تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر جوان مؤمنى كه در جوانى قرآن تلاوت كند، قرآن با گوشت و خونش مى آميزد و خداوند ع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821072988




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زندگی بدون اخلاق زندگی نیست/چه کنیم که فکر گناه به سراغمان نیاید!


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: پای درس اخلاق آیت الله قرهی،
زندگی بدون اخلاق زندگی نیست/چه کنیم که فکر گناه به سراغمان نیاید!

قرهی


شناسهٔ خبر: 3593751 - شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۵
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی

آیت الله قرهی گفت: زندگی بدون اخلاق زندگی نیست چیزی به نام زندگی است یک زندگی حیوانیِ عادت کرده‌ خورد و خوراک و نشست و برخاست و ازدواج و تکثیر نسل است. مع‌الأسفا که هدف شده است. به گزارش خبرگزاری مهر، سیصد و چهل و دومین جلسه درس اخلاق آیت‌الله قرهی که در محل مهدیه القائم المنتظر(عج) برگزار شده در پی می آید؛ گواراترین زندگی خدا را شاکریم که توفیق مرحمت فرمود تا در این سال جدید، مجدّداً دور هم بر سر خوان کرم اخلاق جمع شدیم ومباحث اخلاق را داشته باشیم که بنده‌ی نوار از آیات الهی، فرمایشات حضرات معصومینو همچنین اعاظم و بزرگانمان بیان می‌کنم، امیدوارم که إن‌شاءالله ارتزاق حقیقی راداشته باشیم. زندگی بدون اخلاق اصلاًزندگی نیست، شاید چیزی به نام زندگی باشد، امّا زندگی نیست. یک زندگی حیوانیِ عادت کرده‌ی خورد و خوراک و نشست و برخاست و ازدواج و تکثیر نسل و ...، امّا مع‌الأسفبی‌هدف است. لذا می‌خواهم مقدمتاً بحثمرا از این‌جا شروع کنم و بحث خطورات را که در سال گذشته داشتیم، در ادامه آن بیانکنم. وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق (ع)، فرمودند: «لاَعَيْشَ   أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ». هیچ زندگی گواراتر (أهنأ از باب افعل التفضیل و به معنی گواراترین می‌باشد) از این نیست که انسان از رفتار و اخلاق پسندیده برخوردار باشد. پس گوارا شدن زندگی بهواسطه همین حُسن خلق است، همان که پیامبر (صلّي اللّه عليه و آله وسلّم) فرمودند: «إنّمابُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخْلاقِ»، یا این که فرمودند: «إنّما بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ حُسْنَالأخْلاقِ». اصل، همین است و مابقی، همه، می‌تواند در محور این بچرخد. اگر در حولاخلاق حسنه بود، این زندگی، زندگی است و إلّا صورت ظاهر، زندگی است، امّا همان‌گونهاست که حیوانات، نباتات و ... زندگی می‌کنند. البته گاهی زندگی حیوانات و نباتاتنفع‌هایی دارد، مثلاً حیوانی مانند گوسفند و میش و ... زندگی‌شان نفع دارد، حتیزندگی سگ هم نفع دارد، امّا وای بر انسانی که زندگی‌اش براساس اخلاق الهی نباشد، نفع که ندارد هیچ، بلکه ضرر دارد. علی ایّ حال تعبیر اولیاءالهی این است که یک فرد بی اخلاق، مانند حیوان می‌شود «كَالْأَنْعامِ» که تازه این، اوّل قضیّه است و بعد می‌فرماید: «بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً». اصل در سبک زندگی لذا عزیزان، اخلاق را ازاین اوّل سال جدّی بگیریم. امسال با خودمان عهد ببندیم و از خداوند توفیقش رابخواهیم که متخلّق به اخلاق الهی شویم. خدا گواه است توفیق می‌خواهد. ای بسا مثلمن بیچاره فقط قائل باشم و از عمل، خبری نباشد. این توفیق، یک گنج بزرگ است. پس توفیقآن را بخواهیم و بخواهیم که خدا ما را از همین اوّل سال، متخلّق قرار بدهد کهاتّفاقاً زندگی حقیقی، این است، حضرتشان می‌فرمایند: «لاَعَيْشَ   أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ». هیچ زندگی، گواراتر از آن   زندگی نیست که توأم با حُسنخلق و اخلاق و رفتار پسندیده باشد - همان‌طور که آب می‌نوشید، به شما می‌گویند: «هنیئاً لکم»، در این‌جا هم واژه «أهنأ» به کار رفته، یعنی گواراترین - اتّفاقاً سبک زندگی که همامام‌المسلمین (ادام اللّه ظلّه علی رؤوس المسلمین) بارها بیان فرمودند و هم اولیاء الهی بر روی آن تأکید دارند، به وجودنمی‌آید، إلّا به همین حُسن خلق. آن‌های دیگر، فروعات سبک زندگی می‌شود. خدا گواه است، به این خانه امام زمان، وقتی خودم این روایت را یادداشت برداری می‌کردم و آنچه اولیاء بیان فرمودند در ذهنم مرور می‌کردم، از خودم بدم می‌آمد، اگر این است، ما که هستیم!؟ ولی بخواهیم و برای هم دعا کنیم. ماه رجب المرجّب نزدیک است، در حقّ همدیگر زیاددعا کنیم که اجابت می‌شود. دعا کنیم که موفّق شویم و گرفتار نشویم، در جا نزنیم. اگر بخواهیم سبک زندگی حقیقی را بدانیم، همین اخلاق است و لا غیر. رئیس مذهب دارنداین را بیان می‌فرمایند. هر چه در این روایت شریفه تأمّل کنیم و توقّف و تفکّرکنیم، بینی و بین الله، کم است. آن‌وقت انسان می‌فهمد که چقدر عقب است، چقدردورافتاده و چقدر باخته است. لذا فرمودند: هنیء‌ترینزندگی، زندگی توأم با حُسن خلق است. البته به نظر می‌آید یکی از موارد آن هم صلاةلیل باشد، چون آن‌ها که صلاة لیل را دارند، یک دلیل و برهانش، همین حُسن خلق ومتخلّق بودنشان به اخلاق الهی است. استغفار اولیاء خدا از نماز شبشان! لذا خیلی مواقع اولیاء واعاظم و بزرگان که متّصل و اهل معنا و بالجد واصل بودند، فرمودند: گاهی حتّی شب، توفیق قیام و حتّی نماز خواندن را داشتیم، امّا حال صلاة لیل را نداشتیم. می‌گویند:ظاهر صلاة لیل را داشتیم و حال آن را نداشتیم. یعنی گاهی حتّی نماز شب هم خواندیم، امّا آنچه را که اولیاء خدا در نماز شب به دنبال آن هستند، نیافتند. یعنی آن عشق‌بازیبا پروردگار عالم، آن خلوت و انسی که با ذوالجلال و الاکرام در آن زمان که همه خواب هستند و این مردان خدا بیدار هستند، به وجود می‌آید، نبوده است. لذا می‌فرمایند:فقط قال بوده و حال در آن نبوده است. لذا از صلاة لیلشان استغفار کردند. یعنی حتّی توفیق خواندن آن را پیدا کردند، امّا گفتند: ما حال نداشتیم و آن صلاة لیل، برای ما صلاة لیل حقیقی نبوده است. بعد خودشان بیان فرمودند:یک دلیلش هم این است: وقتی لطف خدا شامل حالمان شده و دیروزمان را بررسی کردیم، دیدیم در جایی بداخلاقی کردیم و این توفیق نماز شب اولیاء را نداشتیم و فقط ظاهرش، ظاهر نماز شب بوده است. چون می‌دانید اوج عشق‌بازیاولیاء خدا، همین شب‌خیزی است که برای امثال ما سنگین می‌شود. این‌ها که به زبانساده می‌گویم، همه، روایات است که به فضل الهی خود روایات را برایتان بیان می‌کنم. گاهی اتّفاقاً قیام نکردن در دل شب، خودش گناه است و اولیاء خدا لذّتی که می‌برنداز آن شب خیزی و عشق بازی و خلوت با پروردگار عالم است. کدام خلوتی عندالاولیاءبرتر از این خلوت!؟ خلوت با همسر و فرزند و رفیق نیست، خلوت با پروردگار عالم! همان چه که اولیاء خدا فهمیدند، درک کردند و به آن رسیدند و با پوست و گوشت واستخوان خود لمس کردند. ما یک حرفی می‌زنیم، امّا گفت: شنیدن کی بود مانند دیدن!؟ آن‌هادیدند، آن‌ها رسیدند، آن‌ها با وجود خودشان لمس کردند. امثال من بیچاره فقط حرفشرا می‌زنیم، امّا آن‌ها رسیدند. بالاترین عیش که ملائکه الهی می‌گویند: «هنیئاً لکم»، باز آن صلاةلیل حالیّه است. آن صلاة لیل حالیّه هم برای انسان میسور نمی‌گردد، إلّا به حُسنخلق. اگر در این مطلب، تأمّل کنیم، دریچه‌ای از زندگی برای ما باز می‌شود که می‌فهمیمآن، زندگی است. اولیاء خدا می‌فرمایند: حضرت خواستند بگویند: من می‌خواهم بابی رابرای شما باز کنم که بدانید اگر از این باب ورود پیدا کردید، معنی زندگی را می‌فهمیدو بعد از آن، متوجّه می‌شوید که تا حالا زندگی نکردید و آن، حُسن خلق است. رمز اوّلیّه خلیفة الله شدن لذا خیلی جالب است، امیرالمؤمنین، امیر بیان، اسدالله الغالب، علیّ‌بن‌أبی‌طالب (صلواتاللّه و سلامه عليه) جمله‌ای دارند که بسیار عالی است. چهبگویم!؟ اگر بگویم با طلا و آب طلا باید آن را بنویسیم که بارها بیان کردم: این‌هافلز است و بشر برای آن ارزش قائل شده و ... لذا اصلاً نمی‌شود با این تعابیرارزش این جملات را بیان کرد. البته گاهی از باب نشان دادن اهمیّت مطلب بیان شده کهباید این را با آب طلا نوشت و ... امّا آن‌ها مطالب مادی است، مگر می‌شود مطالبمعنوی را با مطالب مادی قیاس کرد!؟ تمام دنیا را هم بدهیم، با این مطلب معنوی که مولی‌الموالی (ع) می‌فرمایند، اصلاً قابل قیاس نیست. جوانان عزیز! شما که درآغاز راه هستید، دقّت کنید، ببینید زندگی باید چگونه باشد. حضرت می‌فرمایند: «مَن حَسُنَت خلیقتُهُ طابَت عیشتُهُ» هر کس اخلاقش را اخلاق نیکو و حسنه قرار بدهد و خوش اخلاق باشد، زندگی‌اشهم پاک خواهد شد. اتّفاقاً بدانید آن‌ها کهحُسن خلق دارند، اوّلین چیزی را که عامل می‌شود انسان خلیفة الله شود، یافته‌اند. یعنیتا انسان حُسن خلق نداشته باشد، خلیفة الله نمی‌شود. تمام انبیاء عظام، تمام اصفیاء و اولیاء و در رأس آن‌ها حضرات معصومین (ع)، دارای حُسن خلق بودند و اگر کسی دارای حُسنخلق نشود، خلیفة الله نمی‌شود. رمز اوّلیّه خلیفة الله شدن، حُسن خلق است. این رابه عنوان کد ویژه به ذهن خود بسپارید. لذا اگر کسی می‌خواهد بهمقام خلیفة اللّهی برسد، باید بداند تمام انبیاء و اصفیاء و اولیاء و در رأس همهآن‌ها، حضرات معصومین دارای حُسن خلق بودند و کد اصلی و رمز مهم این است. اگرانسان، این‌طور شد، به این مقام می‌رسد و می‌تواند خلیفة الله شود. امید هست که بهآن مقام خلافت اللّهی برسد. امّا اگر این‌طور نشد، اگر بخواهد کارهای دیگری را همانجام دهد که به ظاهر خلیفة الله شود، بدانید نمی‌شود. یعنی اصلاً توفیق رسیدن بهمقام خلیفة اللّهی پیدا نمی‌کند. لذا پروردگار عالم، بهملائکه فرمود: «إِنِّي   جاعِلٌ   فِي   اَلْأَرْضِ خَلِيفَةً»، ملائکه هم وقتی می‌خواهند به تعبیر عامیانه - که حقیقی نیست - باخداوند محاجّه کنند، می‌گویند: «أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُفِيها وَ يَسْفِكُ اَلدِّماء»، امّا خداوند می‌فرماید: «إِنّی أعلَمُ ما لا تَعلَمون». ابوالعرفا، آیت‌اللهالعظمی ادیب می‌فرمود:یکی از آن مواردی که اسّ و اساس است در این که حضرت حقّ فرمود: «إِنّی أعلَمُ ما لا تَعلَمون»، همین حُسن خلقدر انسان است. اگر کسی حُسن خلق پیدا کرد، علم هم پیدا می‌کند. اگر حُسن خلق پیداکرد، آن موارد دیگری هم که باید برطرف شود تا انسان به آن مقام خلیفة اللّهی برسد، به‌خودی‌خود برطرف می‌شود. لذا بیهوده نیست که تمامانبیاء عظام، طبق فرمایش قرآن، وقتی مبعوث شدند، اوّل بحث تزکیه را سفارش کردند. «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الْأُمِّيّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ والْحِكْمَةَ»، در تمام امم، همین‌گونه بوده و قبل از تعلیم کتاب و حکمت، بحث تزکیه مطرح شده است. اوّلینرمزگشایی برای خلیفة الله شدن، متخلّق به اخلاق الهی شدن و حُسن خلق داشتن است. اگراین‌طور شد، انسان می‌تواند و إلّا نمی‌تواند. چه کنیم زندگی پاک و توأم با آرامش داشته باشیم؟ آن‌وقت ببیند حضرت چه می‌فرمایند؟ می‌فرمایند: «مَن حَسُنَت خلیقتُهُ طابَت عیشتُهُ»، هر کس اخلاقش، اخلاق حسنه شد، زندگی‌اش هم پاکیزه می‌شود. خیلی جالباست، چون برخی از زندگی‌ها، زندگی آلودگی‌ها، پلشتی‌ها و کثافات است که آلوده بهپلیدی‌ها، مال‌های حرام و ... است. به صورت ظاهر خود آن آدم حمام هم رفته، به صورتظاهر لباس شیک هم می‌پوشد، امّا چشم اولیاء را می‌خواهد که وقتی نگاه می‌کنند، می‌بینندیک لجنزار از گناه است که بوی تعفّن دارد از آن شخص و زندگی‌اش بیرون می‌زند. زندگی به ظاهر قشنگ، امّا درونش، پر از گرفتاری‌ها، کثافات و لجنزار است. ظاهرش، چون قبر کافر، پر حلل              باطنش، قـهر خدای عـزّ و جـلّ اصلاً زن و مرد با هم رفیقنیستند، زن با دیگری است و او هم با دیگری است. به ظاهر زندگی است. زندگی‌هایی پراز لجناز، نه زندگی ملکوتی، نه زندگی الهی. لذا اگر کسی حُسن خلقداشت، مولی‌الموالی می‌فرماید: یکی از خصوصیّاتش این است که زندگی‌اش هم زندگیطیّب، طاهر و پاک می‌شود. هر کس که اخلاقش، اخلاق حسنه شد، زندگی‌اش، پاکیزه وگوارا می‌شود، «مَن حَسُنَت خلیقتُهُ طابَت عیشتُهُ». اگر بخواهید بدانید زندگی «طابت» چیست، دو سه نکته از آن را بیان می‌کنم وسریع رد می‌شوم. چون خودش بحث دارد. یکی از موارد آن، این است که می‌گویند زندگیطیّب، زندگی توأم با آرامش است. مانند بهاری می‌ماند که شما در یک باغی رفتید کهپرندگان دارند می‌خوانند و جوی آبی است و چنان نوازش روحی بر انسان می‌آید که بهآن عیش طیّب می‌گویند. البته شاید چنین کسی بهصورت ظاهر هیچ چیز نداشته باشد و آن باغ را هم نداشته باشد که برود، امّا چنان باهم خوش هستند که زندگی‌شان، خوش و الهی می‌شود. چنان زندگی‌شان، زندگی خوبان عالم می‌شود که از آن حال پلشتی‌ها و زشتی‌ها بیرون می‌آید و پاک هستند و ارامش دارند. پس اخلاق این است. ماه رجب المرجّب، آغاز زندگی حسنه است! از کجا شروع کنیم؟ چون چندروز به ماه رجب المرجّب مانده، یک جمله بگویم تا آماده شویم و به اصل بحثمانبرویم. گرچه از اصل بحثمان که خطورات بود، فقط یک روایت می‌گویم و نمی‌رسیم کهبیشتر از این بیان کنیم. راهش، تطهیر در رجب است. سبک زندگی که بیان کردیم از اخلاق شروع می‌شود، ماه رجب المرجّب شروع آن است. می‌گویند:رجب، نهری از انهار بهشت است. چون در ماه رجب، انسان خودش را از گناهان شستشو می‌دهد. بیاییم در ماه رجب درست شویم و از گناهان شستشو کنیم، از کینه، عداوت، دشمنی، بدی، بداخلاقی و ... دور شویم. جوانان عزیز! اگر کسیموفّق به شستشوی گناهان در ماه رجب المرجّب شد، خداوند در ماه شعبان المعظّم به اوتوفیق می‌دهد لباس تقوا را بپوشد، برای این که می‌خواهد به یک مهمانی برود، «دعیتم فیه إلی ضیافة اللّه» و آن هم ضیافت ماهمبارک رمضان! بارها بیان کردم که اولیاءخدا تا قبل از ماه رجب المرجّب برای طول عمرشان دعا نمی‌کردند، امّا همین که می‌دیدنددر ماه رجب المرجّب ورود پیدا کردند، می‌گفتند: خدا! حالا که ما را تا ماه رجبالمرجّب زندگی نگاه داشتی، به ما عمر بده تا ماه مبارک رمضان را هم درک کنیم و ببینیم. ماه مبارک رمضانی که نفسنفس زدن در آن، تسبیح می‌شود «و أنفاسکم فیه تسبیح». ماه مبارک رمضانی که بخوابی هم - که حالا توضیح آن را در مورد اولیاءبیان کردم - عبادت محسوب می‌شود، «نومکم فیه عبادة». ماه مبارک رمضانی که شبی به نام لیلة القدر دارد که بیان شده: «لیلة القدر خیر من ألف شهر». یعنی یک شب قدر درماه مبارک، از هزار ماه که انسان شب و روز و هر لحظه‌اش را به عبادت بپردازد، آنهم عبادت خالصانه، بهتر است. یعنی در یک شب از ماه مبارک، بیش از هشتاد سال عبادترا برای من و شما می‌نویسند. ماه مبارک رمضان چنین شبی دارد. حالا اگر کسی می‌خواهد بهاین ماه مبارک ورود پیدا کند، راهش، شستشو در رجب المرجّب است. مانند این است کهشما را به یک مهمانی دعوت کردند. شما اوّل می‌روید خودتان را می‌شویید و با بدنیکه مثلاً روغن‌کاری کردید و ... به مهمانی نمی‌روید. لذا اوّل به حمام می‌روید، لباس نو می‌پوشید و بعد به مجلس مهمانی می‌روید. خدا شما را به یک مهمانی ویژهدعوت کرده است، «دعیتم فیه إلی ضیافة اللّه». ماه مبارک رمضان، ضیافت ویژه است. ما هم دعوت به این ضیافت ویژه هستیم که برای ورود به آن باید ماه رجبالمرجّب را دریابیم. لذا سه مطلب را حتماً در این ماه رجب المرجّب دقّت کنید -وجود مقدّس باقرالعلوم، امام محمّدباقر(ع)، نکاتی را بیان فرمودند که إن‌شاءالله به فضل الهی در هفته آینده بیان خواهم کرد - ۱- ولایت. در ماه رجب المرجّب باید ولایتتان بیشتر باشد که حالا بیان خواهم کردکه چطوری باید این کار را کرد. ۲-جبرانگذشته‌ها. در ماه رجب المرجّب اگر روزه‌های قضایی دارید، حتماً قضا کنید که همثواب روزه‌های ماه رجب المرجّب را می‌برید و هم روزه‌های قضایتان را جبران می‌کنید. ۳- کمک به دیگران. اگر دل پدر و مادر را شکستی، سریع جبران کن. چون اگر ماه رجب المرجّبرا از دست بدهی، بدان که شاید در شعبان المعظّم هم توفیق پیدا نکنی، که در اینصورت یقین بدان که در ماه مبارک رمضان وارد نشدی. البته به صورت ظاهر در ماه مبارکمی‌رویم و روزه هم می‌گیریم، امّا در آن ضیافت حقیقی ورود نیافتیم. پس این مطالب را جدّیبگیریم تا زندگی‌مان، حسنه شود. ماه رجب المرجّب، آغاز زندگی حسنه و دور شدن اززندگی بد و پلشتی‌ها و زشتی‌هاست. سال متخلّق شدن به اخلاق الهی پس اخلاق خیلی مهم است. تصمیم بگیریم امسال را برای خودمان سال اخلاقی قرار بدهیم. همان‌طور که امامالمسلمین، حضرت امام خامنه‌ای، سال‌ها را نام‌گذاری می‌کنند و مثلاً امسال راسال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل نامیدند، حالا ما هم برای خودمان، هر سال و به خصوص امسال را جدّی تصمیم بگیریم و به نام سال متخلّق شدن به اخلاق الهی قرار دهیم و خودمان را به آن، مقیّد بدانیم. عمل کنیم و اقدام کنیم به این که إن‌شاءالله متخلّق شویم. اگر این‌طور شود، چه می‌شود!؟ آن‌وقت است که تازه معنای انسانیّت را می‌فهمیم. لذّت می‌بریم. تازه می‌فهمیم تاحالا شبه انسان بودیم و فقط اسم انسان را داشتیم. بگوییم: از امسال که حالافروردین هست و به خصوص این که داریم به رجب المرجّب هم نزدیک می‌شویم، دیگر می‌خواهممتخلّق شوم. خدایا! من می‌خواهم عهد ببندم که اخلاقی شوم. ولو با بداخلاقان برخوردکردم، من، اخلاقی باشم. چقدر عالی می‌شود انسان این‌طور شود! خیلی عجیب است! خداگواه است غوغا و محشر می‌شود! یک زندگی دیگر می‌شود! یک چیز دیگری درست می‌شود، فقط همین را می‌توانم بگویم. تازه می‌فهمد زندگی یعنی چه. لذا این‌طور عهد و پیمان ببندیم. عاقبت زیاد فکر گناه کردن راهش هم همین است که خطوراترا مراقبت کنیم. لذا من با این روایت شروع می‌کنم و دیگر ادامه مباحث آن را برایجلسه بعد می‌گذارم. چرا ما این‌قدر بر روی خطورات تأکید داریم؟ چون اگر فکر راکنترل نکنیم، همه چیز از دست می‌رود. وسوسه می‌شویم، شیطان می‌آید و می‌گوییم:نکند این‌طور است، نکند آن‌طور است و یا ما را به گناه دعوت می‌کند. لذا اگر اینفکرمان را کنترل نکردیم، دیگر ناخودآگاه در گناه هستیم. امیرالمؤمنین، اسداللهالغالب، علیّ‌بن‌أبی‌طالب(ع) فرمودند: «مَن کَثُرَه   فِکرُهُ فی   المَعاصی   دَعَتهُ إلَیها»، آن کسی که فکرش، زیاد به دنبال گناه باشد، به سمت گناه دعوت می‌شود. تا فکر گناه به ذهن انسانآمد، باید استغفرالله گفت. این مسئله در مورد هر چیزی می‌تواند باشد، نعوذبالله اگر با دیدن تصویری فکری به ذهنش آمد، سریع استغفار کند. اگر ظنّ و گمان بد بهبرادر مؤمنت یا همسایه‌ات، یا همکارت و ... داشتی، سریع استغفار کن. چرا؟ چون حضرت فرمودند: اگر کسیزیاد فکر گناه می‌کند، بداند که گناهان او را به سمت خودشان دعوتش می‌کنند. ناگهانمی‌بیند که به گناه ورود پیدا کرده است. چون آن فکرها او را به سمت گناهان دعوتکرده و به آن سمت کشیده خواهد شد. وقتی انسان زیاد راجع به گناهی، فکر کرد، یک‌بارهمی‌بیند که به آن، مبتلا شده؛ چون آن گناه (حالا هر گناهی می‌خواهد باشد)، او رابه سمت خودش دعوت کرده است. تشر زدن اولیاء خدا به خود! لذا اولیاء خدا می‌گویند: انسانباید این را باور کند و تا فکر گناهی آمد، سریع استغفار کند و به خودش تشر بزند. بایکی از اولیاء خدا در حرم حضرت ثامن‌الحجج بودم، ایشان متوجّه نشده بود که من کنارایشان هستم، همین‌طور که در گوشه‌ای، رو به روی ضریح نشسته بود، مدام می‌گفت:آقاجان! غلط کردم! غلط کردم! غلط کردم! ... . اشکم جاری شد و ایشان متوجّه حضور منشد. بعداً فرمودند: اگر یک کاری کردی، بعد از استغفار، خودت به خودت تشر بزن و مثلمن بگو غلط کردم. حالا آن کار ایشان چه بودکه خود را تشر می‌زد؟ مثلاً دادی سر کسی زده که شاید برخی مواقع این دادها برایاین است که او را تربیت کنند. امّا بعداً پیش خودشان می‌گویند: غلط کردم، من نبایدداد بزنم و ... وقتی انسان، حالات اولیاء را می‌بیند و با خودش مقایسه می‌کند، می‌فهمد که این اصلاً قیاس مع الفارق است و قابل قیاس نیست. لذا تا فکر گناه آمد، اوّلاستغفار کن و بعد به خودت تشر بزن، حالا یک نمونه‌اش، مانند این ولیّ خدا را بیانکردم. اگر این‌طور شود، چقدر عالی است. زندگی اولیاء خدا را ببینید. بالاخره وصفیاست. آن‌ها چگونه جلو رفتند و ما که دیگر عمرمان هم دارد تمام می‌شود، چه کردیم!؟ چشمهم به هم می‌زنیم، سال‌ها می‌گذرد. عزیزم! تا فکر آمد، همان جا جلویش را بگیر.   این ولیّ خدا جمله دیگریهم گفتند که آن را هم برای شما بیان کنم. گفتند: بعد از این که گفتی به خودت تشرزدی و گفتی: غلط کردم، غلط کردم، ...، یک جمله هم بگو: بگو: آقا جان! یابن الحسننکند بنویسی. نکند نوشته را برای شما بیاورند و شما هم بگویید: بله، این هم از دستما رفت! چه کنیم که فکر گناه به سراغمان نیاید!؟ اولیاء خدا از نوک پا تافرق سر، خوبی بودند و امثال من بیچاره، از نوک پا تا فرق سر، بدی هستم. چه می‌شود!؟ چه می‌بینند!؟ چه می‌کنند!؟ یک دلیلش هم این است که آن‌ها زیاد به فکر آقا بودند. شما هم اگر می‌خواهی زیاد فکر گناه به سراغت نیاید، زیاد به یاد امام زمان باش. این که بیان کردم در هرساعت حداقل یک دعای سلامتی برای آقا جان بخوانید، سبب می‌شود که انسان در حصن حصین قرار بگیرد. کسی که دائم به یاد آقا جان باشد، خود آقا جان اجازه نمی‌دهد که فکرشبه سمت گناه برود و یک حصنی برای او ایجاد می‌شود. عالم، عالم اثر و مؤثّراست، با همین یاد حضرت، حصنی برای انسان ایجاد می‌شود که دیگر کسی جرأت جلو آمدننخواهد داشت. وقتی به یاد حضرت هستی، وسوسه‌گری نمی‌تواند جلو بیاید که نفس دون، نفس امّاره، من و تو را فریب دهد. یاد حضرت را زنده بداریم. امسال هم هر چه می‌توانیم بیشتر به یاد آقا باشیم. از خودش هم بخواهید و ایشان رابه مادرشان هم خیلی قسم دهید و برای مادرشان، نرجس خاتون زیاد فاتحه بخوانید. این‌هارمز است. این‌ها، توصیه‌های جدّی و نسخه است که تا می‌توانید برای مادرشان، حضرتنرجس خاتون، فاتحه بخوانید. بگو: آقا! می‌شود، امسالمن، سال مهدوی شود!؟ آقا می‌شود امسال من، حال و وضع دیگری داشته باشد!؟ تغییرکنم، آدم شوم، درست شوم، مدام یاد شما باشم، یاد اغیار بیرون برود. آقا جان! اولیاء خدا این‌طور بودند، می‌شوند یک روزی ما هم تپش قلبمان را بشنویم که یا مهدیبگوید!؟ آقا جان! ماه رجب المرجّب دارد می‌آید و من هیچ آماده نیستم. آقا! شما می‌توانید، یا مقلّب القلوب و الابصار، یا   مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال، آقا جان! شما تغییردهید، من حَسن حال هم ندارم، چه برسد احسن! شما می‌توانید. عالم به ید مقدّسشماست، شما می‌توانید، پس انجام دهید و حال من را تغییر دهید.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن