واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقد کوتاه فیلمهای نخستین روز فجر سیو چهار
«نفس»اثر متفاوتی که میتوانست بهتر از این باشد/«زاپاس»در حال و هوای «پایتخت»
روز چهارم جشنواره برج میلاد میزبان فیلمهای «نیم رخ ها»، «نفس»،«زاپاس» و «لانتوری» بود.
خبرگزاری فارس، گروه سینما و تئاتر: روز چهارم جشنواره برج میلاد میزبان فیلمهای «نیم رخ ها»، «نفس»،«زاپاس» و «لانتوری» بود. نیمرخها شعری که مدیومش را گم کرده است «نیمرخها» ساختۀ زندهیاد ایرج کریمی چهارمین فیلم بخش هنر و تجربۀ جشنواره، یک فیلم شاعرانه است؛ نه فقط به این دلیل که نقشهایش شعر میگویند و شعر میخوانند و شعر میفهمند. بلکه بیشتر به این دلیل که که منطق روایی فیلم ریشه در شاعرانگی دارد و اساساً آنچه فیلم را پیش میبرد شعر است. قابهای فیلم شاعرانهاند و نورپردازیها کنتراستی شاعرانه دارند. حتی گاهی حرکت دوربین نیز چرخشی شاعرانه مییابد. چه بسا در نگاهی متفاوت و از زاویۀ نقد ادبی و زبانشناختی، بتوان این اثر را با الگوها و ابزارهای ادبی نیز بررسی کرد. چنانکه جابجایی شخصیتهای داستان در نقشها و گاهی نامهای یکدیگر، مخاطب را به یاد محور همنشینی و جانشینی یاکوبسن میاندازد و گاهی فیلم بیانی استعاری مییابد. همچنین دیالوگهای فیلم نیز در بسیاری از مواقع با دقتی ادبی نوشته شدهاند. چنانکه جملات و تعبیرات بسیاری در متنِ دیالوگها وجود دارد که میتواند بهگزین شود و از فیلم بیرون بیاید. نیمرخها روایت لحظات آخر عمر جوانی است که زندگی او را وداع گفته است و اکنون برخی از نزدیکانش تلاش میکنند با تقویت احساسات و عواطف در او، نگاه او را به زندگی امیدوارتر کنند. «نیمرخها» فیلمی است که نه برای همه، اما برای آنهایی که دوستدار شعرند، شاید فیلم خوبی باشد. نفس اثر متفاوتی که میتوانست بهتر از این باشد فیلم «نفس» سومین اثر نرگس آبیار، فیلمی است که پس از فیلم «شیار 143» و شوکی که به سینمای ایران وارد کرد، چشمهای منتظر بسیاری به سوی آن خیره شده بود. خیلیها منتظر بودند تا ببینند خالق اثر شگفت شیار اکنون با چه فیلمی به جشنواره خواهد آمد. «نفس» دقیقاً همان چیزی نبود که انتظارش را میکشیدیم، اما از جهات بسیار نیز یک اثر مهم و تأملبرانگیز بود. فیلم «نفس» داستان زندگی کودکی خردسال است در اواخر دهۀ پنجاه که در یکی از روستاهای شهر یزد و در محیطی سنتی میبالد و گام به گام با تحولات تاریخی و اجتماعی آن دوران پیش میآید تا در نهایت به همراه خانوادهاش در شهر کرج ساکن میشود. نفس مملو از تصاویر زیبا و صحنههای شگفت است. فیلم با هلیشاتهایی نفسگیر از زادگاه «بهار»، شخصیت اصلی داستان، آغاز میشود و وارد روستای او میشود. راوی فیلم نیز بهار است و داستان با نریشنهای کودکانۀ او پیش میرود؛ با بیانی صمیمی و بازنمایندۀ صادق جهان خیالانگیز یک دختر خردسال است. «نفس» روایتی از باورها و سنتهای مردمانی است که با سادگی و سختکوشیشان تاریخ عصر خود را چنانکه میخواستند رقم زدند. «نفس» آینۀ بیزنگاری از زندگی همین مردم است؛ مردمی که کار میکنند و میخندند و میگریند و مبارزه میکنند. داستان کودکی است که کودکیاش با «داستان راستان» و «جنایات بشر» و سخنرانیهای آقای کافی میگذرد. معلمی که به دلیل مقاومت در برابر حکم کشف حجابِ اداره، تن به اخراج میدهد. دایی طلبهای که به دلیل بگیر و ببندهای شهر قم، به یزد میگریزد. پدری که کنار اعلامیۀ همکارش مینوسد شهید و از کار برکنار میشود. پدربزرگی که برخلاف معلم خشن مکتبخانه، قرآن را با محبت درس میدهد. مردمانی که خبر فرار شاه را میشنوند و برای استقبال از «آقا» به بهشت زهرای تهران میآیند. «نفس» روایتی صادقانه و شفاف از زندگی است؛ انباشته از قابهای دوستداشتنی و طراحی صحنههای موفق و گریمهای دقیق و بازیهای خوب. به ویژه بازی خیرهکنندۀ پانتهآ پناهیها که به نظر میرسد یکی از شانسهای جدی این دوره خواهد بود. «نفس» بازنمایندۀ یک کارگردانی به بلوغرسیده است. فیلمی است که توانسته دنیای کودکانۀ دختری خردسال را با همۀ رؤیاها و کابوسهایش، به تصویر بکشد. همچنین در این فیلم برای بازنمایی خیالات کودک از انیمیشن بهره گرفته شده است که بیاغراق، در صورت جداسازی و ترکیب، خود میتواند یک اثر مستقل و درخشان باشد. با این همه «نفس» از مشکلاتی جدی نیز رنج میبرد. ریتم فیلم با جلو آمدن داستان کند میشود و فرم اثر هم از نقطۀ اوج خود فاصله میگیرد. اما بیگمان بزرگترین مشکل فیلم، پیرنگ آن است. نفس به دلیل قصۀ نداشتهاش به شدت دچار تنگی است! به ویژه این تنگی نفس با طولانیتر زمان فیلم سختتر هم میشود. آنچنان که به نظر میرسد پایانبندی غیرهمنتظرۀ فیلم هم تنها یک راه گریز نهچندانموفق برای خروج از این مخمصه بوده است. متولد 65 سلام به گیشه فیلم «متولد 65»، ساختۀ مجید توکلی فیلمی است که خود را بیشتر به سینمای گیشه نزدیک کرده است. فیلمی است دربارۀ یک زوج جوان که از روی تفنن تصمیم میگیرند به نمایشگاههای اتوموبیل و آژانسهای مسکن بروند و با تظاهر به خرید ماشینهای گرانقیمت و اجارۀ خانههای لوکس، خوش بگذرانند که از قضا در یکی از همین بازدیدها درگیر یک سوءتفاهم و گرفتار مشکل میشوند. فیلم منطقی ضعیف و روایتی عامهپسندانه دارد و به نوعی پاسخی است به رؤیاپردازیهای کودکانۀ آدمبزرگها؛ بازی بیسرانجامی با احساسِ هوسناک ثروتمند بودن. همچنین «متولد 65»، به دور از ادا و اطوارهای شبهروشنفکرانه، یک فیلم قصهگوست که البته با کمی سختگیری میتوان از منطق قصهگوییاش نیز ایرادهایی گرفت. «متولد 65» داستان جاهطلبیهای مردمانی است که در جهانی کوچک زندگی زندگی میکنند. جهانی به کوچکی آسمانخراشهای شمال پایتخت و ماشینهای آخرینمدل. زاپاس در حال و هوای «پایتخت» زاپاس یک تلهفیلم بیحاشیه است از اسی نیکنژاد، فیلمساز پرحاشیۀ سالهای اخیر سینمای ایران. «زاپاس» داستان یک مربی فوتبال است که سرنوشت دختر و دامادش را به ماجرای آسیبدیدگی داماد فوتبالیستش گره زده است. فیلمی در حال و هوای سریال پایتخت، با تعدادی از بازیگران همان سریال و با برخی ویژگیهای مشترک دیگر مثل منطقۀ جغرافیایی و لهجه و در مجموع اتمسفر کلی اثر. «زاپاس» یک تلهفیلم ساده، روان، دیدنی، بیتکلف و چه بسا عبرتآموز است از کارگردانی که مدتی است از حواشی بیگپروداکشن سرخفامش خبری در رسانهها نیست. «زاپاس» فیلمی است که باید در سطح همان تلهفیلم از آن انتظار داشت و در همین حد آن را یک فیلم قابل قبول دانست. گرچه شاید بتوان از نحوۀ روایت فیلم که از زبان کودکی خردسال است نیز اشکال گرفت و به لحظات بسیاری اشاره کرد که بر خلاف فیلم «نفس» نرگس آبیار، راوی کودک از فیلم عقب مانده است و گاهی نیز تناسبی میان جهان کودکانۀ او و ماجراها و مسئلههای نقشهای داخل فیلم دیده نمیشود. با اینهمه زاپاس فیلمی است که در کنار آثار دیگر روز چهارم، در مجموع این روز را در مقایسه با روزهای پیشین جشنواره در شرایط بهتری قرار داده است. لانتوری باز هم ارائۀ بیانیه به جای ساخت فیلم فیلم «لانتوری» ساختۀ سوم رضا درمیشیان، روایت شکلگیری و فعالیت یک گروه بزهکار است به نام لانتوری که با رسیدن اعضایش به نقطۀ پایان، دستمایهای شده است برای تحلیلهای روانشناختی و جامعهشناختی دربارۀ زمینه و عوامل وقوع بزه در جامعه. فیلمی است با موضوع قصاص. لانتوری کلاژی است از اظهارنظرهای سیاسی و غیر سیاسی دیگر که فیلمساز به بهانۀ ساخت مستندی دربارۀ این گروه بزهکار، به شکلی گلدرشت در دهان آدمهای مختلف فیلمش قرار داده است تا در نمایشی مضحک، گفتگو دربارۀ یک معضل اجتماعی را تبدیل به مناظرۀ خود و خصم سیاسیاش کند و آرایش صحنه را نیز بهنحوی پیش ببرد که نتیجۀ مورد نظرش حاصل آید. فیلم «لانتوری» یک بیانیۀ تکهپاره است که مذبوحانه میکوشد لباس تصویر بر تن کند. همچنین فیلم یک خط در میان، در لابهلای گفتگو دربارۀ سیاهنمایی و آسیبشناسی (به عنوان تلاشی برای دفع دخل مقدر)، دست به نمایش صحنههایی میزند که در سینمای ایران چندان سابقهای ندارد. نمایش دختری روسپی که با افراد بانام و نشاندار به بستر میرود و با تهیۀ فیلم از صحنههای این عمل، آن را جهت اخاذی در اختیار اعضای تیمش قرار میدهد، نمایش صحنههای منزجرکنندۀ اسیدپاشی، نمایش صحنههای مهوع بزهکاری، نمایش صحنههای هولناک قصاص چشم و بسیاری صحنههای دیگر، بخشی از معجونی است که فیلمساز در ادامۀ آثار قبلی خود تلاش دارد به عنوان سبک کاری خود به سینمای ایران تحمیل کند. لانتوری، در فضایی معلق میان میتینگ و سینما، ملغمهای است از شعار و صدور حکم و اشاعۀ فحشا که از فرصت پیش روی خود به آسانی برای تمسخر رئیسجمهور پیشین و استهزای مخالفان سیاسی خود و دفاعیهخواندن برای فیلم قبلیاش نمیگذرد. محمدرضا وحیدزاده انتهاب پیام/ج
http://fna.ir/B78ZOU
94/11/16 - 15:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]