محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846110346
وضع بیوضعیتی ما/ در جستوجوی فلسفهای برای زندگی
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: بررسی امکان و امتناع تولید علم بومی در ایران؛
وضع بیوضعیتی ما/ در جستوجوی فلسفهای برای زندگی
شناسهٔ خبر: 3660797 - سهشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۲
دین و اندیشه > اندیشمندان
آیا میتوان علوم انسانیِ اسلامی و به تعبیری دیگر، علوم انسانی بومی داشت؟ اساساً ضرورت شکل دادن چنین علومی چیست؟ به گزارش خبرگزاری مهر، سید مجید کمالی، نویسنده و پژوهشگر و دکترای فلسفه، در دورهای سردبیری نشریه «خردنامه» همشهری را بر عهده داشته است. «ریکور و ماترک مارسل» (۱۳۸۳)، «دیپلماسی انقلابی» (۱۳۸۳)، «راههای شرقی» (۱۳۸۴)، «رنج فیلسوف بودن» (۱۳۸۴) و «هایدگرپژوهی: تاملی در ادای سهمی به فلسفه» (۱۳۹۰) از مقالات او بهشمار میروند. کمالی ترجمه مقالات فلسفی مانند «رابطه علم و فلسفه در گذر تاریخ» (۱۳۸۵) و «وقتی فیلسوفان میخندند» (۱۳۸۶) را نیز در کارنامه خود دارد. متن زیر یادداشت این پژوهشگر فلسفه برای نشریه عصر اندیشه است که از نظر می گذرد. آیا میتوان علوم انسانیِ اسلامی و به تعبیری دیگر، علوم انسانی بومی داشت؟ اساساً ضرورت شکل دادن چنین علومی چیست؟ فرض میکنیم که در واژه بومی، بهنحوی همه مولفههای هویتی از جمله دین، مُنطَوی است. با این توضیح، سراغ برخی مسائل علوم انسانی و نقدهایی که اندیشمندان در اینباره داشتهاند، میرویم. عمده نقدهایی که به امکان شکلگیری علوم انسانی بومی شده، «پوزیتیو» و «تحصلی» بودن علم را پیشفرض مباحث خود گرفتهاند؛ حال آنکه نه تنها این نوع تلقی از علم، درگیر مشکلات نظری و معرفتشناسی عدیدهای است، بلکه باید به این موضوع توجه داشت که علوم انسانی از منطق دیگری - چه در سازوکار روششناسی خود و چه به لحاظ موضوعی که به آن میپردازند- پیروی میکند. نقدهایی که علوم انسانی اسلامی یا بومی ذاتاً مغایر با لوازم علم - از جمله عام و جهانشمول بودن - است، تنها هنگامی میتواند وارد باشد که علم را صرفاً بهمعنای علم تجربی و تحصلی گرفته باشیم. هرچند اعتبار عام داشتن گزارههای علوم تجربی و تحصلی هم، وابسته به شرایط و زمینههای دیگری است که حجیت آنها را فراتر از مرزهای معرفتشناسی میبرد؛ تا آنجا که میتوان مدعی شد، بدون توجه به زمینههای هستیشناختی تاریخمند، اعتبار این گزارهها امری انتزاعی و فارغ از متن حیات و زندگی خواهد بود. تقسیمبندی ویلهم دیلتای از علوم بر سر این سخن که در دانشگاهها و دیگر مراکز علمی و پژوهشی، علوم انسانی غربی تدریس میشود، نمیتوان تردید داشت. البته اگر به ماهیت این علوم نظر کنیم، قرار است با تبعیت از روشهای عام و واجد اعتبار و به تعبیری علمی، به نتایج متقن و آزمودنی دست یابد. برای همین، دیگر نمیتوان برایش شرقی و غربی قائل شد. علم، علم است و مقید و مشروط به هیچ شرطی بیرون از آنچه ضامن علمی بودن آن باشد، نیست. این نقد اگرچه بنیادی سست دارد، ولی گاهی گفته شده و آن را دلیل بر بیاعتباری شکلگیری علوم انسانی بومی، گرفتهاند. در این نقد، تمایز میان علوم طبیعی و انسانی نادیده گرفته شده و اینکه سروکار علوم انسانی، با انسان و مناسباتی است که شکل میدهد، مغفول مانده است. این مرزگذاری میان علوم طبیعی و انسانی و توجه به طبیعت و تاریخ، از دستاوردهای فکری «ویلهلم دیلتای» است. او کسی است که در اثر خود بهنام «درآمدی به علوم روحانی (انسانی)»، نقش تاریخ، فرهنگ و روان را در شکلگیری و تطور علوم انسانی متذکر شده است. دستکم بر مبنای باور کسی که خود، موسس این تقسیمبندی جدید از علوم است، میتوان امکان صورت بستن علوم انسانی مقتضیِ فرهنگ خودی را که از آبشخور مواریث زبانی، فرهنگی و دینیاش سیراب میشود، منتفی ندانست. اگرچه برخی منتقدین بیان داشتهاند، میتوان این نوع تمایزگذاری را که مبتنی بر نظام خاصی از طبقهبندی علوم است، قبول نداشت و محل نزاع را کمی عقبتر از بحث امکان شکلگیری علوم انسانی بومی دانست. کماکان این مساله بدیهی به نظر میرسد، علمی که متکفل پرداختن به موضوع انسان و مناسبات فردی و اجتماعی و حقوقی اوست، یعنی همان علوم انسانی، در مبادی و روشهای تحقیق خود، عیناً منطبق با علومی که به طبیعت مادی میپردازند، نیست. این مرزگذاری را در نظامهای کهنتر طبقهبندی علوم، از جمله اولین آنها، یعنی نظام ارسطویی هم مشاهده میکنیم. گزارههای تخمینی از منظر ارسطو ارسطو علومی مانند اخلاق و سیاست را از علوم نظری جدا کرده است. به عقیده ارسطو، علوم عملی بهدلیل آنکه با امور بشری سروکار دارند، واجد احکام و گزارههایی تخمینی و احتمالی هستند و هرگز نمیتوانند دلالتی عام و همیشگی بیابند. از اینرو در هر طبقهبندیای از علوم، علوم انسانی و یا هر نام دیگری که به آن بدهیم، بهعنوان یک مساله باقی خواهد ماند. حال سوال این است که آیا علوم انسانی در پویشها و بسطهای خود تابع حقایق فلسفی است یا جدای از آن عمل میکند؟ اگرچه از منظر «پوزیتیویستی» علوم راه خود را میروند، اما تجارب علمی اخیر و تعارضاتی که در تبیین معرفتی مبانی علمی حاصل شده است، لزوم بازگشت به فلسفه را بیش از پیش نشان میدهد. دغدغه «ارسطوگرایی» در سالهای اخیر و در محافل غربی بیانگر بازگشت به فلسفه است. این موضوع از آن رو ذکر شد که برخی منتقدین، بازگشت علوم انسانی بومی به مبادی فلسفی را بیوجه و بیمعنا دانستهاند؛ چراکه این دو به لحاظ روش و نحوه پیدایی، کاملاً مغایر با یکدیگرند. این تمایز نیازمند بازنگری جدی است و موضوع سادهای نیست. بازگشت به ارسطو و توجه دوباره به جایگاه فلسفه در نظام طبقهبندی علوم ارسطویی، تاییدی بر سخن ماست. در این مقام توجه به رخدادی فلسفی، یعنی نزاع میان دیلتای و «ادموند هوسرل» بر سر علوم انسانی تاریخی و قلمرو اعتبار آنها، برای ما آموزنده است. شاید از این طریق، از طرح شتابزده و موضعگیریهای نااندیشیده در موضوع مورد بحث کناره بگیریم. هوسرل که در پی رسیدن به علمی متقن و دقیق همچون فلسفه بود، در نقد نظر دیلتای درباره علوم انسانی، گفته است که دیلتای علوم را در دام نسبیگرایی انداخته که این امر باعث منتفی شدن اعتبار عام علوم میشود. هرچند خود هوسرل در راه رسیدن به چنین علم متقنی، با موانع مفهومی بسیاری مواجه شد، اما هرگز دستیابی به این امر را منتفی ندانست. از سوی دیگر، طرفداران و شاگردان دیلتای بر این باور بودند که آنچه در علوم انسانی اصل و اساس است، نه اعتبار عام و فراگیر آنها که «حیثیت ابژکتیو» آنهاست. یعنی علوم انسانی به اقتضای آنکه موضوع و قلمرو تحقیقش، انسان و جوامع انسانی است، خاستگاه و بستر پیدایی و بسط این علوم، امور تاریخی و مشروط است. به بیانی دیگر، ما در علوم انسانی، با «موارد» جزئی و ملموس سروکار داریم. بهعنوان مثال: علمی که از فکر و زبان کشور آلمان برآید، میتواند تنها پاسخگوی مسائل فکری و فرهنگی همان قوم باشد و نمیشود آن را به اقوام دیگر تعمیم داد. در همان زمان هم که اندیشههای دیلتای درباره تقسیم علوم انسانی نشر یافت، عدهای از منتقدان، افکار او را قابل تعمیم به همه اروپا ندانستند. مشروط و مقید بودن را نمیتوان مترادف با نسبی و بیاعتبار بودن گرفت. مقید بودن به احکام و گزارهها، به ما میآموزد که در حوزه علوم انسانی با مواردی سروکار داریم که اعتبار خود را از مناسبات واقعی و تاریخی زندگی میگیرند؛ از اینرو در ساحت پژوهشگری علمی در قلمرو انسانی، نباید همان توقعی را داشت که در امور طبیعی از علم میرود. با این توضیح، در این ادعا که علوم انسانی، غربی هستند هم میتوان تردید کرد. واژه «غربی»، صفتی کلی است که همه انحاء بودن و اندیشه ممالکی را که در غرب هستند، با نادیده گرفتن ممیزات فرهنگی و بومیشان، یکپارچه میکند. حال آنکه چنین نیست و دستکم از منظر فلسفی، این ادغام نااندیشیده، جز از طریق فروکاستنهای بیشمار مفهومی و نادیده انگاشتن «موردیت»ها ممکن نیست. مگر آنکه «غربی» بودن را به معنای سیاسی آن بهکار ببریم که این خود بحث دیگری است. اگرچه خود غربیان، انحاء و اطوار تاریخ اندیشه خود را با ارجاع به منشاء یونانی، واجد وحدتی میدانند که «غربی» بودن آن را بهزعم خودشان تضمین میکند. اگر از این دقت معنایی چشمپوشی کنیم و غربی بودن را مفهومی شامل بدانیم، علوم انسانی در شعب مختلف خود، در بستر نوعی رویه سیاسی غربی سربرآورده و بالیده است. در اینجا مراد ما از سیاست غربی، مواجهه غربی با عالم است که از دلِ زیست جهان غربی، سر بر میآورد. بهعبارتی سیاست غربی، نوعی سیاست از برای زندگی است که در مناسبات گوناگون فکری، فرهنگی، اقتصادی و دیپلماتیک ظهور میکند. در جستوجوی فلسفهای برای زندگی از این منظر، سیاست معنایی بنیادیتر از فلسفه مییابد و فلسفه و علوم غربی، خود نوعی سیاستِ غربی برای زندگی هستند. آیا بیوجه است اگر بخواهیم علم و فلسفهای به اقتضای سیاستِ زندگی خودی داشته باشیم؟ به نظر میرسد این خواست بیوجه نیست مگر آنکه: ۱) باور به زیست جهان «موردی»، «ناحیهای» و در یک واژه «خودی» نداشته باشیم. ۲) این خواست اگرچه چندان نامشروع و نامعقول نیست، اما تحقق آن را یکسره، ناممکن و ممتنع بدانیم. درباره هریک از این دو گزاره میتوان به گفتوگو نشست و به نتایجی دست یافت. این همان دیالوگی است که امروزه فضای فکری ما به آن سخت نیازمند است و در فقدان چنین دیالوگی، بیش از پیش در مرداب منازعاتِ کور به ظاهر روشنفکرانه فرو میرویم. با اینهمه، درباره گزارههای فوق، نگارنده بر این باور است که با وجود روند جهانیسازی جاری، ما هنوز زیست جهان خود را داریم و از اینرو، بایسته است علم انسانی مقتضی خود را داشته باشیم. هراس از اینکه چنین علمی، با قواعد مستقر علمی نمیخواند، سد راه تفکر آزادانه و خلاقانه ما خواهد شد که اگر چنین شود، بیتردید حکم به امتناع امکان شکلگیری علوم انسانی خودی خواهیم داد. در این میان برخی روشنفکران، هراسناکی خود را در پس واژگان و مصطلحاتی پنهان میکنند؛ از جمله اینکه علوم در بستری تاریخمند پدیدار شده و بسط مییابد و سخن گفتن از علوم انسانیِ خودی، به نحوی مسبوق به این نظر است که ما شکلگیری علوم انسانی را حادثهای «تاسیسی» بدانیم. در اینکه حوادث و سوانح فکری و علمی، تاریخمند هستند و در فرآیندی پیچیدهتر از محاسبات و تصمیمهای فردی و دستوری شکل میگیرند، تردیدی نیست. آری، شکلگیری علوم انسانی بومی به معنای تاسیسی و دستوری، منتفی است. در اینجا وقتی از امکان شکلگیری علوم انسانی غیر غربی سخن به میان میآید، منظور معطوف ساختن اذهان به مطالعه انتقادی و دیگرباره منابع و مآثر فکریمان و اهتمام به مواضع تاریخی است که میتوانند محمل ایدههایی دیگر برای صورتبندی رفتارها و کنشهای انسانی ما باشد. معلوم نیست که از پس این نگرشهای انتقادی، بالضروره و بلادرنگ، علوم انسانیِ دیگری برخیزند - و گمان هم نمیک نم مخالفان علوم انسانی غیر غربی چنین توقعی از موافقان داشته باشند - اما دور از ذهن نیست که افقهای تازه و دیگری از برای تحلیل و صورتبندی مواجهه ما با عالم و آدم برخیزند. این تصمیم برای شکلگیری چنین علومی، تصمیمی «اِعدادی» است نه «عددی»! تصمیمی که اتفاقاً به مبانی هستیشناختی شکلگیری علوم توجه دارد و علوم را به صرف مبادی نظری و مفهومیِ منعزل از شرایط و پس زمینههای تاریخمند وجودی تقلیل نمیدهد؛ چراکه اگر نظریه و معرفتشناسی محض کافی بود، نسخههای غربی علوم انسانی دوای دردهای فکری مزمن ما هم بود. بحث دیگر، ربط شکلگیری علوم انسانی خودی با اراده سیاسی است. فضای روشنفکری ما عموماً به نحوی است که هر نسبتِ بیربط و با ربطی را از نظریهپردازانِ غربی مهم میشمارد و در تحلیل و واکاوی آن، گوی سبقت را حتی از نظریهپردازان غربی میرباید. بهعنوان نمونه سالیانی است که روشنفکران وطنی به تأسی از برخی جریانات فکری غرب، بر نسبت داشتن علم و سیاست و اینکه علم بر وفق رویه سیاسی خاصی پیش میرود، تاکید دارند. در آنجا بودن اراده سیاسی برای جهت دادن به تلاشها و پویشهای علمی - طبیعی یا انسانی- موجه و شدنی است، اینجا ناموجه و مخل آزادی! از این سخن جدلآمیز شبه ژورنالیستی که بگذریم، به لحاظ تاریخی، از همان سرآغاز اندیشههای فلسفی و طبیعیاتی در یونان، فلسفه و علم و سیاست نیز همراه بودهاند. در اندیشه افلاطون، فلسفه در بستر مناسبات سیاسی شهر و شهروندان اهمیت و تعالی یافت. او سودای وحدت علوم را در سر داشت؛ وحدتی که در ساحت دیالکتیک به تمامیت خود میرسید. ارسطو نیز بهعنوان نخستین متفکری که ساختار علوم را به دقت تعیین و مرزبندی کرد، اگرچه بر آموزه «فلسفه بهخاطر فلسفه» سخت تاکید داشت، بهنحوی زندگی سعادتمندانهای را ترسیم کرد که در آن، همه انحای علوم (اعم از علوم نظری، عملی و تولیدی) نقشی موثر و مرتبط با یکدیگر ایفا میکردند. نگاه ارسطویی گرچه بهتدریج و سرانجام در دوره جدید بهکنار رفت و هر یک از علوم به نحوی استقلالی، ساز جدایی خود را میزنند، اما فلسفه و علوم هرگز از نقش آفرینیهای سیاسی و سیاست از تاثیرگذاری علمی و فلسفی برکنار نماندند. اینکه خواست شکلگیری علوم انسانی خودی از سوی ارادهای خاص را بهبهانه سیاسی بودن، بیوجه بخوانیم، در بهترین حالت، معنایی جز نادیده گرفتن حقیقتِ ربط درونی و تاریخی علم و سیاست ندارد. اراده سیاسی چیزی جز متن سیاسی زندگی ما نیست که از سوی فرد یا افرادی بهعنوان نمایندگان همین متن، ظهور یابد و نمیتوان آن را یکسره تصمیمی خارج از متن زندگی و دستوری دانست. علمی که بر وفق سیاست دوران شکل میگیرد و میبالد، علمی خواهد بود که بهکار مردمان و زندگی آنها میآید و چونان امری انتزاعی که برکنار از واقعیت زندگی باشد، نیست؛ مگر آنکه با سیاست وقت و سیاستمداران آن، مخالف باشیم که این حرف دیگری است. بدیهی است سیاستی که در ساحتی هستیشناختی با علوم ربط و نسبتی دارد، ضرورتاً همان سیاست حاکمان نیست. با این حال، این دو یکسره از هم جدا نیستند. چیزی شبیه به این سخن درباره نسبت علوم انسانی و دین هم صادق است. پیدایی و تطور علوم انسانی از دل مناسبات دینی جوامع اروپایی که این خود وجهی است از سیاست زندگی کلی اروپایی، در تاریخ اندیشه غربی، امری روشن است. همه این نسبتهای درونی میان علوم گوناگون با سیاست و دین، در فرآیندی تاریخمند شکل گرفته و به وضع کنونی خود رسیدهاند. علوم انسانیِ مناسبِ وضع خاص ما هم حتماً نسبتی با سیاست و دین ما دارد؛ زبان و فرهنگ ما در خود، حامل معانی و رویههای دینی و سیاسیای است که در صورتبندی علوم انسانی خودی، اگر اراده حقیقی و عزم راسخ برای انجام آن باشد، خود به خود اخذ میشود. بهعبارتی اینها اموری نیستند که از بیرون به متن پویشهای علمی ما تحمیل شود. شکلگیری علوم انسانی بومی، تحقیقی است با مولفههای بسیار که انجام آن به خرد جمعی و گفتوگوی بسیار وابسته است. سیاستزدگی، بزرگترین مانع شکلگیری این دیالوگ است؛ سیاستزدگی چیزی نیست که تنها مختص سیاسیون باشد، سیاستزدگی اگر صفت بودن و زیست مردمان شد، که انگار وضع کنونی ما چنین است، همه افراد و ساحات زندگی آنها را در مینوردد. در چنین فضایی، هر فکر و اندیشه تازه و حتی اصیلی، از همان آغاز، با انگهای مختلف از میدان بهدر میشود. خواست رسیدن به علوم انسانی خودی، هرگز بهمعنای حذف علوم انسانی غربی و نادیده انگاشتن آن نیست؛ مهم این است که بادهای غربی اندیشه، انسان و جامعه اینجایی و اکنونی را از وضع تاریخی خود دلزده نکند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]
صفحات پیشنهادی
لزوم پیاده کردن آرایه های قرآنی در زندگی
ملاوردی خواستار شد لزوم پیاده کردن آرایه های قرآنی در زندگی شناسهٔ خبر 3659792 - دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰ ۴۲ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی معاون رئیس جمهور بر لزوم تحقیق و پژوهش برای درک مفاهیم قرآنی تاکید کرد و گفت هر چند که ظاهر قرآن هم امر مقدسی است وانسان باید انسنارضایتی 86 درصد فرانسویان از وضع زندگی خود - پایگاه خبری تحلیلی 598
نتایج یک نظرسنجی در فرانسه نشان می دهد که بر خلاف آنچه رئیس جمهور فرانسه در خصوص وضعیت به سامان زندگی مردم کشورش ادعا می کند 86 درصد فرانسویان از وضع زندگی خود در این کشور ناراضی اند به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس بر اساس نتایج تازه ترین نظرسنجی مؤسسه ایفوپ برای شبکه رادیویماهیت استرشادی در زندگی اجتماعی بررسی میشود
با حضور غلامرضا بهروزیلک ماهیت استرشادی در زندگی اجتماعی بررسی میشود شناسهٔ خبر 3654937 - سهشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲ ۲۲ دین و اندیشه > اندیشکده ها ماهیت استرشادی فطری زندگی اجتماعی با حضور حجتالاسلام بهروزیلک ۲۲ اردیبهشت ماه نقد و بررسی میشود به گزارش خبرزاری مهر چنشست «درخت زندگی» برگزار میشود
در فرهنگسرای امام ره نشست درخت زندگی برگزار میشود شناسهٔ خبر 3659015 - یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳ ۴۳ دین و اندیشه > اندیشکده ها نشست درخت زندگی که به بررسی زندگی اسلامی و ایرانی ازدیدگاه امام خمینی ره می پردازد دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ماه در پردیس ملت برگزار میشود ببالاترین ارزش در زندگی یک انسان عفت است/ راه دست یابی به عفت
شرح حدیث بالاترین ارزش در زندگی یک انسان عفت است راه دست یابی به عفت شناسهٔ خبر 3615350 - چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹ ۱۰ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی امیرالمومنین فرمودند اَفْضَلُ العِبادَةِ الْعِفافُ یعنی برترین عبادت ها عفاف است حضرت در خطبه متقین نفس عفیف را ازنارضایتی 86 درصد فرانسویان از وضع زندگی خود
نارضایتی 86 درصد فرانسویان از وضع زندگی خود نتایج یک نظرسنجی در فرانسه نشان میدهد که بر خلاف آنچه رئیسجمهور فرانسه در خصوص وضعیت به سامان زندگی مردم کشورش ادعا میکند 86 درصد فرانسویان از وضع زندگی خود در این کشور ناراضیاند به گزارش فرهنگ نیوز بر اساس نتایج تازهترین ن۸۶ درصد فرانسویان از وضع زندگی خود ناراضی اند - پایگاه خبری - تحلیلی قدس آنلاین
نتایج یک نظرسنجی در فرانسه نشان می دهد که بر خلاف آنچه رئیس جمهور فرانسه در خصوص وضعیت به سامان زندگی مردم کشورش ادعا می کند ۸۶ درصد فرانسویان از وضع زندگی خود در این کشور ناراضی اند به گزارش قدس آنلاین به نقل از فارس بر اساس نتایج تازه ترین نظرسنجی مؤسسه ایفوپ برای شبکه رادیویوضعیت اعتبارات قرآنی اکثر دستگاهها در بودجه 95 مشخص نیست
شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱ ۱۷ دبیر شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور گفت متأسفانه نسبت به موضوع قرآن در برنامه ششم توسعه غفلت شده است به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا حجتالاسلام حمید محمدی در گفتوگویی در خصوص برنامههای قرآنی در برنامه ششم توسعه گفت متأسدولت یازدهم به بهبود وضعیت زندگی عشایر توجه ویژه ای دارد
فرماندار سبزوار دولت یازدهم به بهبود وضعیت زندگی عشایر توجه ویژه ای دارد معاون استاندار و فرماندار سبزوار در بازدید از از منطقه عشایری ذوالفرخ دولت یازدهم به بهبود وضعیت زندگی عشایر توجه ویژه ای دارد ۱۳۹۵ شنبه ۲۵ ارديبهشت ساعت 11 47 به گزارش پانا روابط عمومی فرمانداقرآن را به متن زندگی بازگردانیم
یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴ ۱۵ مدیر مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور گفت کلام الهی که امروزه تا حدودی به حاشیه زندگی رانده شده است را باید به متن زندگی بازگردانیم به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه کردستان حجتالاسلام علیاکبر نصرتی در مراسم افتتاحیه سومین دوره-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها