تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشبخت كسى است كه سراى باقى را كه نعمتش پايدار است بر سراى فانى كه عذابش بى‏پاي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837913582




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حق و تکلیف در جوامع انسانی دو روی یک سکه و با یکدیگر ملازم اند


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: رئیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا:
حق و تکلیف در جوامع انسانی دو روی یک سکه و با یکدیگر ملازم اند

آیت الله سید محمد خامنه ای


شناسهٔ خبر: 3617254 - پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۶
دین و اندیشه > اندیشمندان

آیت الله سید محمد خامنه ای گفت: در برابر دریافت حق، بلافاصله تکلیفی به نفع طرف مقابل برای ذی حق ایجاد می‌شود. هرگاه کسی مکلف به تکلیفی بشود طبعا حقی هم دربرابر آن خواهد داشت. به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله سید محمد خامنه ای با توجه به برگزاری همایش «میثاق علوی» که با هدف تحقیق پیرامون حقوق در نهج البلاغه برگزار شده است، در قالب گفت و گویی پیرامون موضوع این همایش، سخن گفته اند که در ادامه متن این گفت‌و‌گو خواهد آمد. *محورهای معنایی حق را بیان فرمایید؟ کلمه «حق» که لغاتی مانند «حقیقت» و«تحقق» از آن مشتق شده در معنای اصلی خود به معنای «شیءموجود» که از آن گاهی به «امر واقع» یا واقعیت و مانند آن نیز تعبیر می‌‌شود. ذات باری تعالی خود را «حق» می نامد چون «اصل وجود» و به اصطلاح فلسفه «واجب الوجود» منشا وجود دیگر موجودات، خالق و مبدع همه آنهاست. بنابراین، هرجا کلمه حق به کار برود اشاره به موجودی محقق و ثابت است. چه خالق و چه مخلوق، هرچیز که «تحقق» پیدا کند به این معنی است که از حق و به تعبیری از وجود سهمی دارد یعنی هست ، وجود دارد و «ناهست» نیست. دراصطلاح فلسفه، در تعریف وجود می گویند «وجود ، طارد عدم است» یعنی چیزی است که با عدم نمی سازد، و عین این تعریف را برای حق هم می توان بیان کرد. پس ذات باری تعالی، حق حقیقی و اصلی و منشا همه موجودات است. جهان بزرگ آفرینش و همه موجودات مادی و غیرمادی درون آن هم از حق (یعنی وجود) برخوردار بوده و از فیض حق حقیقی سرچشمه گرفته اند، حتی تمام قوانینی که طبیعی هستند یا با حکم الهی وضع شده اند و بر این جهان حکومت می کنند نیز مصداق حق هستند. حقوق مردم و جامعه که در قوانین و مقررات قضایی و غیر آن ذکر شده نیز از مصادیق همان حقی است که تعیین آن با خداست، برای همین ما قوانین موضوعه جامعه را از دین می گیریم زیرا ریشه ی آن ها نیز در حقایقی است که به خداوند برمی گردد چرا که خداوند حقیقت الحقایق است. *معیارهای شناسایی حق چه چیزهایی است؟ با تعریفی که در بالا گفته شد معیار شناخت حق، همان وجود و تحقق و عینیت آن است، نه فرض و تقلید و خیال و ادعا . امیرالمومنین(ع) می فرمایند: «الحق أن تقول رأیت و الباطل أن تقول سمعت.» یعنی حق دیدنی است نه شنیدنی. آن چه را که فلاسفه نام آن را «نفس الأمر» گذاشته اند اشاره به همین تعریف است، یعنی «خود» خارجی و متحقق هرچیز «حق» و حقیقت آن چیز است و تا چیزی در واقعیت خارج جایی نداشته باشد نباید آن را «حق» و دارای حق بدانیم. این موضع را به شکل دیگری می توان بیان کرد: معیار شناخت حق و دقیق ترین و عرفانی ترین آن ها این است که خداوند متعال را که اصل و منشا وجود است معیار «حق» و حقوق بدانیم. یعنی چون خداوند متعال منشا وجود است و وجود به وجهی آن را آفریده و برای ادای این قلمروی بزرگ قوانینی گذاشته که علوم طبیعی، ریاضی، فیزیک و شیمی بخشی از آن قوانین را گردآوری کرده و نام آن را «علم» گذاشته اند و قوانین مجهول دیگری هم هست که بشر از آن آگاه نیست. یکی از موجودات و اجزا و اعضای این جهان، انسان است. معیار «حق» در میان انسان ها نیزدر واقع همان قوانینی است که خداوند با وحی و به وسیله ی پیامبران برای انسان فرستاده و نام آن را دین گذاشته اند. خود انسان هم در محدوده ای که دین اجازه داده باشد می‌تواند با توافق با دیگران تعریف و به آن ها عمل کند. معاملات، مبادلات، ازدواج، وصیت، وقف و مانند این ها، نمی تواند هرچه را که میل و هوس او بخواهد به عنوان حق، به دیگران تحمیل کند. مثلا یک نفر خود را ملک و پادشاه یا مالک منطقه ای بداند در حالی که اراده الهی بر آن قرار نگرفته است. پس «حق» در واقع هر چیزی است که به صورت اعیان و اشخاص یا به صورت روابط بین افراد و به صورت قانون از طرف خداوند وضع و خلق شده باشد.یعنی به اصطلاح فلسفی، برخلاف آن چه که «حق و حقوق» را معمولا اموری قراردادی و اعتباری می شمرند، حقوق در واقع اموری «تکوینی» و به اصطلاح غربی آن «انتولوژیک» می باشند و تعریف آن باید از فلسفه آغاز شود. *حق چگونه در عرصه اجتماع و خانواده ظاهر می‌شود و چگونه حقوق را به وجود می‌آورد؟ اشاره شد که انسان می تواند منشا حق بشود، چون به حکم الهی دارای اراده، اختیار نسبی و حق انتخاب است. قوانین الهی در نهاد همه جانداران به صورت غریزه و نظم ثابتی گذاشته شده که مانند نرم افزار در رایانه‌ها به صورت برنامه مدون و معین خود می‌توانند عمل و زندگی کنند و همه به صورت واحد از قانون الهی پیروی می کنند. اما انسان علاوه بر داشتن غرایز مشترک با حیوانات، حق دارد. یعنی حکم تکوینی الهی و قانون جهانی بر آن قرار گرفته که در محیط زندگی خود ابتکارات و کارهای تازه ای را انجام دهد. از طرف دیگر با اجتماعی که در آن زندگی می کند و بخشی از واقعیت است تعامل داشته باشد و منافع خود و دیگران را به هم نزدیک کند. مثلا معاملات و مبادلات در انسان‌ها بسته به اراده و رضای طرفین معامله است و این معاملات ایجاد حق برای طرفین می‌کند. یعنی معامله یا عقد می توانند از آثار حقیقی آن معامله یا عقد بهره‌مند شوند. انسان ها در روابط زناشویی تکالیف و حقوقی را می پذیرند و زن و شوهر می شوند تا بتوانند حافظ نسل باشند. اما خارج از این محدوده حق ندارند تا آزادانه و بدون رعایت قانون به سراغ دیگری بروند همانطور که معاملات دیگر آن ها هم باید در چارچوب قانون الهی باشد. پس حق تکوینی و اصلی خدادی گاهی منشا حق و حقوق قراردادی و اجتماعی می‌شود. چون انسان یک موجود اجتماعی است و ناگریز در ریز احتیاجات خود به شرع مراجعه نمی کند بلکه بطور کلی قاعده و قانون تکوینی الهی را که به صورت شرع به ما رسیده می گیرد و در مصادیق و ریز نیازهای زندگی طبق آن کلی شرعی عمل می‌کند. باید دانست که کلمه «حقوق» گاهی جمع حق است و گاهی به معنای مجموعه «حق و تکلیف» حق همیشه یکطرفه نیست بلکه در عرصه اجتماع هرجا حق هست در کفه دیگر آن ترازو «تکلیف» هم هست. وقتی مثلا شخص «ب» دارای حقی می شود در مقابل او شخص «ج» مکلف به احترام و ادای آن حق است، یعنی تکلیف دارد. مثلا وقتی کاسبی جنس و متاع خود را به مشتری می دهد ، حق دارد بهای آن را بگیرد و مشتری تکلیف دارد بهای آن ها را بپردازد. امیرالمومنین علی(ع) فرمود: «فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف ، لا یجزی لاحد الا جری علیه و لایجری علیه الا جری له ولو کان لاحد ان یجری له و لایجری علیه لکان ذلک خالصا لله  سبحانه دون خلقه لقدرته علی عباده…»(خطبه  ۲۱۶ نهج البلاغه) امام(ع) می فرمایند: حق و تکلیف در جوامع انسانی دوروی یک سکه و با یکدیگر همراه و ملازم اند. در برابر دریافت حق، بلافاصله تکلیفی به نفع طرف مقابل برای ذی حق ایجاد می‌شود. هرگاه کسی مکلف به تکلیفی بشود طبعا حقی هم دربرابر آن خواهد داشت. تنها کسی که همیشه حق دارد و تکلیف ندارد خداوند سبحانه است چون او منشا حق و خالق  حق است و کسی از او طلبکار نیست. همین‌طور که «حق» همان عینیت خارجی است که ریشه تکوینی دارد، «تکلیف» هم اگرچه به ظاهر اعتباری و قراردادی به نظر می رسد ولی ریشه در احکام تکوینی دارد. به طور کلی، همه احکام تشریعی ریشه در احکام تکوینی دارند و بی ریشه و فرضی نیستند. *حقوقی مثل حقوق بشر و حق آزادی یا حق رای و مانند این ها چه وضعی دارند؟ آیا قراردادی هستند یا تکوینی و عینی؟ همانطور که گفتیم، حق و حقوق، همه در واقع قوانین طبیعی (تکوینی) و الهی و ناشی از اراده ی الهی برای اداره جهان و انسان هستند. افلاطون به زبان یونانی آن را «نوموس» یا ناموس می نامند. خداوند انسان را به صورت مخلوقی ویژه آفریده و در قرآن فرموده است که به وی کرامت و منزلت خاص داده ایم (لقد کرمنا بنی آدم). از این‌رو او را خلیفه و جانشین خود در عالم خاکی تعیین کرده است. انسان دارای آزادی است یعنی برده نیست همچنین دارای اراده و عقل است. عقل باید راهنمای او باشد. انسان در اجتماعات بشری هم دارای سهم برابر است . همه افراد در احکام اولیه و به اصطلاح در قضای الهی سهم برابر دارند. مثلا در تعیین سرنوشت خود صاحب رای و نظر هستند. چه قراردادهای اجتماعی حق آن ها را بدهد یا ندهد. انسان در حکم الهی احترام دارد. در حقوق غربی گرچه برای انسان حق ذاتی قائل اند ولی دلیلی بر آن ندارند. حقوق بشر چون قراردادی نیست پس با قرارداد اجتماعی حاصل نشده است. می‌دانیم که هر حق ذاتی، دلیل و منشا می خواهد پس چگونه حقوق بشر ذاتی شده است؟ اما منطق اسلام تنها منطقی است که پاسخگوست و می گوید شرافت و کرامت انسان راخداوند هم در قضا و حکم تکوینی خود برای انسان قرار داده است. در قرآن نیز به صورت قانون مکتوب (و لقد کرمنا بنی آدم…) آن را به وجهی تشریع نموده است. هیچ حقی در عالم نمی تواند به وجود بیاید مگر آن که از فیض ذات باری تعالی سرچشمه بگیرد. حتی حقوق اعتباری قراردادی انسان ها هم اگر در چارچوب حکم شرعی الهی ( که ریشه در احکام تکوینی دارد) نباشد «اعتبار» و نفوذ یعنی عینیت و واقعیت پیدا نمی کند و خلاصه همه ی راه ها باید به مبدا الهی منتهی شود. *نبوت و امامت چه رابطه ای با حق و حقوق انسان دارند؟ نبوت (که امامت هم شاخه ای از آن است و از آن مایه می‌گیرد) پدیده‌ای طبیعی و تکوینی و یکی از سنت‌های مهم الهی در جامعه بشری است که با بعثت، وحی، الهام ، تشریع و اعجاز همراه است. نبوت در مقاطعی از زمان و تارخ به ظهور می پیوندد تا بشر را از گمراهی و بویژه از فساد و شکستن قوانین و شرایع الهی باز داشته و او را به صراط مستقیم هدایت و سعادت راهبری کند. بنابر آن چه پیش از این از عینیت و حقیقی بودن حق گفته شد، روشن می شود که نبوت (و بالتبع امامت) از یک امر و منشا حقیقی و واقعی سرچشمه گرفته است و یکی دیگر از قوانین جهان آفرینش به ویژه سنت‌های مربوط به انسان (به عبارت دیگر: فلسفه ی تاریخ) است. از این رو انبیاء الهی همه بر حق رسول  و مامور واقعی خداوند بوده و به اراده و قصد خود نبوت و رسالت را برای خود برنگزیده بوده اند. حق متعال جل جلاله، برای تدبیر حیات انسان و راهنمایی او به سعادت دنیا و آخرت، قوانین تکوینی یا سنت هایی را گذاشته که یک طرف آن بعثت انبیاء است. طرف دیگر آن «تشریع» یعنی آن دسته از قوانین مکتوب قابل عمل برای انسان است که از حقایق عالم و قوانین ثابت آن سرچشمه می گیرد. بنابراین نبوت امری قراردادی و اعتباری نبوده بلکه یکی از قوانین و سنن الهی است. پس «شریعت» مشتی دستورهای برخاسته از عقل و تجربه ی پیامبران نبوده بلکه نسخه ای مکتوب و رونویس از حقایق پنهان و آشکار جهان وتماما به سود انسان می باشد. *چشم انداز حق در نهج البلاغه چگونه است؟ بیشتر نگاه نهج البلاغه به حق، از زاویه حقوق اجتماعی و فردی افراد در یک حکومت اسلامی و برحق است. چون اگر حکومتی مثل اسلام، با الهام از نظام کلی و حقیقی جهان آفرینش و مطابق با فطرت انسانی و موافق با عقل کلی نگر پدید آمده و پایه گذار آن پیامبران باشند ، باید در آن جامعه «حق» حاکم اصلی بوده و حقوق همه ی مردم به طور مساوی و شایسته رعایت شود. امام(ع) فرموده اند: «الناس عنده فی الحق اسوه»، یعنی حقوق همه ی مردم نزد ما برابر او دارای ضمانت اجراست. پیامبر اکرم(ص) همان‌گونه که خود پیامبر، نبی بر حق و مامور اقامه حق و عدل در جوامع بود ، امامت را نیز مامور اقامه ی حق ، برابر آن چه که حکم تکوینی و تشریعی الهی بر آن قرار گرفته نمود. از اینجاست که در نهج البلاغه آمده که: «…و مضی رشیدا و خلف فینا رایه الحق…» یعنی پیامبر(ص) پرچم حق را برافراشت و رفت. امیرالمومنین(ع) در موارد مختلف افراد جامعه را به پیروی از حق و رعایت حقوق خود و دیگران راهنمایی کرده از جمله می فرماید: «لا تنفروا من الحق» یعنی حق گریز نباشید ، و برترین مردم کسی است که برابر با حق عمل وزندگی کند اگر چه به ضرر اوباشد ( افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیهم ان نقصه و کرثه…) و در جای دیگر می فرماید انسان پرهیزکار کسی است که حق را توصیف و برابر آن عمل نماید ( یصف الحق و یعمل به ) و فراموشی و پشت سرانداختن حق نشانه دنیاپرستی و فراموشی آخرت است همانگونه که معاویه آن چنان است. امام(ع) درباره خود می گوید: «باید برای نجات حق از دست باطل تلاش و جهاد کرد» و با تعبیری شاعرانه و ظریف می فرماید باطل را می‌درم و می‌شکافم تا حق را از درون آن آزاد سازم. یعنی وظیفه هر مسلمانی آن است که به دنبال حق خود تلاش کند و آن را به دست بیاورد. حق را شیطانیان با حجاب باطل پنهان می کنند و مردم را فریب می‌دهند. فریب آن ها را نخورید و حق را از دست باطل برهانید. با وجود آن که بیشتر نگاه امیرالمومنین(ع) نگاه حکومتی و ناظر به حقوق اجتماعی و مدنی مردم است ولی ریشه ی آن را در «حق تکوینی» که ذات باری تعالی است، معرفی می کند. زیرا که خداوند متعال حقیقت الحقایق و منشا حق و همه حقوق است. از این رواست که در پاره ای از خطبه‌ها، امام نخست به شرح توحید (یعنی وجود اول و حق اول و حق مطلق) می پردازد و حکیمانه با نگاه فلسفی عمیق، صفات الهی را شمرده و آن ها را سرچشمه همه حقوق معرفی می کند. تا می رسد به پدیده نبوت، ظهور وحی و نزول قوانین تشریعی، یعنی همان دین اسلام واز آنجا به لزوم اجرای احکام خلقت وفطرت در جوامع انسانی یعنی اجرای عدل و حق و قسط در جامعه می پردازد. تصور نشود که ظهور و وجود «حق» در جامعه بشری پدیده ای قراردادی و فرضی بوده و می توان آن را به بازی گرفته و هر روز قانونی جدید وضع نموده و باطلی را حق جلوه داد. بشر ضعیف ناقص که هنوز خود را نمی شناسد چگونه می تواند صلاح و خیر و سعادت خود را به طور کامل بشناسد و برای تامین و برای تامین آن قانون وضع کند؟! ذات نایافته از هستی بخش/ کی تواند که شود هستی بخش  









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن