تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836973157
ساختار فرهنگی کشور باید بازمهندسی شود/حفظ فرهنگ از سیاست زدگی
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: حجت الاسلام پبروزمند:
ساختار فرهنگی کشور باید بازمهندسی شود/حفظ فرهنگ از سیاست زدگی
شناسهٔ خبر: 3735295 - دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۵۶
دین و اندیشه > اندیشمندان
.jwplayer{ display: inline-block; } حجت الاسلام پیروزمند گفت: ساختار فرهنگی کشور باید بازمهندسی بشوند. ازجمله اتفاقاتی که در این بازمهندسی باید بیفتد، حل مسئله تعدد فرماندهی است. باید وحدت فرماندهی پیدا کند. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی، حجتالاسلام و المسلمین پیروزمند فعالیت مستمر و پیگیر برای اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور، برای دانستن موانع، راهکارها و همچنین سیاستهای اجرایی نقشه مهندسی فرهنگی کشور، داشته است. لذا برای بررسی این موضوع با وی که عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم و عضو ستاد راهبری نقشه فرهنگی کشور است به گفتوگو نشستهایم: *به عنوان نخستین سوال، به نظر شما چه تفاوتی میان مدیریت فرهنگی، مهندسی فرهنگی و مهندسیفرهنگوجود دارد؟ قبل از آن که به سوال حضرتعالی برسم، میخواهم عرایضم را با این یادآوری این نکته آغاز میکنم که سال ۸۰ یا ۸۱، مقام معظم رهبری در دیداری که با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی موضوع مهندسی فرهنگی را مطرح کردند. در ملاقاتهای بعدی نیز این موضوع را به صورت پُرحجم مطرح کردند و در ضمن این دیدارها از منظر خودشان ادبیات این موضوع، رویکردشان به موضوع و ضرورتها و مفهومشناسی آن را بیشتر توضیح دادند و مورد توجه قرار دادند. ایشان شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز مشخصا به عنوان قرارگاه مهندسی فرهنگی معرفی کردند و به آن مسئولیت دادند. در پی آن طی سالهایی که دوستان در دبیرخانه زحمت کشیدند، سند مهندسی فرهنگی تهیه شد. در ضمن این حدود ۱۴ سال، مخصوصا فرهیختگانی که به خاطر این موضوع با دبیرخانه مرتبط شدند و این موضوع، مساله فکریشان شد، نسبت به تولید یک ادبیات مناسب برای این موضوع تلاش کردند و به نظرم به میزان قابل توجهی -البته نمیگویم کافی- گفتگو شد و بحثهای مختلفی صورت پذیرفت. این توجه دادن به سابقه این موضوع از این جهت است که تأکید کنم قاعدتا باید هر کسی به سهم خودش کمک کند تا آنچه به عنوان سند مهندسی فرهنگی، با تمام فراز و فرودهایش تصویب شده است، پیگیری شود و اثر خود را بر واقعیت فرهنگی جامعه بگذارد. اگر هم باز داریم برمیگردیم و مجددا میگوییم مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگ یعنی چه، باز هم با توجه به این سابقه باشد. یعنی خودمان را ۱۵ سال پیش فرض نکنیم و توجه داشته باشیم که این مساله حداقل ۱۵ سال در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی -با فراز و فرود و وقفههایی که داشته است- دنبال شده است، به یک نتیجهای رسیده است و باید این نتیجه را محترم شمرد و پیگیری کرد. درخصوص این مفاهیمی که فرمودید، باید عرض کنم تفکیک این مفاهیم از هم به صورت رسمیتر و حاکمیتیتر، از ابداعات مقام معظم رهبری است. به همین دلیل میشود از ادبیات خود ایشان برای این مساله استفاده کرد و البته پرداخت بیشتری نسبت به آن انجام داد. اول بگذارید ببینیم فرهنگ چیست تا بعد ببینیم این مهندسی فرهنگ یا مهندسی فرهنگی به چه مفهومی است؛ به طور خلاصه فرهنگ یعنی مجموعه باورها، ارزشها و رفتارهای پذیرفته شده در جامعه؛ به طوری که پذیرشیافتگی بتواند به معیار ارزشگذاری تبدیل شود. من به همین یک جمله بسنده میکنم و رد میشوم. بنابراین وقتی ما از مهندسی فرهنگ حرف میزنیم یعنی نظام دادن به خود فرهنگ. خود فرهنگ چیست؟ خود فرهنگ بنابه همین تعریفی که عرض کردم پذیرش عمومی نسبت به باورها، ارزشها و رفتارهاست. بلافاصله از این دو عبارت کوتاه میتوانیم نتیجه بگیریم که مهندسی فرهنگ عبارت است از مهندسی کردن و به تعبیری دیگر نظام دادن باورها، ارزشها و رفتارها. تبعا وقتی در جمهوری اسلامی صحبت از مهندسی فرهنگی میکنیم این تمایز را با مهندسی فرهنگ در سایر جوامع و سایر فرهنگها خواهد داشت که این نظام دادن به باورها، ارزشها و رفتارها در فرهنگ غنی اسلامی و باورهای اعتقادی ما باید صورت بپذیرد. بنابراین مهندسی فرهنگ یعنی جانمایی کردن، ارزشگذاری کردن، طبقهبندی کردن باورها، ارزشها و رفتارها. از مهندسی فرهنگ یک نظام اولویت درمیآید و ردهبندی میشود. مهندسی فرهنگی در مفهوم مهندسی با مهندسی فرهنگ طبیعتا مشترک است. معنای مهندسی کردن یعنی جانمایی کردن، طبقهبندی کردن، معماری کردن، طراحی کردن، نظام بخشی. منتها مهندسی فرهنگی به معنای طراحی و معماری کلیه ساختارهای جامعه با رویکرد فرهنگی است. یعنی میخواهیم به یک معنا کل جامعه را مهندسی کنیم. چون داریم مهندسی فرهنگ را از مهندسی فرهنگی تفکیک میکنیم؛ کل فرهنگ یعنی کلیه ساختارهای تاثیرگذار در فرهنگ را میخواهیم با رویکرد فرهنگی مهندسی کنیم. وقتی از ساختارهای تاثیرگذار بر فرهنگ صحبت میکنیم طبیعتا منظورمان ساختاری وسیعتر از آنچه به عنوان دستگاههای فرهنگی از آن یاد میکنیم، هست. فرضا ممکن است بگوییم آموزش و پرورش، آموزش عالی، ارشاد، سازمان تبلیغات و... سازمانهای فرهنگی هستند اما وزارت صنعت و معدن، وزارت نفت، وزارت امور خارجه و... فرهنگی نیستند؛ آیا این که با نگاهِ بخشی به فرهنگ نهادهای مذکور جزء دستگاههای فرهنگی محسوب نمیشوند به معنی آن است که تاثیر فرهنگی هم ندارند؟ مهندسی فرهنگی میخواهد از همین غفلت پیشگیری کند. میخواهد بگوید که بقیه ساختارها هم تاثیر فرهنگی دارند. شمایی که متولی فرهنگ هستید باید بتوانید تاثیرگذاری آن ساختارها بر فرهنگ و تاثیرپذیری آنها از دستگاههای فرهنگی را مورد توجه قرار دهید، رصد کنید و موضوع مطالعه و توجه قرار بدهید. اگر این کار صورت بگیرد مهندسی فرهنگی هم انجام شده است. در آن صورت شهرداری هم احتیاج به پیوست فرهنگی پیدا میکند، وزارت مسکن و شهرسازی هم احتیاج به پیوست فرهنگی پیدا میکند، وزارت نفت هم وقتی میخواهد یک پتروشیمی عسلویه و تشکیلات بزرگی را در یک منطقهای درست بکند و بافت اقلیمی و بومی آنجا را تغییر بدهد، نیاز به یک پیوست فرهنگی دارد و الی آخر. این مفهوم مهندسی فرهنگی است. اما مدیریت فرهنگی یک پله به اجرا نزدیکتر است. در مدیریت فرهنگی اقدامات متناسب با مقدورات زمانی و مکانی تعریف و تعیین میشود. لذا مفاهیمی که در مدیریت فرهنگی با آن سروکار داریم از جنس طراحی و معماری نیست بلکه از جنس اجرا است. لذا میگویید میخواهم سیاستگذاری کنم، برنامهریزی کنم، سازماندهی کنم، نظارت کنم، بازخوردگیری کنم و... این جنس مطالب و مقولات مطالبی است که در برنامهریزی فرهنگی به آن احتیاج دارید و اتفاقا این ادبیاتی که مورد پرسش شما بود اهمیت آن به نظر من به همین دلیل است که جامعه علمی و مدیران کشور ما قبلا با مفهوم مدیریت فرهنگی آشنا بودند که هر زمانی صحبت از ساماندهی فرهنگی میشد میگفتند ما باید مدیریت فرهنگی را ارتقا بدهیم و بهبود ببخشیم. طبعا برای این منظور میدیدند که چفتوبستهای اجرایی فرهنگی کشور، ارتباط سازمانها با همدیگر از نظر اجرایی چقدر است و چه باید بکنند تا فرهنگ ساماندهی شود یا هدفگذاری که برای فرهنگ در برنامههای توسعه میکنیم چطور است و آیا باید آن را بهبود ببخشیم و چه ضعف و قوتهایی داشته است و امثالهم. این ادبیات اخیر دارد کمک میکند که سطح دانش و بینش ما نسبت به ساماندهی فرهنگ را ارتقا بدهد. به این معنا که میگوید وقتی شما در مدیریت فرهنگی موفق میشوید که در مهندسی فرهنگی موفق باشید. وقتی در مهندسی فرهنگی موفق میشوید که در مهندسی فرهنگ موفق باشید. یعنی دارد نشان میدهد که مدیریت فرهنگی در بستر مهندسی فرهنگی اتفاق میافتد و از طرفی هم مهندسی فرهنگی در بستر مهندسی فرهنگ اتفاق میافتد. ممکن است این سوال مطرح شود که چه ما و چه کشورهای دیگری مهندسی فرهنگی اعلام شدهای ندارند و مدیریت فرهنگی هم میکنند، چنانکه ما در دهههایی هم این کار را کردیم، آیا این دلیل بر آن نیست که مهندسی فرهنگی ضرورتی ندارد؟ عرض میکنم که باید توجه داشت اینکه ما نمیکنیم یا نکردهایم دلیل بر این نیست که وجود نداشته است! کشور در واقعیت خودش یک مهندسی فرهنگی داشته است ولو یک مهندسی مثلا نامتجانس یا ناهماهنگ. ناهماهنگ از نظر مکانی، ساختاری و مقطعی که آن را ببینید و همینطور ناهماهنگ در طول زمان نسبت به تغییراتی که اتفاق میافتد، ساختارهایی که ایجاد میکردیم و ساختارهایی که منزوی میشدند. از اینکه چرا این را ایجاد کردیم و چرا آن یکی کارآمد نبود، تصور درستی نداریم و داریم همینطور موضوع به موضوع و واقعهمحور پیش میرویم و پیش رفتهایم. اگر ندانیم چه مهندسی فرهنگی در کشور دارد صورت میگیرد باعث میشود اقداماتی که داریم در قالب برنامه و مدیریت فرهنگی انجام میدهیم بعضا تاثیرات مورد انتظار را برجای نگذارد و ما هم نفهمیم که چرا این تاثیرات را برجای نمیگذارد. به دلیل اینکه ساختارهای نامتجانسی را ممکن است خودتان ایجاد کرده باشید یا به شما تحمیل شده باشد. به طور مثال در مورد بازیهای رایانهای، ما مبدع آن نبودیم. این از یک جا شروع شده است. به تدریج اوج گرفته است و روزبهروز هم از نظر سنّی و هم از نظر حجم کمّی افراد و نفر-ساعتی که افراد با این بازیها سروکار دارند، افزایش پیدا میکند؛ یا موضوع شبکههای مجازی یا ماهواره یا چیزهای مشابه این. شما مبدع اینها نبودهاید اما یک موجی از یک جایی راه افتاده است و بعد هم فوران کرده است و جلو رفته است. این دارد ساختار فرهنگی شما را تحت تاثیر خودش قرار میدهد. من میگویم که اگر شما مهندسی فرهنگی نکنید، برای شما مهندسی فرهنگی میکنند. اگر شما مهندسی فرهنگ نداشته باشید به صورت ناخودآگاه کسان دیگری اولویتهای فرهنگی و نظام فرهنگی را برای شما معین میکنند. یعنی فرهنگ مهاجم میآید و این خلا را پر میکند به گونهای هم این کار را میکند که شما متوجه نشوید. چرا متوجه نمیشوید؟ چون اصلا بستهای در ذهنتان برای این موضوع باز نکردهاید. چنین بستهای اصلا در ذهن شما باز نشده است. اما اینکه بستهای باز نکردهاید دلیل بر این نیست که وجود ندارد و واقعیت خارجی ندارد. واقعیت خارجی وجود دارد و آن واقعیت فرهنگی که دارد اتفاق میافتد مبتنی بر چنین بستهای رقم میخورد اما شما حاضر و فعال در آن نیستید. وقتی شما در آن حاضر نیستید به این معناست که کس دیگری در آنجا حاضر است و فرهنگ دیگری دارد در آنجا به صورت فعال عمل میکند. معلوم است که در این صورت سرنوشت فرهنگ جامعه چه خواهد شد. *مهمترین بحثی که از صحبتهای شما استنباط میکنم این است که بین این مفاهیم در عمل یک قطع رابطهای وجوددارد. بسیاری از مدیران فرهنگی ما به نقشه مهندسی فرهنگی اعتقادی ندارند و احساس میکنند که جلویآزادیهای عملی آنها را در حیطه مدیریتیشان میگیرد و مجبور به رعایت یک سری قوانین و مقررات میشوند. بهنظر میرسد باید بین این مفاهیم پیوندی اتفاق بیفتد تا زمانی که در یک سند، نقشه طراحی میکنیم، اجرایی همبشود. به نظر شما چگونه میتوان ارتباط میان این سه سطح را ایجاد کرد؟ در حوزه مدیریت فرهنگی ما دستگاههای فرهنگی را داشتیم که عمل میکردند و الان هم دارند فعالانه عمل میکنند؛ البته با توجه به اینکه همان نگاهِ بخشی به فرهنگ همچنان امتداد دارد و حالا کمی هم پیرو بحثهای مهندسی فرهنگی و پیوستهای فرهنگی یک قسمتهایی دارد نگاه بخشی اصلاح میشود و فرهنگ به صورت وسیعتری دیده میشود. اما همچنان بدنه اصلی دستگاههای فرهنگی نگاهشان به فرهنگ، بخشی است و فعالیتهای خودشان را بخشی میبینند. اما چطور میشود بر این فاصلهای که بین واقعیت عینی ما و مطلوبیتی که به آن اشاره داشتیم، بهخصوص به لحاظ ملاحظه اجرایی که حضرتعالی گفتید که ممکن است احساس کنند دست و بالشان از نظر اجرایی بسته میشود، فائق آمد؟ به نظر من باید چند چیز را در کنار هم دید. یکی بسط خود این ادبیات است. یعنی مدیران فرهنگی ما حتی قبل از اینکه مسئولیت فرهنگی بپذیرند یعنی آنهایی که در مظان این مسئولیتها هستند با این ادبیات آشنا بشوند. خاصیت این آشنایی این است که حداقل از نظر بینشی متوجه میشوند که اینها یک حلقههای به هم پیوستهای هستند و توجه به این مساله در توفیقشان در موضعی که ایستادهاند چه ضرورتی دارد. بنابراین اگر من به عنوان یک مدیر از نظر دانشی احساس کنم که به یک پشتیبان بالادستی احتیاج دارم و اگر با تکیه بر آن پشتیبان بالادستی و هماهنگ با او رفتار کنم، تاثیرگذاری عملم در موضعی که ایستادهام ارتقا خواهد یافت، در آن صورت طبیعتا از اول با نگاه منفی به این موضوع نگاه نمیکنم. منتها این کافی نیست. چیزی که در ادامه لازم است این است که این ارتباط مفهومی که مابین مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی ایجاد کردهایم، یک پیوستار ساختاری در نظام فرهنگی کشور ایجاد شود؛ آن هم یک پیوستار روان و معنادار و پویا؛ چیزی است که ما الان فاقد آن هستیم. اتفاقا اگر ما این پیوستار فرهنگی را به درستی طراحی و اجرا کنیم باید انتظار داشته باشیم که آن مدیر فرهنگی نه تنها احساس نکند که دستش دارد بسته میشود بلکه احساس کند که قدرت عملش افزایش پیدا میکند چون از آن طریق موانع حرکتش دارد کمتر میشود و به همین دلیل میتواند تحرک بیشتری داشته باشد. مثلا آموزش و پرورش میبیند که درس معارف اسلامی میگذارد، بچهها را هم موقع ظهر و نماز به مسجد میبرد و به آنها نماز یاد میدهد اما به سن رشد و بلوغ که میرسند میبینید که اگر مدرسه دخترانه است دوستپسرها دم در مدرسه ایستادهاند و اگر مدرسه پسرانه است بعد از مدرسه به دنبال برنامههایی میروند که نباید بروند. متحیر میماند که من که این چیزها را به اینها یاد نمیدهم اما آنها این جور رفتار میکنند. این حاصل چیست؟ حاصل این است که منابع فرهنگساز و سرچشمههایی که دارند به نسل جدید پیام فرهنگی میدهند پیامهای معارض با هم میدهند. تنها پیامهای مستقیم فرهنگی نیست که شخصیت فرهنگی جوان و نوجوان من را شکل میدهد. آن نوجوان وقتی که مفاسد اقتصادی را میبیند، آن هم در اینکه او چه اخلاق و چه الگوی رفتاری را برای خودش اتخاذ بکند موثر است. حتی اگر بگومگوهای سیاسی سخیفی را در عرصه سیاسی دید و احساس کرد -ولو به غلط- که این جنگ قدرت است و اینها به فکر مردم نیستند، این حتما در باورهای فرهنگی و نوع الگوهای رفتاری که اتخاذ میکند مؤثر است. این حرفی بود که قبلا زدم یعنی موضوع ضرورت مهندسی فرهنگی یا مهندسی فرهنگ به همین دلیل است. حالا دارم از بُعد اجرایی آن صحبت میکنم. وقتی شورای عالی انقلاب فرهنگی و به نوعی قرارگاه مهندسی فرهنگی کشور دارد اینها را رصد میکند و با هم هماهنگ میکند، دارد به وزارت صنعت و معدن یا وزارت راه و ترابری هم از موضع فرهنگی رهنمود و راهکار میدهد و خط قرمزهایشان را مشخص میکند، نتیجهاش این میشود که آن بخشی از فعل و انفعالاتی که در کشور اتفاق میافتد و پیامهای مستقیم و غیرمستقیم فرهنگی که دارد در جامعه القا میشود و به ما مربوط است و در مقیاس ملی قابل مدیریت کردن است دارد روزبهروز هماهنگتر میشود. البته همواره یک بخشی هم هست که تحت مدیریت ما نیست یا به صورت غیرمستقیم و کم است. الان هست و بعدا هم خواهد بود. شما ماهواره دارید و امواج فرهنگی از بیرون از مرزها میآید و اینکه چگونه جامعه را در مقابل آنها مصونسازی کنید، بحث خودش را دارد. البته این بحثی که الان داریم میکنیم به آن هم کاملا مربوط است اما الان توجه من به آن معطوف نیست. من میخواهم بگویم وقتی که شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد کار قرارگاههای خودش را به درستی انجام میدهد و رصد میکند، حالا من که یک جایی مدیر مدرسه هستم احساس میکنم کسانی که نشستهاند و راجع به مهندسی فرهنگی صحبت میکنند، آنها کمککار من هستند؛ بسترساز فعالیت سالمتر و موثرتر من هستند. وقتی من اینجور احساس کنم چرا استقبال نکنم؟ الان هم از نظر دانشی و هم از نظر اجرایی این احساس وجود ندارد بلکه به قول شما احساس میکند که یک آقا بالاسر دیگر هم اضافه شده است. ولی اگر به آن شکلی که عرض کردم باشد، قاعدتا باید انتظار داشته باشیم که این احساس وجود نداشته باشد. این هم مستلزم این است که به جلو برویم. *میدانیم که فرهنگ مقوله زمانبری است و تغییر آن زمان میبرد. از طرف دیگر میپذیریم که یک جبهه معارضفرهنگی وجود دارد که تمام مدت دارد کار میکند، سرمایهگذاری میکند و عرصه را خالی نمیکند بنابراین جنگفکری ما با جبهه معارض همیشه ادامه دارد. مفروض سوم این است که این مدیران فرهنگی و هنرمندان هستند کهدرنهایت آن اثر و آن فرهنگ را به جامعه منتقل میکنند. همچنین این نسل جوانی که دارد در دانشگاه تربیت میشودبا مهندسی فرهنگی و در این فضای فرهنگی تربیت نشده است. ما نیاز به یک فاصله زمانی داریم که از یک نسلجدیدی این کار را شروع کنیم که ۱۰،۱۵ سال وقت میبرد. در این مدت آن نسل قدیم هنرمند و آن جبهه معارض داردکار میکند. با این تفاسیر حتی اگر مدیر هم تصمیم بگیرد این نقشه را اجرا کند و به همه واحدهایش هم دستور بدهدکه در این راستا عمل کنند، اما این هنرمند است که فیلم میسازد، تئاتر میسازد، موسیقی میسازد، کتابمینویسد و او اصلا در این فضا نیست. این تناقض را چطور باید حل کنیم؟ هر زمان که بخواهیم حرکتی را آغاز کنیم با این سوال روبرو هستیم و اگر نتوانیم از این دور باطل عبور کنیم، احساس بنبست خواهیم کرد. به نظرم علاج آن احتمالا توجه به این نکته باشد که اصولا انقلابها و تحولها چطور اتفاق میافتند. من سوال شما را در یک بستر و زمینه دیگری میبرم تا از آن کمک بگیرم. ممکن بود کسی در سال ۴۲ به امام رضوان الله میگفت که تو داری میگویی که ماهیت رژیم شاه را شناختهای که این مستبد است و کشور را به اضمحلال فرهنگی و سیاسی و اقتصادی برده است و بیشتر هم میبرد و حالا میخواهی علیه این نظام سیاسی شورش کنی. بر فرض هم که حرفت درست است اما با چه کسی و با کدام امکانات میخواهی این کار را بکنی؟ این آدمهای دور و اطرافت که به همین زندگی و به همین محصولات عادت کردهاند. شاه نفت را میفروشد و برای مردم آخرین محصولات دنیای غرب را میآورد و مردم هم مزه این نوع زندگی زیر زبانشان رفته است و به آن عادت کردهاند. دلیلی نمیبینند که دنبال سر شما بیایند. کمااینکه این حرفها را به امام هم میزدند که راه به جایی نمیبری و امکانپذیر هم نیست. اما چرا عملی شد؟ از کشورهای دیگر آمدند و انقلاب کردند؟ چه اتفاقی افتاد؟ همه آدمهایی که آمدند انقلاب کردند از یک نسل جدید بودند؟ خیر؛ میبینیم عموم آن آدمهایی که در تظاهرات میآمدند کسانی بودند که قبل از اینکه امام بیاید و این حرکت را شروع کند، چه بسا به آن وضعیت تن داده بودند. پس من برمیگردم و سوالم را تکرار میکنم. تحولها چگونه اتفاق میافتند؟ تحولها -حداقل از این زاویهای که بنده دارم عرض میکنم و در این محدودهای که میخواهم مطلبم را بگویم- به نظر من دو متغیر مهم دارند: نخست رهبری و دوم تکیه بر ظرفیتهای بالفعل نهفته. یعنی ظرفیتهایی در وجود تک تک آدمها هست که چه بسا فرد خودش هم به ظرفیت خودش توجه ندارد اما در یک شرایط مناسب که قرار میگیرد احساس توانمندی میکند و توانش را آزاد میکند. توان من، دیگری و آن دیگری که آزاد میشود روی هم یک توان بزرگ ایجاد میکند. تحولها در چنین وضعیتی میتواند اتفاق بیفتد؛ وگرنه تحولها در هیچ جای دنیا و در هیچ زمینهای نباید اتفاق میافتاد. همیشه تحولها در بستر یک وضعیتی که مورد رضایت نیست اتفاق میافتد یعنی آدمها دارند یک طرف دیگر میروند، فکرها و انگیزهها یک طرف دیگر است، امکانات هم دارد صرف یک چیز دیگر میشود و یک دفعه تحولی اتفاق میافتد. اگر ما بگوییم که سرنوشت محتوم جوامع این است که به همان وضعیتی که هست، مقدوراتی که هست و علائقی که هست تن میدهند که آن وقت هیچ تحولی نباید اتفاق بیفتد. پس اصل این نظر که چون چنین است پس نمیشود، به استناد پژوهشهای تاریخی در دنیا و حداقل در کشور ما که در جنگ و صحنههای دیگر هم این اتفاق افتاد، اشتباه است و نباید ما را متوقف کند. حالا میگویید نسخه بده! من میگویم همین نظریهای که در بحث تحولات اجتماعی به صورت سادهسازی شده عرض کردم، این را به حوزه فرهنگ بیاورید: الان سیواندی سال از انقلاب گذشته است یعنی کسی که سال ۵۷ متولد شده است الان ۳۶،۳۷ ساله است و زمان بازدهی او است. پس دنبال فرصت بروز استعدادهایش میگردد. پرورشی که در ساختارهای فرهنگی ما اتفاق افتاده است اینطور نبوده که همهاش حرف بیدینی و ضدانقلابی بزنند و فسق و فجور به مردم یاد بدهند باید اذعان کنیم که نظام آموزش و پرورش رسمی ما، رسانه ملی ما اینها سرجمع به دنبال این بودند که فرهنگ ایرانی اسلامی را به مردم تلقین کنند و آنها را در این بستر پرورش بدهند. اتفاقا آن طرف را باید مورد سوال قرار بدهیم که چطور وقتی ما این کار را میکردیم و نظام رسمی ما این بوده است نتیجه بعضا متفاوت میگرفتیم. میخواهم از این جنبه مثبت این نتیجه را بگیرم که اولا این ظرفیتهای مثبتی که در نظام تعلیم و تربیت بوده است باعث شده است که آدمهای سالم و باانگیزهای هم پرورش پیدا کنند. ثانیا، اینکه عرض کردم رهبری به آدمهایی متصل شود که انگیزهمند هستند و دغدغه و استعداد دارند و حتی ممکن است استعداد خودشان را کشف نکردهاند. الان به صورت عینی صحبت میکنم برای اینکه بدانیم شدنی است. بهویژه بعد از فتنه ۸۸ که نیروهای فعال انقلابی و بهویژه جوان احساس مخاطره بیشتری کردند و احساس کردند که باید تلاش بیشتری بکنند، شاهد یک حرکتهای خودجوش فرهنگی در کل کشور هستیم. یعنی نوعا آنهایی که تعهد فرهنگی، نفوذ فرهنگی و دغدغه فرهنگی داشتند سعی میکنند بیش از گذشته همدیگر را پیدا کنند و حلقههایی را در قالب فعالیت قرآنی، هیئت، مسجد، برنامههای علمی، اردوهای فرهنگی، دورههای آموزشی، طرحهای بصیرت و... تشکیل بدهند و به عبارتی دانشافزایی کنند. این پدیده مبارک به حدّی است که نقطه امید مقام معظم رهبری هم شد و نسبت به آن موضع رسمی اتخاذ کردند و آنها را حمایت کردند. از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم خواستند که یک چتر حمایتی برای شکوفایی آنها شود تا بیشتر اثرگذار باشند. این نمونه عینی که بنده عرض کردم همان ظرفیت نهفته است. اینها فرزندان انقلاب هستند و دغدغه دارند. از ناهنجاریهای فرهنگی که وجود دارد ناراحت هستند، منتها سازماندهی درستی ندارند؛ میگوید من میخواهم کار کنم، یک کسی به من بگوید چکار کنم، یکی به من اسلحه بدهد که من بجنگم. این عطش و آمادگی در تعداد قابل توجهی از جوانان ما هست. هنر ما باید این باشد که این را آزاد کنیم. این عطش اتفاقا مسئولیت جاهایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی را افزایش میدهد. وقتی از آن تحت عنوان قرارگاه مهندسی فرهنگی نام میبرند؛ اصلا یکی از نقشهای قرارگاه همین است. اینکه نیروهای پیادهنظام را بشناسی، به آنها درست انسجام بدهی، بدانی چه کسی را در کجا به کار بگیری، چه کسی استعداد چه چیزی را دارد و زمینهاش را برایش فراهم کنی. در جنگ یک بچه ۲۰ یا ۲۵ ساله مسئول گردان میشد، مسئول تیپ میشد. او که دانشگاه دافوس نرفته بود! اما چرا جسارت مسئولیت دادن به او میدادند؟ به این خاطر که انحصار نیروهایی که خودشان را ژنرال میدانستند و فکر میکردند باید تحت امر آنها کار اتفاق بیفتد، شکسته شده بود. بهعلاوه در میدانهای محدود و کوچک، از افرادی خلاقیتهایی میدیدند و زود آنها را صید میکردند و به آنها مسئولیتهای بیشتری میدادند. این نمونه میتواند در عرصه فرهنگی هم اتفاق بیفتد به اضافه اینکه اکنون تجربه و دانش بیشتری داریم. منتها اینها وقتی بهتر ثمر میدهد که پیوند بین رهبری و این بدنه اتفاق بیفتد. هنر ما، هنر نظام، هنر شورای عالی انقلاب فرهنگی و دستگاههای فرهنگی باید این باشد که این پیوند را برقرار کنند. اگر این پیوند را برقرار کنند یک حرکتی راه میافتد و خودش موانع را در طی مسیر برمیدارد. آدمها در درگیری فرهنگی رشد بیشتری پیدا میکنند و آدمهای دیگری را به تبع خودشان رشد میدهند. یعنی این روند به صورت حلزونی گسترش مییابد. ممکن است اول در این جبهه به این کیفیت سازمانیافته هزار نفر به میدان بیایند. اگر درست ساماندهی بشوند به سرعت ۱۰هزار و ۱۰۰هزار نفر میرسند. این اتفاقی است که باید بیفتد و فکر میکنم با این معادله ما بتوانیم بر موانعی که میفرمایید فائق شویم. *این به یک ضمانت اجرایی هم نیاز دارد. قطعا مقاومتهایی در بدنه به دلیل شرایط وجود دارد. مدیران تنها آمار ارائهمیدهند که به صورت نمایشی بگویند چه کارهایی کردهاند که خیلی از آن کارها هم ممکن است عمق فرهنگینداشته باشند. فکر میکنید چه ضمانت اجرایی مناسب و موثری میتوانیم بدنه مدیریت فرهنگیمان را به میدان وارد کند؟ من برای این ضمانت یک نسخه کوتاهمدت و یک نسخه بلندمدت یا میانمدت خدمت شما عرض میکنم: نسخه کوتاهمدت آن ناظر به همین وضعیت ساختار مدیریت فعلی است. همانطور که پیش از این در موضوع مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی گفتم ما دیگر ۱۵ سال پیش نیستیم و یک اتفاقاتی افتاده است و باید به فکر دنباله آن باشیم. سند مهندسی فرهنگی تصویب شده است. این تنها سندی است که دو رئیس جمهور ما ابلاغ کردهاند و باید دوقبضه الزامآور باشد. همچنین با پیگیری دبیر محترم شورا و همراهی رئیس محترم جمهور، ستاد اجرای نقشه مهندسی فرهنگی نیز تشکیل شده است که ظاهرا مسئولیت آن با معاونت اول رئیس جمهور است و اعضای آن تعریف شدهاند. *اما جلسات آن هنوز تشکیل نشده است؟ منظور من از اینکه میگویم این راهکار کوتاهمدت است، همین است. الان شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس محترم جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی مسئول است. ایشان باید بازخواست کند. بگوید آقای معاون اول من شما را گذاشتهام که این مسئله را پیگیری کنید. چه کار کردهاید؟ اگر خودم نمیرسم و شما هم نمیتوانید یا نمیرسید شما را برمیدارم و کس دیگری را به جای شما میگذارم. اگر قرار باشد مذاکرات سیاسی و مشکلات اقتصادی باعث بشود از فرهنگ غفلت کنیم که عواقب بدی به انتظارمان نشسته است. میخواهم بگویم همین سازوکاری را که تا اینجا رساندهایم باید اجراییاش کنیم. پایش بایستیم و آن را مطالبه کنیم؛ هم از پایین و هم از بالا. هم اعضای محترم شورای عالی بگویند آقای رئیس جمهور شما گفتید که مسئولیت اجرایی این سند باید با دولت باشد، خب بسمالله، پاسخگو باش. هم اینکه آقای رئیسجمهور از این مجموعهای که قرار داده است، بخواهد. بنابراین فعال شدن این مجموعه، ضمانت اجرای دستگاههای پاییندستی این شوراست. پس باید آن را مطالبه کنند و کار را جدی بگیرند. هر کسی که جدی نمیگیرد یا انگیزه یا وقت این کار را ندارد و این کار برایش اولویت ندارد باید بلافاصله او را عوض کنند. چون الان دیگر سند بالادستی دارید. اینطور نیست که بگوییم سلیقه سیاسی ما فلان است و ما این یکی را قبول داریم و آن یکی را قبول نداریم. شما هر گرایش سیاسی دارید، الان یک سند مهندسی فرهنگی دارید که دو رئیس جمهور هم امضا کردهاند یعنی این میثاقنامه ما است. با تمامی قوت و ضعفهایی که دارد این را پذیرفتهاید. در ابتدای دوره اخیر ریاست جمهوری هم یک مقداری تامل شد که این سند با گرایش خاصی نوشته شده است؛ نشده است، نظر دولت جدید را تامین میکند؛ نمیکند. به هر حال نشست و برخاستها و بالا و پایینهایی داشتند و حالا با تغییراتی که مدنظرشان بود پذیرفتند و تصویب کردند. ما هم قبول داریم. گفتند ما هم قبول داریم و پای آن میایستیم؛ پس بسمالله. یک ضعفی که -جدای از دولت فعلی- به طور عمومی در مدیریت کشورمان داریم این است نظارت و پیگیری در ساختار مدیریتی ما ضعیف است. حرف خوب میزنیم ولی عمل نمیکنیم. وقتی این مسئول رفت و مسئول دیگر آمد، میخواهد تمامی سوابق پاک میشود و همه چیز را از اول شروع میکند. تا این فرد بخواهد بجنبد و خودش را پیدا بکند، دوباره عمر مسئولیتش تمام شده است. این یک اصل شناخته شده مدیریتی است و چیزی نیست که قرار باشد ما آن را کشف کنیم. باید بر کاری که میکنیم پیگیری و نظارت داشته باشیم. خصوصا در این موضوع که عرض میکنم ۱۰،۱۵ سال کار کارشناسی شده و عصاره آن به این سند تبدیل شده است. حالا بنده نوعی ممکن است به آن اشکالاتی هم داشته باشم اما باید اشکالاتم را در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری میگفتم؛ الان بالاخره این سند مرجع شده است. وحی منزل هم نیست و ممکن است ۵ یا ۱۰ سال دیگر آن را اصلاح کنند. اینکه ممکن است ۴ تا اشکال داشته باشد نباید ما را متوقف کند. این راهکار کوتاهمدت بود. در مورد راهکار بلندمدت، به نظرم مساله ساماندهی فرهنگی کشور یک مقداری اصلاح جدیتر از این میخواهد؛ این خودش محصول مهندسی فرهنگی است. الان به نظر میآید در یکپارچگی ساختار فرهنگی کشور براساس قوانین موجود مانع ایجاد شده است. در این مقطع اتفاقی که باید بیفتد این است که ساختار فرهنگی کشور، نه دستگاههای فرهنگی-چون من ساختارهای فرهنگی را اعم از دستگاههای فرهنگی میبینم- باید بازمهندسی بشوند. ازجمله اتفاقاتی که در این بازمهندسی باید بیفتد، حل مسئله تعدد فرماندهی است. باید وحدت فرماندهی پیدا کند. الان دستگاهها و ساختار فرهنگی ما، وحدت فرماندهی ندارند. ممکن است بگویید رهبری در راس هستند و رهنمودهایی میفرمایند. این رهنمودها تبدیل به سیاست میشود، به دولتها میآید، به قانون تبدیل میشود، به آئیننامههای اجرایی در دولت تبدیل میشود و جلو میرود پس ساختار درست است. اما درست نیست! یعنی الان، حداقل در عرصه فرهنگ، ساختارهای فرهنگی دارید که تحت امر رهبری هستند که میتوانم اسم آنها را بیاورم و چیز مخفی هم نیست. یک ساختار فرهنگی دارید که تحت امر قوه مجریه هستند. اینها لزوما سیاستگذاریها، اولویتها، جنس آدمها و دغدغههایشان یکی نیست. خصوصا وقتی که دولتهایی سرکار باشند که گرایشهای سیاسی و فرهنگی آنها با رهبری زاویه داشته باشد. چنانچه در سالیان بعد از انقلاب این نوع دولتها را تجربه کردهایم. آثار فرهنگی آنها را هم دیدهایم. موضعگیریهایی که مقام معظم رهبری در زمان امام رضوان الله و بعد هم در دوران رهبریشان در مقاطع مختلف کردهاند کاملا قابل تعقیب است. مثلا در دولت یک فضای فکری متفاوتی را دنبال میکردند و متمایل به اندیشههای سکولاریستی رفتار میکردند، یک نمودها و بروزهایی پیدا میشده است و مدام رهبری مجبور بودهاند تشر بزنند. بعضی جاها هم خیلی مصداقی و مشخص وارد شدهاند. لذا در این بازمهندسی، مبنای طرح این ایده است که باید فرماندهی فرهنگی کشور در دست ولی فقیه باشد و معنی نداشته باشد که بخشی به عنوان اینکه زیرمجموعه قوه مجریه است بگوید من تحت امر رئیس جمهور هستم یا تحت امر وزیری هستم که رئیسجمهور قرار داده است. این یک ایده است. ممکن است خام باشد و تبعا جزئیاتش ابهام داشته باشد اما میشود بر روی آن فکر کرد. حداقل اگر سلبی صحبت کنیم این وضعیت قابل ادامه نیست و تا وقتی که این وضعیت به این شکل باشد ما باید عوارض آن را پس بدهیم. *مثل قضیه حجاب که هر دستگاهی گردن یک دستگاه دیگر میاندازد و الی اخر هم هیچ اتفاقی نمیافتد. کاش تنها به گردن یک دستگاه دیگر میانداخت. بدتر این است که دو دیدگاه را مطرح میکنند، براساس دو دیدگاه هم تصمیم میگیرند و دو موضع را هم اعلام میکنند. اصلا رسما آن مسئول به عنوان مسئولیت خودش یک نوع اعلام موضع میکند و میگوید ما باید اینگونه عمل کنیم و آن یکی میگوید که ما باید اینجوری باشیم. آن چیزی که در کف میدان اتفاق میافتد جز بدتر شدن وضعیت و جریتر شدن متخلف نیست. این وضعیت به خاطر این است که ما وحدت فرماندهی نداریم. *در آخر اگر نکته خاصی دارید بفرمایید. من باز همان جمله اولم را تکرار میکنم. این انقلاب یک کشتی است که همهمان در آن نشستهایم و همه ما از قبل آن ارتزاق میکنیم و حیات داریم، بچههایمان در این بستر بزرگ شدهاند و دارند بزرگ میشوند و به خودمان مباهات میکنیم که زیر بیرق جمهوری اسلامی داریم بزرگ میشویم و بچههایمان بزرگ میشوند. اما خدای متعال به کسی وعده قطعی نداده است که همینگونه خواهد ماند خدای متعال میگوید: «إن تنصر الله ینصرکم» شما اگر اینطور حرکت کنید من چندبرابر به شما کمک میکنم. اما در مقابل آن «ولئن کفرتم إنّ عذابی لشدید» اگرخودتان کفران کنید دیگر خودتان کردهاید و خود کرده را تدبیر نیست. فرصتها دارد به سرعت میگذرد و همانطور که فرمودید جبهه معارض هم به شدت تلاش میکند چون مخاطرهای که انقلاب اسلامی و مهمتر از آن ساختار سیاسی و بنیان فرهنگی انقلاب اسلامی برای تمدن مادی دارد را فهمیده است. به همین جهت حداقل عرصه فرهنگ را از سیاستزدگی، سطحینگری و روزمرگی نجات بدهیم. کمک کنیم و بدانیم که اگر کوتاهی کنیم مسئول هستیم و باید پاسخگوی نسلهای آینده باشیم. باور کنیم که انقلاب اسلامی و نسل بعد از انقلاب اسلامی ظرفیت بزرگی است و ظرفیت بزرگی را برای ما برای حرکت رو به جلو قرار داده است. همه آنچه عرض کردم حاصلش این میشود که باید با هم برای حرکتی رو به جلو همکاری کنیم؛ به جای اینکه یقه همدیگر را بگیریم و زیر پای هم را بکشیم، از همدیگر ایرادهای نابجا و یا ایرادهای بجا اما بیهنگام بگیریم! اگر اینها را رعایت کنیم حتما یک آینده مطمئن و امیدواری را در پیش خواهیم داشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]
صفحات پیشنهادی
پوچ گرایی فرهنگی در باورهای مسیحی ریشه انداخته است
یک کارشناس عرفان عنوان کرد پوچ گرایی فرهنگی در باورهای مسیحی ریشه انداخته است شناسهٔ خبر 3733209 - شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲ ۱۷ دین و اندیشه > سایر jwplayer display inline-block; سعید ارجمند عضو هیات علمی دانشگاه جامعه المصطفی گفت پوچ گرایی در سینمای عام مسیحیت با نگرشجشنواره امام رضا(ع) در بُعد فرهنگی و مذهبی گام مثبت برداشته است
بازیگر نقش مامون در مجموعه ولایت عشق جشنواره امام رضا ع در بُعد فرهنگی و مذهبی گام مثبت برداشته است شناسهٔ خبر 3720953 - شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳ ۵۷ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی jwplayer display inline-block; صادقی با اشاره به جذابیت ذاتی تولیدات بزرگی همچونمدیرکل ثبت، حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی عنوان کرد ظرفیتسازی در جامعه برای شناسایی میراث ناملموس کشور
مدیرکل ثبت حفظ و احیای سازمانمیراث فرهنگی عنوان کردظرفیتسازی در جامعه برای شناسایی میراث ناملموس کشور مدیرکل ثبت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری گفت حمایت از تشکلهای مردمنهاد و ظرفیتسازی در سطوح مختلف جامعه برای شناسایی و تعیین مصادیق میراث ناملموس وضرورت انقلاب فرهنگی در آموزش و پرورش/ آموزش برای نجات انسان
گفتاری از سید منیرالدین حسینی الهاشمی ضرورت انقلاب فرهنگی در آموزش و پرورش آموزش برای نجات انسان شناسهٔ خبر 3734550 - یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵ ۴۲ دین و اندیشه > اندیشمندان jwplayer display inline-block; ما میگویم بیاییم فرهنگمان را از اسارت مستکبرین در بیاوریم مفاهمایش بینالمللی گفتوگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب برگزار می شود
فراخوان ارائه مقاله همایش بینالمللی گفتوگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب برگزار می شود شناسهٔ خبر 3720738 - شنبه ۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳ ۵۵ دین و اندیشه > اندیشکده ها jwplayer display inline-block; سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی فراخوان ارائه مقاله برای شرکت در همایش بینالمللنیازمند فرماندهان فرهنگی در نبرد فکری با دشمن هستیم
آیت الله اراکی در دیدار با وزیر امور خارجه سوریه نیازمند فرماندهان فرهنگی در نبرد فکری با دشمن هستیم شناسهٔ خبر 3725067 - چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۰ ۱۶ دین و اندیشه > اسلام در جهان jwplayer display inline-block; دبیرکل مجمع جهانی تقریب گفت سوریه دارای ظرفیت علمی دینیبنیاد نخبگان استان قم رتبه نخست برنامه های فرهنگی را کسب کرد
بنیاد نخبگان استان قم رتبه نخست برنامه های فرهنگی را کسب کرد شناسهٔ خبر 3722056 - یکشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳ ۰۵ دین و اندیشه > اندیشکده ها jwplayer display inline-block; بنیاد نخبگان استان قم در سطح کشور در حوزه برنامه های فرهنگی رتبه نخست را کسب کرد به گزارش خبرگزاری مهراوضاع سیاسی-فرهنگی عصر امام صادق/ سازش ناپذیری با خلفای عباسی
یادداشت اوضاع سیاسی-فرهنگی عصر امام صادق سازش ناپذیری با خلفای عباسی شناسهٔ خبر 3726645 - شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸ ۱۸ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی jwplayer display inline-block; یکی از اموری که در زندگی امام صادق ع پوشیده مانده است مفهوم سیاسی و متعرضانه حوزسیوهشتمین شماره ماهنامه فرهنگی-تشکیلاتی حلقه وصل منتشرشد
با موضوع ازدواج آسان سیوهشتمین شماره ماهنامه فرهنگی-تشکیلاتی حلقه وصل منتشرشد شناسهٔ خبر 3728017 - یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵ ۱۹ دین و اندیشه > اندیشکده ها jwplayer display inline-block; سیوهشتمین شماره ماهنامه فرهنگی-تشکیلاتی حلقه وصل در تیرماه ۹۵ منتشر شد حلقه وصلپخش زنده فینال جشنواره فرهنگی، قرآنی جامعه القرآن از رادیو قرآن
پخش زنده فینال جشنواره فرهنگی قرآنی جامعه القرآن از رادیو قرآن شناسهٔ خبر 3730932 - چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲ ۰۰ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی jwplayer display inline-block; بخش پایانی و اختتامیه جشنواره علمی فرهنگی قرآنی و ورزشی مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت جامعةالقرآن-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها