واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: به بهانه پخش آخرين قسمت مجموعه تلويزيوني ؛بيداري در آخرين دقيقه - سهامالدين بورقاني
جانهاي خسته، صورتهاي سرد، نگاههاي رنجور و آدمهاي درمانده را همه ميتوان طي پخش مجموعه بيداري به راحتي متوجه شد. در باب مجموعه بيداري تا آنجا كه نگاهي به مطبوعات و سايتهاي مختلف انداختم مطلب و نقد دندانگيري پيدا نكردم. تنها در زمان پخش فيلم يكي دو مطلب ديدم كه جز تمجيدهاي دهن پركن و تعريفهاي بياساس چيز ديگري نداشت. اين مجموعه نقاط قوت زيادي داشت اما در مجموع ضعفهاي آن بيشتر بود.
بهرام عظيمپور كارگردان اين مجموعه در گفتوگويي با يكي از نشريات در پاسخ به سوال خبرنگار كه پرسيده بود چرا از بازيگراني استفاده كرديد كه چهرههاي سرد دارند، گفته بود اغلب بازيگران فيلم سرد نيستند و اتفاقا الهام پاوهنژاد، پرويز پورحسيني، داوود رشيدي و فريبا كامران همگي از بازيگران شاداب و پرنشاط هستند و جنس بازي آنها در اين مجموعه اينگونه است. حق البته با آقاي كارگردان است و بيشتر بازيگران به خوبي از عهده ايفاي نقشهايشان برآمدهاند. بازيها حسابشده و ملموساند و مهمتر از همه اينكه درست طراحي شدهاند. اما اين قضيه منكر سرد بودن بازيها نميشود. بهناز جعفري به نظر ميآيد اين بار تكليفش با نقشي كه دارد از هميشه روشنتر است و همه آنچه را كه بايد انجام ميداده به خوبي از پس آن برآمده. اما شخصيت اصلي داستان كه اولين تجربه بازيگري اوست تسلط چنداني بر نقشش ندارد. او حتي جاهايي كه بايد به طور مستقيم احساس خود را به بيننده منتقل كند موفق نميشود؛ نمونه بارز آن نوع برخورد او با فرزندش است كه از او دورش كردهاند اما وقتي به سراغ فرزند ميرود فوقالعاده رفتار سردي دارد و ابدا در القاي حس لازم موفق عمل نميكند. بيداري درمجموع به لحاظ كارگرداني نسبتا شستهرفته بود و بيشتر نماها و حركات دوربين در نزديك كردن حال و هواي فيلم به مخاطب تاثير بسزايي داشت.گاهي حتي علت برخي مسائل در بيداري برايمان روشن نميشود. مشخص نيست در اوايل مجموعه كه هنوز اتفاق خاصي نيفتاده و بحرانها شروع نشده است چرا شخصيتهاي مختلف از جمله ترنگ چهرهاي سرد و عبوس دارند و باز هم معلوم نيست عموفاضل كه پيرمردي باتجربه است و سالها خدمتكار خانواده سينا بوده و از بيماري لاعلاج او اطلاع داشته، چرا به صورت جدي مانع ازدواج سينا و ترنگ نميشود؟ ديگر اينكه قصه بيداري مانند بسياري از مجموعههاي تلويزيوني اخير روندي كليشهاي به خود ميگيرد؛ و باز هم يك كاراكتر مظلوم و ساده و از دنيا بيخبر كه فوجفوج پيكانهاي خشم و عداوت و كينه ديگران به سمت او نشانه ميرود و او بايد طي اين پروسه تكراري خود را بسازد و جلو رود تا آبديده شود!
محور قرار دادن يك زن در داستان اتفاق خوبي است اما از اين اتفاق خوب به درستي و در جهت پيشبرد داستان استفاده نشده است. در تمام طول مجموعه كوچكترين نوساني وجود ندارد و هيچ افت و خيزي ديده نميشود و به دليل ساختار كسلكننده آن رغبتي در بيننده به وجود نميآيد تا سريال را دنبال كند. با وجود سوژه خوبي كه ميتوان حتي به آن نگاه جامعهشناسانه داشت، اما داستان از قسمت دوم و سوم به بعد رها و به نظر ميآيد كه همه چيز در هوا معلق ميشود و تا انتها همين وضعيت باقي ميماند و تدبيري انديشيده نميشود. كارگردان فيلم بهتر از اين ميتوانست به وجهه اجتماعي فيلم بپردازد. حداقل حالا كه تلويزيون به مباحث اجتماعي علاقه نشان ميدهد و بهترين نمونه آن هم سريال موفق بود، ميشد اندكي نگاه آسيبشناسانه را هم وارد قصه كرد.
بدون در ميان بودن هيچگونه بحث فمينيستي، در جامعه ما زنان بهطور كامل به حقوق طبيعي خود دسترسي ندارند. اين واقعيتي است كه هر كه چشم بچرخاند به وضوح ميتواند دور و بر خود مصاديقش را بيابد. واقعيتي كه تكههايي از آن در اين مجموعه هم قابل مشاهده است. زني كه فرزندي دارد و همسرش بهتازگي از دنيا رفته است و خانواده همسر فرزند او را گرفتهاند و او فقط هفتهاي دوبار ميتواند به ديدار فرزندش برود. مطرحكردن مسائلي از اين قبيل در چنين مجموعهاي قطعا ميتواند تاثيرگذار باشد؛ اما به هرحال ميان فضاي اجتماعي و داستاني فيلم ارتباط محكمي برقرار نشده است و بعضي مسائل زيادي احساسي مطرح ميشوند. اغراق ويژگي اكثر شخصيتهاي داستان است. حد وسطي وجود ندارد، يا خيلي بدند يا زيادي خوب؛ تازه اين وسط نقش مثبتي مثل بهناز جعفري هم كه پيدا ميشود، در نهايت مشخص ميشود كه با داماد خانواده كه چندان كاراكتر مثبتي نيست در ارتباط است و دنبال اهداف خودشانند. نقش آتيلا پسياني نمونه ديگري از غلو است، او يكي از همان زيادي مثبتها است كه با وجود اينكه وكيل است و غرق در پروندههاي مختلف اما فقط با يك برخورد دوثانيهاي در راهپله كه بين او و ترنگ رخ ميدهد ارتباطي قوي بين آن دو رخ ميدهد و وكيل بدون توقع هيچگونه حقالزحمهاي خود را وقف كارهاي حقوقي ترنگ ميكند و باز اين نكته براي ما روشن نميشود كه قضيه از چه قرار است و دليل اين همه مهرباني براي ما روشن نميشود. خلاصه كلام اينكه نقطه تعادلي در اين مجموعه به وجود نميآيد. به عبارت بهتر حداقل تعادلي كه باعث شود دستكم قابليتهاي خود مجموعه زير سوال نرود، ديده نميشود. چرا بايد آدمهايي كه هر كدام به فراخور شغل و كاريكه دارند تا اين اندازه افسرده و بيرنگ باشند بهگونهاي كه فقط ظاهرا با يكديگر تفاوت دارند در حالي كه همگي يك كاراكتر واحد دارند و تو گويي ضربهخورده يك خنجرند. با اندكي تغيير و تحول در ميميك چهره بازيگران و بازيها و نيز طراحي بهتر آنها ميشد بر جذابيت مجموعه بيداري افزود و حال و هواي آن را از كرختي و يكنواختي نجات داد تا موضوعات مهمي كه كارگردان مطرح كرده است و به اين دليل پنهان ماندهاند با وضوح بيشتري ديده ميشدند.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
سه شنبه 7 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]