تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816681320




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درباره داستان نویسی مذهبی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
درباره داستان نویسی مذهبی
نویسندگان متعهد و مذهبی برای داستان‌هایشان اغلب به سراغ موضوع‌ها و درونمایه‌های کلی می‌روند، مانند: «جنگ، انقلاب یا یک حادثه‌ی تاریخی مهم».

خبرگزاری فارس: درباره داستان نویسی مذهبی



بررسی وضعیت داستان نویسی در جناح مومن به انقلاب
باید از خودمان حرف بزنیم؛ از جزییات زندگی‌مان. باید بتوانیم دختر و پسر؛ زن و مرد و روابط خانوادگی‌ای را به تصویر بکشیم که به آن اعتقاد داریم. جریان روشنفکری در داستان‌هایش متأسفانهاباحه‌گری و سکولاریسم را ترویج می‌کند؛ و زن و مردی را به زور به خورد جامعه می‌دهد که نه شبیه‌اش را دیده‌ایم و نهمی‌شناسیم! کجاست این حجم انبوه خیانت‌ها در زندگی مشترک؟ کجاست این همه سیاهی و بیچارگی در جامعه؟ چرا اسامی داستان‌های ایرانی هم شده جَک و لورا؟ چطور اجازه می‌دهیم اسراییلی‌ها و شیفتگان این غول وحشی متجاوز به ناموس مسلمانان، در کتاب‌های داستان ما جا خوش کنند؟ آیا زن و مرد؛ زن و شوهر؛ خواهر و برادر و حتی دو دوست مسلمان ایرانی همین‌هایی است که جریان روشنفکری- که جز تاریک فکری برای مخاطبانش ارمغانی ندارد- معرفی می‌کند و به سرش قسم می‌خورد؟ باید فکری کرد و کاری.
 
نویسندگان متعهد و مذهبی برای داستان‌هایشان اغلب به سراغ موضوع‌ها و درونمایه‌های کلی می‌روند، مانند: «جنگ، انقلاب یا یک حادثه‌ی تاریخی مهم»؛ البته این مفاهیم برای طرح در داستان بسیار لازم‌اند چون هم ظرفیت بالایی دارند و همحرف‌های زیادی برای گفتن اما ممکن است داستان شبیه یک کتاب خاطره شود که به شکل داستان بازنویسی شده است -که این طعنه را از مجلات جریان روشنفکر هم شنیده‌ایم!- باید از خودمان حرف بزنیم؛ از جزییات زندگی‌مان. باید بتوانیم دختر و پسر؛ زن و مرد و روابط خانوادگی‌ای را به تصویر بکشیم که به آن اعتقاد داریم. جریان روشنفکری در داستان‌هایش متأسفانهاباحه‌گری و سکولاریسم را ترویج می‌کند؛ و زن و مردی را به زور به خورد جامعه می‌دهد که نه شبیه‌اش را دیده‌ایم و نهمی‌شناسیم!
 
 باید از خودمان حرف بزنیم؛
 
کجاست این حجم انبوه خیانت‌ها در زندگی مشترک؟ کجاست این همه سیاهی و بیچارگی در جامعه؟ چرا اسامیداستان‌های ایرانی هم شده جَک و لورا؟ چطور اجازه می‌دهیم اسراییلی‌ها و شیفتگان این غول وحشی متجاوز به ناموس مسلمانان، در کتاب‌های داستان ما جا خوش کنند؟ آیا زن و مرد؛ زن و شوهر؛ خواهر و برادر و حتی دو دوست مسلمان ایرانی همین‌هایی است که جریان روشنفکری- که جز تاریک فکری برای مخاطبانش ارمغانی ندارد- معرفی می‌کند و به سرش قسم می‌خورد؟
 
شخصیت‌هایی فارغ از هر هدف و معنایی که بارها رسیدن به حقیقت را منکر شدند، بارها در توهم‌های بی‌معنای خود غرقشده‌اند و بارها شأن و رتبه‌ی خلیفه اللهی انسان را به سخره گرفته‌اند ضعیف‌تر از آنند که در برابر دنیا و آینده‌ی روشنی که یک مسلمان می‌بیند تاب بیاورند، تکراری‌تر از آنند که جذب کنند، این عجوزه‌ی پیر را چند بار می‌آرایند و چند داماد دیگر را قربانی می‌کنند؟ باید فکری کرد و کاری.
 
نویسنده‌ی مسلمان و متعهد باید متنوع بنویسد، دید وسیعی داشته باشد؛ به مسائل جهان اسلام نیز توجه کند، تنها انقلاب و جنگ کافی نیست. جهان داستان و فضای تفکری که نویسنده‌ی آن ترسیم می‌کند، نامحدود است. موضوع فلسطین و وقایع پر ماجرای 60 ساله‌ای که بر این کشور زجر دیده گذشته، موضوعی است که جای کار بسیار دارد و البته فراموش شده است. موضوعی که نیاز جامعه‌ی امروز است. جامعه‌ی امروزی که متأسفانه چند جوان خام و بی‌خبرش همین چند سال پیش شعار «نه غزه نه لبنان» سر دادند، کسانی که درک وسیعی ندارند و همان نوک دماغ خودشان را ببینند برایشان کافی است. خبر از جریان‌های پشت پرده، مرموز و پیچیده ندارند، نمی‌توانند روابط سیاسی میان کشورها و اثرات آن را تجزیه و تحلیل کنند.
 
نمی‌دانند دفاع از فلسطین و لبنان سودش به همه‌ی مسلمانان جهان و قبل از همه به خودمان می‌رسد. تور جنگی که آمریکا در اطراف ما گسترانده، قتل و کشتاری که در افغانستان، پاکستان، عراق و بحرین به راه انداخته؛ شایسته‌ی سکوت نیست. هزاران موضوع و ایده‌ی بکر مسائل سیاسی اطراف ما زمین مانده که دست همتی را آرزو می‌کند. کودکان معصومی که در عراق عجیب الخلقه و به شدت ناقص با ظاهری وحشتناک به دنیا می‌آیند و قربانی سلاح‌های شیمیایی آمریکا و ناتو هستند چه حرف‌ها که برای گفتن ندارند!
 
چه کسی باید از آن‌ها حرف بزند؟ چه کسی از درد و رنج مسلمان در بند حرف بزند؟ چه کسی برای رهایی برادر مسلمانش باید کاری بکند؟ باید از خودمان حرف بزنیم. از رنجی که می‌بریم! میدان برای چند روشنفکر شیفته‌ی غرب خالی مانده تا فقط بگویند گناه کنید و لذت ببرید! کار ما تنها نباید نظاره کردن و نقد کردن آثار آن‌ها باشد. باید بتوانیم برای خواننده‌ی نوجوان و جوانی که مجذوب رنگ و لعاب داستان‌های جریان روشنفکر می‌شوند؛ حرفی داشته باشیم، باید بتوانیم معادل کامل و بهتری از آن خوراک فرهنگی مسمومی که رقم نشرش چندین برابر ماست، ارائه دهیم.
 
باید در داستان‌هایمان صمیمانه‌تر حرف بزنیم و جزیی‌تر تا خواننده بهتر بتواند هم‌ذات پنداری کند. رمان 500 صفحه‌ای راجع به انقلاب خوب است اما کم‌تر خواننده‌ی بی‌حوصله را جذب می‌کند. باید 50 رمان 100 صفحه‌ای داشته باشیم تا هر کدام ازآن‌ها یک شخصیت، حالاتش؛ عقایدش و احساساتش را مفصلاً در جریان انقلاب یا حتی زندگی روزمره‌ی امروز دنبال کنند. در این صورت بسیار تأثیر گذارتر است.
 
باید از اعتقاداتمان حرف بزنیم نه این که آن قدر سکوت کنیم تا این رمان و آن رمان جایزه برده‌ی گستاخ، مدام اعتقاداتمان را ناچیز نشان دهند و بعد ما در مطلبی جزیی از اعتقادمان دفاع کنیم. باید از تجارب و اثر وضعی واقعی اعتقاداتمان حرف بزنیم. یک نویسنده‌ی زن مسلمان بهتر است به مقوله‌ی حجاب یا حیا جزیی‌تر نگاه کند و زندگی روزمره‌ی یک دختری که به حجاب معتقد است و اثرات آن بر خودش را به تصویر بکشد؛ نه بحث کلی راجع به حجاب. موضوعاتی مثل مرگ، دنیای دیگر، پیش‌بینی آینده‌ی جهان، اظهار نظر راجع به چرایی مشاجره‌های زناشویی و راه حل آن یا چگونگی تعامل زن و مرد با یک‌دیگر و یا چطور لذت بردن از زندگی، می‌تواند برای نشان دادن قوت اعتقادات اسلامی بسیار مناسب باشد.
 
نکته‌ی دیگر این است که هر چقدر در داستان صادق‌تر باشیم، بیش‌تر می‌توانیم با خواننده ارتباط برقرار کنیم. این نظر که اگر از شکست‌های شخصیت مذهبی حرف بزنیم، اگر از رفتارهای گاه گاهی خارج از دین این شخصیت حرف بزنیم- که خود شخصیت هم از آن پشیمان است- بر طبل مخالفت با دین کوبیده‌ایم؛ درست نیست. اتفاقاً این باور که دین می‌تواند همیشه و حتی در بدترین شرایط به داد ما برسد را تقویت می‌کند و این مطلوب زمانی محقق می‌شود که این شخصیت دین را با دلیل و استدلال پذیرفته باشد؛
 
این مسأله که گاهی لغزش انسان‌هایی که مذهبی به نظر می‌رسند، به خاطر درک غلط از دین است نه ناتوانی دین؛ می‌تواند به چندین شکل و زبان در داستان بیان شود و اتفاقاً دین‌دار بودن و اثر دین در زندگی را پررنگ‌تر نشان می‌دهد. اما باید مراقب مرز ظریفی هم باشیم که خدای ناکرده موجب از بین رفتن قبح گناه نشویم و در دام عرفان‌های تو خالی نیفتیم که مروج اباحه‌گری‌اند که معنایش به زبان ساده این است که هر چقدر دوست داری گناه کن! خدای مهربان با یک توبه‌ی سرسری، همه چیز را می‌بخشد!
 
باید بتوانیم نگاه دینی را وارد داستان کنیم نه صرفاً گفته و دستور دینی را. آن چیزی که اسلام به ما یاد داده و در زندگی روزمره پیاده می‌کنیم و آدم‌های پای‌بند به آن را که دور و برمان دیده‌ایم. البته همه می‌دانیم که حرف حق یکی است و باقی هر چه که باشد، باطل است و همین اصل؛ کار را مشکل می‌کند. برای نویسنده‌ی متعهدی که می‌خواهد هم مطابق دین بنویسد و دینش را ترویج کند و هم متنوع بنویسد.
 
جریان مذهبی هنوز در فن داستان نویسی در ابتدای راه است علت قوت، تنوع و فراوانی در جریان روشنفکر و طیف غیر مذهبی این است که این جریان سابقه و تجربه‌ی طولانی دارد و دست نویسندگانش گرم شده و ذهنشان ورز آمده با انبوهخوراک‌های فرهنگی اعم از مجله‌ها، رمان‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها، کلاس‌های داستان نویسی و... چون این جریان به داستان نویسی به عنوان یک هنر محض نگاه می‌کند و دغدغه‌ای از جانب هم‌خوانی محتوای داستان با فرهنگ اسلامی، ملی و نیازهای روز جوان مسلمان ایرانی ندارد و خوراکش را از غرب و تجربه و دانش چند صد ساله‌ی آن در زمینه‌ی داستان نویسی تأمین می‌کند و روشن است که غرب حقیقتاً در این زمینه فعال‌تر و پر تجربه‌تر است با انبوه داستان نویسان خبره، کلاس‌ها،رشته‌ها و واحدهای دانشگاهی مختص داستان نویسی دستش بازتر و حرفش تأثیرگذارتر است و دست کم خواهان بیش‌تری دارد.
 
مرغ همسایه غاز است!
 
و حالا به این ماجرا باید غاز بودن مرغ همسایه را هم اضافه کرد! که کوچک‌ترین اثر هنری غربی چه داستان باشد چه نقاشی، چه مجسمه سازی، تئاتر، سینما و یا اظهار نظر درباره‌ی فلسفه‌ی ادبیات، از سوی طیف روشنفکر ایرانی با آن چنان استقبال و دیده‌ی منّتی پذیرفته می‌شود که گویی در کشور ما قحط ادبیات، فرهنگ و ادب است! و نتیجه آن است که تنها خواست، سلیقه و فرهنگ انسان غربی به خورد جامعه و روح پرسشگر نوجوان و جوان ایرانی می‌رود و چه آسیب‌ها بر سر سلامت اخلاقی و روحی زن و مرد ایرانی می‌آید. خدا عالم است! و این تنها بخشی از این هجمه است که البته بعضاً نتایج شومش را از نزدیک لمس کرده‌ایم.
 
انقلاب ما جوان است و تازه قدم در راه انقلاب فرهنگی گذاشته‌ایم. اما چاره‌ای نیست و باید سرعتمان را خیلی بیش‌تر کنیم. راه مقابله با این سیل خروشان فرهنگی که به سمت ما جاری است - و ادعای زلال بودن می‌کند و البته واضح است که چیزی جز گل و لای با خودش ندارد- کار مداوم، مطالعه و بعد تربیت نیروی جوان و به فرموده‌ی پیر طریق ما؛ تربیت «افسران جوان جنگ نرم» است. این افسران هم باید مطالعات وسیعی داشته باشند و با انواع سبک‌های داستان نویسی و تمام مشخصات یک داستان قوی از نظر تکنیکی آشنا باشند و هم باید دین‌دار بوده و مسائل دینی را عمیقاً باور داشته باشند تا بتوانند نیاز جامعه و گره‌های مسائل دینی را شناسایی کنند و سعی در رفع آن داشته باشند آن هم در قالب داستان.
 
غرب از راه داستان نویسی، فیلم، تئاتر، نقاشی، انیمیشن و حتی اسباب بازی در تبلیغ و ترویج تفکر خودش راسخ است، باید اهمیت این موضوع را جدّی گرفت و در تمام زمینه‌های نام برده تلاش و سرمایه‌گذاری کافی انجام بگیرد، بر همگان روشن است وقتی دست خشن بیگانه گلوی فرهنگ ما را بفشارد نفسی برای ادامه‌ی حیات نمی‌ماند و هر چه در دهان خشک و نالانمان بریزند ناچاریم ببلعیم و همیشه دنباله رو و مقلد و بله قربان گو بمانیم. اگر هنوز می‌شود از «آوینی» بزرگ چیزی یاد گرفت، اگر نوشته‌هایش دلنشین و آموزنده است، به خاطر تلفیق علم زیبایی شناسی، دانش، تجربه و تقواست. او یک الگوست اما نباید فقط او بماند. باید بتوانیم آوینی‌های دیگری هم تربیت کنیم. اسطوره‌ها و غول‌های ادبی ما کم‌اند اما باید به آینده و رشد نویسندگان خوش قلم متعهد به ارزش‌ها امیدوار بود.(*)
  نویسنده: راضیه ولدبیگی؛نویسنده و منتقد ادبی  پایگاه تحلیلی تبیینی برهان انتهای متن

http://fna.ir/BR1SX4





94/11/28 - 03:57





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن