تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:   
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804806176




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

لئوناردو دیکاپریو «از گور برگشته» می گوید


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
لئوناردو دیکاپریو «از گور برگشته» می گوید




لئوناردو دی کاپریو همیشه هم در فیلم‌هایش جان سالم به در نمی‌برد. «تایتانیک»؟ مُرده. «جنگوی آزادشده»؟ زنده نمانده. «رفتگان»؟ رفته.«رومئو و ژولیت»؟ این یکی را لو نمی‌دهیم اما حتما خودتان نکته‌اش را گرفتید.





وب‌سایت آی‌سینما - آیدا تدین: لئوناردو دی کاپریو همیشه هم در فیلم‌هایش جان سالم به در نمی‌برد. «تایتانیک»؟ مُرده. «جنگوی آزادشده»؟ زنده نمانده. «رفتگان»؟ رفته.«رومئو و ژولیت»؟  این یکی را لو نمی‌دهیم اما حتما خودتان نکته‌اش را گرفتید. فیلم جدیدش «از گور برگشته» تماما درباره چالش برای زنده ماندن و بقاست و به معنای واقعی باید با مرگ سر و کله بزند.

دی کاپریو در این فیلم نقش شخصیتی به نام هیو گلس را بازی کرده، یک شکارچی واقعی در سال‌های دهه 1820 که با حمله مرگبار یک خرس روبه‌رو می‌شود، همراهانش غارتش می‌کنند و او را به حال خود رها می‌کنند و بعد ماه‌ها خودش را کشان کشان از دل طبیعت وحشی و بکر امریکا به مکانی امن می‌رساند.

فیلم را برنده اسکار بهترین فیلم و کارگردانی سال گذشته، آلخاندرو گونزالس ایناریتوی مکزیکی جلوی دوربین برده است.


این فیلم حماسه زندگی من بود



 شرایط فیلمبرداری به قدری پیچیده و به لحاظ جغرافیایی چالش‌برانگیز بوده که یک جاهایی سازندگان ناچار شده‌اند با چنگ و دندان فیلم را از خطر نیمه کاره ماندن و توقف همیشگی نجات بدهند. فیلمبرداری بارها و بارها به تعویق افتاده و دوباره از نو آغاز شده تا «از گور برگشته» بتواند به اسکار 2016 برسد.

 دی کاپریو که سال‌هاست با بازی در نقش‌های متفاوت در سودای اسکار به سر می‌برد، امسال از مدعیان اصلی جوایز آکادمی است و نامش در فهرست نامزدهای بهترین بازیگر درام گلدن گلوب نیز اعلام شده است.تازه‌ترین ساخته ایناریتو از جمعه آینده (25 دسامبر) روی پرده می‌رود. مجله «وایرد» در شماره اخیر خود پای حرف‌های بازیگر 41 ساله نشسته و درباره تجربه بازی در چنین فیلم پرچالشی با او حرف زده است.

 موقع تماشای صحنه آغازین «از گور برگشته»، تنها فکری که به ذهنم خطور کرد این بود که «عجب سرمایی آنجا بوده.»

دی کاپریو: به لحاظ فیزیکی برای همه شرایط فرساینده‌ای بود. ناچار بودیم به همراه چنین گروه سازنده عظیمی به دورافتاده‌ترین نقاط ممکن برویم و در بالاترین ارتفاعات، از کالگاری گرفته تا ونکوور، حرکت کنیم.‌ مثل «بردمن»، آلخاندرو ایناریتو تمام این نماهای پیچیده را با همراهی «چیوو» لوبزکی (مدیر فیلمبرداری «بردمن» و «از گور برگشته») خلق کرده.

مجبور بود دوربین را به سمت سکانسی که نبرد عظیمی در حال رخ دادن بود بگرداند و بلافاصله زاویه دوربین را عوض کند و نمای نزدیکی از کاراکتر فیلم بگیرد. آنها همه این کارها را با دقت و نظم فوق‌العاده‌ای هماهنگ کرده بودند. البته بی‌شک وقتی به آنجا رسیدیم، زور عناصر طبیعت یک‌جورهایی می‌‌چربید.   

 بازی در نقش «هیو گلس» چه جذابیتی برایت داشت؟

دی کاپریو: گلس برای خودش اسطوره‌ای بود و تمام داستانش حقیقت دارد. او از حمله مرگبار یک خرس جان سالم به در می‌برد، زنده به گور می‌شود و بعد کل قلمرو بی‌ در و پیکر امریکای شمالی را زیر پا می‌گذارد و کشان‌کشان به تنهایی صدها مایل را طی می‌کند.

در نتیجه از نظر من این داستان، یک روایت خطی ساده بود اما با هدایت آلخاندرو، قطعا به یک شعر بصری و هستی‌شناسانه بدل شده است. خیلی کم هستند کارگردان‌هایی که حاضر شوند چنین فیلمی را جلوی دوربین ببرند، چون گرفتن صحنه‌های چنین کاری واقعا دشوار است. چندین سال بود که فیلمنامه این کار آماده و پا در هوا بود. تا زمانی که آلخاندرو مجذوب تقلای این مرد در دل طبیعت شد و پروژه به جریان افتاد.

 من فیلمنامه را دو بار خواندم و دوباره با او قرار ملاقات گذاشتم و تصمیم گرفتم بیش‌تر از این که بازی در این فیلم را یک تعهد سینمایی بدانم، آن را به عنوان آغاز فصل جدیدی از زندگی‌ام در نظر بگیرم، چون به معنای واقعی کلمه برای خودش حماسه‌ای بود.


این فیلم حماسه زندگی من بود



برگردیم به آن لحظه‌ها. بیرون مشغول فیلمبرداری هستید، هوا سرد است، گل و شل همه جا را گرفته، شرایط بی‌رحمانه است. چه جور تجربه‌ای بود؟ لحظاتی بود که از خودت بپرسی: «چرا دارم این کار را انجام می‌دهم؟»

دی کاپریو: لحظات؟ تک تک روزهای این فیلم نفسگیر بود. پردردسر‌ترین فیلمی بود که تا امروز در آن بازی کرده‌ام. وقتی فیلم را ببنید، دلیلش را متوجه مي‌شوید. صبر و تحملی که مجبور بودیم از خودمان نشان بدهیم روی پرده به مراتب عیان‌تر است.

 بدترین بخش ماجرا چه بود؟

دی کاپریو: دشوارترین کار برای من این بود که وارد رودخانه‌های یخ‌زده بشوم و بعد بخواهم خودم را بیرون بکشم. (می‌خندد) چون پوست گوزن به تن داشتم و یک خز خرس پوشیده بودم که وقتی خیس می‌شدند وزن‌شان به 45 کیلو می‌رسید. و هر روز با این چالش روبه‌رو بودم که یک وقت سرمازده نشوم.

 بچه‌های پشت صحنه چقدر آمادگی داشتند؟ نمی‌گفتند: «خب ما قراره دی کاپریو رو بندازیم توی رودخونه یخ‌زده، پس بهتره چند تا تکنسین فوریت‌های پزشکی دم دست‌ داشته باشیم»؟

دی کاپریو: آه، اتفاقا تکنسین‌ اورژانس هم آنجا بود. آنها از این ماشین‌هایی داشتند که مثل یک سشوار غول‌پیکر با شاخک‌های اختاپوس‌مانند بود، سرهمش می‌کردند تا من بتوانم بعد از هر برداشت پاها و انگشت‌هایم را خشک کنم، چون از سرما قفل می‌شدند و دیگر نمی‌توانستم حرکت کنم. در نتیجه، اساسا به مدت 9 ماه تمام بعد از هر برداشت من را با یک سشوار اختاپوس‌طور باد می‌زدند.

 و برداشت‌های زیادی هم انجام می‌شد.

دی کاپریو: ایده آلخاندرو و چیوو این بود که با نور طبیعی فیلمبرداری کنند. ماه‌ها قبل از شروع فیلمبرداری جلسات دورخوانی و تمرین داشتیم، اما هر روزش به اندازه بازی کردن انرژی می‌برد.

هر بازیگر، هر جزء صحنه باید مثل چرخ‌دنده‌های یک ساعت سوییسی کار می‌کرد، چون دوربین داشت حرکت می‌کرد و مجبور بودی حواست را تمام و کمال به زمانبندی بدهی. در نتیجه هر روز تمرین می‌کردیم و بعد دو ساعت زمان داشتیم برای این که از نور طبیعی برای ضبط صحنه‌های فیلم استفاده کنیم.

این فیلم یک قدری شبیه واقعیت مجازی است – تا بالاترین حد ممکن آمیخته به طبیعت است. در صحنه حمله خرس، تقریبا می‌توانید گرمای نفس خرس را هم حس کنید. این یکی با همه فیلم‌هایی که تا امروز دیده‌اید فرق دارد.

 شنیده بودم با برف مشکل داشتید.

دی کاپریو: موقع فیلمبرداری با کلی پیچیدگی روبه‌رو بودیم چون گرم‌ترین سال کره زمین در تاریخ بشر بود. در کالگاری شرایط ویژه آب و هوایی برقرار بود. یک روز سعی داشتیم صحنه‌ای را ضبط کنیم و بعد معلوم شد هوا 40 درجه زیر صفر است، چون چرخ‌دنده‌های دوربین یخ زده بود و کار نمی‌کرد.

بعد دو بار در طول فیلمبرداری این اتفاق افتاد که در یک روز بیش‌تر از 2 متر برف آب شد – کلش در مدت پنج ساعت – و بعد دو یا سه هفته کلا هیچ برفی نبود و ما گیر افتاده بودیم چون کل صحنه‌های فیلم برفی بود. در نتیجه مجبور شدیم چندین مرتبه تولید را به تعویق بیاندازیم.  این موضوع ناشی از تغییرات آب و هوایی است، نوسان دمای هوا حد وسط ندارد.


این فیلم حماسه زندگی من بود



 حتی مجبور شدید زودتر بساط‌تان را جمع کنید و وقتی دوباره برف پیدا کردید فیلمبرداری را شروع کنید، درست است؟

دی کاپریو: مجبور شدیم برویم قطب جنوب!

 عجب کار جنون‌آمیزی!

دی کاپریو: مجبور شدیم از قله‌های جنوب آرژانتین گرفته تا جنوبی‌ترین شهر کره زمین را زیر پا بگذاریم تا برف پیدا کنیم.

 از این مدل تجربه‌ها و فعالیت‌های فضای باز زیاد داشتی؟ از این بچه شرهای مدرسه بودی که همیشه جان سالم به درمی‌برند؟

دی کاپریو: عاشق این هستم که خودم را در دل طبیعت و مکان‌های بکر و حشی رها کنم. عاشق غواصی‌ام و از بالا تا پایین آمازون را گشته‌ام. اما این که من را با حداقل امکانات رها کنی به حال خودم؟ تا قبل از این فیلم، کوچک‌ترین تصوری در موردش نداشتم.

 البته شنیده‌ام که خودت هم از قبل چند تا تجربه مرگبار داشته‌ای.

دی کاپریو: من از آن آدم‌هایی هستم که دوستانم به هیچ وجه دل‌شان نمی‌خواهد ماجراجویی‌های مخاطره‌آمیز را با من تجربه‌ کنند، چون من همیشه خودم یک بخشی از فاجعه به نظر می‌رسم. اگر گربه 9 تا جان دارد، احتمالا چند تایی‌اش به من رسیده. یک‌بار که نزدیک بود کوسه کارم را بسازد...

 کوسه؟

دی کاپریو: داشتم در افریقای جنوبی غواصی می‌کردم که یک دفعه یک کوسه سفید عظیم‌الجثه وارد قفسم شد. نصف بدنش داخل قفس بود و سعی داشت گازم بگیرد.


این فیلم حماسه زندگی من بود



 کوسه چطوری وارد آنجا شده بود؟

دی کاپریو: آنها رویه قفس را باز می‌گذارند و شما یک خط تنظیم‌کننده داری که روی سطح حرکت می‌کند.

بعد آنها کلی ماهی تُن را می‌ریزند توی آب. موجی آمد و ماهی‌های تن یک جورهایی در هوا پخش و پلا شدند. بعد کوسه سروکله‌اش پیدا شد، پرید ماهی‌ها را بقاپد که یک‌دفعه نصف بدنش با من داخل قفس فرود آمد.

من یک جورهایی کف قفس افتادم و سعی کردم دراز بکشم و از جایم بلند نشوم. کوسه سفید فقط به اندازه بازوی یک دست با سر من فاصله داشت و پنج شش بار تلاش کرد کله‌ام را از جا بکند.

 آدم‌هایی که آنجا بودند می‌گفتند سی سال است دارند این کار را انجام می‌دهند و تا به حال چنین اتفاقی برای‌شان نیفتاده بود.  

 هنوز هم غواصی می‌کنی؟

دی کاپریو: نه. نه، دیگر این کار را نمی‌کنم.






تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن