافزاید: چند شب پیش ساعت دو شب متوجه نالههایی از سمت کوه شدم. وی ادامه میدهد: نالهها مرا به سمت خانه مظفر کشاند و او را در حالی دیدم که بر زمین افتاده و از درد به خود میپیچد. شکرابی درحالیکه جلوی اشکهایش را میگیرد، میگوید: عقرب سیاهرنگی انگشت پایش را نیشزده و در لباسهایش مخفی شده بود. وی ادامه میدهد: درد زهر عقرب او را بر زمین انداخته و دیگر توانی برای راه رفتن نداشت و تنها با ناله و گریههایش از خدا کمک میخواست. شکرابی میافزاید: مظفر شبهای زیادی را با درد زهر عقرب به صبح رسانده و این در حالی است که بسیاری از مسئولان از وی بیخبر هستند. اینگونه که پیداست هنوز نیازمندانی مثال «مظفر» وجود دارند که از دید مسئولان مخفی ماندهاند. کاش دست روزگار این سرنوشت را پیش روی آنها نگذارد چرا که از خوشیهای زندگی چیزی ندارند. اکنون دردهای بیصدای مظفر نیازمند نوش داروی خیران و مسئولان است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]
صفحات پیشنهادی
یارانه پیرمرد ۷۵ ساله روستایی قطع شد!
تراز شیرعلی مرادی وهرانی پیرمرد ۷۵ ساله با اظهار گلایهمندی گفت نزدیک به دوسال است یارانهاش قطع شده و هیچ یک از مسئولین جوابگو نیستند به گزارش تراز در یک سال گذشته بارها و بارها از سخنگوی دولت شنیده ایم که یارانه نیازمندان قطع نخواهد شد ولی شیرعلی مرادی وهرانی از روستای وهرروایت محمدهاشمی از سکوت احمدینژاد در مجمع و تخریب آیتالله/عدم ورود مجمع به مساله حصر و 11 روز خانهنشینی
روایت محمدهاشمی از سکوت احمدینژاد در مجمع و تخریب آیتالله عدم ورود مجمع به مساله حصر و 11 روز خانهنشینی محمد هاشمی که همواره زیر سایه برادر بزرگتر خود اکبر هاشمی رفسنجانی بوده و البته هیچگاه از این موضوع گلایهای نداشته است زمانی که صحبت از آیت الله میشود از او دفاع میآشپزخانه دهان باز کرد، دختر ۱۷ ساله خوزستانی در مشهد کشته شد
آشپزخانه دهان باز کرد دختر ۱۷ ساله خوزستانی در مشهد کشته شد دختر 17 ساله خوزستانی به علت فروکش کردن کف آشپزخانه یک واحد اقامتی در خیابان نوغان مشهد جان باخت آفتابنیوز باشگاه خبرنگاران نوشت محمد اکبری افسر نگهبان سازمان آتشنشانی مشهد گفت ساعت 13 28 بعدازظهر امروزدومین کتابخانه خیر ساز روستایی شاهرود در بیارجمند گشایش یافت
دومین کتابخانه خیر ساز روستایی شاهرود در بیارجمند گشایش یافت با حضور مردم و جمعی از مسولان شهرستان شاهرود دومین کتابخانه خیر ساز روستایی این شهرستان درزمان آباد از توابع بیارجمند گشایش یافت علیرضا شاه حسینی مدیرکل کتابخانه های عمومی استان سمنان در آیین افتتاح طرح های عمرفروریختنکفآشپزخانهجاندختر 19سالهراگرفت
فروکش کردن کف آشپزخانه در یکی از مناطق مشهد باعث شد تا دختر 19 ساله خوزستانی که اهل روستای صرخه صالح داوود است در چاه سقوط کند و به طرز دلخراشی جان دهد بخشدار فتحالمبین در گفتوگو با فارس در شوش این خبر را تأیید کرد و از اعزام چند تن از اعضای شورای این بخش برای بررسی موضوع به محمسکن مهرطرحی بزرگ اما شکست خورده در اصفهان/خانه هایی که خالی ماند
مهر از چالش های ادامه دار یک طرح گزارش می دهد مسکن مهرطرحی بزرگ اما شکست خورده در اصفهان خانه هایی که خالی ماند شناسهٔ خبر 3768154 - سهشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۵ ۱۶ استانها > اصفهان jwplayer display inline-block; اصفهان- مسکن مهر از ۱۰سال پیش برای خانه دار کردن مردم کلیدیک فرمانده سپاه: کسانی که منتقد قوای دفاعی کشور هستند، میتوانند یک روز بدون محافظ از خانه خارج شوند؟
یک فرمانده سپاه کسانی که منتقد قوای دفاعی کشور هستند میتوانند یک روز بدون محافظ از خانه خارج شوند روز نو فرمانده سپاه امام علی بن ابیطالب ع با اشاره به سخنان اخیر برخی افراد در زمینه اینکه دنیای فردا دنیای گفتمانهاست نه موشکها گفت همین آقا میتواند یک روز بدون تیم 20 تافارس گزارش میدهد روزهداری پیرمرد 129 ساله ریگانی در گرمای بالای 50 درجه
فارس گزارش میدهدروزهداری پیرمرد 129 ساله ریگانی در گرمای بالای 50 درجه پیرمرد 129 ساله ریگانی در گرمای بالای 50 درجه این شهرستان مشغول روزهداری است به گزارش خبرگزاری فارس از ریگان حیدر شهریاری پیرمرد 129 ساله ریگانی در گرمای بالای 50 درجه این شهرستان مشغول به روزهداریتعطیلی کارخانه قند ۹۰ ساله در کرج صحت ندارد
استاندار البرز تعطیلی کارخانه قند ۹۰ ساله در کرج صحت ندارد شناسهٔ خبر 3753600 - شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۹ ۰۲ استانها > البرز jwplayer display inline-block; کرج - استاندار البرز با اشاره به سابقه ۹۰ ساله کارخانه قند کرج تعطیلی این کارخانه را تکذیب کرد به گزارش خبرنگار مهمعاون اجتماعی فرماندهی انتظامی قزوین خبر داد کشف 10 فقره انواع سرقت در قزوین
معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی قزوین خبر دادکشف 10 فقره انواع سرقت در قزوین معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی استان قزوین از کشف 10 فقره انواع سرقت با دستگیری 2 سارق در این استان خبر داد رضا رضایی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در قزوین از کشف 10 فقره انواع سرقت با دستگیری 2-
گوناگون
پربازدیدترینها