تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخاوت از اخلاق پيامبران و ستون ايمان است . هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه بخشنده است و تنها ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816949151




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پذیرایی اجباری بانوی عراقی


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
آقا مجتبی تهرانی پذیرایی اجباری بانوی عراقی

خاطره مرحوم آیت‌‍‌الله تهرانی از پیاده‌روی کربلا؛
پذیرایی اجباری بانوی عراقی
آقا سید عبدالهادی که اهل نجف هم بود، تشکر کرد (تا بتوانیم راه بیشتری طی کنیم). امّا آن زن اصراری بی اندازه کرد. وقتی ایشان دوباره نپذیرفت، عصبانی شد و شروع به پرخاش کرد!



به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، محسن اسماعیلی در یادداشتی، خاطره‌ای از سفر پیاده کربلای مرحوم آیت‌الله مجتبی تهرانی نقل کرده است. متن این یادداشت به شرح زیر است: سه سال پیش، چنین شب هایی بود که برای همیشه از میان ما پر کشید؛ حضرت استاد آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (قدس سره الشریف) را می گویم که در آستانه اربعین به جوار معشوق دیرینش شتافت و هر روز که می گذرد خلأ پر ناشدنی وجود مبارکش را بیشتر حس می کنیم. نمی دانم که از آن روز تا کنون چندین و چند بار در برابر این پرسش جانسوز جوانان و دانشجویان وامانده ام که با حسرتی بی پایان می پرسند: بدون او چه می توان کرد؟   خوشا به حالش که مصداق تام عمل به این توصیه امیر مومنان (ع) بود که می فرماید: با مردم چنان زندگی کنید که اگر ماندید پیرامون شمع وجودتان بگردند، و اگر رفتید بر داغ فراقتان بگریند. آخرین سال حضورش در اربعین بود که یکی از دوستان برای وداع به محضر ایشان رسید. او می خواست برای زیارت اربعین عازم کربلا شود. آمده بود تا ضمن خداحافظی دستورالعملی بگیرد. من نیز در محضر استاد بودم.   تا شنید که او مسافر کربلا است، منقلب شد. با افسوس، آهی از نای جان برآورد و یاد سال هایی کرد که مقیم نجف بوده و پیاده به سوی حرم امام حسین (ع) می شتافت. به راهپیمایی اربعین و آثار معنوی اش سفارش کرد، و در ضمن گفته هایش به خاطره ای شنیدنی اشاره کرد: « یک سال از طریق کنار شط به کربلا می‌رفتیم. این طریق دو برابر مسافت جاده، امّا با صفا بود، من و مرحوم آقا سید عبدالهادی (شیرازی) جلو می‌رفتیم و تعدادی از طلاب و معاریف هم پشت سر ما در حرکت بودند. تقریباً یک ساعت به غروب بود که در راه، زنی از عشایر جلو ما را گرفت و برای پذیرایی و استراحت به درون میهمان‌خانه‌اش (که مُضیف می‌نامند) دعوت کرد. آقا سید عبدالهادی که اهل نجف هم بود، تشکر کرد (تا بتوانیم راه بیشتری طی کنیم). امّا آن زن اصراری بی اندازه کرد. وقتی ایشان دوباره نپذیرفت، عصبانی شد و شروع به پرخاش کرد! زن عرب ناگهان و درحالی که عصبانی بود، مرا بغل کرد تا به زور به سمت مُضیف ببرد و شوهرش را هم به کمک صدا زد!»   استاد در حالی که چهره اش گلگون و برافروخته تر شده بود، ادامه داد:« بالاخره چاره‌ای نبود و با همراهان به مُضیف آن‌ها رفتیم که با سَعَف و نی ساخته بودند و خیلی هم کوچک بود؛ به طوری که مجموع ما که حدود 20 تا 25 نفر بودیم، شب به سختی خوابیدیم. به هر حال شوهر آن زن دلیل اصرارشان را که یک نذر بود توضیح داد و گفت: ما چندین سال است که ازدواج کرده ولی بچه‌دار نشده ‌بودیم. پارسال به کربلا رفتم؛ به حرم (حضرت) عباس؛ و به او گفتم: اگر در سال بعد بچه‌دار باشیم، زائرانِ برادرت را پذیرایی می‌کنم. و حالا بچه‌دار شده‌ایم. آن مرد رفت و نوزادشان را آورد و ما دیدیم. آن زن و شوهر خیلی هم فقیر بودند. یک گوسفند بیشتر نداشتند. آن مرد همان گوسفند را هم ذبح کرد و درسته پخت و سر سفره آورد...».   آن پیر فرزانه که سخت دگرگون شده بود، سال بعد به اصرار ما برای سفر به عتبات آماده شد، همه مقدمات نیز انجام شد، اما ناگهان پیغام دادند که :« منم که دیده به دیدار دوست کردم باز». او رفت، و اینک همه ما در هر گامی که برای زیارت اربعین به سوی کربلا برمی داریم، به یاد او هم زمزمه می کنیم که:« اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ؛ اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ؛ اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ؛ اَلسَّلامُ عَلىَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ؛ اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَقَتیلِ الْعَبَراتِ ...» تسنیم  



۱۲/۰۹/۱۳۹۴ - ۱۰:۰۴




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن