واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نجف لکزایی در نشست وجوه سیاسی فرانظریه دو فطرت عنوان کرد؛
نظریه انسانشناسی امام خمینی مبنای قویمی برای فلسفه سیاسی اسلامی
شناسهٔ خبر: 3559982 - پنجشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۳
دین و اندیشه > اندیشمندان
نظریه انسان شناسی یکی ازوجوه تمایز مکاتب فلسفه سیاسی از یکدیگر است از این منظر نظریه انسان شناسی امام خمینی می تواند ضمن نقد مکاتب رایج فلسفه سیاسی، مبنای قویمی برای فلسفه سیاسی اسلامی باشد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه علوم انسانی طلیعه، چهلمین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع وجوه سیاسی فرانظریه دو فطرت با ارائه بحث از سوی حجت الاسلام والمسلمین دکتر نجف لکزایی رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، شب گذشته چهارشنبه ۲۸ بهمن برگزار شد. وی در ابتدای این نشست با بیان اینکه نظریه انسان شناسی یکی از وجوه تمایز مکاتب فلسفه سیاسی از یکدیگر است، گفت: از این منظر نظریه انسان شناسی امام خمینی(ره)، در صورتی که مورد توجه و فهم روشمند قرار گیرد، می تواند ضمن نقد مکاتب رایج فلسفه سیاسی، مبنای قویمی برای فلسفه سیاسی اسلامی باشد. وی در ارائه خلاصه این نظریه اظهارداشت: به نظر امام خمینی (ره) حضرت حق با عنایت و رحمت خود، که طینت آدم اوّل را مخمّر فرمود، دو فطرت و جبلّت به آن مرحمت نمود: یکى اصلى و دیگر تبعى و این دو فطرت، اصل و پایه جمیع فطریاتى است که در انسان مخمَّر است و دیگر فطریات، شاخه های آن است. یکى از آن دو فطرت ـ که سِمَت اصلیّت دارد ـ فطرت عشق به کمال مطلق و خیر و سعادت مطلقه است که در کانون جمیع سلسله بشر، از سعید و شقى و عالم و جاهل و عالى [و] دانى، مُخمَّر و مطبوع است. استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) تصریح کرد: اگر در تمام سلسله بشر، انسان تفحّص و گردش کند و جمیع طوایف متشتّته و اقوام متفرقه در عالم را تفتیش کند، یک نفر را نیابد که به حسب اصل جبلّت و فطرت، متوجه به کمال و عاشق خیر و سعادت نباشد. لکزایی در ادامه سخنانش اظهارداشت: مقصود از فطریات، امورى است که از این قبیل باشد و از این جهت، احکام فطرت از أبدهِ بدیهیات و از اوضح واضحات خواهد بود و اگر چیزى چنین نشد از فطریات نخواهد بود. دیگرى از آن دو فطرت، که سِمَت فرعیّت و تابعیّت دارد، فطرت تنفُّر از نقص و انزجار از شر و شقاوت است که این مُخمَّر بالعرض است، و به تبعِ آن فطرت عشق به کمال، تنفُّر از نقص نیز مطبوع و مُخمَّر در انسان است. وی افزود: این دو فطرت، که ذکر شد، فطرت مخموره غیر محجوبه است که محکوم احکام طبیعت نشده و وجهه روحانیت و نورانیت آنها باقى است، و اگر فطرت متوجه به طبیعت شد و محکوم به احکام آن گردید و محجوب از روحانیت و عالم اصلى خود شد، مبدأ جمیع شرور و منشأ جمیع شقاوت و بدبختیها است. از این رو براى قلب نیز، که مرکز حقیقت فطرت است، دو وجهه است: یکى وجهه به عالم غیب و روحانیّت؛ و دیگر، وجهه به عالم شهادت و طبیعت. رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: انسان از آغاز خلقت در غلاف طبیعت تربیت شود، و روحانیّت و فطرت در این حجاب وارد شود، و کم کم احکام طبیعت بر آن احاطه کند، و هر چه در عالم طبیعت رشد و نماى طبیعى کند احکام طبیعت بر آن بیشتر چیره و غالب شود. و چون به مرتبه طفولیت رسد با سه قوه، هم آغوش باشد که آن قوّه شیطنت – که ولیده واهمه است – و قوّه غضب و شهوت مى باشد. وی افزود: هر چه رشد حیوانى کند این سه قوه در او کامل شود و رشد نماید و احکام طبیعت و حیوانیت بر آن غالب شود و شاید کریمه شریفه: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ* ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ» اشاره باشد به نور اصلى فطرت، که تخمیر به ید قدرت حق تعالى شده و آن «احسن تقویم» است؛ زیرا که بر نقشه کمال مطلق و جمال تام است، و ردّ به «اسفل سافلین» اشاره به این احتجاب به طبیعت – که اسفل سافلین است – باشد. این محقق و نویسنده کشورمان بیان کرد: چون این احتجابات و ظلمات و کدورات بر نفس غالب و چیره است، و کم اتفاق می افتد که کسى به خودى خود بتواند از این حُجُب بیرون آید و با فطرت اصلیه سیر به عالم اصلى خود بنماید و به کمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق- تبارک و تعالى- به عنایت ازلى و رحمت واسعه انبیاء عظام- علیهم السلام- را براى تربیت بشر فرستاد و کتب آسمانى را فرو فرستاد تا آنها از خارج، کمک به فطرت داخلیه کنند، و نفس را از این غلاف غلیظ نجات دهند. لکزایی در ادامه سخنانش انواع فطرت را بدین گونه توضیح داد: ۱ . فطرت مخموره: درجه وجودی: عقل؛ رویکرد: وجهه به عالم غیب و روحانیّت؛ گرایش: اصلی؛ ماهیت: فطرت عشق به کمال نامحدود؛ گرایش تبعی: فطرت تنفر از نقص حقیقی ۲ . فطرت محجوبه؛ درجه وجودی؛ جهل؛ رویکرد: وجهه به عالم شهادت و طبیعت؛ گرایش: قوه شهوت: میل به کمال مادی، عشق به کمال غیر حقیقی و تنفر از نقص غیر حقیقی؛ قوه غضب: میل به قدرت مادی، عشق به کمال غیر حقیقی و تنفر از نقص غیر حقیقی؛ قوه شیطنت: دستیابی به هدف با روش حیله گری و مکر، عشق به کمال غیر حقیقی و تنفر از نقص غیر حقیقی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]