تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هیچ بنده اى حقیقت ایمانش را کامل نمى کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسى، تدبر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815346620




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رسم همراهي را فراموش كرده بوديم - مرجان اشرافي‌زاده


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: رسم همراهي را فراموش كرده بوديم - مرجان اشرافي‌زاده
چند سال پيش، وقتي اولين فيلم‌هاي كوتاهم را كار مي‌كردم همه چيز آسان‌تر بود، پول اندكي در دست داشتم و سرمايه عظيمي... دوستانم، همكارانم، عاشقان سينما و فيلم كوتاه كه بدون هيچ چشمداشتي يا با حداقل توقعات مي‌آمدند و صبورانه مي‌ماندند تا روياهايمان را با هم بر پرده سينما نقاشي كنيم، آن روزها، روزهاي خوبي بودند و ما كنار هم ايستادن و با هم تلا‌ش كردن را خوب مي‌دانستيم.

تقصير كسي نيست، تقصير كسي نيست كه اين روزها، همه چيز سخت‌تر شده و فيلم كوتاه ديگر كمتر ياران صميمي‌اش را با آن شكل مي‌بيند. ‌

روزمرگي و درگيري‌ها مجالي برايمان نگذاشته كه با سينما عاشقي كنيم كه گاهي از لا‌به‌لا‌ي اين همه شلوغي و هياهو خودمان را بيرون بكشيم و كنار هم بنشينيم و يك استكان چاي بنوشيم و از فيلم كوتاه بگوييم و برايش برنامه‌ريزي كنيم و مسير آينده‌اش را ترسيم كنيم. ‌

شايد همه اين افكار در يك آن از ذهنم گذشته، در همان لحظه‌اي كه در ايستگاه خط‌آهن تهران از ماشين پياده شدم و در آن هواي خاكستري و نمناك، دوستان فيلمسازم را ديدم كه همه در صف گرفتن بليت‌ها و صبحانه‌هايشان ايستاده بودند و در چشمانشان چيزي شبيه شوق و شادي برق مي‌زد. ‌

چيزي ما را گرد هم آورده بود، چيزي كه جشنواره نبود و از جنس رقابت و برد و باخت نبود. اولين كمپ فيلم كوتاه ايران بود با اهدافي بلند و راهگشا براي ما كه با فيلم كوتاه زندگي مي‌كنيم و براي آنها كه مي‌خواهند به اين جمع بپيوندند. به گمانم 3 يا 4 واگن قطار را اشغال كرده بوديم، يك جور مهرباني و صميميت دوست‌داشتني در فضا موج مي‌زد، شايد تاثير طبيعت بود و شايد اجتماع و گويا هر دو. ‌

تك و توك مسافراني كه در واگن‌هاي فيلم كوتاه بودند و از ما نبودند، شايد براي اولين بار با نام فيلم كوتاه حتي مواجه مي‌شدند و مواجهه خوبي بود، جمعي پرانرژي و پرشور را مي‌ديدند كه همه زير نام فيلم كوتاه حركت مي‌كردند. شايد در آن ميان كسي آرزو كرده باشد كه روزي به ما بپيوندد...

ماموران ايستگاه پل سفيد، خيرمقدم‌گوي اعضاي انجمن فيلم كوتاه ايران بودند و ميهمانانشان در آن روز كه هوا مه‌آلود بود و خنكاي عجيبي داشت و گاهي قطرات باران با پوست صورتمان آشتي مي‌كردند، براي رسيدن به محل استقرار كمپ در شهرستان آلا‌شت، مي‌بايست مسير پرپيچ‌وخم جنگل و كوهستان را طي مي‌كرديم. در آن مه سفيد و غليظ كه منطقه را غريب مي‌نمود و رويايي. ‌

... حالا‌ نشسته بوديم در صحن مسجد بزرگ آلا‌شت با آن فضاي روحاني و صميمانه‌اش كه صدا در آن پيچ مي‌خورد و به آسمان مي‌رفت و بوي بخاري‌هاي نفت‌سوز كه انگار گذشته‌اي دور را در خاطرمان زنده مي‌كردند، خاطراتي كه شايد هرگز نداشته‌ايم. ‌

در همين صحن باصفا، جلساتمان را برپا مي‌كرديم، همه دور تا دور در فرم دايره، اين فرم معنوي، مي‌نشستيم و از فيلم كوتاه حرف مي‌زديم، از مشكلا‌تمان مي‌گفتيم و از راه‌حل‌ها...

سفره‌هاي غذا در همان فضا بر زمين چيده مي‌شدند و همه در كنار هم مي‌نشستيم. در يك شهرستان كوچك و بي‌اتفاق اما تاريخي همچون آلا‌شت، اتفاق بزرگي بوديم. كوچه،پس‌كوچه‌هاي شهر پر شده بود از اين حضور و از شور و شوق حاصل از آن...

در شب دوم اقامتمان در يك سرماي استخوان‌سوز، براي رصد ستارگان و براي نمايش فيلم‌هاي كوتاه راهي رصدخانه شهر شديم كه روي كوه، بر بالا‌ي حدود 300 پله قرار داشت. ما همه، پتو بر دوش مي‌رفتيم و دوشادوشمان مردمان باصفاي آلا‌شت بودند با اشتياقي وصف‌ناپذير. اشتياقي كه سالن نمايش را پر كرد و ما را كه در نمايش فيلم‌ها ميزبان آنها بوديم، دم در سالن نگه داشت. در اين سال‌ها براي فيلمسازان فيلم كوتاه كمتر پيش مي‌آيد كه سالن نمايش فيلمشان آنقدر از مخاطب پر باشد كه خود جايي نداشته باشند و ما جايي نداشتيم...

اطمينان دارم كه ييلا‌ق لرزانه را فراموش نخواهيم كرد، سرمايي كه تن و بدنمان را مي‌لرزاند و گرماي شيريني‌ها و غذاي محلي كه مردمان مهربان شهر برايمان مهيا كرده بودند. ‌

در روز آخر كه ميهمانان تازه‌اي از اهالي سينما به ما پيوستند، آفتاب با شدت هرچه تمام‌تر مي‌تابيد و گرمايي در هوا بود كه مي‌توانست تمام سرماي روز گذشته را از استخوان‌هايمان بگيرد. به كتابخانه كوچك آلا‌شت سر زديم و به آنها كتاب اهدا كرديم، كتاب‌هاي سينمايي و فيلم‌هاي كوتاه تا شايد روزي، يك جوان عاشق و پرشور آلا‌شتي كه آرزوي خلق سينمايي دارد، بيايد و كتابي را بخواند و فيلمي ببيند و رسم فيلم كوتاه را بياموزد. ‌

مي‌خواهم بگويم كه اولين كمپ فيلم كوتاه ايران فرصت بي‌نظير و نابي بود براي همه ما كه بار ديگر همديگر را ببينيم و بشناسيم، به منطقه‌اي از وطنمان سر بزنيم كه نديده بوديم و حالا‌ ديده‌ايم و شايد بتوانيم فيلم‌هايي برايش توليد كنيم تا ديگران هم ببينند و بشناسند. ‌ يك ارتباط دوطرفه، ميان آن خطه و فيلم كوتاهي‌ها... فرصت نابي بود كه اگر همراهي بانك اقتصادنوين، خانه سينما، مركز گسترش سينماي مستند و تجربي، انجمن سينماي جوانان و شهرداري آلا‌شت، هلا‌ل‌احمر ساري و ... با اعضاي هيات‌مديره انجمن فيلم كوتاه ايران و اعضاي كوشاي اين انجمن و دبير كمپ نبود، ميسر نمي‌شد... ‌

سپاسگزاريم از همه بانيان اين اتفاق نيكو و مبارك كه رسم همراهي را كه فراموش كرده بوديم، به يادمان آوردند.

‌ با اميد به فرداهاي روشن براي فيلم كوتاه و كمپ‌هاي آينده كه مقدمه اين راه روشن باشند.

انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------

------------
 سه شنبه 7 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن