محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830162794
«سِفر عشق»؛ روایت مرز تا نجف/ حکایتی خواندنی از شوریدگی و دلدادگی
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به مناسبت نزدیک شدن به ایام پیادهروی اربعین؛
«سِفر عشق»؛ روایت مرز تا نجف/ حکایتی خواندنی از شوریدگی و دلدادگی
شناسهٔ خبر: 2954143 - شنبه ۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۰
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی
سِفر عشق حکایتی است خواندنی از شوریدگی و دلدادگی؛ روایتی است از کشاکش عقل و عشق هم در داستان کربلا و هم در دل نگارنده؛ اثری است که در آن فلسفه و عرفان و ادبیات و هنر در همآمیخته است. به گزارش خبرگزاری مهر، متن پیشرو بخشهایی از کتاب «سِفر عشق» است که توسط نویسندۀ اثر، آقای «رضا احسانی» به مناسبت نزدیک شدن به ایام پیادهروی اربعین انتخاب و تنظیم مجدد شده است؛ این کتاب به همت نشر سدید(انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق) در بهار ۹۴ منتشر شده است. معرفی کتاب: «سِفر عشق» سفرنامه سفر کربلای سال ۱۳۹۲ نویسنده به همراه کاروان دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) در موسم اربعین است. در وهله اول و با دیدن نام اثر گمان برده میشود که نام کتاب «سَفَر عشق» است، اما با کمی دقت متوجه کسرهای میشویم که خیلی ظریف در زیر سین نهاده شده است: سِفر! ممکن است که این واژه برای بسیاری از مخاطبان آشنا نباشد. نویسنده پس از تحریک کنجکاوی مخاطب خود در چیستی این عنوان، در آغاز اثر به معنای این واژه اشاره کرده است: «سِفْر (بر وزن صِفر) واژهای عبری است به معنی «کتاب» که همانند سَفَر (بر وزن قمر) نوشته میشود، اما جمع شکسته یا مکسر هر دو «اسفار» است. این واژه برای نامیدن پنج کتاب تورات (سِفر آفرینش، سِفرخروج، سِفر لاویان، سِفر اعداد و سِفر تثنیه) یا همه عهد قدیم به کار میرود». از همین مدخل است که دانسته میشود «سِفر» معنایی اصطلاحی برای نامیدن «کتاب مقدس» است به زبان عبری. در ادامه نویسنده باز هم تابلوی راهنمایی را در مسیر خواندن پیش روی مخاطب نهاده است: «انسان به چهار چیز مفطور است: اول: حس؛ که به واسطه آن انسان مُلکی باشد. دوم: خیال؛ که به واسطه آن انسان ملکوتی باشد. سوم: عقل؛ که به واسطه آن انسان جبروتی باشد. چهارم: عشق؛ که به واسطه آن انسان لاهوتی و فانی در حق گردد». (فرمایشی از آیتالله میرزا محمدعلی شاه آبادی، شذرات المعارف، شذره ششم، معرفه ۱۷۹؛ ص ۱۲۷) با این پیشدرآمد انسانشناسانه عرفانی، عنوان کامل اثر در ذهن مخاطب پررنگتر جلوه میکند: «سِفر عشق: روایتی از سفری آفاقی، انفسی و دانشجویی به کربلا». از همین رو به نظر میرسد که با مقدمات گفته شده در آغاز اثر در باب عنوان خاص اثر و این اشارت عرفانی، با سفرنامهای به سبک و سیاق معمول سفرنامهها روبرو نیستیم و نویسنده با رویکردی فلسفی و عرفانی در پی روایت سفر خود برآمده است. مواجهه با فهرست کتاب از یک سو حلقهای دیگر برای تحریک اشتیاق و ذوق مخاطب برای خواندن اثر است و از سوی دیگر تابلو و اشارتیست دیگر بر رویکرد خاص عرفانی- فلسفی نویسنده که با در کنار همنهادن گزارههای «اسفار»، ابعاد چهارگانهی وجود انسانی در عرفان اسلامی و تقسیم چهارگانه فهرست کتاب مطابق عوالم وجود (ناسوت، ملکوت، جبروت و لاهوت) گویا در پی القای مفهوم «اسفار اربعه» به مخاطب اثر است. کتاب چهار بخش است و هر بخش خود دارای سه فصل. عناوین بخشها و فصلها نشانگر روحیه هنری و شاعرانگی نویسنده است که به نوبه خود جالب و قابل توجه است: بخش اول: ناسوت، شامل فصل های: آمادگی برای دلدادگی، در قفس افتادگی و از نفس افتادگی بخش دوم: ملکوت، شامل فصلهای: خاطرات و مخاطرات، آه و نگاه و سرشت و سرنوشت بخش سوم: جبروت، شامل فصلهای: عین مثل عقل، عین مثل عشق و عین مثل عباس بخش چهارم: لاهوت، شامل فصلهای: پروانگی، دیوانگی و جاودانگی. در ادامه مسیر خواندن کتاب، در آغاز هر فصل و هربخش باز هم تابلوی راهنمایی در برابر دیدگان مخاطب نهاده شده است: از آیات قرآنی گرفته تا گزیدهای از کتب عاشورایی و فرمایشات علما. ساختار متن در کل اثر ساختاری دوگانه است، با دو سبک و دو نوع نثر متفاوت: متنی که روایتگر اصل سفر صورت گرفته است (واقعیت سفر)، و متنی که روایتگر سفری است روحانی و عرفانی (حقیقت سفر). گذشته از اینکه نویسنده اثر را «سِفر عشق» نامیده است تا از این منظر در پی پدیدآوردن کتاب مقدسی با موضوع «عشق» باشد، کتاب به نوعی سَفر عشق نیز هست، چرا که در جایجای اثر سخن از عشق رفته است و گویا نویسنده مسافری است که با دیگر عاشقان راهی دیار عشق شده است تا علاوه بر تجربیات آفاقی، سفری انفسی را نیز تجربه نماید. سِفر عشق حکایتی است خواندنی از شوریدگی و دلدادگی؛ روایتی است از کشاکش عقل و عشق هم در داستان کربلا و هم در دل نگارنده؛ اثری است که در آن فلسفه و عرفان و ادبیات و هنر در همآمیخته است؛ در یک کلمه از این اثر بوی عشق به مشام میرسد، بوی کربلا… گزیدهای از کتاب؛ هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله «داستان کربلا، داستانِ عشق است و امام کربلاییان، امامِ عشق. عقل معاشاندیشِ مصلحتسنجِ ناسوتی را راهی به درک عشق و آنچه که بر مذهب عشق میشود نیست؛ که عاقلان جملگی امام (ع) را از سلوک عاشقانهاش منع کردند و خود نیز به گوشهای خزیدند و دامن از ورطۀ بلا برچیدند؛ که عقل، عافیتجو است و از زمرۀ اهل بلا نیست، هرچند مکرر به گوش وی راز «البلاء للولاء» را بخوانی. عقل را با شوریدگی و شیدایی میانهای نیست؛ و چه جای ملامت؟ که عقل را برای نظم و سامان آفریدهاند و عاشقان بیسر و ساماناند و پریشان؛ بیسر و بیسامان! نام حسین (ع) گره خورده با عشق است و عشق، گره خورده با اشک؛ مگر نمیبینی که او خود را «قتیل العبرات» میداند؟ و مگر نمیبینی که آدم ابوالبشر نیز به هنگام شنیدن مصیبتش ناله سر میدهد و میگرید؟ آه! این نیز رازیست شگرف که عشق از ازل با مصیبت و بلا همپیمان شده است. «بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست». عشق، سوزان است و حرارت عشق حسین (ع) از هر عشقی سوزانندهتر و جگرسوزتر، و شعلۀ سرکش این آتش – که در جان محبان نوادۀ ابراهیم، گلستانی است سرسبز-، هرگز فرو نخواهد نشست «که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست». سهل است، که روزاروز افزون نیز خواهد شد؛ که خاصیت آتش سوختن تمام سوختنیهاست؛ خاصه دل، که عجیب میسوزد! در کشاکش هیمنۀ ابتلائات ناسوت و طوفانهای درهمشکنندۀ ایمان، چارهای جز پناه بردن به کشتی نجاتی نیست؛ و در این میانه «سفینه النجاه» حسین (ع) از سایر زورقها امنتر و به سوی ساحل نجات، شتابانتر است. اما چه کسی را اذن ورود به این کشتی است؟ در کلمهای خلاصه کنم: عاشقان بلاکش را و بس! و هنوز پژواک فریاد «هل من ناصر» کشتیبان عشق که ناسوتیان را به دارالقرار میخواند، در گوش عالم پیچیده است. و حال اگر تو را گوشی برای شنیدن و قلبی برای دریافتن و پایی برای رفتن و بالی برای پریدن است، پس بشتاب و ندای عشق را اجابت کن و در خیل کاروان عاشقان، تو نیز رهروی باش؛ اگر نه حبیب بن مظاهر و سعید بن عبدالله، لااقل حرّ باش! ما به عرش میرویم، هر که را عزم تماشاست «فَلیرحل مَعَنا». » (ص ۱۶) نشانی محل توقف ماشینهای نجف و کربلا را پرسیدیم، که گفتند: هفتاد- هشتاد متر جلوتر. در کناره جادهای که از آن در حال عبور بودیم، کامیونها و تریلیهایی توقف کرده بودند که پس از تخلیۀ بارهایشان برای مطبخ یا پلیس مرزی عراق، در قسمت پشتیشان فرش پهن کرده بودند و مردم سوار میشدند و به مقصد نجف رهسپار میشدند. بعضی از رفقا پیشنهاد کردند که با همین تریلیها برویم؛ اما اکثریت موافق نبودند. بدنها و خاصه کمرهایمان دیگر تاب نشستن در پشت تریلی را نداشت. به اتوبوسها و وَنهای عراقی رسیدیم. در کمال تعجب ما، هیچ ماشینی به سمت نجف نمیرفت. همه یا به کربلا میرفتند و یا به کاظمین. میگفتند: «نجف شلوغ است، نمیرویم. امشب هم، شب جمعه است و کربلا مسافر دارد». من و محمدرضا – که میتوانستیم عربی صحبت کنیم – با چند راننده صحبت کردیم و چانه زدیم؛ اما فایدهای نداشت؛ حتی با وعدۀ پرداخت کرایه بیشتر. یک لحظه پشیمان شدم که چرا نقد تریلیها را رها کردیم و نسیه اتوبوسها را چسبیدیم. تا اینکه بالاخره راننده جوانی حاضر شد با کرایه هر نفر بیست هزار دینار عراقی، ما را به نجف ببرد. راننده دنبال سه نفر دیگر میگشت، تا ظرفیت یازده نفره ماشینش تکمیل شود و بعد راه بیفتد. سه زائر ایرانی دیگر هم به ما ملحق شدند و به سمت نجف حرکت کردیم. در حین خروج از توقفگاه ماشینها بودیم، که به ناگاه طنین صدایی در گوشم پیچید و مرا به عالمی دیگر برد. یک راننده عراقی – به فارسی ـ فریاد میکرد: «کربلا، یک نفر! کربلا، یک نفر!» و این صدا مرا به چند قرن گذشته بُرد. به جایی حوالی سال ۶۱ هجری. هنگامی که مردی در مکه و مدینه برای اقامۀ دین خدا و احیای سنت جدش ندای یاری طلبی سر داد. کاروان عشق به اندازۀ همۀ اهل عالم جای داشت، اما تنها جمع معدود و محدودی دعوت عشق را اجابت کردند و همان جمع محدود نیز تا به سرمنزل مقصود، منزل به منزل، کمتر و کمتر شدند، تا آنگاه که هفتاد و اندی بیشتر حامی امام عشق باقی نماندند. قافله سالار عشق، چشمانتظار یکایک اهل قبله بود. نه اینکه بپنداری امام را احتیاجی به نصرت ایشان بود، نه! امام، داعی به سوی حق است و هادی به سوی رستگاری. و از او که سبط «رحمۀ للعالمین» است چه انتظار داری جز اینکه خواهان هدایت و سعادت جمیع بشر باشد. او (ع) میدانست که هر کس بر این کشتی در نیاید، از زمرۀ اهل نجات نخواهد بود، گرچه به پندار وهمآلود خویش به کعبه و نماز و روزه و سایر عبادات رو کند که مبادا طوفان بلا او را نیز دریابد. اما افسوس که آدمی زادۀ جهالت است و غفلت و در نمییابد که دین، جز ولایت نیست؛ ور نه چه بسیاران که پیشانیهاشان از کثرت سجود پینه بسته بود و به ضرب شمشیر علی (ع) روانۀ جهنم شدند. آری؛ تنها ماندن اولیای حق رسم روزگار است و حاصل مکر ابلیس بر دلهای بنی آدم. و تنها آنانی تا به آخر بیعتشان را با عشق و عهدشان را با حضرت دوست نخواهند گسست که قلبهاشان مملو از ایمان و گامهاشان استوار بر صراط ولایت باشد. و چقدر عجیب است که داستان کربلا، و داستان جوانمردی آن سبکبالان عاشق، قصۀ سیمرغ جناب عطار را به ذهن متبادر میسازد؛ و بعید نیست که قصۀ کربلا، الهام بخش او در سرایش این منظومه بوده باشد. و آه! که چه جگرخراش است و چه کمرشکن، یادآوری خاطرۀ پیشمرگی ستارهها و حتی ماه – ماه بنی هاشم – در پیشگاه خورشید وجود امام عشق (ع). و چه جانکاه است تداعی تنها شدن سردار بیسر خمسه طیبه (ع)؛ آن هنگام که از حنجرۀ مبارکش شنیده شد: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا؟ هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا؟ هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا؟»[۱] و هیچکس، هیچکس از آن خیل بسیاران، از آن گروه مردنمایان نامرد، به یاری امام نشتافت. یاری از جانب ایشان پیشکش؛ که ایشان بر پیکر او نیز… بگذار تا بگذرم. رسم تاریخ بر تکرار است و زمانه در مدار چرخش خود، چرخۀ بلا را به من و تو نیز خواهد رساند. از کربلا گفتن و از کربلا شنفتن، نه برای تأسف خوردن بر حال «اشباه الرجال» سال ۶۱ هجری و نه برای غبطه خوردن به حال آن ۷۲ تفر، بل برای آن است که عبرتهای عاشوراء را دریابیم و مگذاریم که ولیّ خدا باز تنها بماند. اگر اهل کوفه پیرامون مسلم بن عقیل را خالی نمیکردند و بر نصرت وی پای میفشردند و به او -به عنوان نمایندۀ امام حق- یاری میرساندند، خورشید ولایت هیچگاه به مسلخ کشانده نمیشد. شاد باد روح مردی که فریاد میکرد «شمر هزار و چهارصد سال پیش مُرد. شمر زمانه ات را بشناس» [۲]؛ و حال من میگویم: مسلم بن عقیل زمانهات را بشناس و او را دریاب!» (ص ۷۶) به «سوق نجف» رسیدهام: ازدحام مردم و سختی پیدا کردن راهی برای گریز و رسیدن به مقصد. مغازههای طلافروشی، لباس فروشی، شیرینیفروشی و هر آنچه که در یک بازار یافت میشود، در دو سوی بازار دیده میشود. بازار مملو از جمعیت است و عبور و مرور به سختی و زحمت انجام میشود. همهمۀ صدای خریداران و فروشندگان و فریاد دستفروشان برای جذب خریدار هم غیر قابل تحمل است. عرض بازار حدود ۱۰ متر است. در ابتدای بازار، مأموران امنیتی یک بازرسی بدنی مختصر میکنند. این بازار سرپوشیده به نوعی دالان ورودی حرم مطهر محسوب میشود. «ساکت، لرزان، سر به زیر، دل آشوب، پریشان و اندیشناک از بازار میگذرم. به انتهای بازار و ابتدای حرم میرسم. عالم کثرت گشوده راه به وحدت هیچ بهجز آفریدگار مبادا! [۳] ضربان قلبم تند شده. مو بر اندامم سیخ شده. پلک زدنم از شدت بهت و تعحب متوقف شده و کاملاً حس میکنم که بدنم دارد میلرزد. به نفسنفس افتادهام. گویی از یک سربالایی نفسگیر گذشتهام. چشمم به گنبد و گلدستههای برافراشته میافتد… میخکوب میشوم. حال عجیبی دارم. حالی که قطرهای کوچک از تقابل با بیکرانگی یک اقیانوس پیدا میکند: شرمساری و حقارت محض. حالی که ذره و غباری در برابر آفتاب دارد: یعنی چیزی شبیه «هیچ» در مقابل «وجود» ناب. بیاختیار به زانو میافتم. توان گام برداشتن ندارم. زبانم بند آمده است و حتی نمیتوانم کلمهای سخن بگویم. گویا تمام حواس و مجاری ادراکی و دستگاه معرفتیام از کار افتاده و من اکنون به یک «حیرت خالص» تبدیل شدهام. تجلی این همه «علو» و مجد و بزرگی فراتر از درک شهودی قلب من است، و یک لحظه به کسانی که در حق صاحب این بارگاه «غلو» میکنند حق میدهم. لَو اَنَّ المُرتَضَی اَبدَی مَحَلَّهُ لَصَارَ النَّاسُ طُرّاً سُجّداً لَهُ وَ مَاتَ الشَّافِعِی وَ لَیسَ یَدْرِی عَلِیٌّ رَبُّهُ اَمْ رَبُّهُ الله! [۴] عاقبت قطرات اشک به چشمهایم هجوم میآورند و بیآنکه خود بخواهم، آهسته آهسته و قطره قطره میچکند. در آستان امام رئوف (ع)، تنها جلوههای جمال و لطف و مهر دیده و چشیده بودم؛ اما در اینجا ابوالائمه (ع) یکپارچه جلوه جلال است و کبریا و عظمت؛ و دلِ عاشق و به مِهرخوگرفتۀ من، تاب و طاقت این جاه و جلال را ندارد، آه از این کبریا و جاه و جلال! [۵] گویی کسی به گوشم نجوا میکند: کمتر از ذره نهای، پست مشو، مهر بورز تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان[۶] و باز آهسته آهسته جرأت عاشقی در رگهایم میجوشد و به نصرت ولی خدا (ع) به ملکوت حرم وارد میشوم. و لحظهها آسمانی میشوند. چیزی شبیه نور. به رنگ ابدیت» (ص ۹۳) «امتداد موکبها تعجب برانگیز است. تقریباً میشود گفت امتداد موکبها در طول جاده بدون هیچ وقفه و یا جای خالیای است. غالباً جلوی هر موکب، شخصی ایستاده و به زبان محلی هم خوشامد میگوید و هم از زائران میخواهد که در موکب آنها درنگی کنند برای رفع خستگی و میل کردن از مواد غذاییشان. با میثم جلوی یک موکب میایستیم، تا در استکانهایِ کمر باریکِ تا نصفه پر از شکرِ عراقی، چای بنوشیم. پیرمرد با صفایی، چای میریزد و گهگاه هم به پشت موکب سری میزند و معلوم است که در تدارک غذای ظهر است. بعد از صرف چای، یک بسته نمک متبرک آستان حضرت رضا (ع) را به او هدیه میدهم و برایش توضیح میدهم که این نمک از کجاست و متبرک است. پیرمرد عرب، بستۀ کوچک نمک را میبوسد و بر چشمهایش میگذارد و به ناگاه گریه میکند. دلتنگ زیارت امام رضا (ع) است.» (ص ۱۲۸) ادامه دارد ......................... پانوشتها؛ [۱] لهوف، سید بن طاووس، ص۱۱۶ [۲] شهید مطهری (ره) [۳] فاضل نظری [۴] شعری منسوب به جناب شافعی، از پیشوایان فقهی اهل سنت: اگر مرتضی (علی بن ابی طالب) جایگاه و مرتبۀ حقیقی خویش را برای مردم آشکار میساخت، بیشک مردم، دسته دسته، در پیشگاهش به سجده میافتادند. شافعی مُرد و عاقبت نفهمید که علی (ع) خدای اوست یا الله! [۵] یار ما سوی کس نمینگرد/ آه از این کبریا و جاه و جلال (لسان الغیب شیرازی) [۶] لسان الغیب شیرازی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]
صفحات پیشنهادی
روایت خواندنی نویسنده آمریکایی از ایران
روایت خواندنی نویسنده آمریکایی از ایران سفر و گشت و گذار همیشه خوب است اما اینکه کشورت را از نگاه یک خارجی ببینی هیجانانگیز است در این گزارش ایران را از نگاه یک نویسنده امریکایی میبینیم وبسایت مجله مهر- شراره داودی سفر و گشت و گذار همیشه خوب است اما اینکه کشورت را از نگاهفارس گزارش میدهد نمایشگاه عکس رهروان عشق در خمینیشهر، روایتی از راهیان اربعین حسینی
فارس گزارش میدهدنمایشگاه عکس رهروان عشق در خمینیشهر روایتی از راهیان اربعین حسینینمایشگاه عکس رهروان عشق خمینیشهر با هدف زنده نگهداشتن نام و یاد حضرت اباعبداالله الحسین ع و تجلّی عزاداری مسیر سفر راهیان اربعین حسینی در سالهای گذشته را روایت میکند به گزارش خبرگزاری فارس ا«کیمیاگران عشق »روایتی از شهدای هنرمند شهرستان آران و بیدگل
خبرگزاری شبستان کتاب کیمیاگران عشق روایتی از شهدای هنرمند شهرستان آران و بیدگل بوده که در یک هزار نسخه به چاپ رسیده است به گزارش خبرنگار کتاب شبستان در مقدمه این اثر آمده است شهید روایت دلدادگانی است که شرح آن در سراچه آفاق نقش بسته است شکوه حضور عارفانه حماسه آفرینان دفاعهفت استان مرزی زیر پوشش طرح ملی تلاوت قرآن کریم قرار گرفت
دوشنبه ۴ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲ ۳۵ دبیر ستاد اجرایی طرح ملی تلاوت قرآن کریم کشور گفت هفت استان مرزی کشور زیر پوشش طرح ملی تلاوت قرآن کریم قرار گرفته است به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا حسین مقدمکیا در دیدار با مدیران و مسئولان جزیره کیش افزود بر این اساس استمرز «خسروی» در انتظار یک تصمیم چشم بهراهی «دروازه نجف» برای میزبانی زوار اربعین
مرز خسروی در انتظار یک تصمیمچشم بهراهی دروازه نجف برای میزبانی زوار اربعینمرز خسروی در چشم بهراهی دروازه نجف برای میزبانی زوار اربعین حسینی ع منتظر تصمیم مسئولان برای اعزام زائران از این مرز است به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه بیقراری میکند دروازه نجف برای میزبانی زوارکتاب «روایتهایی از فلسفهتعلیموتربیت» منتشر شد
با هدف معرفی رشته فلسفه تعلیم و تربیت و ماهیت آن کتاب روایتهایی از فلسفهتعلیموتربیت منتشر شد شناسهٔ خبر 2952165 - چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۲ ۴۷ دین و اندیشه > سایر کتاب روایتهایی از فلسفهتعلیموتربیت یک پیشنهاد خوب برای پایاندادن به سردرگمی علاقهمندان به انتخاباعزام دومین کاروان زائران کوی عشق و دلدادگی
اعزام دومین کاروان زائران کوی عشق و دلدادگی خبرگزاری پانا مراسم بدرقه دومین کاروان زائران کوی عشق و دلدادگی عتبات عالیات انجام گرفت ۱۳۹۴ شنبه ۹ آبان ساعت 10 42 به گزارش خبرگزاری پانا مراسم بدرقه ی دومین کاروان زائران کوی عشق و دلدادگی سازمان دانش آموزی خراساننگاهی به رمان «نردبانی رو به آسمان» طراوت زندگی ترکمنها و روایت رنجآور هموطنان مرزنشین
نگاهی به رمان نردبانی رو به آسمانطراوت زندگی ترکمنها و روایت رنجآور هموطنان مرزنشیننردبانی رو به آسمان بسیار روان و صمیمی روایت میشود شرح جزء به جزء زندگی ترکمنها ترسیم و توصیف آداب و سنن و فرهنگ قوم ترکمن به داستان طراوات و تازگی بخشیده است خبرگزاری فارس- گروه ادبیات«روایت مطهر: تأملی در اندیشههای شهید مطهری» منتشر شد
به قلم حسین سوزنچی روایت مطهر تأملی در اندیشههای شهید مطهری منتشر شد شناسهٔ خبر 2952168 - چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷ ۰۰ دین و اندیشه > سایر روایت مطهر جدیدترین اثر حجت الاسلام و المسلمین دکتر سوزنچی است که به عنوان اولین جلد از مجموعۀ ۴ جلدی به تبیین زوایای پنهان تفکرسازمان ملل درباره بمباران بیمارستان پزشکان بدون مرز تحقیق نمیکند/شهدای یمن به روایت آمار
شنبه ۹ آبان ۱۳۹۴ - ۱۴ ۲۷ سخنگوی دبیرکل سازمان ملل ضمن مسئول خواندن ائتلاف متجاوز عربی در بمباران بیمارستان پزشکان بدون مرز در استان صعده یمن تاکید کرد که این سازمان هیچگونه تحقیقاتی را در این زمینه آغاز نخواهد کرد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا به نقل از خبرگزاری-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها