واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفتاری از حجت الاسلام خسروپناه؛
تبیین و نقد دیدگاه پوزیتیویسم درباره زبان دین
شناسهٔ خبر: 3584793 - پنجشنبه ۵ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۱
دین و اندیشه > اندیشمندان
حجت الاسلام خسروپناه، رئیس موسسه آموزشی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به تبیین و نقد دیدگاه پوزیتیویسم درباره معناشناسی گزاره های دینی پرداخته است. به گزارش خبرگزاری مهر، بحث از معناشناسی گزارههای دینی، توسط پوزیتیویستها که به معناداری گزارهها پرداختند؛ مطرح گردید و سپس فیلسوفان تحلیلی بدان پرداختند. حجت الاسلام خسروپناه، رئیس موسسه آموزشی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در متنی که در کانال تلگرام خود منتشر نموده است به تبیین و نقد دیدگاه پوزیتیویسم درباره معناشناسی گزاره های دینی پرداخته است که از نظر می گذرد؛ پوزيتويسم، نحله فلسفي استكه در طي دورهها و سالهاي متمادي، تحولات عميقي پيدا كرده است. اولين بار، اصطلاح پوزيتيو، توسط فرانسيس بيكن، فيلسوف انگليسي به كاررفت. وي براين باور بود كه ذهن، بدون هرگونه پيشفرض ومفاهيم ذهني و قبلي، بايد در جست وجوي كشف طبيعت باشد و نبايد به استنتاج منطقي صرف روی آورد. اين اصطلاح، بعدها توسط «آگوستكنت» نيز به كارگرفته شد و آن را برآخرين مرحله، پس ازمراحل ديني وفلسفي اطلاق كرد. وي براين باوربود كه معارف بشري، سه مرحله تاريخي را پشت سرگذاشته است: نخست، مرحله ديني و الهياتي، اين مرحله در تبيين پديدهها، تنها به اراده خدا يا خدايان تمسك مينمود؛ مرحله دوم، مرحله فلسفي است، كه با مفاهيم مابعدالطبيعي، چون علت ومعلول جوهر وعرض، ماهيت و وجود، به تبيين پديدهها ميپرداخت. پوزيتويسم به عنوان سومين مرحله، هرگونه دينداري وفلسفهگرايي را نفي ميكرد و تنها با روش تجربي، جهت سود بيشتر اقدام به كشف پديدهها مينمود. اصطلاح پوزيتیويسم در سال ۱۹۳۰ با اصحاب حلقه وين، به پوزيتیويسم منطقي تبديل شد. با اين هدف كه دوباره سنّت اصالت تجربهقرن نوزدهم را احيا نمايد. حلقه وين، تقسيمبندي قضايا به تحليلي و تركيبي، توسط هيوم را پذيرفت و بر اين اساس، قضاياي تجربي را كه با مشاهده، صدق و كذب آنها تأييد ميشود، معنادار شمرده و قضاياي متافيزيك و تجربهناپذير را فاقد معنا وصدق وكذب تلقّي كرد؛ درنتيجه زباندين وفلسفه (گزارههاي ديني وفلسفي) رامهمل وفاقد معنا دانست؛ زيرا ازنظر پوزيتیويستها، شرط لازم معناداري اين استكه يا جمله و گزاره تحليلي باشد؛ يعني محمول از ذات موضوع استخراج و بر اوحمل شود وصدقش از خود قضيه برآيد وانكارش، مستلزم تناقض باشد ويا اينكه ازنظر تجربي، تحققپذير واثباتپذير باشد. بدينترتيب، به تعبير كارناپ- يكي از اعضاي حلقه وين- در رساله «حذف مابعدالطّبيعه به وسيله تحليل منطقي كلام»، جملههاي عاطفي، مانند: چه هواي لطيفي است! يا پرسشي، مانند خيابان سعدي كجاست؟ يا جملههاي انشايي ومتافيزيكي و ديني، از آن روی كه تحققپذير و تجربهپذير نيستند، شبهجمله يا جملههاي كاذباند. پوزيتيويستها به مرور زمان از اثباتپذيري دست شسته و نظريه تأييدپذيري و سپس ابطالپذيري تجربي را دنبال كردند؛ زيرا متوجه شدند كه اگر ملاك معناداري جملهها، اثبات تجربي آنها باشد؛ بسياري از گزارههاي تجربي نيز بايد بيمعنا تلقّي شود؛ چون توان اثبات يقيني و صددرصد را ندارند و تنها تأييدپذيري يا ابطالپذيري آن ميسّر است. اين نحله فلسفي در مرحله ديگري به ابزارانگاري روی آورد و براين مطلب اعتراف كرد كه بشر توان كشف واقع، به صورت اثبات يا تأييد و يا ابطال را نداشته و تنها به صورت کارکردی در رفع نیازهای بشری میتواند اظهار نظر کند. وجه مشترك تمام دورههاي پوزيتيويسم منطقي، اعم از شليك، كارناپ، آير، آنتونی فلو، ويتگنشتاين متقدم و هير، اين استكه گزارههاي ديني، غيرقابل تحقيقپذيري تجربياند؛ پس فاقد معناي معرفت بخشاند وزبان دين به جهت اين كه قابل اثباتپذيري يا ابطالپذيري تجربي نيست؛ معناي محصّلي ندارد. مطابق این اصل، باید کثیری از جملههای فلسفی را بیمعنا دانست. پوزیتیویستها به تبعیت از «ویتگنشتاین» در رساله منطقی فلسفی بر آن شدند که بیشتر عبارتهای فلسفی نه تنها باطل، بلکه یاوهاند. میتوان دیدگاههای پوزیتیویستها را به شرح ذیل بیان کرد: الف) متافیزیک: پوزیتیویستها، هیچ راه تجربی برای اثبات قوانین متافیزیک قایل نبوده و بر این اساس، احکام متافیزیکی را فاقد مضمون معرفتی دانستند و آنها را در بردارنده هیچ جزء یا معنایی درباره جهان خارج ندانستند. این گروه از «دیوید هیوم» که متافیزیک را «سفسطه» دانست و از «کانت» که آن را ناشی از «بولفضولیهای عقل نظری» شمرد، گامی فراتر نهاده و با اتکا به «رساله فلسفی- منطقی ویتگنشتاین» آن را مهمل و فاقد معنا شمردند. ب) اخلاق: پوزیتیویستها، هرگونه اخلاق متعالی را که برتر از عالم تجربه باشد؛ تخطئه کرده و احکام ارزشی را در قلمرو مابعدالطبیعه قرار داده و آنها را فاقد معنا دانستند. لذا «کارناپ» و «آیر» بر آن شدند تا عباراتی، مانند: «دزدی بد است» را ناشی از ابراز احساس ما نسبت به دزدی بدانند و یا آن را کوششی برای باز داشتن دیگران از دزدی به شمار آورند.
پس احکام اخلاقی و احکام متافیزیکی نزد پوزیتیویستها به دلیل آن که دارای محتوای عاطفی هستند؛ فاقد معنای واقعنما هستند. ج) الهیات: «آیر» در کتاب «زبان، حقیقت و منطق» که منشور اصلی پوزیتیویسم محسوب میشود؛ درباره گزارههای اعتقادی، دیدگاه خویش را چنین بیان میکند: «باید دانستکه نظر ما درباره اخبار و قضایای دینی با نظر ملحدان و منکران وجود خدا و لاادریون و شکاکان فرق دارد؛ زیرا ویژگی شکاکان این استکه میگویند: وجود خدا، امر ممکنی استکه دلیلی بر له یا علیه آن وجود ندارد و ملحدان میگویند: لااقل محتمل استکه خدایی نیست؛ ولی نظر ما که میگوییم «هرگونه اظهار نظری در این باره مهمل و بیمعناست» با نظر آنان یکی نیست و این دو عقیده مشهود را تایید نمیکند؛ بلکه متنافی با آنهاست؛ زیرا اگر قول به اینکه خدایی هست مهمل خوانده شود؛ قول مخالف آن هم که خدایی نیست؛ مهمل خواهد بود... و چنان که دیدیم جملات مورد بحث اصلا حاوی قضیهای نیستند.»
اینگونه سخن گفتن، متأثر از کتاب هیوم با عنوان «پژوهشی درباره فهم انسانی» است که مینویسد: «اگر ما هر کتابی را که در مورد الهیات یا مابعدالطبیعه مَدرَسی است به دست بگیریم، باید بپرسیم آیا این کتاب مشتمل بر استدلال انتزاعی درباره مقدار و عدد است؟ خیر؛ آیا مشتمل بر دلیل تجربی درباره ماده واقعیت و وجود است؟ خیر؛ پس آنرا به شعلههای آتش بسپارید، چرا که غیر از سفسطه و توهم چیز دیگری را شامل نیست.» نتیجه این که بر طبق دیدگاه پوزیتیویستهای منطقی که مبتنی بر اصل تجربهپذیری بود؛ نه تنها اغلب عبارات معهود فلسفه، بلکه همه گزارههای متداول در متافیزیک، اخلاق و الهیات و دین، نه صادقند و نه کاذب؛ بلکه بیمعنا بوده و هیچگونه محتوای واقعی و معنای محصلی را در بر ندارند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]