واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
پرسمان؛
چرا امام حسین (ع) درحملات خود نقطه ای در نزدیکی خیام را اتخاذ کرد؟
نوشته اند اباعبدالله ( ع ) در حملات خود ، نقطه ای را انتخاب کرده بود که نزدیک خیام حرم باشد
به گزارش سروس دینی جام استاد شهید مطهری (ره) گفتاری را درباره نبرد امام حسین (ع) بیان کرده است.
متن گفتار ذکر شده بدین شرح است:
نوشته اند اباعبدالله ( ع ) در حملات خود ، نقطه ای را انتخاب کرده بود که نزدیک خیام حرم باشد . به دو منظور : یکی اینکه میدانست دشمنان چقدر نامرد و غیر انسانند و این مقدار حمیت ندارند که لااقل بگویند ما با حسین ( ع ) طرف هستیم ، پس متعرض خیمه ها نشویم .
میخواست تا جان در بدن دارد ، تا رگ گردنش می جنبد ، کسی متعرض خیام حرمش نشود . حمله میکرد ، از جلو او فرار میکردند ، ولی زیاد تعقیب نمیکرد ، برمیگشت تا خیام حرمش مورد تعرض قرار نگیرد . منظور دیگر
اینکه میخواست تا زنده است اهلبیتش بدانند که او زنده است . لذا نقطهای را مرکز قرار داده بود که صدایش به آنها میرسید . وقتی که بر میگشت و در آن نقطه میایستاد ، فریاد میکرد : « لا حول و لا قوش الا بالله
العلی العظیم ، » فریاد حسین علیهالسلام که بلند میشد اهل بیت سکونتخاطری پیدا میکردند . میگفتند آقا هنوز زنده است . امام ( ع ) به اهل بیت فرموده بود تا من زنده هستم از خیمهها بیرون نیائید ( این حرفها
را باور نکنید که اهلبیت دائما بیرون میدویدند . ابدا . دستور آقا بود که تا من زنده هستم شما در خیمهها باشید ) ، حرف سستی از دهانتان بیرون نیاید که اجر شما زایل شود ، مطمئن باشید که عاقبت شما خیر است ، نجات پیدا میکنید ، خداوند دشمنان شما را بزودی عذاب خواهد کرد . آنها اجازه نداشتند که بیرون بیایند و بیرون هم نمیآمدند . غیرت حسین بن علی ( علیهماالسلام ) اجازه نمیداد ، غیرت و عفت خود آنها نیز اجازه نمیداد که بیرون بیایند . لذا صدای امام ( ع ) را که میشنیدند : « لا حول ولاقوش الا بالله العلی العظیم » اطمینان خاطری پیدا میکردند .
چون امام ( ع ) بعد از وداع کردن یک یا دو بار دیگر نیز آمده بودند و خبر گرفته بودند این بود که اهل بیت امام ( ع ) هنوز انتظار آمدن ایشان را داشتند . در آن زمان اسبهای عربی را برای میدان جنگ تربیت میکردند ، چون اسب حیوان تربیت پذیری است . وقتی که صاحب آن کشته میشد ، عکس العمل های خاصی از خود نشان میداد . اهل بیت اباعبدالله ( ع ) در داخل خیمه هستند ، منتظرند تا شاید صدای امام ( ع ) را بشنوند و یا یک بار دیگر جمال آقا را زیارت کنند ، یک مرتبه صدای همهمه اسب اباعبدالله ( ع ) بلند شد ، به در خیمه آمدند ، خیال کردند آقا آمده است ، یک وقت دیدند اسب آمده در حالی که زین آن واژگون است . اینجا بود که اولاد و خاندان اباعبدالله ( ع ) فریاد واحسیناه ، ! وا محمدا ! را بلند کردند و دور اسب را گرفتند ( نوحهسرایی طبیعت بشر است ، انسان وقتی میخواهد درد دل خود را بگوید ، بصورت نوحهسرایی میگوید ، آسمان را مخاطب قرار میدهد ، حیوانی را مخاطب قرار میدهد ، انسان دیگری را مخاطب قرار میدهد ) ، هر یک از افراد خاندان اباعبدالله ( ع ) بنحوی نوحه سرایی را آغاز کردند . آقا به آنها فرموده بود تا من زنده هستم حق گریه کردن ندارید ، من که مردم ، البته نوحه سرایی کنید . در همان حال شروع به گریستن کردند .
پاورقی :
۱ – بحارالانوار ، ج ۴۵ ، ص ۵۷ و اللهوف ، صفحه . ۵۳
انتخاب شفقنا از کتاب حماسه حسینی/ ص ۸۶-88
۳۰/۰۷/۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]