واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مقاله؛
هویت فلسفه اسلامی در گفتگو با فیلسوفان اسلامی/ پرسش از سهروردی
![هویت فلسفه اسلامی در گفتگو با فیلسوفان اسلامی/ پرسش از سهروردی دکتر رضا ماحوزی](http://media.mehrnews.com/old/Larg1/1392/07/08/IMG17210465.jpg)
شناسهٔ خبر: 3603154 - چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۶
دین و اندیشه > اندیشمندان
همانگونه که اندیشه فلسفی هر فیلسوفی از دین مقبول وی اثر میپذیرد، فلسفه فیلسوفان اسلامی نیز مشمول همین قاعده گردیده و بنابراین کم و بیش رنگ و روی اسلامی پذیرفته است. به گزارش خبرگزاری مهر، مقاله پرسش از سهروردی نوشته دکتر رضا ماحوزی عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی است که در ادامه می خوانید؛ دهههاست درباره اینکه آیا چیزی بنام فلسفه اسلامی وجود دارد یا خیر سخنها گفته شده و مطالبی طرح شده است. برخی با شمارش موضوعات جدید و ابتکاریای که تا قبل از فیلسوفان اسلامی در کتب فلسفی یافت نمیشد از واقعیتی بنام فلسفه اسلامی دفاع کردهاند و برخی دیگر اعطای روح توحید اسلامی به اندیشههای فلسفی اقتباس شده و تولید گردیده را مبنای واقعیت فلسفه اسلامی قرار دادهاند. در مقابل عدهای نیز با تأکید بر وجه اقتباسی فلسفه اسلامی و یا مناقشه بر نسبت میان فیلسوف اسلامی و فلسفه اسلامی، منکر استقلال و هویت منحاز این فلسفه شدهاند. برکنار از اینکه آیا طرح این مسئله بدین شکل ویژه زمانه ماست و آیا شاکله کلی اندیشگی ما در طرح این مسئله دخالت دارد، شایسته است از زمانه خود اندکی جدا شویم و این مسئله را از خود فیلسوفان اسلامی بپرسیم و این موضوع را با آنها در میان گذاریم و ببینیم آیا برای آنها نیز این مسئله مطرح بوده است و آیا آنها به فلسفه خود به مثابه فلسفه ای مستقل و متمایز از دیگر فلسفهها مینگریستهاند یا خیر؟ برای این گفتگو از میان فیلسوفان اسلامی، سهروردی را انتخاب میکنیم و از زاویه پاسخ این فیلسوف به پاسخ دیگر فیلسوفان اسلامی اشاره خواهیم کرد. نکتهای که در همین آغاز باید بدان توجه داشته باشیم آن است که تقریباًتمام فیلسوفان اسلامی دغدغه معنویت و دین داشته و بنابراین خواه ناخواه ایمان و اصول و ارکان دینی آنها در اندیشهشان اثر گذاشته است. به این معنا، همانگونه که اندیشه فلسفی هر فیلسوفی از دین مقبول وی اثر میپذیرد، فلسفه فیلسوفان اسلامی نیز مشمول همین قاعده گردیده و بنابراین کم و بیش رنگ و روی اسلامی پذیرفته است. اما برکنار از این رنگ و روی آگاهانه و شاید ناآگاهانه اسلامی، فیلسوفی چون سهروردی درباره وجه اسلامی اندیشه فلسفی خود بمثابه سرشتی که این فلسفه را از دیگر فلسفهها متمایز میکند چه خواهد گفت؟ اجازه دهید خود سهروردی به این پرسش پاسخ دهد. ایشان در کتاب حکمه الاشراق تا حدودی به این مسئله، البته از زاویه خاص اشاره کرده است. در اندیشه سهروردی دو نکته برجسته هدایتگر بحث است؛ نخست آنکه حکمت بیش از آنکه بنیادی بشری داشته باشد، اعطایی الهی است و دیگر آنکه این اعطای الهی از فیلسوفی به فیلسوف دیگر ارث رسیده و بدین ترتیب از زمان گذشته به زمان حال منتقل گردیده است. اگر به فیلسوفان اسلامی قبل از سهروردی از قبیل فارابی و ابنسینا و یا نگارندگان رسائل اخوان الصفا و حکمای شیعی و اسماعیلی آن روزگار نگاه کنیم و یا حتی اگر به آراء فیلسوفان پس از وی یعنی خواجه نصیرالدین طوسی و یا میرداماد و ملاصدرا و معاصرین خودمان نظر اندازیم خواهیم دید که نکته نخست یعنی الهی بودن حکمت بگونههای متفاوت اما با مضمونی واحد توسط قریب به اتفاق همه فیلسوفان فوق طرح شده است. این دیدگاه با نفی و سلب اختصاص این اندیشه به بشر، اساساً هویت اصلی آنچه امروزه ما فلسفه اسلامی میخوانیم را از تشخیصها و تشخّصهای بشری جدا ساخته و اصالت آن را از طریق انتساب به پروردگار هستی که خود حکیمی کامل و جامع است تأمین نموده است. از این منظر، خداوند چون حکیم است جهان را نیز بر مبنای حکمت خویش خلق نموده و از طریق پیامبران و منتخبان خویش، اصول و ارکان این حکمت را به اشرف مخلوقات یعنی انسانها تعلیم داده است تا بدینوسیله هم ذات خالق هستی را بشناسند و کاشف از ذات خالق هستی و خود هستی باشند و هم خود از طریق شناسایی حکمت و درونی ساختن آن، تشبه به خداوند را در پیش گرفته و بنابراین حکیمی مقلد شوند. در این مقام، تقلید آنهم به کاملترین شکل ممکن، بنیاد سعادت است و آدمی تنها از طریق این تقلید است که میتواند حکیم شود. به این معنا، تنها از طریق فراگیری حکمت آنهم به نحو کامل و نظاممند است که آدمی میتواند مدعی حکمت و مقام حکیم شود زیرا تنها حکیم حقیقی که منشأ حکمت است خداوند است و تنها اوست که این مقام را به بندگان برگزیدهاش اعطا میکند. در اینجا طلب حکمت هم وجهی بشری دارد و خواست و اراده جوینده حکمت را نیاز دارد و هم به لطف و عنایت الهی وابسته است. نکته دیگری که سهروردی بر آن انگشت نهاده است آن است که این حکمت غیر بشری، که از آغاز و در گذشتهای دور توسط انبیاء و حکمای الهی به اهل آن تعلیم گردیده است، نسل به نسل و سینه به سینه منتقل گردیده و اینک به حکما و فیلسوفان معاصر رسیده است. برای فهم این مسئله لازم است از فحوای نکته قبل کمک گرفت. بهعقیده سهروردی حکمت و فلسفه معنوی و اشراقی عطیهای الهی است به این معنا که خداوند اندیشه خویش را، که برمبنای آن جهان و انسان و نسبتهای بههم پیوسته هستی را آفریده است، به انسان آموخته است. آدمی نیز بر حسب وظیفهای که بر گردن وی نهاده شده است، چه در شناسایی ذات پروردگار و هستی و چه در انتخاب و طی مسیری که حکمت الهی و انبیاء و اولیاء و حکمای الهی برای وی مشخص داشتهاند، باید اصول و چارچوب کلی این حکمت را فراگرفته و آن را از زمانهای به زمانه دیگر منتقل سازد. از آنجا که هر حقیقت معقول و غیر محسوسی برای بیان و انتقال خویش باید به کسوتی نیمه محسوس درآید و در قالب نظریه و چارچوبی مشخص درآمده و از نظام مفهومی آن نظریه و چارچوب تغذیه کند، مسلماً انتقال سینه به سینه و نسل به نسل حکمت الهی نیز در هر دوره زمانی، کسوتی ویژه یافته و از کسوت دورههای زمانی دیگر و یا نظامها و چارچوبهایی که این حکمت معقول در آنها بیان گردیده است متمایز میشود. در اینجا با ترکیب و پیوند حقیقت معقول با نظام مفاهیم نیمه محسوس بشری روبرو هستیم. در نتیجه این پیوند است که حکمت و فلسفه، خصلتی الهی- بشری دریافت میکند. به این معنا، هرچند این حکمت منشأیی الهی دارد و محتوا و مضمون خود را از تنها حکیم حقیقی هستی دریافت نموده است اما بنابه ملاحظات هستیشناختی و معرفتشناختی، آدمی نیز میتواند همین حکمت را در چارچوب فکری و فرهنگی مشخصی عرضه داشته و بدان جلوهای تاریخی و قومی و فرهنگی بخشد. با این ملاحظه، این خصلت ترکیبی و دو گانه نه تنها حکمت بشری را از حکمت حقیقی که ویژه پروردگار هستی است و حقیقتی تماماً معقول دارد، متمایز میسازد بلکه خود حکمتهای بشری نیز بهدلیل مختصات ویژه فرهنگی و زبانی و جغرافیایی و زمانی و غیره از یکدیگر متمایز میشوند. در این مقام تنوع رخ مینماید و هویتهای مشخص و متکثر جلوهگری میکنند. با نظر به پیوند دو نکته فوق میتوان گفت این تکثر نه تنها حکمت و حکیم بشری را از حکمت و حکیم الهی که خصلتی وحدانی و تماماً معقول دارد متمایز میسازد بلکه موجبات نامگذاری مکاتب حکمی و فلسفی را نیز فراهم میسازد. اینجاست که نه تنها فلسفهای مشخص میتواند بدلیل قرار گرفتن در چارچوب فکری و فرهنگی قومی خاص و یا دینی مشخص و استفاده از نظام مفهومی و زبانی آن، عنوانی معین دریافت دارد و مثلاً فلسفه یونانی و ایرانی و یا فلسفه اسلامی و مسیحی و یهودی و بودایی و یا فلسفه هلنیستی و غیره خوانده شود، بلکه حتی این فلسفه میتواند بنحو جزئیتر ذیل هر یک از این عناوین خاص قرار گیرد؛ چنانکه ذیل عنوان فلسفه اسلامی مکاتبی چون مشاء، اشراق، متعالیه و غیره قرار گرفتهاند. با نظر به این ملاحظات میتوان پاسخ سهروردی و دیگر فیلسوفان اسلامی به این پرسش که آیا چیزی به نام فلسفه اسلامی وجود دارد یا خیر را شنید. بهعقیده سهروردی و دیگر حکمای مسلمان، اصل حکمت منشأیی الهی دارد و تنها حکیم هستی خداوند است. اما این حکمت که حقیقتی معقول دارد وقتی به انسانها سپرده میشود رنگ و روی بشری مییابد و برای بیان و انتقال خویش از نظام مفهومی و زبانی و امکانات بشری سود میجوید. همین استفاده، موجبات تمایز حکمت الهی از حکمت بشری را در عین ارتباط آن دو فراهم میآورد. در اینجا با حکمتی روبرو هستیم که هرچند منشأیی الهی دارد و بدلیل همین انتساب موجبات تعالی و سعادت انسان را از یکسو و شناسایی ذات حق تعالی و هستی را ازسوی دیگر فراهم میآورد اما بدلیل خصلت ترکیبی خود، یک و یا دو درجه از حقیقت اصلی یا همان حکمت اصیل الهی دور گردیده و دقیقاً بدلیل همین وجه نه تنها از حکمت الهی بالغه الهی متمایز شده بلکه از اشکال متعدد حکمت بشری نیز متمایز میشود. تمایز اخیر ناشی از تفاوت در رکن دوم یعنی نظام مفاهیم و چارچوب زبانی و فرهنگی و قومیای است که هر یک از حکما و فیلسوفان سنتی ـ اشراقی از امکانات آن برای بیان رکن نخست یا همان حقیقت معقول حکمت الهی بهره بردهاند. با این ملاحظه، هرچند ممکن است برای اشخاصی چون سهروردی و یا ابنسینا و میرداماد و ملاصدرا و دیگران عنوانی چون فلسفه اسلامی موضوعیت نداشته باشد اما به دلیل استفاده آنها از نظام مفهومی و امکانات زبانی و فرهنگی خاص و یا وضع مبتکرانه مفاهیم و نظریههایی چند یا همان رکن دوم حکمت بشری، مسلماً تمایز مکاتبی چون مشاء و اشراق و غیره موضوعیت داشته است. به این معنا هرچند از نظر این فیلسوفان گوهر حکمت و فلسفه حقیقتی الهی و غیربشری و دارد اما همین گوهر واحد و معقول در هر دوره زمانی و در هر سرزمین و فرهنگی، بگونهای خاص و متمایز طرح شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]