محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828648138
گفتوگوی منتشر نشده با آیتالله لواسانی: مصدق نواب را به جرم نهی از منکر، 20 ماه به زندان انداخت!
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگوی منتشر نشده با آیتالله لواسانی:
مصدق نواب را به جرم نهی از منکر، 20 ماه به زندان انداخت!
مرحوم آیتالله سید محمد لواسانی از یاران شهید نواب صفوی و در زمره تحصن کنندگان ایشان میگوید که حدود هفده روز در تحصن شهید نواب و در زندان بودند، مورد بازجویی فراوان و شکنجه قرار گرفتند و در نهایت هم محاکمه و به حبس محکوم شدند.
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، 64 سال پیش در چنین روزهایی، فدائیان اسلام مأیوس از یافتن راهی برای آزادی رهبر خویش، در زندان قصر به تحصن نشستند. این تحصن پس از هفده روز با دستور دکتر حسین فاطمی و دخالت ماموران،به گونهای خشن سرکوب شد. مرحوم آیتالله سید محمد علی لواسانی از یاران شهید نواب صفوی و در زمره تحصن کنندگان بود که در گفت و شنود منتشر نشده پیش روی، به بیان خاطرات خویش از آن روزها پرداخته است.
*حضرت عالی به دلیل آشنایی نزدیک با شهید نواب صفوی، در جریان علل دستگیری و زندان 20 ماهه او در حکومت دکتر مصدق هستید. ماوقع از چه قرار بود؟ - شهید نواب صفوی دو سال قبل از این دستگیری، در ساری به یک مغازه شرابفروشی رفته و صاحب آن را نهی از منکر کرده بود. احتمالاً صاحب مغازه زیر بار نرفته و او را مسخره کرده و ایشان هم هجوم برده و شیشههای شراب را شکسته بود! به همین دلیل برای او پرونده غیابی درست کرده بودند. دولتهای قبل از دکتر مصدق جرئت نکردند او را به جرم مقابله با یک منکر آشکار دستگیر و زندانی کنند، ولی آقای مصدقالسلطنه این کار را کرد و شهید نواب را به دو سال زندان محکوم کرد. دستگیری و زندانی شدن شهید نواب صفوی منجر به تحصن 51 تن از فداییان اسلام در زندان قصر شد. *فقط به همین جرم زندانی شد؟ - خیر، در طول مدت زندان هم برایش پروندههای متعددی درست کردند. علت این بود که افرادی را در زندان شکنجه میدادند و میزدند یا غذا نمیدادند و ایشان تاب نمیآورد و سر و صدا یا اعتصاب میکرد و یا میز افسر نگهبان و در و پنجرهها را میشکست! هر بار که چنین کاری میکرد، پرونده جدیدی برایش تشکیل و بر دوره محکومیتش اضافه میشد. به همین دلیل هم زندان ایشان دو سال طول کشید. *جنابعالی جزو متحصنین زندان قصر بودید که برای اعتراض به زندانی شدن شهید نواب صفوی اقدام به این کار کردید. شنیدن این ماجرا از زبان شما شنیدنی و مغتنم است. - فداییان اسلام وقتی به هر دری زدند تا رهبر خود را آزاد کنند و موفق نشدند، سرانجام تصمیم گرفتند در زندان قصر تحصن کنند! انجام این کار بیسابقه بود و در هیچ جای دنیا هم سابقه نداشت که عدهای به طرفداری از رهبر خود، در زندان تحصن کنند! روزی جلسهای تشکیل میشود و شهید واحدی برای افرادی که به آن جلسه آمده بودند، توضیح میدهد: میخواهیم برای آزادی رهبرمان نواب صفوی دست به تحصن بزنیم و صدایمان را به مسئولین و دنیا برسانیم تا دیگر خود را به تجاهل نزنند و نگویند صدایتان را نشنیدیم! اتفاقاً من با پسر عمویم مرحوم خوشنیت قصد داشتیم به این جلسه برسیم که متأسفانه دیر رسیدیم و مذاکرات و صحبتها تمام شده و قرار گذاشته بودند که هر کسی که میخواهد در این تحصن شرکت کند، اول وقت بیاید و اگر دیر بیاید دیگر پذیرفته نیست! چون شهید واحدی لطف زیادی به من داشت، وقتی رسیدم کل مطلب را برایم تکرار کرد و مرا در جریان امر قرار داد. عده زیادی قبلاً برای این کار اعلام آمادگی کرده بودند و عدهای هم در همان جلسه اعلام آمادگی کردند. وقتی جریان را به من گفتند، گفتم: باید فکر کنم و فوری نمیتوانم جواب بدهم. گفتند: یا باید همین الان اعلام آمادگی کنی یا قبول نداریم! از اظهار عقیده خودداری کردم و با پسر عمویم از آنجا بیرون آمدیم و تا نیمههای شب صحبت و مشورت و جوانب قضیه را بررسی کردیم. نهایتاً تصمیم گرفتیم یکی از ما دو نفر در این تحصن شرکت کند. پسر عمویم اصرار داشت او این کار را بکند. گفتم: «من طلبه هستم و مشکلاتم از تو کمتر است و قید و بندهای تو را هم ندارم، پس من شرکت میکنم». شب شنبه در خیابان ری، جلسه عمومی فداییان اسلام بود. رفتم و اعلام آمادگی کردم و در تحصن زندان قصر شرکت کردم. * این تحصن چگونه شکل گرفت؟ زمینههای موفقیت این برنامه چه بود؟ - استثنائاً به مرحوم نواب اجازه داده شده بود که در زندان، با افراد دیدار حضوری داشته باشد، به این ترتیب که افراد اجازه داشتند داخل بند و اتاق ایشان بروند و با ایشان ملاقات کنند. آن روز برنامهریزی کرده بودیم عده زیادی برای ملاقات بروند. قبلاً مثلاً پنج نفر داخل بند میرفتند و برمیگشتند. آن روز قرار شد ده نفر ده نفر برویم. هر بار دو نفر همان جا بمانند و هشت نفر برگردندند! کسانی که از قبل برای تحصن اعلام آمادگی کرده بودند میماندند و بقیه بیرون میآمدند. تا موقع اذان مغرب 51 نفر در بند ماندیم و گفتیم: از اینجا بیرون نمیرویم تا تکلیف رهبرمان معلوم شود و ببینیم بالاخره دولت برای ایشان چه برنامهای دارد؟ ما در خدمت ایشان هستیم و هر سرنوشتی که برای ایشان رقم بخورد، ما در آن شریکیم! این حادثه از هر نظر برای مردم، زندانبانها، مسئولان زندان، مسئولین حکومتی و مردم دنیا عجیب و بیسابقه بود. همه میپرسیدند: افراد دیگر هر کاری میکنند، پول میدهند، پارتی میتراشند و هزاران نفر را واسطه میکنند که از زندان بیرون بیایند، اینها چه کسانی هستند که خودشان داوطلبانه به داخل زندان رفتهاند و میگویند: ما را هم زندانی کنید؟ اصلاً حرف حساب اینها چیست. * از افرادی که در تحصن شرکت داشتند، نام کسانی را به خاطر دارید؟ - بله،تا جایی که یادم هست سید محمدعلی میردامادی، اصغر علی حکیمی، مهدی عراقی، سید هاشم حسینی، شیخ محمود صادقی، علی احرار، حاج قاسم باقرنژاد، هاشم امانی، عباس بختیار چلویی، احمد شهاب بداغلو و... بودند. * نتیجه تحصن چه شد؟ - رئیس زندان آدم بسیار خشنی بود به نام سرهنگ نظری که چشمهای بانفوذی داشت! مرحوم نواب هم چشمهای عجیبی داشت و وقتی به انسان زل میزد، آدم میخکوب میشد! سرهنگ نظری آمد و ما و مرحوم نواب را تهدید کرد. شهید نواب با قدرت در برابر او ایستاد و گفت: به هیچ وجه از کسی نخواستهام به اینجا بیاید، این برادران خودشان احساس کردهاند به این شکل میتوانند صدایشان را به گوش مقامات برسانند و تا وقتی هم که اینجا باشند، از آنها حمایت میکنم و نمیگذارم کوچکترین گزندی به آنان برسد! چنین نخواستم، ولی حالا که آمدهاند مهمان من هستند و اجازه نخواهم داد احدی متعرض آنها شود. * این تحصن چقدر طول کشید و این عده امور خود را چگونه اداره میکردند؟ - تحصن حدود شانزده-هفده شبانهروز طول کشید! ما عملاً زندان را در دست گرفته و برای تمام راههای نفوذی به داخل زندان، نگهبان گذاشته بودیم و کسی اجازه نداشت بدون اجازه ما به زندان داخل یا از آن خارج شود! مسئولین زندان تصور میکردند همانطور که خودمان به داخل زندان آمده و مانده بودیم، با خودمان مهمات و اسلحه هم آوردهایم، در حالی که ما قوت لایموت هم نداشتیم و تمام مدت با سیبزمینی و نان ناچیزی که برادران از بیرون از زندان برای ما میفرستادند سر میکردیم. * در آن روزها، شهید نواب صفوی کجا بود؟ - در بند 3 شماره 2 زندان سیاسی. کمونیستها و تودهایها در بند 1 و 2 بودند. اینها همان کسانی بودند که عدهایشان نیمه شب از زندان فرار کرده و به شوروی رفته بودند! دو در بود که از بندهای آنها به هال باز میشد و موقع ملاقات، از آنها رفت و آمد میکردند. بیهوده به آنها اعتماد کردیم و برای این دو در نگهبان نگذاشتیم. از همین طریق بود که حدود 500 کماندوی مسلح وارد زندان شدند! یکی دو ساعت از شب گذشته بود و تازه وقت ملاقات آنها تمام شده بود و درها را هنوز نبسته بودند که یکمرتبه کماندوها به داخل زندان حمله کردند! آنها باتومهای مخصوص و اسلحه داشتند، با این همه ما حدود سه ساعت و نیم در برابرشان مقاومت کردیم و توانستیم برخی از آنها را مجروح کنیم. البته خودمان هم حسابی صدمه دیدیم و عدهای بهشدت مجروح شدند، از جمله احمد شهاب که او را طوری زده بودند که نتوانستم او را بشناسم تا وقتی که خودش گفت: احمد شهاب هستم! صورتش بهشدت ورم کرده بود و واقعاً نمیشد او را تشخیص داد. بعد یکییکی ما را از زندان بیرون آوردند. در دو طرف پلیس ایستاده بود و هر کسی را که از اتاق بیرون میآمد، بهشدت کتک میزدند. همه را در بیرون از زندان جمع کردند و عدهای را با مسلسل در اطراف آنها نگه داشتند. همگی فکر میکردیم الان است که تیربارانمان کنند! بعد ما را به زندان شماره 4 منتقل کردند. در واقع اولین زندانیان آنجا بودیم، چون تازهساز بود و هیچ وسیله و تجهیزاتی نداشت. حتی رئیس هم نداشت و همان شب کسی را برایش تعیین کردند و آمدند و در آنجا مستقر کردند. تقریباً دو هفتهای در آنجا بودیم و دائماً ما را میبردند و بازجویی میکردند و برمیگرداندند. بالاخره سیزده ـ چهارده نفر را که متوجه شدند رهبران این قضیه هستند نگه داشتند و بقیه را آزاد کردند.
* از کسانی که نگه داشتند یادی کنید؟ آنها چه کسانی بودند؟ - سید هاشم حسینی، آقای صادقی، آقای میردامادی که هنوز ملبس به لباس روحانیت نشده بود، حاج قاسم باقرنژاد، مهدی عراقی، علی حکیمی و خود بنده. در فاصلهای که در آنجا بودیم دائماً از دادگستری میآمدند که راه حلی پیدا کنند. مرحوم نواب در این قضیه هیچ دخالتی نکرد و میگفت: باید خودشان تصمیم بگیرند و کاملاً قادرند این کار را بکنند. ما هم حاضر نبودیم درباره مطلبی غیر از آزادی مرحوم نواب صحبت کنیم. بعد هم گفتند دکتر فاطمی قرار است از طرف دکتر مصدق بیاید و با ما صحبت کند که البته نیامد! * چرا؟ - میترسید بیاید و او را گروگان بگیریم! مسئولین رده بالا، مخصوصاً کسانی که به دکتر مصدق نزدیک بودند، از ترس اینکه گروگان گرفته نشوند، حاضر نشدند به زندان بیایند. فقط حاضر شدند بیرون از زندان با مرحوم واحدی صحبت و مسئله را با او حل کنند. افرادی را که به زندان میفرستادند، دونپایه بودند و ما هم حاضر نبودیم با آنها مذاکره کنیم. حدود شش ماهی در زندان بودیم و بالاخره کار به دادگاه و دادگستری کشید. محاکمه ما حدود شانزده روز طول کشید و شش وکیل که اتفاقاً مخالف دکتر مصدق و وضعیت موجود بودند، رایگان از ما دفاع کردند. هر چند بالاخره هم همگی به چهار تا شش ماه زندان محکوم شدیم. بعضی از افرادی را هم که محاکمه کردند اصلاً جزو متحصنین نبودند، از جمله احمد واحدی که در دفاعیاتش گفت مرا به اعدام محکوم، اما برادرانم را آزاد کنید، او را محکوم و به زندان مرحوم نواب منتقل کردند. تاریخ این تحصن زمستان سال 1330 و هوا بهشدت سرد بود. بخاریها با زغالسنگ کار میکردند. اگر زغالسنگ نمیرسید یا آنها عمداً نمیدادند، واقعاً سرما بیشتر از گرسنگی تلفات میگرفت. *به نظر شما علت اصلی دستگیری مرحوم نواب چه بود؟ - جبهه ملی قول داده بود اگر فداییان اسلام همراهی کنند و آنها سر کار بیایند، احکام اسلام را اجرا خواهند کرد، ولی وقتی به قدرت رسیدند، زیر قولشان زدند. میگفتند شرایط برای اجرای احکام اسلام مناسب نیست. مرحوم نواب میگفت الان دستتان باز است و مجلس در اختیار شماست. قوانیناش را تصویب کنید و اگر اجرا نشد، دست کم قانونش را داشته باشیم که در شرایط مساعد اجرا کنیم. جبهه ملی نه تنها این کار را نکرد که به استناد شکایت یک مشروبفروش، ایشان را به زندان برد که منجر به این تحصن شد. انتهای پیام/
94/07/18 - 11:55
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]
صفحات پیشنهادی
گفتوگوی منتشر نشده از هادینوروزی دوست دارم زمانی که از پرسپولیس جدا میشوم همه به نیکی از من یاد کنند/ از
گفتوگوی منتشر نشده از هادینوروزیدوست دارم زمانی که از پرسپولیس جدا میشوم همه به نیکی از من یاد کنند از زود ازدواج کردنم راضی هستم پسرم میگوید از تو بهتر میشومهادی نوروزی در گفتوگویی منتشر نشده اعلام کرد آن قدر به پرسپولیس علاقه دارد که علیرغم پیشنهاداتی که امسال داشتگفتوگوی منتشر نشده ایسنا با هادی نوروزی+ صوت
یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۰۰ ۰۹ دانشجو بود و عاشق پرسپولیس گفت که میخواهد اسطوره شود سفید امضا کرده بود و تنها دغدغهاش تصلای خاطر هوادارانی بود که به گفتهی خودش سالهاست ذوق جام قهرمانی نداشتهاند از همه به نیکی یاد میکرد و از هیچ کس گلایهای نداشت او هادی نوروزی بود کاپیتانگفتوگوی منتشر نشده با هادی نوروزی
دانشجو بود و عاشق پرسپولیس گفت که میخواهد اسطوره شود سفید امضا کرده بود و تنها دغدغهاش تسلای خاطر هوادارانی بود که به گفتهی خودش سالهاست ذوق جام قهرمانی نداشتهاند از همه به نیکی یاد میکرد و از هیچ کس گلایهای نداشت او هادی نوروزی بود کاپیتان قزمزهای پایتخت طبق قرار قگفتوگوی منتشر نشده با هادی نوروزی+تصاویر
دانشجو بود و عاشق پرسپولیس گفت که میخواهد اسطوره شود سفید امضا کرده بود و تنها دغدغهاش تسلای خاطر هوادارانی بود که به گفتهی خودش سالهاست ذوق جام قهرمانی نداشتهاند در کل خانوادهام در موفقیت من دخیل بودهاند و راضیام از اینکه زود ازدواج کردهامدانشجو بود و عاشق پرسپولیسگفتوگوی منتشر نشده با هادی نوروزی ::
گفتوگوی منتشر نشده با هادی نوروزی دانشجو بود و عاشق پرسپولیس گفت که میخواهد اسطوره شود سفید امضا کرده بود و از همه به نیکی یاد میکرد و از هیچ کس گلایهای نداشت او هادی نوروزی بود کاپیتان قزمزهای پایتخت به گزارش "ورزش سه" و به نقل از ایسنا طبق قرار قبلی برای دشمارۀ پاییز و زمستان ۹۴ دوفصلنامۀ «تربیت اسلامی» منتشر شد
شمارۀ پاییز و زمستان ۹۴ دوفصلنامۀ تربیت اسلامی منتشر شد شناسهٔ خبر 2930295 - شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰ ۴۹ دین و اندیشه > سایر شمارۀ پاییز و زمستان ۹۴ دوفصلنامۀ تربیت اسلامی با هشت مقالۀ علمی پژوهشی منتشر شد به گزارش خبرنگار مهر بیستویکمین شمارۀ دوفصلنامۀ تربیت اسلامیكتاب «بررسی تاریخی تفکر شیعه اثنی عشریه» منتشر شد
كتاب بررسی تاریخی تفکر شیعه اثنی عشریه منتشر شد شناسهٔ خبر 2934380 - چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳ ۴۸ دین و اندیشه > سایر كتاب بررسی تاریخی تفکر شیعه اثنی عشریه نوشته غلامحسین محرمی محقق پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد به گزارش خبرگزآیتالله شبیریزنجانی از دانشآموختگان مدرسه فقهی امام محمد باقر(ع)
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹ ۵۲ طی مراسم با شکوهی با حضور اساتید و فضلای حوزه علمیه فارغالتحصیلان مدرسه فقهی امام محمد باقر علیهالسلام قم لوح پایان دوره خود را از دستان آیتالله شبیریزنجانی دریافت کردند به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا جشن فارغالتحصیلی داپیام تسلیت آیتالله موسویاردبیلی در پی درگذشت قرباننیا
چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹ ۵۳ آیتالله موسویاردبیلی با صدور پیامی درگذشت قرباننیا در فاجعه منا را تسلیت گفت به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا در پیام تسلیت این مرجع تقلید آمده است بسم الله الرحمن الرحیم إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ فقدان اسف اتصویر منتشر نشده از آخوند خراسانی
امروز سالروز درگذشت مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی صاحب کتاب علمی و درسی کفایه الاصول است که یکی از رهبران نامدار نهضت مشروطه ایران به شمار می رود گروه فرهنگی"رویکرد" عالم مجاهد مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی صاحب کتاب علمی و درسی-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها