محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845798406
بهائيت، از دیدگاه محققان ايرانى / ماهيت استعمارى بابيت و بهائيت
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نگاهی به دیدگاه های محققان ایرانی در خصوص بهائیت؛
بهائيت، از دیدگاه محققان ايرانى / ماهيت استعمارى بابيت و بهائيت
شناسهٔ خبر: 3668798 - پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۸
دین و اندیشه > سایر
نکتهای که درخصوص بهائیت در خور تأمل است اشتراک نظر و توافق مورخان و محققان با وجود گرایشهای متنوع سیاسی و فکری، در وابستگی سران بهائیت به استعمار است. به گزارش خبرگزاری مهر، متن پیش رو یادداشتی از داود مهرورز درباره نظر محققان ایرانی در خصوص بهائیت است که از نظر می گذرد؛ اختلاف در نظر و تحلیل همواره وجود داشته و مورخان و محققان را به دستههای مختلفی تقسیم و دستهبندی نموده است، اما در کنار اختلافات، مشترکاتی نیز وجود دارد که باید به آنها توجه نمود، در این صورت شناخت بهتری از تحولات مورد بررسی حاصل میآید. نکتهای که درخصوص بهائیت در خور تأمل است اشتراک نظر و توافق مورخان و محققان (با وجود گرایشهای متنوع سیاسی و فکری) در وابستگی سران بهائیت به استعمار میباشد. مقالۀ پیشرو، اشتراک نظر آنها را نشان داده است. مورخان و محققان ايرانى دربارۀ وجود پيوند ميان باب و بابيت نخستين با كانونهاى استعمارى، دو نظر متفاوت ابراز کردهاند. عدهای از آنها، با استناد به دستهای از قرائن و شواهد تاريخى، که به سادگی نمیتوان از کنار آنها عبور کرد، قدرتهاى استعمارى را در ايجاد و پيدايش اصل جنبش بابيگرى دخيل و مؤثر مىدانند و عدهای ديگر، بابيت را، در بنياد، جنبشی خودجوش شمرده و بر اين باورند كه مداخلۀ قدرتهاى استكبارى در اين جنبش، پس از شروع و گسترش آن بوده است. مورخان و محققان يادشده، اما، نوعاً دربارۀ دست داشتن دولتهاى استعمارى در ايجاد بهائيت (يا دست كم: تقويت و پيشبرد آن) تقريباً متفقاند و حتى بسيارى از كسانى كه «بابيگرى» را جنبشى بهاصطلاح خلقى و انقلابى شمرده، دربارۀ «بهائيت» تصريح کردهاند كه از اساس، ريشهاى استعمارى داشته است. در اين زمينه به ديدگاه گروهی از مورخان معاصر ــ که با وجود تعلق به گرایشها و جناحهای مختلف فکری و سیاسی، نسبت به بهائیت، نگاهی واحد: نگاه منفی، دارند ــ اشاره شده است. ۱ــ محمد جواد شيخالاسلامى دكتر شيخالاسلامى ــ استاد فقيد دانشگاه و نويسنده و مترجم پراطلاع معاصر ــ خاطرات سياسى سر آرتور هاردينگ (استاد اعظم فراماسونرى، و وزيرمختار بريتانيا در ايران زمان مظفرالدينشاه) را به فارسى ترجمه كرده و بر آن تعليقاتی افزوده است. مستر هاردينگ در بخشى از خاطرات خود، با لحنى جانبدارانه، از بابيان و بهائيان ياد كرده و جناب شيخالاسلامى با تعريض به حمايت سفير بريتانيا از آنان نوشته است: «در عرض يكصد سال اخير، بابيان و بهائيان ايران هميشه از خطّ مشى سياسى انگلستان در شرق پيروى كردهاند و ستايش وزيرمختار انگليس از آنها امرى است كاملاً طبيعى.»[۱] ۲ــ احمد كسروى احمد كسروى، از کسانی است که با بهائیان از نزدیک بحث و گفتوگو داشته و آثارشان را بررسی و نقد کرده است. وی، رهبرى بهائيت را در آغاز پيدايش، بسته و پيوسته به استعمار تزارى دانسته، و در ادوار بعد (مشخصاً در اواخر جنگ جهانى اول) با امپراتورى بريتانيا در پيوند شمرده است. چنانكه متقابلاً رهبرى گروه ازليان (ميرزا يحيى صبح ازل، برادر كوچك بهاء) به قبله لندن نماز مىگزارده است. كسروى نوشته است: «آنچه دانستهايم [حسينعلى] بهاء در تهران با كاركنان سياسى روس همبستگى مىداشته، و اين بوده چون به زندان افتاد روسيان به رهايىاش كوشيده و از تهران تا بغداد غلامى از كنسولخانه همراهش گردانيدهاند. پس از آن نيز دولت امپراتورى روس در نهان و آشكار هوادارى از بهاء و دستۀ او نشان مىداده. اين است در عشقآباد و ديگر جاها، آزادى به ايشان داده شد. از آن سو انگليسيان به نام همچشمى كه در سياست شرقى خود با روسيان مىداشتند، به ميرزا يحيى صبحازل كه از بهاء جدا گرديده دستۀ ديگرى به نام ازليان داشت، پشتيبانى مىنمودهاند. بهويژه پس از آن كه جزيرۀ قبرس، كه نشيمنگاه ازل مىبود، به دست ايشان افتاده كه دلبستگىشان به او و پيروانش بيشتر گرديده. چاپ كتاب نقطه ”الكاف“ كه پرفسور براون به آن برخاسته و آن ”مقدمه“ دلسوزانهاى كه نوشته، اگرچه عنوانش دلسوزى به تاريخ و دلبستگى به آشكار شدن آميغهاى تاريخ است، ولى انگيزۀ نهانىاش پشتيبانى از ازل و بابيان مىبوده. سالها چنين مىگذشته و از دو دسته، آن يكى پشتيبانى از روسيان مىديده و اين يكى از هوادارى انگليسيان بهره مىجسته، و اين پشتيبانى و هوادارى در پيشامدهاى درون ايران نيز... [بىتأثير] نمىبوده، تا هنگامى كه جنگ جهانگير گذشته [جنگ جهانى اول] پيش آمده. چون در نتيجۀ آن جنگ، از يكسو دولت امپراتورى روس با سياستهاى خود برافتاد و از ميان رفت و از يكسو دولت انگليس به فلسطين، كه عكا كانون بهائيگرى در آنجاست،[۲] دست يافت. از آن سوى تا اين هنگام ميرزا يحيى مرده و دستگاه او به هم خورده و ازليان، چه در ايران و چه در ديگرجاها، سست و گمنام گرديده بودند. اين پيشامدها آن حال پيش را از ميان برده است. يكى از داستانهايى كه دستاويز به دست بدخواهان بهائيگرى داده و راستى را داستان ننگآورى مىباشد آن است كه پس از چيره گرديدن انگليسيان به فلسطين، عبدالبهاء درخواست لقب ”سر“ (Sir) از آن دولت كرده و چون دادهاند، روز رسيدن فرمان و نشان در عكا جشنى برپا گردانيده و موزيك نوازيدهاند و در همان بزم پيكرهاى برداشتهاند. پيداست كه عبدالبهاء اين را شوندِ پيشرفت بهائيگرى و نيرومندى بهائيان پنداشته و كرده، ولى راستى را جز مايۀ رسوايى نبوده است و جز به ناتوانى بهائيان نتواند افزود.»[۳] ديدگاه فوق را، كسروى در «تاريخ مشروطه» خود نيز، آنجا كه در پی تحليل چرايى و چگونگىِ حمايت ازليان از مشروطه و حمايت بهائيان از استبداد میباشد، بازتاب داده است: «ما اگر بخواهيم همبستگيای را كه ميان بهائيان و ازليان ــ دو گروه منشعب از فرقۀ بابيه ــ با مشروطه بوده، بهراستى روشن گردانيم، بايد بگوييم: بهائيان هواخواه خودكامگى و ازليان هواخواه مشروطه بودند... در جنبش مشروطه، چون دولت انگليس هواخواه آن مىبود، ازليان پا به ميان نهادند. ما تنها در اينجا نام خاندان دولتآبادى را مىبريم. حاجى ميرزا هادى ــ پدر يحيى دولت آبادى ــ بزرگ اين خاندان، نمايندۀ صبح ازل در ايران بود. از آن سوى، چون دولت امپراتورى روس، دشمنى با مشروطه نشان مىداد، بهائيان با دستور عباس افندى عبدالبهاء، خود را از مشروطه كنار گرفته از درون هواخواهان محمدعلىميرزا مىبودند.»[۴] ۳ــ اسماعيل رائين رائین، کتابی خواندنی با عنوان «انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی» دارد که ضمن شرح انشعابها و دودستگیهای متعدد و مستمر در بین بابیت و بهائیت، وابستگی آنان به بیگانگان (روسها، انگلیسیها، امریکاییها و صهیونیستها) را به طور مستند بازگو کرده است. اسماعيل رائين نيز (همچون كسروى) معتقد است كه در تحولات و انشعاباتى كه پس از قتل علىمحمد باب در ميان ياران و هواداران وى رخ داد، بهائيها سهم روس تزارى شدند و ازليها، بهویژه پس از سلطۀ انگليسىها بر قبرس (و بيرون آوردن آن از چنگ عثمانى) در سهم لندن قرار گرفتند.[۵] رائين اين گروهها را مورد توجه خاص و حمايت ويژۀ بيگانگان دانسته و معتقد است رهبرى بهائيت، از آغاز تا امروز، مجموعاً بين روس تزارى، انگليس و امريكا دست به دست شده است: «از سيصد سال قبل تاكنون، خارجيان هميشه به فرقههاى مذهبى در ايران و خاورميانه توجه خاصى داشتند و حمايت از آنان را از اصول سياست خود مىشمردهاند.» از جملۀ اين اقليتها تشكيل فرق مختلف ”بابى“، ”ازلى“ و ”بهايى“ و همچنين فرقۀ اسماعيليه را مىتوان نام برد. چنانكه مىدانيم، پس از ايجاد دودستگى ميان پيروان سيدعلىمحمد باب، صبح ازل به رياست ”ازليان“ و ميرزا حسينعلى بهاءالله به رياست فرقۀ ”بهايى“ رسيدند. بهطوريكه در اسناد و مدارك بايگانى عمومى انگليس و بايگانى عمومى هند ديده مىشود و همچنين بسيارى از مورخان خارجى نيز نوشتهاند، اين دو فرقه در بدو تأسيس از پشتيبانى خارجيان برخوردار بودهاند. لرد كرزن، سياستمدار مشهور انگليسى، در كتاب ”ايران و مسئلۀ ايران“ تصريح مىكند: ”صبح ازل كه در قبرس سكنى داشت، مقررّى خاصى از حكومت انگلستان دريافت مىنمود و در عين حال روسها هم از وى حمايت مىكردند. چنانكه تا اواخر انقراض حكومت روسيۀ تزارى، دربار سلطنتى روس از هيچ گونه كمك و جانبدارى از بهائيان مضايقه نمىكرد و در مقابل قبرس، عشقآباد كانون بهائيان شد.“ ولى با سقوط حكومت تزارى و تسلط انگليسها بر سرزمين فلسطين و تنزل مقام و موقعيت و كاهش سازمان ازليان، انگليسها لقب ”سر“ را به پيشواى بهائيان دادند و چنين وانمود كردند كه بهائيان از حمايت آنان برخوردارند. اما بهتدريج كه بهائيان توسعه و نفوذ جهانى پيدا كردند، به جانب امريكایيان روى آوردند و با گسترش دامنۀ بهائيت در امريكا، در اين سرزمين پهناور به فعاليت پرداختند و از انگليسيها روى برتافتند.»[۶] ۳ــ فريدون آدميت ديدگاه دكتر فريدون آدميت، بهويژه نسبت به بهائيان، به شدت منفى است. از نظر او، دو مسلك بهائيت و ازليت، كه از بابيت انشعاب شده، دو «مذهب سياسى» هستند كه طی تاريخ، با استعمار روس و انگليس در پيوند بوده و از لطف و حمايت آنها بهره داشتهاند. وى با اشاره به درگيرى و اختلاف بين پيروان باب، و تفرقۀ آنان به دو گروه بهائى (هواداران ميرزا حسينعلى بهاء) و ازلى (مريدان ميرزا يحيى صبح ازل)، خاطرنشان ساخته است: «در اوايل سال ۱۲۸۵.ق بهاءاللَّه و اتباعش را به عكا، و صبح ازل و اصحابش را به جزيرۀ قبرس، كه در آن موقع جزء امپراتورى عثمانى بود، فرستادند. ميرزا حسينعلى كاغذى از ادرنه به ناصرالدينشاه مىنويسد و در آن، شاه را ”ظلاللَّه فىالارضين“ خطاب مىكند و خود را ”عبد ذليل“ مىخواند و اين پيشواى مذهبى التجا و انابت مىكند كه اجازه داده شود به ايران بازگردد (عين اين نامه فعلاً در يكى از كتابخانههاى بزرگ اروپا موجود مىباشد). كرزن نيز از صبح ازل ياد كرده مىنويسد: ”فعلاً در جزيرۀ قبرس مىباشد و دولت انگليس يك مقرّرى دربارۀ او و اتباعش برقرار نموده است.“ چنانكه ملاحظه مىگردد، ازليان (بابيان) به حمايت انگليس پشتگرم، و روسها نيز ميرزا حسينعلى و بالنتيجه بهائيان را زير حمايت گرفته بودند و به همين جهت است كه ادوارد براون به طبع ”نقطه الكاف“ [از كتابهاى تاريخى كهن بابيه] كه جانشينى صبح ازل را ثابت كرده و مقام ميرزا حسينعلى را غصبى مىنمايد، دست يازيده و يك مقدمۀ پر آب و تابى بر آن نوشته كه اگر درست در آن دقت شود، از يك دست، بابىها را حمايت نموده، غم آنان را مىخورد و از دست ديگر، بهائيان را تحقير كرده پرده از روى مقام غصبى آنان برمىدارد. انسان وقتى كه كتاب ”يك سال در ميان ايرانيان“ تأليف ادوارد براون را مطالعه مىكند مىبيند اين مرد دانشمند انگليسى چگونه با عبا و ردا و تسبيح و سجاده در ايران مسافرت كرده و در يزد و كرمان به ترياك كشيدن نيز مشغول شده و بيشتر مصاحبت خود را با مردم عوام مىكند و محور صحبت او در همهجا و همهوقت از بابيگرى مىباشد، آن وقت مىفهمد اين افسر آزمودۀ انگليسى چقدر در نشر عقايد بابيگرى كوشيده و چه خدمت بزرگى به دولت خود كرده است. به همين جهت والنتين چيرول، مخبر معروف روزنامۀ تايمز، كه از جمله كسانى بود كه در مورد پيمان نحس ۱۹۰۷، وزارتخارجۀ انگليس با وى مشورت كرد، در كتاب معتبر خود ”مسئلۀ شرق وسطى“ يا ”چند مسئله سياسى راجع به دفاع هندوستان“، بهائيان را جاسوس روسها معرفى مىكند. وى كاپيتان تومانسكى را از مبارزترين مأموران و عاملان آن دولت قلمداد مىنمايد، و حتى اشاعۀ بابيگرى را نتيجۀ علاقۀ روسها و اقدام در انتشار آثار آنان مىداند. اين مورخ معتبر اضافه مىكند كه تومانسكى در اين راه به دولت متبوع خود خدمت كرد. ما هم با همين سنخ استدلال، ادوارد براون انگليسى را از كسانى مىدانيم كه مأموريتهاى رسمى در اشاعۀ اين مذهب سياسى داشته است و با انتشار آثار بابيها و نوشتن مقالات متعدد دربارۀ آنها مساعى زيادى به خرج داده. جنگ بينالمللىِ گذشته در سرنوشت بابيها مؤثر گرديد و سقوط حكومت تزار به عمر حمايت آنان از بهائيان خاتمه بخشيد. از آن طرف سرزمين فلسطين به دست انگليسها افتاد و بهائيان را به سوى خود كشيدند.»[۷] ۴ــ محمدرضا فشاهى محمدرضا فشاهى، البته نسبت به جنبش بابيت نخستين، ديدگاهى مثبت داشته و بهرغم انتقاد از شخص باب، به عنوان كسى كه «با وجود تسلط [؟!] بر فلسفه و عرفان، از آيين سياست و مبارزۀ اجتماعى، آگاهى چندانى نداشت و به نوشتن رساله و بزرگداشت طلسمات و بازى با اعداد دل خوش كرده بود»، فصلى از كتاب خويش (از گاتها تا مشروطيت) را با لحنى جانبدارانه به موضوع باب و آشوب هواداران وى در زمان محمدشاه و ناصرالدينشاه قاجار اختصاص داده و از آنها با عنوان «نهضتى انقلابى» ياد کرده است. دیدگاه فشاهى در مورد فرقۀ بهائيت، اما، از اساس، سخت منفى است و آن را از بابيتِ (نخستين) جدا کرده و به عنوان گروهی ارتجاعى و وابسته به قدرتهاى بيگانه، آماج انتقاد و حمله ساخته است. به اعتقاد وى: دودستگى ميان بابيان (پس از مرگ باب) و تقسيم آنها به دو گروه «ازليان» (به رياست يحيى صبح ازل) و «بهائيان» (به رياست حسينعلى بهاء) يكى از عوامل مهم شكست جنبش بابيه بود. زيرا به اعتقاد او: «اين واقعه،، نيروى ”بابيان“ را تحليل برد» و پس از آن: «صبح ازل روحيۀ انقلابى را رها نمود و گوشۀ عزلت اختيار نمود و به پيروان اندكش، بسنده كرد و دست از مبارزه با قاجاريه كشيد... از طرف ديگر، بهاءالله نيز به دامن سياستهاى بيگانه (روس و انگليس) پناه برد و زيركانه جنبههاى انقلابى نهضت را تضعيف نمود و ”اخلاق“ را به جاى آن قرارداد و با ناصرالدينشاه از در سازش درآمد. او به پيروان خود سفارش مىنمود كه: ”بايد كشته شدن را بر كشتن ترجيح داد“ و در دورانى كه ”ناسيوناليزم“ ايرانى، براى مبارزه با تسلط سياسى و اقتصادى بيگانه و نيز حكومت فئودال محلى دستنشاندۀ آن، به منزلۀ يكى از حياتىترين سلاحهاى توده و روشنفكران ايران بود، به مبارزه با اين سلاح پرداخت و گفت: ”ليس الفخر لمن يحبّ الوطن بل الفخر لمن يحب العالَم“ [حب وطن افتخارى ندارد، حب جهان افتخار دارد!] و بدين وسيله ”جهان وطنى“ را رسماً تائيد نمود و سر انجام در يكى از الواح خود (لوح سلطان)، خود را ”غلام و عبد“ و ”ناصرالدينشاه“ را ”مليك زمان“ اعلام نمود. بعدها جانشين او، عباس افندى، رسماً به دفاع از محمدعلىشاه در مقابل مشروطهخواهان برخاست و در يكى از الواح خود چنين نوشت: ”طهران، حضرت ايادى امر الله، حضرت على قبل اكبر عليه بهاء الابهى (هو الله) اى منادى پيمان، نامهاى كه به جناب منشادى (حاجى سيد تقى) مرقوم نموده بوديد ملاحظه گرديد و به دقت تمام مطالعه شد... از انقلاب ارض طا (تهران) مرقوم نموده بوديد، اين انقلاب در الواح مستطاب مصرح و بىحجاب، ولى عاقبت سكون يابد و راحت جان حاصل شود... و سرير سلطنت كبرى در نهايت شوكت استقرار جويد و آفاق ايران به نورانيّت عدالت شهريارى (محمدعلىشاه) روشن و تابان گردد... مكدر مگرديد، جمع ياران الهى را به اطاعت و انقياد و صداقت و خيرخواهى به سرير تاجدارى دلالت نماييد، زيرا به نصّ قاطع الهى، مكلَّف برآناند. زنهار، زنهار، اگر در امور سياسى، نفسى از احبّاء مداخله نمايد، يا آنكه بر زبان كلمهاى براند... بارى، گوش به اين حرفها مدهيد و شب و روز به جان و دل بكوشيد و دعاى خير نماييد و تضرع و زارى فرماييد تا... در جميع امور نواياى خيريۀ اعلیحضرت شهريارى واضح و مشهور، ولى نوهوسانى (مشروطهخواهان) چند گمان نمايند كه كسر نفوذ سلطنت، سبب عزّت ملت است. هيهات، هيهات، اين چه نادانى است... اعلیحضرت شهريارى الحمدلله شخص مجرّباند و عدل مصوَّر؛ عقل مجسَّم و حلم مشخّص و... و السلام على من اتبع الهدى، ۱۱ ج ۱ سنۀ ۱۳۲۵ [قمرى] ع ع“.» فشاهى در ادامه افزوده است: «سياست دفاع از محمدعلىشاه و دولت روس تزارى تا هنگام پيروزى مشروطهخواهان و فرار محمدعلىشاه ادامه يافت و پس از آن، اين فرقه يكسره در دامن دولت انگليس درغلطيد.»[۸] ۵ــ احسان طبرى احسان طبرى، از مخالفت حسينعلى بهاء (مؤسس بهائيت) با «تعصبات ملى و دينى»، كه بهائيان بدان افتخار مىكنند، تلقى مثبتى نداشته و اين آموزه را موجب بدآموزيهايى چون انصراف ملتها از مبارزات اجتماعى ــ سياسى خويش، و تعطيلی هرگونه قيام و جنگ (اعم از دفاعى يا تجاوزى) از سوى آنان، دانسته است. به نوشتۀ طبرى: «بهاءاللَّه اعلام داشت كه همۀ افراد بشر بارِ يك دار و برگ يك شاخسارند و با تعصبات ملى و دينى مخالفت ورزيد... بر اساس اصل اخوت عمومى افراد بشر و نفى تعصب، به ناچار بهائيه با مبارزۀ اجتماعى، مخالفت با دولت، نبرد طبقاتى، قيام و انقلاب، جنگ اعم از دفاعى يا تجاوزى مخالفاند و اين توصيه صلح كل در واقع به توصيۀ انصراف از نبرد طبقاتى مىانجامد و به بهائيگرى رنگ جهان وطنى و صلحگرایى منفعل مىدهد. به همين جهت برخى بهائیگرى را ايدئولوژى قشر لال بورژوازى (كمپرادر) مىدانند كه سازش با دولت وقت و سازش با استعمارطلبان، لازمۀ ادامۀ ”كسب“ آنها است.» طبرى، در ادامۀ مطلب، از روابط عباس افندى (جانشين حسينعلى بهاء) پس از فروپاشى عثمانى و سيطرۀ بريتانيا بر فلسطين) با مقامات انگليسى سخن گفته و نوشته است: «دربارۀ رابطۀ محافل بهائى با امپرياليسم انگلستان و امريكا مطالب زيادى گفته مىشود. جهان وطنى بهائيان و عقايد ضدانقلابى آنها و دورى آنها از مذهب مسلط در كشور ما و وجود مراكزى از آنها در امريكا و اروپا و كيفيت نيمهمخفى كار آنها و همبستگى درونى آنها، همه و همه به اين شايعات مايه مىدهد. آنچه كه مسلّم است نمىتوان هر بهائى را يك عامل بيگانه دانست، ولى در وجود رابطه مابين مراكز عمدۀ بهائى، مانند مراكز داشناك و صهيونيست (صهيونيسم) با محافل امپرياليستى ترديدى نيست و مىتوان حدس زد كه سازمانهاى جاسوسى امپرياليستى از قبيل سيا و اينتلجنسسرويس از سازمان بهائى براى مقاصد خود استفاده مىكنند... .» احسان طبرى در پايان خاطرنشان ساخته است: «بانو بهيّه ربّانى، سازمانگر عمدۀ محافل روحانىِ بهائى (پس از شوقى افندى) در مصاحبهاى كه در تابستان ۱۹۷۶ با روزنامۀ فرانسوى ”لوموند“ كرد، تأكيد نمود كه بهائيان همهجا به دولتهاى موجود و قوانين موجود احترام مىگذارند و در كادر آن عمل مىكنند. مخبر لوموند پرسيده كه آيا در افريقاى جنوبى محافل بهائى وجود دارد و چون پاسخ شنيد آرى، اين سؤال بجا را مطرح كرد كه مابين شعار برادرى انسانى بهائيان و احترام به قوانين نژادگرايانۀ رژيم آپارتايد در پرتوريا چه تناسبى مىتواند وجود داشته باشد؟ البته بانو ربّانى به اين سؤال نتوانست پاسخ مقنع بدهد و از آن طفره رفت. بهائيانى كه خلق و ميهن خود را دوست دارند بايد با ديدگان باز از افتادن در دام عمال امپرياليستى همكيش خود كه از اعتقاد آنها به سود مراكز اساسى جنايت و دزدى جهانى استفاده مىكنند، بپرهيزند.»[۹] آنچه گذشت، نمونه اى بود از افكار و آراء نويسندگان و محققان ايرانى معاصر (از جناحها و گرایشهای مختلف و حتی متضادّ فکری و سیاسی) راجع به ماهيت استعمارى بابيت و بهائيت، كه مؤيّد آن را مى توان در كلام بسيارى ديگر از پژوهشگران و نويسندگان اين سرزمين نشان داد، همچون: دكتر عبدالحسين نوايى،[۱۰] مهدى بامداد،[۱۱] حسن اعظام قدسى «اعظام الوزاره»،[۱۲] محمود محمود،[۱۳] سيد احمد خان ملك ساسانى،[۱۴] ابوالفضل قاسمى،[۱۵]سيد محمد باقر نجفى،[۱۶] بهرام افراسيابى،[۱۷] دكتر على اكبر ولايتى،[۱۸] دكتر عبدالهادى حائرى،[۱۹] دكتر يوسف فضايى،[۲۰] ابوالفضل شكورى،[۲۱] دكتر سيد سعيد زاهد زاهدانى،[۲۲] عبدالله شهبازى،[۲۳] حسين آباديان،[۲۴] مصطفى آيت مهدوى،[۲۵] رضا زارع،[۲۶] و بسيارى افراد ديگر. * پژوهشگر تاریخ ادیان و مکاتب. [۱]ــ خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ وزیر مختار بریتانیا در دربار ایران در عهد سلطنت مظفرالدینشاه قاجار، ترجمه شیخالاسلامی، چ۱، ص۱۰۲ [۲]ــ از زمان عباس افندی (جانشین میرزا حسینعلی بهاء)، مرکز بهائیت از عکا به حیفا (هر دو، واقع در اسرائیل کنونی) انتقال یافت ـ ع. منذر. [۳]ــ بهائیگری، تهران، ۱۳۲۳، چاپخانه پیمان، صص۹۰ــ۸۹ [۴]ــ تاریخ مشروطه ایران، چاپ ۵: مؤسسه چاپ و انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۴۰.ش، ص۲۹۱ [۵ــ انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، اسماعیل رائین، مؤسسه تحقیقی رائین، تهران، ۱۳۵۷، ص۲۹۱ [۶]ــ حقوق بگیران انگلیس در ایران، صص۳۳۳ــ۳۳۲ [۷]ــ ر.ك: اميركبير و ايران، با مقدمه محمود محمود، چاپ اول: انتشارات بنگاه آذر، تهران ۱۳۲۳، قسمت اول، صص ۲۵۸-۲۵۶؛ همان: متن كامل، چاپ دوم: مؤسسه مطبوعاتى اميركبير، تهران ۱۳۳۴، صص ۲۰۸-۲۰۷. آدميت در چاپ پنجم اين كتاب (چاپ شركت سهامى انتشارات خوارزمى، تهران ۱۳۵۵، ص ۴۵۷) گفتار فوق را تلخيص كرده و با اشاره به ماجراى اعطاء لقب سِر و نشان دولتى از سوى لرد آللنبى (حاكم انگليسى حيفا) به عباس افندى، مىافزايد: «از آن پس عنصر بهائى چون عنصر جهود، به عنوان يكى از عوامل پيشرفت سياست انگليس در ايران درآمد. طرفه اينكه از جهودان نيز كسانى به آن فرقه پيوستهاند، و همان ميراث سياست انگليس به آمريكائيان نيز رسيده» است. [۸]ــ رک: از گاتها تا مشروطیت، محمدرضا فشاهی، فصل: «نهضت باب؛ رنسانس و رفرماسیون»، ص۲۱۶ به بعد. [۹]ــ جامعه ایران در دوران رضاشاه، احسان طبری، صص۱۱۹ــ۱۱۷ [۱۰]ــ رک: اعتضادالسلطنه، فتنه باب، توضیحات و مقالات به قلم عبدالحسین نوایی، چاپ ۲، تهران، بابک، ۱۳۵۱، صص۲۰۴ــ۲۰۳ [۱۱]ــ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۲، صص۲۰۲ــ۲۰۱ [۱۲]ــ خاطرات من یا تاریخ صدساله ایران، تهران، کارنگ، ۱۳۷۹، ج۲، ص۹۰۲ به بعد. [۱۳]ــ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن ۱۹، چ۴، تهران، اقبال، ۱۳۶۱، ج۲، صص۵۲۹ــ۵۲۸ [۱۴]ــ خان ملک ساسانی، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، چ۳، تهران، بابک با همکاری انتشارات هدایت، بیتا، صص۱۰۳ــ۱۰۲ [۱۵]ــ الیگارشی یا خاندانهای حکومتگر ایران، ج۴: خاندان هویدا، گماشته صهیونیسم و امپریالیسم، تهران، رز، ۱۳۵۷ [۱۶]ــ بهائیان، چاپ ۲، تهران، مشعر، ۱۳۸۳، فصل: حمایت سیاستهای خارجی از بهائیت، ص۵۸۸ به بعد. [۱۷]ــ بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت (نوماسونی)، ص۴۰۶ به بعد. [۱۸]ــ علیاکبر ولایتی، ایران و تحولات فلسطین ۱۳۵۷ــ۱۳۱۷.ش/۱۹۷۹ــ۱۹۳۹.م، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارج، ۱۳۸۰، ص۱۴۹ به بعد. [۱۹]ــ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، چ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴، ص۹۰ [۲۰]ــ یوسف فضایی، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... و کسرویگری، تهران، عطایی، ۱۳۸۳، صص۱۹۷ــ۱۹۴ [۲۱]ــ ابوالفضل شکوری، جریانشناسی تاریخنگاریها در ایران معاصر، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۷۱، صص۳۹، ۳۱۷ــ۳۱۶، ۴۸۳ و ۵۱۱ [۲۲]ــ سید سعید زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، چاپ ۲، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱، صص۱۴۵ و ۲۲۵ــ۲۲۴ [۲۳]ــ عبدالله شهبازی، «جستارهایی از تاریخ بهائیگری در ایران»، تاریخ معاصر ایران، سال ۷، ش۲۷، پاییز ۱۳۸۲ [۲۴]ــ حسین آبادیان، بحران مشروطیت در ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۳، ص۲۱۰ به بعد. [۲۵]ــ مصطفی آیت مهدوی، «موضع بابیان، ازلیان و بهائیان درباره ”ملیت“»، مؤلفههای هویت ملی در ایران، مجموعه مقالات، ص۲۷۹ به بعد. [۲۶ــ رضا زارع، ارتباط ناشناخته؛ بررسی روابط رژیم پهلوی و اسرائیل (۱۳۵۷ــ۱۳۲۷)، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۴، ص۳۶۶ به بعد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
صفحات پیشنهادی
بهائیت، وهابيت و صهيونیزم: مثلث نفاق
بهائیت وهابيت و صهيونیزم مثلث نفاق سرلشکر پاسدار محسن رضایی صهیونیزم وهابیت و بهائیت را سه فرزند شوم استعمار پیر انگلیس دانست که با هدف تفرقه و شکاف بین مسلمانان و نا امنی منطقه بوجود آورده است به گزارش فرهنگ نیوز دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام طی یادداشتی در صفحه اینستاگرام خونشست نقد کتاب«مبانی تربیت از دیدگاه قرآن کریم» برگزار شد
به همت گروه مطالعات قرآن و حدیث پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نشست نقد کتاب مبانی تربیت از دیدگاه قرآن کریم برگزار شد شناسهٔ خبر 3666598 - سهشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲ ۲۷ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها نشست نقد کتاب مبانی تربیت از دیدگاه قرآن کریم تألیف حجت الاسلام محمداحکام معاشرت با بهائیان/ چرا پیروان بهائیت کافر حربیاند؟
در اسلام علما و فقهای دینی پیروان فرقه ضاله بهاییت را کافر حربی میدانند احکام معاشرت با بهائیان چرا پیروان بهائیت کافر حربیاند بهائیت فرقهای است که میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاءالله آن را در سال 1241 هجری شمسی آن را بنیان نهاد و ادعای پیامبری پس از فرستادگانی چون مسیحوزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد: حضور برخی افراد معروف در کنار سران بهائیت، مأموریت او بوده است
وزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد حضور برخی افراد معروف در کنار سران بهائیت مأموریت او بوده است وزیر صنعت معدن و تجارت میگوید که بیش از ۱۰۰ هزار خودرو وارد کشور شده است اما در واردات مواد اولیه با مشکل مواجه هستیم وزیر سابق اطلاعات گفت بسیاری از مشکلات سیاسی و اقتصادی کشوتحول خصیصه ماهیتی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت است
در دومین روز از کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح شد تحول خصیصه ماهیتی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت است شناسهٔ خبر 3663176 - پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵ ۱۹ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها عیوضی عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی گفت الگوی اسلامی- ایرانینظر همه مراجع بر انحراف بهائیت است و ملاقات با اعضای فرقه بهائیت، «انحراف مسلّم» است - سایت خبری تحلیلی خدمت
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه بهائیت یک فرقه منحرف است گفت دیدار با اعضای بهائیت محکوم و انحراف مسلّم است به گزارش خدمت آیت الله سیداحمد خاتمی امام جمعه موقت تهران و منتخب مردم کرمان در پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری درباره فرقه ضاله بهائیت و دیدار یک چهره سیاسی با اعضدیدگاههای «محققداماد» درباره روشنفکری دینی در ایران
سهشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸ ۰۷ یک استاد حوزه و دانشگاه گفت تضارب آرا در حوزهای علمیه به نفع پیشرفت الهیات است که اگر تعطیل شود و به کسی اجازه نقد مخالف داده نشود پیشرفت الهیات میسر نمیشود آیتالله سیدمصطفی محقق داماد در گفتوگو با خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایردو نوع رزق و روزی از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)
امیرالمؤمنین امام علی ع میفرمایند رزق و روزی بر دو نوع است روزی که تو آن را طلب میکنی و روزی که آن تو را طلب میکند امیرالمؤمنین امام علی ع میفرمایند رزق و روزی بر دو نوع است روزی که تو آن را طلب میکنی و روزی که آن تو را طلب میکند پس اگر تو به طرف آن نروی آن به نزدفائزه هاشمی و دیدگاه حقوق بشری به بهائیت! - پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی آناج
گروه سیاسی آناج یکی از اتهاماتی که توسط برخی کشورها به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می شود رعایت نشدن احکام حقوق بشر در ایران است که از حجاب بانوان و مسأله ی اعدام گرفته تا عدم آزادی هم جنس گرایان و فرقه های انحرافی و ضد الهی را شامل می شود طبیعی است که با وجود فرهنگ دینی و اسبهائیت نه فرقه است و نه دین واحد، بلکه حزبی فاقد ساختار است
در برنامه گفت و گوی سیاسی مطرح شد بهائیت نه فرقه است و نه دین واحد بلکه حزبی فاقد ساختار است شناسهٔ خبر 3668062 - چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵ ۳۲ دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها امید رضایی تحلیل گر مسائل سیاسی در برنامه گفت و گوی سیاسی رادیو گفت و گو اظهار داشت بهائیت-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها