واضح آرشیو وب فارسی:مهر: حجت الاسلام محسنی در گفتگو با مهر:
امام(ره) ابتدا در مملکت وجود خویش، طاغوت را سرنگون کرد
شناسهٔ خبر: 3045020 - چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۱
دین و اندیشه > اندیشمندان
حجت الاسلام محسنی، کارشناس و پژوهشگر دینی گفت: امام خمینی(ره) ابتدائاً در مملکت وجود خویش، نفس را مهار کرده، طاغوت را سرنگون کرده و شیطان را بیرون نموده و حاکمیت خود را به دست خدا داده است. به گزارش خبرنگار مهر، درک نگاه امام خمینی(ره)، به عنوان رهبر انقلاب، به عالم از لوازم فهم انقلاب اسلامی است. برخی از صاحب نظران معتقدند که درک شخصیت امام(ره) و نوع نگاه ایشان به وسیله علوم جدید ممکن نیست چرا که امام با تصرف در مناسبات جاری این عالم، نظامی مبتنی بر ولایت فقیه را سامان داد و این امر جز با تغییرات درونی حضرت امام(ره) ممکن نبوده است. در خصوص این موضوع و برای بررسی نسبت انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی(ره) و تبیین نگاه ایشان نسبت به غرب، به سراغ حجت الاسلام و المسلمین عباس محسنی، پژوهشگر دینی، رفتیم تا نظر ایشان را در این خصوص جویا شویم؛ حجت الاسلام والمسلمین عباس محسنی، به مدت یازده سال مسؤلیت دفتر نشر آثار سید مرتضی آوینی در موسسه روایت فتح را عهده دار بوده است. از دیگر مسؤلیتهای او می توان به عضویت در هیئت مدیره موسسه فرهنگی ولاء منتظر قم و همچنین تدریس دروس معارف تطبیقی در دانشکده صدا و سیمای قم نام برد. *با توجه به اینکه تغییرات در عالم بیرون ناشی از تغییرات انفسی است اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم باید با آن اتفاقی این بررسی را صورت دهیم که در عالم انفس امام خمینی(ره) رخ داده است. اگر بخواهیم نسبت امام را با انقلاب اسلامی را از این حیث تبیین کنیم چه باید گفت؟ امام(ره) حاصل تصرف انسان کامل که مصداق اتم آن رسول اکرم(ص) میباشد در این عالم است. ظهور شخصیتی چون امام مصداق تصرف ائمه(ع) در این عالم است. اما امام خود را در این مسیر قرار داده است یعنی صیرورت در مورد امام اتفاق افتاده است. تعریفهایی که از امام وجود دارد بیشتر ناظر به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یا نهایتاً قیام ۱۵ خرداد است که این آخرین مرحله بروز و ظهور امام در این عالم است. از اولین کتابهایی که حضرت امام در سن ۲۷ سالگی نوشته کتاب «مصباح الهدایه الی الولایه و الخلافه» است. یک کتاب عرفانی است که فهم آن به شدت دشوار است و نیازمند مقدماتی از منظر عرفان نظری است. امام کتاب دیگری دارد که به زبان فارسی نوشته شده و آن «چهل حدیث» است که فهم این کتاب نسبت به دیگری آسانتر است که ایشان این کتاب را در سن چهل سالگی نوشتند. زبان این کتاب زبان فطرت آدمیان است و همه فهم است. چهل حدیث حضرت امام یک جریان سلوک فردی و جمعی است. حدیث اول در مورد جهاد با نفس است، یعنی از درگیری اصلی انسان در این عالم و سنگینترین مانع که نفس است، شروع میشود. وقتی که میخواهی جهاد را آغاز کنی باید از حسد، ریا، نفاق و... شروع کنی که حدیثهای اول را شامل میشود. امام سیری داشته است و این آخرین مرحله از سیر ایشان «من الخلق الی الحق» است و آمده دست خلق را بگیرد و آخرین مرحله یعنی گذاشتن دست خلق به دست حق است را انجام بدهد. لذا امام بر این اساس زندگی کرده و صرفاً کتابی برای کسب ثواب ننوشته است بلکه برای زندگی کردن نوشته است. در این کتاب اولین کسی که مخاطب است خود امام است. مجموعه معارفی که در قالب چهل حدیث آماده شده حاصل تجربهای است که امام از بیست سالگی شروع کرده تا رسیده به جایی که این سیر در وجود خودش کامل شده است. یعنی در وجود خودش نظامی مبتنی بر نظام ولایت فقیه یعنی حاکمیت دینی را برقرار کرده است. امام در مملکت وجود خود حکومتی را پدید آورده است که در آن نفس را مهار کرده، طاغوت را سرنگون کرده و شیطان را بیرون نموده است و حاکمیت خود را به دست خدا داده است.
این ادعای بنده است که اگر یک دفعه تاریخ انقلاب اسلامی را بر اساس ترتیب احادیثی که امام در چهل حدیث آورده مرور کنید، می بینید که وقتی انقلاب اتفاق می افتد و جهاد با نفس شروع می شود، موانعی که جلوی انقلاب به وجود آمده را میتوان با چهل حدیث تفسیر کرد. سید مرتضی آوینی میگوید امام با سیری که خود داشت تمام بی تجربگیهای ما در امر حکومت را به تنهایی جبران میکرد. به عنوان مثال جایی که مجلس با شورای نگهبان به تفاهم نمیرسیدند، امام ابداعی به خرج داد که شورای تشخیص مصلحت نظام را تشکیل داد. بقیه حتی نمیدانستند که به چنین مانعی برمیخورند. امام این مراحل را در وجود خود طی کرده بود و سفر درونی امام با انقلاب اسلامی یک منظر بیرونی پیدا کرد. *گفته میشود کسانی که پیرو مکتب صدراییاند غرب را نادیده میگیرند، این درحالی است که امام دقیقاً نسبت به غرب خودآگاه است و مدرنیته را میشناسد و بر خلاف کسانی که غرب را می شناسند و مواجهه منفعلانه با غرب دارند، امام(ره) مواجهه فعالانه با آن دارد. به نظر می رسد ولایت فقیه و جمهوری اسلامی خود تصرفی است که امام در دموکراسی و نظریه سیاسی غرب کرده است. نظر شما در این باب چیست؟ امام تمام شرایط عالم جدید را به دقت میشناسد، اما این شناخت با شناخت تفصیلی در این عالم پدید نیامده است. امام شناخت تفصیلی داشته است ولی نحوه برخورد خود را از علم تفصیلی اخذ نمیکند. شما اگر بخواهید جامعه بین الملل و روابط آنها را بشناسید یک سری علوم وجود دارد که روابط بین آنها را تبیین کند. تفصیل این علوم ممکن است در بطن خود راه حلی داشته باشد که چگونه با این عالم برخورد شود. امام راه حلها را از این تفصیل نگرفت. باید گفت که یک قدرت وجود دارد و یک توهم قدرت. یک قدرت که از بمب اتم ناشی میشود وجود دارد و یک توهم قدرت. توهم قدرت شکست ناپذیر است. امام قدرت مادی را کاملا می شناسد و توهمی که از این قدرت مادی در جهان وجود دارد را قبول ندارد. غرب تلاش میکند که بگوید تمام تاریخ بشر برای ارضای نیازهای مادی است. لذا از بین بردن چنین عالمی از بین بردن تمام حیثیت اوست. وقتی امام دستور به انهدام مثلا ناو امریکایی میدهد، میداند که زدن ناو آمریکایی شکستن ابهت اوست. امام کسی است که به وقایع عالم وزن می دهد. امام وقتی به آمریکا شیطان بزرگ میگوید، میداند که کارکرد و وظیفه و دخالت شیطان در این عالم چگونه است. کلمه «شیطان اکبر» که به امریکا اطلاق می شود، فلش مبارزه را جهت میدهد. بنابر این هر کس بر اساس فهمی که از معادلات عالم دارد و آن فهم را به وسیله علوم جدید یافته باشد، نمیتواند حکمت نگاه امام را بفهمد. اینکه بعضیها مدعیاند که به امام جهت میدادند بخاطر این است که نمیتوانند حکمت نگاه امام را بفهمند! *الان شما انقلاب اسلامی را در چه مرحلهای میبینید؟ یک موقع حوزه درگیری انقلاب یک کشور است و یک وقت حوزه درگیری انقلاب ژئوپلتیک کل عالم است. الان ما در کل عالم درگیریم و بین ما و عالم استکبار دومی وجود ندارد. ما هیچ طرفداری هم نداشته باشیم یک جبهه بیشتر وجود ندارد. یک جبهه انقلاب اسلامی است و یک جبهه استکبار است. ما باید از مواجهه این دو جبهه برای بشر نسبت به حقیقت طاغوت، حقیقت شیطان، هدفی که ازخلقت انسان است، راهی که از خلقت انسان در عالم تقدیر شده و... چنین آگاهی هایی را از درگیریهایمان تولید کنیم. یک وقت دموکراسی را به عنوان تنها معیار حاکمیت بشری مطرح میکردند و هیچکس نمیتوانست در مورد آن تشکیک کند. متفکر انقلاب اسلامی میگوید این مصداقاً و مفهوماً موهوم است و تناقضهای آن را نشان میدهد. این حرف را پنجاه سال پیش در عالم نمیشد زد چون این صحنه درگیری وجود نداشت. حرف از عدالت در مقیاس بشریت زدن فقط یک آرزو بود، اما الان نقل رایج رسانههای عالم است. کفر به طاغوت و ایمان به خدا با انقلاب اسلامی باید شکل بگیرد که هر چه انقلاب پیش میرود این اتفاق بیشتر در حال رخ دادن است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]