واضح آرشیو وب فارسی:مهر: فیاض در جلسه نقد و بررسی کتاب «استعمارزدایی در روش»؛
نخبگان و روشنفکران ما نحوه مواجهه با غرب را درست ترسیم نکردند
شناسهٔ خبر: 3047992 - چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۵
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
فیاض، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران گفت: در کشورما نخبگان و روشنفکران سالهاست که نحوه مواجهه با غرب را درست ترسیم نکردند به همین دلیل دچار نوعی جهالت عالمانه نسبت به مسائل خودمان شده ایم. به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی کتاب «استعمارزدایی از روش» نوشته لیندا اسمیت با ترجمه احمد نادری و الهام اکبری با حضور ابراهیم فیاض، محمد توحیدفام و مترجمان کتاب عصر روز گذشته سه شنبه ۲۱ بهمن ماه در محل موسسه «ترجمان علوم انسانی» برگزار شد. روش های معرفت غربی منجر به استعمار می شود نادری در ابتدای جلسه مفهوم استعمار را به چهار دسته تقسیم کرد و گفت: از نظر بنده استعمار به چهار دسته تقسیم می شود؛ استعمار سنتی که شامل الحاق کردن واحدهای سیاسی به دلیل انگیزه های مختلف است. در این نوع از استعمار اصلی ترین دلیل، علائق اقتصادی است ولی علائق دیگری مثل انگیزه های شخصی، انتقام گیری و امثال آن هم دخیل هستند. نوع دیگر استعمار، استعمار کلاسیک است در این نوه از استعمار که از ابتدای قرن ۱۵ شروع می شود و تا جنگ جهانی دوم هم ادامه دارد استعمارگران برای خودشان رسالتی فرض کرده بودند مبنی براینکه باید مردم را به سمتی هدایت کنند که دلشان می خواهد. نسل کشی های متعدد و فتح آمریکا توسط اروپایی ها در این دوره اتفاق افتاد. در همین دوره نیز شاهد شکل گیری discipline های غربی هستیم. وی افزود: استعمار نو، گونه دیگری از استعمار است که از بعد جنگ جهانی دوم آغاز می شود. در این نوع از استعمار حضور، فیزیکی و مستقیم نیست و کشورها از طریق نهادهای غربی و بزرگ مثل سازمان تجارت جهانی کنترل می شوند. آخرین نوع استعمار، استعمار پسا نو است که اگرچه هدف این استعمار هم اقتصادی است ولی بیشترین تمرکز آن روی اذهان تک تک انسان ها است، به عبارت دیگر در این دوره شاهد استعمار فرهنگی هستیم و در دوره فعلی در همین نوع استعمار به سر می بریم. در استعمار پسا نو غرب سعی می کند که همه کشورها را شبیه خودش کند. نادری ادامه داد: کتاب استعمارزدایی از روش، از زمان استعمار کلاسیک آغاز می شود و در استعمار پسا نو به اوج خودش می رسد. کلیت بحث کتاب مورد نقد این است که خانم اسمیت اعتقاد دارد نظام آموزشی فعلی چه در سطح مدارس چه در سطح دانشگاه ها هدفش این است که نوعی از اسطوره های بنیادین را در ذهن بشر جا بیندازد و این همان چیزی است که فوکو هم مطرح کرد؛ به عقیده فوکو قدرت دانش تولید می کند. به تعبیر خانم اسمیت رشته های مردم شناسی و انسان شناسی شکل گرفتند تا ابژه ای برای مطالعه بسازند. نویسنده در این کتاب می گوید: من با روش های معرفت غربی مخالفم چون این روش ها منجر به استعمار می شود. مدیرگروه انسان شناسی دانشگاه تهران در پایان گفت: بحث اساسی نویسنده در کتاب استعمار زدایی از روش این است که غربی ها نه تنها نظام فکری خودشان را به شرق انتقال دادند بلکه دپارتمان هایشان را هم به شرق منتقل کردند و تنها راه حل بیرون آمدن از این استعمار، دگرگون کردن روش ها و پارادایم های تحقیق است، باید به جایی برسیم که هرجایی برای خودش یک پارادایم بومی داشته باشد. سخنران بعدی این مراسم، محمد توحید فام، استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد بود که به جای مسعود کوثری در این جلسه نقد و بررسی حاضر شده بود؛ وی با اشاره به اینکه فرصت کمی برای مطالعه کتاب داشته است گفت: ترجمه کتاب بسیار خوب و روان بود ولی من به طورکلی با این شیوه نقد که فقط مترجم حاضر باشد موافق نیستم چون در چنین جلساتی مسئولیت نویسنده هم به دوش مترجم می افتد.
وی افزود: وقتی این کتاب را مطالعه کردم بسیار تعجب کردم از اینکه یک نویسنده تا به این حد به روش منفی نگاه کرده است چرا که روش چیزی است که دانش توسط آن تولید می شود و وقتی روش نباشد، تولیدی شکل نمی گیرد. به نظرم در این کتاب بی انصافی های زیادی وجود دارد. در عصر حاضر که جوامع دگرگون شده اند، طبیعی است که روش ها هم تغییر کنند. بنابراین دلیلی ندارد که تا این حد متعصصبانه به روش نگاه کنیم و از آن بد بگوئیم. این استاد دانشگاه در پایان اصافه کرد: معنی عام روش، ساختار کلی تحقیق و معنای خاص آن تولید دانش است. روش تحقیق به ما کمک می کند که فرضیه را مورد آزمایش قرار دهیم به بیان دیگر، روش تحقیق به ما کمک می کند که روابط بین پدیده ها را مورد آزمون قرار دهیم. ضمن اینکه روش ها برمبنای انسان ها شکل گرفته اند. بنابراین اینکه آن ها را به مفهوم استعماری تقلیل دهیم خیلی کار درستی نیست. روش ها نحوه مواجهه ما با جهان را تعیین می کنند. بنابراین نباید به آنها تا این حد منفی نگاه کنیم. نخبگان و روشنفکران ما نحوه مواجهه با غرب را درست ترسیم نکردند آخرین سخنران این مراسم ابراهیم فیاض بود. وی گفت: جای این کتاب در بین آثار ما بسیار خالی بود ما سال های سال ژان ژاک روسو و فوکو می خواندیم ولی تا به حال کتابی درباره جامعه پسااستعمار نخوانده بودیم. متاسفانه در کشورما نخبگان و روشنفکران سالهاست که نحوه مواجهه با غرب را درست ترسیم نکردند به همین دلیل دچار نوعی جهالت عالمانه نسبت به مسائل خودمان شده ایم. اگر بگویم که ملاصدرا و امثال او هم نسبت به مسائل خودشان بیگانه بوده اند، سخن گزافی نگفتم. آن ها هم مثل روشنفکران فعلی از دور و بر خودشان مطلع نبودند. ما امروز به ترجمه های خوب مثل این کتاب احتیاج داریم، چون اکثر ترجمه های موجود در بازار مبتذل است. وی افزود: یکی از نقدهای من به کتاب خانم اسمیت این است که نویسنده، جغرافیای خودش را تعیین نکرده است، خوب بود مترجم اثر از نویسنده یک مقدمه یا نوشته می گرفت و از او می خواست که این موضوع را توضیح دهد. نکته مثبت اثر هم این است که چون آقای نادری خودش به این موضوع اعتقاد دارد، ترجمه بسیار همدلانه ای از اثر داشته است. فیاض اضافه کرد: این کتاب ضدپیشرفت و طرفدار زندگی است؛ به بیان دیگر اسمیت معتقد است که هرکسی زندگی محور فکر می کند، ضدروش هم است. امثال فردید و صوفی ها اینگونه فکر می کنند. صوفیان معتقد بودند که نباید نوشت به همین دلیل مراسم کتابسوزی و کتابشویی داشتند. این استاد جامه شناسی ادامه داد: پروتوتایپ کتاب آمریکای لاتین است ولی ما متاسفانه از آمریکای لاتین غافل هستیم. این روزها کشورهای آمریکای لاتین در حال قدرت گرفتن هستند و قدرت هم اندیشه تولید می کند. متاسفانه دانشگاهیان ما هم از این موضوع غافلند و هنوز در قرن ۱۹ به سر می برند. ما هنوز با حوزه های فکری خارج از کشور آشنایی نداریم و ذهنمان در دو قرن پیش مانده است. فیاض اضافه کرد: ما همیشه عادت کرده ایم در معرفت شناسی درجه اول بمانیم و به معرفت شناسی درجه دوم نمی رسیم در حالی که خلاقیت و تولید دانش در معرفت شناسی درجه دوم شکل می گیرد. در این میان غرب دو راه به ما نشان می دهد: فاندامنتالیسم و پست مدرن. راه فاندامنتالیسم همان راه مسیحی ارتدوکس و ضدغرب است، همان راهی که دولت نهم و دهم در ایران طی کرد. اما راه پست مدرن راهی است که هیچ مرز معرفتی برای خودش قائل نیست، اصلاح طلبان در ایران این راه را انتخاب کردند. این جامعه شناس و پژوهشگر گفت: در ایران ما مشکل قدرت و اندیشه داریم و دچار خلاء قدرت هستیم. در کشور ما قدرت، مخرب اندیشه و اندیشه مخرب قدرت است؛ تا وقتی هم که چارچوب های معرفتی و راه تبدیل قدرت به اندیشه و اندیشه به قدرت را یاد نگیریم، همیشه قافیه را می بازیم. باید یکسری از کتاب هایی شبیه استعمارزدایی از روش نوشته شود و برای آنها چارچوب تئوری آماده و از یک جایی کار را شروع کنیم. تا وقتی که دچار خلاء قدرت هستیم به هیچ جا نمی رسیم. ما کتاب در حوزه اندیشه کم نداریم ولی تولید اندیشه نداریم به همین دلیل اندیشه هایی که داریم را مرتب تکرار می کنیم. فیاض در پایان تصریح کرد: در کشور ما هیچ مدل و پارادایم خاصی وجود ندارد. به همین دلیل هم اقتصاد امروز کشور ما شاهنشاهی شده است. ما تئوری و مدلی برای نحوه مواجهه با غرب نداریم. دولت قبلی کارش راحت بود. ارتباطش را قطع کرده بود و مرگ برآمریکا می گفت، دولت فعلی هم برگشته به دوران شاهنشاهی و وابستگی؛ همان کارهایی را می کند که در زمان شاه انجام می شد. بنابراین ما پیش از هرچیز باید به فکر تولد اندیشه و پارادایم باشیم تنها راهش هم این است که دانشگاهی ها و امثال آن تولید قدرت کنند. البته این بحث مفصلی است که طرح آن در این جلسه نمی گنجد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]