محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826880507
چه کسانی امام حسین (ع) را یاری نکردند؟
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۴
یک عضو هیأت علمی گروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در گفتاری با عنوان"چه کسانی امام حسین (ع) را یاری نکردند؟" طیفها و افراد مختلف زمانه سیدالشهدا(ع) را در سه جریان کلی مورد بررسی قرار داد. به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، متن کامل گفتار حجتالاسلام والمسلمین سلیمانی امیری که پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای آن را منشتر کرده است، به شرح زیر است: « از منظر جریانشناسی تاریخی، میتوان طیفها و افراد مختلف زمانهی سیدالشهدا علیهالسلام را در سه جریان کلی مورد بررسی قرار داد: جریان اول جریان سیدالشهدا علیهالسلام شامل خود ایشان و یارانی میشد که در صحرای کربلا بههمراه ایشان به شهادت رسیدند، افرادی که مبانی بنیادین و مبانی معرفتی خوبی داشتند و مسائل اسلامی را در دورهی خود بهخوبی درک کرده بودند. این جمع چون با استدلال و اندیشهی صحیح به مسئلهی امامت پی برده بودند، دیگر در هر مسئلهای با امام حسین علیهالسلام بحثوجدل نمیکردند و نگاه او را کاملترین نگاه نسبت به همهی مسائل و نسبت به همهی رجال آن عصر میدانستند، زیرا نگاهشان به مسئلهی امامت این بود که امام، معصوم از هرگونه خطا و اشتباه است، بیهوا و مؤمن راستین است، سخنش سخن خداست و در عینحال دشمنشناسی قوی و مسلط به مسائل روز و خلاصه حجت است. در عینحال که نگاه و مبانی این افراد سالم بود، آنها عمل صالح و سالم هم داشتند. چون دید و نگاه سالم بهتنهایی انسان را حفظ نمیکند. چه بسیار افرادی که در روز عاشورا به حقانیت امام حسین علیهالسلام ایمان داشتند، ولی چون شکمهایشان از حرام پر بود، از قاتلان ایشان شدند. اما این افراد، هم نگاه و مبانی سالم داشتند، و هم عمل صالح. جریان دوم جریان دوم، جریان اموی به رهبری یزید بود که اساس آن بر پایهی ظلم و فساد استوار بود. باطل بودن جریانی مثل یزید الان برای ما کاملاً روشن است، اما در آن دوره با همهی فسق و فجورهایش، شفاف نبود. منطق بنیامیه، منطق استکبار، منطق تفرعن و منطق قبیلهی برتر بود. نیازی به توضیح نیست که این منطق، منطق باطلی است و قدرتهایی مثل آمریکا، اسرائیل و انگلیس الان همان منطق بنیامیه را دارند و خود را برتر میدانند. میتوان گفت مبانی مدرن غرب، همان نگاه بنیامیه است، اما با تئوریپردازی قویتر و شیکتر. این تفکر باطل است و با فطرت انسانی تعارض دارد و جریان امام حسین در تعارض و تقابل با این جریان بود. تقابل جریان حسینی و اموی با یکدیگر کاملاً روشن است. جریان سوم اما در میان دو جریان فوق، جریان سومی وجود داشت که توجه به آن اهمیت ویژهای دارد. این جریان، جریان گسترده و بزرگی است که زیاد به آن پرداخته نشده است، ولی واقعاً نیاز به بحث دارد. این جریان، خود به چند دستهی کوچک تقسیم میشود. بسیاری از افراد این جریان کسانی بودند که در ظاهر یا حتی در مواردی در باطن، طرفدار و محب سیدالشهدا علیهالسلام و خیلی مواقع هم همراه اهلبیت علیهمالسلام بودند، اما این حب و ارادت مانند جریان رهروان سیدالشهدا علیهالسلام حب و ارادت تام نبود، بهطوریکه حاضر نشدند با نهضت عاشورا همراهی کنند. البته هر قسم از این جریان به یک دلیلی که ذکر خواهد شد، حاضر نبودند هزینهی قیام در کنار امام حسین علیهالسلام را بپردازند. قسم اول از این جریان افرادی هستند که در رکاب اهلبیت حرکت میکردند، اما بهدنبال منافع مالی و دنیوی خود بودند. بههرحال ائمهی اطهار علیهالسلام بهدنبال برپایی حکومت بودند، جایگاه و اعتباری در عالم و روزگار خود داشتند و عدهای میخواستند از این موقعیت برای خود دکانی باز کنند، دم و دستگاه درست کنند و به نانونوایی برسند. بخشی از مردم کوفه و بصره را در آن زمان میتوان جزء این گروه نام برد. یکی از چهرههای برجستهی این دسته، احنف بن قیس، یکی از سران قبایل بصره است که در جنگ صفین همراه امام علی علیهالسلام بود، ولی وقتی امام حسین علیهالسلام در مسیر حرکت بهسوی کربلا طی نامهای از او کمک خواست، گفت: «قد جرّبنا آل أبی الحسن فلم نجد عندهم إیالة ولا جمعا للمال ولا مکیدة فی الحرب»: «ما فرزندان اباالحسن را آزمودهایم. در نزد اینها از توانایی حکومت کردن، جمعآوری مال و ثروت و حیله و مکر در جنگ خبری نیست.» وی با این جمله راز همراهی گذشتهاش با اهلبیت علیهمالسلام را فاش کرد، زیرا گفت من بارها خاندان علی علیهالسلام را درک کردهام، کنار آنها که باشی، نه پول و ثروتی نصیبت میشود و نه پست و مقامی و نه در جنگها اهل نیرنگ هستند. پس قسم اول از این جریان بهدنبال منافع مالی و دنیوی بودند و هر جبههای که این مسائل در آن تأمین میشد، به آن میپرداختند. قسم دوم از این جریان که از امام فاصله گرفتند، افرادی بودند که در ظاهر خود را محب و ارادتمند به اهلبیت علیهمالسلام مینمایاندند، اما در واقع ارادتی به آنان نداشتند و ابراز ارادتشان فقط یک ظاهرسازی بود، یکی از افرادی که میتوان برای این قسم نام برد، عبدالله بن عمر است. زمانی که سیدالشهدا علیهالسلام از مدینه بهسوی مکه در حرکت بود، نزد امام رفت و گریه شدیدی کرد و از دشمنی یزیدیان با اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و بیعت مردم با یزید گفت. آنگاه امام علیهالسلام را به صلح و بیعت دعوت کرد و عازم مدینه شد. بعضی شاید دربارهی وی بگویند که ایشان فردی فقیه، عابد، زاهد و مقدس، اما قدری سادهاندیش و بیبصیرت بوده و به همین دلیل سیدالشهدا علیهالسلام را یاری نکرده است، اما شواهد تاریخی چیز دیگری را نشان میدهد. همین عبداللهبنعمر در دورهی قبل از سیدالشهدا علیهالسلام، با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بیعت نمیکند و میگوید دلیل اینکه من با شما بیعت نمیکنم این است که تو با اهل قبله و کسانی که نماز میخوانند میجنگی و لذا شک دارم که با تو بیعت کنم. اما همین فرد با حجاج بن یوسف که فردی خونریز و سفاک بود، بیعت میکند. جالب این است زمانی که برای بیعت با حجاج میرود، حجاج میگوید دست من بند است، با پای من بیعت کن و میرود با پای حجاج بیعت میکند. حجاجبنیوسف شخصی سفاک است که طی بیست سال فرمانروایی خود، غیر از کسانی که در جنگها کشت، دوازده هزار نفر را بعد از دستگیری زیر شکنجه به قتل رساند، هنگامی که به درک واصل شد پنجاه هزار مرد و سی هزار زن در زندانش محبوس بودند که از این تعداد شانزده هزار نفر بدون لباس و عریان به سر میبردند. وی زنان و مردان را یکجا و در زندانهای بیسقف حبس میکرد، بهطوریکه از گرمای تابستان و سرمای زمستان در امان نبودند. بعد عبداللهبنعمر با چنین آدمی بیعت میکند و در زمان بیعت کردن با وی میگوید که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که فرمودند: «من مات و لا إمام له مات میته جاهلیه»؛ هرکس بمیرد و امامش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.» حجاج هم دراز کشیده بود و گفت با پای من بیعت کن و عبداللهبنعمر با پای وی بیعت کرد. دستهی سوم از کسانی که در جریان قیام سیدالشهدا علیهالسلام گوشهگیری کردند و با آن حضرت همراه نشدند، نه مشکل طمع مال داشتند و نه مشکل بیماردلی، یعنی انسانهای بدی نبودند، اما بهخاطر ضعف تحلیل و ضعف مبانی دینیشان اهل شک بودند و در مواقع حساس نمیتوانستند تصمیم درست را بگیرند. افرادی مانند سلیمانبنصرد خزاعی از این دست بهشمار میآیند. او آدم خوبی بود، اما بهعلت معرفت ناقص به امام حسین علیهالسلام، ضعف تحلیل و فقدان بصیرت، از قافلهی عاشورا دور ماند. وی حتی به امام حسین علیهالسلام نامه نوشت و ایشان را برای قیام به کوفه دعوت کرد. در نامهی او و برخی از بزرگان شیعهی کوفه چنین آمده است: «ما پیشوایی نداریم. نزد ما بیا تا که شاید خدا بهواسطهی شما ما را بر محور حق گرد آورد. نعمانبنبشیر در قصر حکومتی لانه کرده، ولی ما روز جمعه با او نماز نمیگزاریم و برای نماز عید همراهش از شهر خارج نمیشویم. اگر بفهمیم شما نزد ما میآیی، او را از شهر کوفه بیرون میکنیم و به شام برمیگردانیم.» اما او روز عاشورا به یاری امام نیامد، درحالیکه میدانست سیدالشهدا برحق است و یزید از ریشه فاسد است، اما شک کرد و نیامد. بعد همین سلیمانبنصرد بعد از عاشورا گفت که ما خودمان امام حسین علیهالسلام را دعوت کردیم و ایشان مهمان ما بودند، ولی بهخاطر عدم یاری ما به شهادت رسیدند. حالا باید برویم کشته شویم، شهید شویم تا پاک شویم و بههمین دلیل فرماندهی قیام توابین شد و طی سخنرانیاش گفت: «ما در انتظار آمدن خاندان پیامبرمان بودیم و به آنها وعدهی یاری میدادیم و به آمدن ترغیبشان میکردیم، ولی وقتی آمدند، در یاریشان سستی کرده، دورویی کردیم و تماشاچی شدیم و منتظر ماندیم ببینیم چه میشود تا اینکه فرزند پیامبرمان و باقیماندهی و شیرهی جان و گوشت و خون پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نزد ما کشته شد.» سپس به مردم گفت: «بهپا خیزید که خدایتان خشمگین است. نزد همسرانتان و فرزندانتان بازنگردید تا خدا از شما راضی شود و گمان نمیکنم خدا راضی شود مگر اینکه قاتلانش را بکشید یا کشته شوید. از مرگ نترسید والله اگر از مرگ بهراسید، ذلیل میشوید.» وقتی شخصیت سلیمانبنصرد را در زمان امیرالمؤمنین پیگیری میکنیم، میبینیم که حضرت برای جنگ جمل از کوفه نیرو درخواست کرده بود، ولی سلیمان نیامده بود. بعد از جنگ جمل، وقتی امام علی علیهالسلام از بصره وارد کوفه شدند، سلیمانبنصرد خزاعی هم به دیدن حضرت آمدند، چون که از بزرگان کوفه محسوب میشد. وقتی خدمت امام علی علیهالسلام رسید، حضرت او را سرزنش کرد که چرا به جنگ جمل نیامدی؟ سلیمان بهانههایی آورد، اما حضرت علی علیهالسلام نپذیرفتند و به او فرمود: «تو دچار تردید شدهای و منتظر ماندی و نیرنگ به کار بردی، درحالیکه نزد من از مورد اطمینانترین افراد بودهای، چه چیز تو را واداشت تا از اهلبیت پیامبرت دست برداری؟» شخصیت سلیمانبنصرد بهگونهای بود که در کارها ثباتقدم نداشت، شک میکرد و دوباره تصمیم میگرفت. ابنسعد در کتاب «الطبقاتالکبری» دربارهی سلیمان مینویسد: «کان کثیر الشک و الوقوف»، یعنی شخصیتش بهگونهای بود که خیلی در کارها تردید به دل راه میداد و توقف میکرد. قسم چهارم شامل افرادی میشود که بررسی زندگیشان واقعاً برای امروز عبرتآموز است. این افراد حقیقتاً طرفدار امام حسین علیهالسلام بودند. نه مشکل بیماردلی داشتند و اهل فساد بودند، نه نفاق و تردیدهای ناروا، و از جنگ و جبهه و جهاد هم نمیترسیدند، اما نگاهشان به مسئلهی امامت مانند اصحاب سیدالشهدا علیهالسلام نبود و آن معرفت عمیق و صحیح را به مسئلهی امامت و شخص امام حسین علیهالسلام نداشتند، آنها فکر میکردند همانگونه که خود امام گاهوبیگاه در اقداماتش با آنان مشورت میکند، همچنان که میتوانند به امام مشورت بدهند، در برابر تصمیم امام هم میتوانند تصمیم دیگری بگیرند، و خط برگزیدهی امام را اشتباه بشمارند و خط دیگری را که به نظرشان درستتر است، انتخاب کنند. آنها در قضیهی عاشورا معتقد بودند مبارزهی نظامی با یزید کاری نادرست و بیثمر است، زیرا کوفیان به امام علیهالسلام وفا نمیکنند و امام در برابر یزید شکست میخورد و به شهادت میرسد. بنابراین طبق تحلیل خودشان به این نتیجه رسیدند که قیام امام حسین علیهالسلام فایدهای ندارد. ازاینرو از همراهی با امام خودداری کردند. این نگاه تعامل حتی به افراد خاندان بنیهاشم و اقوام سیدالشهدا علیهالسلام هم سرایت کرده بود. نظر این افراد از نظر تحلیلی این بود که امام حسین علیهالسلام میروند، جان خود را از دست میدهند و به نتیجهای هم نمیرسند. امام حسین علیهالسلام برای آنها طی نامهای نوشت: «فَأِنَّ مَنْ لَحِقَ بِی اُسْتُشْهِدَ وَمَنْ لَمْ یلْحَقْ بِی لَمْ یدْرِک الْفَتْحَ»؛ هرکس به من بپیوندد، شهید خواهد شد و هرکس به من ملحق نشود، به فتح و پیروزی نخواهد رسید. ابن جعفر که خودش از بزرگان بنیهاشم و اقوام امام حسین علیهالسلام است، جزء همین دسته قرار میگیرد. حتی در ماجرای کربلا فرزند خودش را تقدیم امام حسین علیهالسلام میکند و فرزندش در ماجرای کربلا به شهادت میرسد، ولی خودش نمیرود و به حضرت میگوید که جنگ با یزید عواقب سوئی دارد و به نتیجه نمیرسد و ضربه میخوریم. بهتر است با تعامل و ادبیات نرم با اینها برخورد کنیم. به امام حسین علیهالسلام میگوید: «از مکه خارج نشو. من از کاری که تو آهنگ انجام آن را کردهای، نگران هستم، ترس دارم خود و خاندانت را به هلاکت بسپاری.» این جملات نشاندهندهی این است که ایشان احساس میکند یک فهم مستقلی در مقابل فهم امام حسین علیهالسلام میتواند داشته باشد. یک سؤال بزرگ در اینجا پیش میآید که چگونه فردی مانند ابنجعفر که فرزند جعفر طیار، صحابهی بزرگ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و پسرعموی سیدالشهدا علیهالسلام است، با آن عظمت و بزرگی به این روز میافتد؟ تحقیق و بررسی که میکنیم، میبینیم این فرد انسانی بخشنده، اهل کمک، باسخاوت و انسانی خوشنام بوده است، اما گاهی مبتلا به بیپولی میشد. به تعبیر امروزی، در سبک زندگیاش اهل قناعت نبود و زندگی پرخرجی داشت. معاویه از همین مشکل و روحیهی او استفاده کرد. او روی شخصیت ابنجعفر کار کرد و پول به او میداد. یک میلیون درهم برای وی مقرری تعیین کرد و یزید هم که آمد این یک میلیون درهم را به دو میلیون درهم تبدیل کرد. معاویه مدعی بود به هیچیک از بنیامیه بهاندازهای که به پسر جعفر طیار کمک مالی کرده، کمک نکرده است. البته فرزند جعفر این مبلغ را صرف کنز و تجملات نمیکرد، بلکه انفاق هم میکرد. بههرحال این کار زمینهی مراوداتش با معاویه را زیاد کرد، حتی آنقدر مراوداتش با بنیامیه زیاد شد که یکبار معاویه دختر وی را برای یزید خواستگاری کرد. او هم میخواست به این ازدواج رضایت بدهد، ولی امام حسین علیهالسلام جلویش را گرفت و به وی فرمود: حالا دیگر کارت بهجایی رسیده که میخواهی به اینها (بنیامیه) زن بدهی؟ اینها که خون بنیهاشم از شمشیرهایشان میچکد. بعد ابنجعفر در جواب سیدالشهدا علیهالسلام گفت چهکار کنم، بدهی دارم و در سایهی این ازدواج، مالی به من میرسد. طرح معاویه این بود که با توجه به موقعیت جعفر طیار در خاندان، خانوادهاش را در مقابل خانوادهی علی علیهالسلام بهعنوان رقیب مطرح کند. هدفش از بزرگ جلوه دادن فرزند جعفر کاستن منزلت فرزندان علی علیهالسلام بوده است، چنانکه یکبار به او گفت: «چقدر حسن و حسین را بزرگ میشماری؟ درحالیکه آنها بهتر از تو نیستند، پدرشان نیز از پدر تو بهتر نیست و اگر فاطمه دختر پیامبر نبود، میگفتم مادرت اسماء نیز از او کمتر نیست»، گرچه او به معاویه گفت بهخدا این دو و پدرشان بهتر از من هستند. ولی اگر کید معاویه و خدعهی او خوب برایش جا افتاده بود، میبایست به معاویه تودهنی محکمتری بزند، لکن ظاهراً به این نتیجه رسیده بود که با امویان باید با ادبیات ملایم گفتوگو کرد. کسانی مانند محمدابنحنفیه و ابنجعفر و ابنعباس بهخاطر ارادت قلبی و رابطهی فامیلیای که با سیدالشهدا علیهالسلام داشتند، اگر کسی نزد آنها با سیدالشهدا علیهالسلام میجنگید، آنها قطعاً به کمک حضرت میآمدند، ولی چون اساس حرکت را درست نمیدانستند، آنقدر پای کار امام نبودند که بههمراه ایشان از شهری به شهر دیگر بروند. این موضوع نشان میدهد که انقلابی بودن و پای یک نهضت بودن، خودش مراتبی دارد و امثال ابنجعفر بهخاطر ضعف تئوریک و روحیهی سازش، فقط حداقلی از این روحیه را داشتند. یکی دیگر از مصادیق دستهی چهارم، ابنعباس است. او نیز آرامآرام محاسباتش نسبت به بنیامیه عوض شد، یعنی مبارزهی مسلحانه با آنان را در آن شرایط سزاوار نمیدانست. زمینههای اشتباه محاسباتی جناب عبداللهبنعباس موجب شد که بنیامیه همچنان به او امیدوار باشند و سعی کنند از طریق او در ارادهی اهلبیت علیهمالسلام در مبارزه با ظلم و استکبار امویان، اخلال ایجاد کنند. امروز هم جریان استکبار یکی از مدلهای نفوذش اینگونه است. نگاه و مبانی امروز رهبر معظم انقلاب نسبت به موضوع نفوذ، برگرفته از نگاه سیدالشهدا علیهالسلام است، زیرا تاریخ دورهی سیدالشهدا علیهالسلام را که پیگیری کنیم، میبینیم همان نگاهی است که سیدالشهدا علیهالسلام نسبت به مواجهه با استکبار داشتهاند. دشمنی آمریکا با ما، دشمنی با جمهوری اسلامی بهعنوان یک کشور و حضرت امام و مقام معظم رهبری بهعنوان یک شخص نیست، بلکه دشمنی با انقلاب اسلامی و حتی بهطور کلیتر، با اسلام است. اساساً بنیامیه با آمریکا و اسرائیل از جهات متعددی شباهت دارند. انگار ماهیت مشترکی در تاریخ دارند. همه زیادهخواه هستند، انحصارطلباند، میخواهند همهی عالم را زیر سلطهی خود و حزب خود داشته باشند، نهتنها با شیعه و شیعیان، بلکه با اسلام و انقلاب اسلامی دشمنی دارند، درصدد نابودی اسلام هستند، میخواهند فرهنگ و سبک زندگی مردم همانگونهای باشد که آنها میخواهند، برای مردم اهمیت قائل نیستند، بهراحتی به حقوق مردم تجاوز میکنند، مردم را بردهی خود میپندارند و از قتلوغارتشان هیچ باکی ندارند و برنامهریز، زیرک، تشکیلاتی و حزبی عمل میکنند. در این میان، تنها کسانی تا آخر در مسیر حق میمانند که تابع بیچونوچرای «ولی زمانه» باشند و رفتار و گفتار خود را با وی مطابقت دهند.» انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]
صفحات پیشنهادی
قدم به قدم تا کربلا/هفتم محرم دعوت حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین (ع)/آب را بر اهل بیت امام (ع)
قدم به قدم تا کربلا هفتم محرمدعوت حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین ع آب را بر اهل بیت امام ع بستندسه روز قبل از شهادت امام حسین ع نامهای از ابن زیاد به عمر سعد رسید که در آن نوشته بود بین آب و حسین و یارانش حائلی قرار بده که حتی قطرهای از آن ننوشند به گزارشفناء فی الله چگونه مرگی است؟/ آیا امام حسین (ع) خلاف عقل عمل کرد؟
فناء فی الله چگونه مرگی است آیا امام حسین ع خلاف عقل عمل کرد فرهنگ > دین و اندیشه - دیدگاه های فلسفی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی درباره حرکت امام حسین ع عقل و عشق در حریم عاشورا آنچه می خوانید گلچین خبرآنلاین از سخنان دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی است که بادانشنامه امام حسین(ع) بزرگترین اثر در مورد قیام امام حسین(ع) است
یک محقق در نشست بازنمایی و بازشناسی دانشنامه امام حسین ع دانشنامه امام حسین ع بزرگترین اثر در مورد قیام امام حسین ع است شناسهٔ خبر 2944576 - دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲ ۵۴ دین و اندیشه > اندیشکده ها سید حسن فاطمی در نشست بازنمایی و بازشناسی دانشنامه امام حسین ع گفت در هبرنامه های عزاداری حسینی امامزاده های تهران اعلام شد
برنامه های عزاداری حسینی امامزاده های تهران اعلام شد شناسهٔ خبر 2944395 - دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲ ۳۶ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی سازما اوقاف و امور خیریه جدول برنامه های عزاداری حسینی امامزاده های تهران را اعلام کرد به گزارش خبرگزاری مهر سازمان اوقاف و امور خیریچرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله ميگويند؟
شبهات عاشورایی 3 چرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله ميگويند ثارالله چنين باشد خوني كه صاحب آن خداوند است و ولي دم او خداوند است به گزارش سرویس دینی جام نیوز یکی از سوالات مطرح در خصوص حضرت حسین علیه السلام اینکه چرا به امام حسين ـ عليه السّلام ـ ثار الله ميگويپنجم محرم؛ ممانعت عبیدالله از پیوستن افراد به امام حسین(ع)در صحرای کربلا
دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹ ۰۴ در روز پنجم محرمالحرام سال 61 هجری قمری حصین بن نمیر به همراه سپاهش وارد صحرای کربلا شد به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا در این روز حصین بن نمیر به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد کربلا شدند البته براساسنگاهی به نتایج قیام امام حسین(ع)
شنبه ۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱ ۴۰ قیام عاشورا اگرچه در ظاهر با شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران ایشان و به اسارت گرفته شدن زنان و فرزندان به پایان رسید اما پس از اندکی بر همگان آشکار شد که پیروز واقعی و نهایی این قیام امام حسین ع بوده است و ایشان به همه آن نتایجی که از این قیام مد نظرعاشورا چشمها را به حقایق باز می کند/ امام حسین(ع) اباالاحرار است
استاد دانشگاه مک مستر کانادا در گفتگو با مهر عاشورا چشمها را به حقایق باز می کند امام حسین ع اباالاحرار است شناسهٔ خبر 2945419 - یکشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷ ۵۶ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی پروفسور لیاقت تکیم استاد دانشگاههای مکمستر کانادا و دنور آمریکا معتقد استچرا امام حسین(ع) در کربلا اقدام به ذخیره آب نکرد تا دچار بیآبی نشود؟
واقعه کربلا در سال 61 ه ق اتقاق افتاد چرا امام حسین ع در کربلا اقدام به ذخیره آب نکرد تا دچار بیآبی نشود شیعه میگوید سـپـاه امـویـان آبـشـخـور فـرات را بـر اهـل بـیـت بـسـتـنـد تـا آنـان بـر اثـر تـشـنـگـى بـمـیـرنـد یـا تـسـلیـم گـردنـد حضرت ابوالفضل ع که لبهاى خشچه کسانی به امام حسین (ع) کمک نکردند؟
حجت الاسلام میرباقری گفت یک عده از کسانی که به امام کمک نکردند افرادی بودند که دیر آمدند چند نفر از بزرگان بصره وقتی نامه حضرت به دستشان رسید با سخنرانی دیگران را تحریک کرده راه افتادند ولی وقتی رسیدند که ماجرای کربلا تمام شده بود به گزارش آوینی نیوز حجت الاسلام سید محم-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها