واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/
«خاکستر و برف» پاسخی به غافلان و روشنفکرنماها است
فیلمساز در «خاکستر و برف» نگاهی تازه در سینمای ایران نسبت به بازگشت پیکر مطهر شهدا دارد و سعی دارد تا به برخی از مباحث مطرح شده از سوی برخی غافلان یا روشنفکرنماها و ابهام آفرینیهای آنان پاسخ داده و به روشنگری در این زمینه بپردازد.
خبرگزاری فارس، گروه هنر: در سالهای اخیر موضوع بازگشت پیکر پاک شهدایی که سالها پیش و در جریان دفاع مقدس مفقود شده و اینک پس از دورهای طولانی پیدا گردیده و به دیار خویش باز میگردند، به یکی از مسائل مهم اجتماعی و فرهنگی جامعه تبدیل شده و جدای از استقبال باشکوه مردم از این شهدا، گاه و بیگاه شاهد طرح مباحثی مختلف در محافل مختلف دانشگاهی، اجتماعی و سیاسی در این باره هستیم. مباحثی که گاه بوی غفلت به خود گرفته و یا بوی روشنفکرنماییهایی نخ نما شده که سعی در ایجاد تشکیک و ابهامآفرینی نسبت به راه و رسم این شهدا دارند. در این میان روح اله سهرابی در فیلم «خاکستر و برف» با دست گذاشتن بر این موضوع و از نگاهی تازه در سینمای ایران نسبت به بازگشت پیکر مطهر شهدا، سعی دارد تا به برخی از مباحث مطرح شده از سوی برخی غافلان یا روشنفکرنماها و ابهام آفرینیهای آنان پاسخ داده و به روشنگری در این زمینه بپردازد. شخصیت «ابراهیم» به عنوان یک معلم که سعی دارد بازگشت پیکر فرزند خانواده همسرش را از مادر خانواده پنهان سازد تا سفر کاروان زیارتی با مدیریت خود وی به هم نخورد، نمادی از روشنفکرنماهایی است که نگاهی ظاهری و ابزاری به دین داشته و تا جایی که مذهب با منافع آنها در تضاد نباشد، آن را قبول دارند وگرنه حاضرند در برابر نمادهای واقعی دینمداری و آزادگی از جمله شهدا قد علم کرده و به مقابله برخیزند. در این میان «احسان» به عنوان دیپلماتی که مأموریت رساندن پیام پیدا شدن همرزم سابقش و فرزند این خانواده بر دوش وی گذاشته شده، به سفیری میماند که باید عطر شهدا و پیام آنها را دوباره در جامعهای که رنگ رخوت به خود گرفته و گرفتار نسیان شده، منتشر سازد و البته آنگاه که تحجر و روشنفکرنمایی دست در دست هم داده تا نگذارند پیام و راه و رسم شهیدان دوباره در جامعه زنده شود؛ چنین کاری آسان نیست. با این حال با ورود مادر شهید به ماجرا و در حالی که همه او را بیخبر از این کشاکشها میدانند، درمییابیم این مادر که میتواند نمادی از مام وطن باشد نه تنها بیخبر از پیرامون خود نیست، بلکه آنگاه که اوج اختلافات و تفرق و سردرگمی افراد خانواده و دوستان و آشنایان را میبیند، دلسوزانه و مدبرانه پا به صحنه گذاشته و با فداکاری سعی در آرامش افراد خانواده و اهالی محل مینماید، ایثاری که نشان از بزرگواری مادران وطن و شهدا دارد. نمادی از برفی سپید و مائدهای آسمانی که بر خاکستر کینهها و تفرقهها نشسته و آن را از بین میبرد. سهرابی در «خاکستر و برف» نشان داده است که از اندیشه ای متعهدانه در حوزه سینما برخوردار است که با تسلط بر تکنیک، نوید کارگردانی متعهد و متخصص را می دهد. اگر کارگردانی را مجموعهای از تسلط بر تکنیکهای مختلفی از جمله میزانسن، دکوپاژ، بازیگیری و نیز هدایت دیگر عوامل از جمله فیلمبردار، گریمور و غیره بدانیم، باید اذعان نمود سهرابی توانسته به خوبی از پس این آیتمها برآمده و در حوزه کارگردانی نمره خوبی کسب کند. لوکیشن شمال گرچه برای برخی کارگردانها وسوسهانگیز مینماید و آنها را دچار نگاهی توریستی میکند، اما «سهرابی» در «خاکستر و برف» لوکیشن شمال را تنها و تنها در خدمت مضمون و درام خویش قرار داده و با به تصویر کشیدن فضایی سرد، مه گرفته و طوفانی شرایط سختی را که قهرمان قصه با آن روبروست، به شکلی عینی و در همان حال تمثیلوار به تماشاگر منتقل میکند. جالب است که بدانیم استفاده هوشمندانه از لوکیشن فیلم که در آثار فیلمسازان هوشمند، ورای مکانی ساده، تبدیل به یک شخصیت گردیده و بار مهمی از فضاسازی فیلم را بر دوش میکشند، قبلاً نیز در فیلم بلند و خوشساختی از همین کارگردان به نام «محدوده ابری» رخ داده و در آن فیلم نیز لوکیشنهای کوهستانی و برفی بار مهمی از فضاسازی و انتقال مفهوم فیلم را بر دوش میکشند. و کلام آخر اینکه شکی نیست که اگر «سهرابی» در فیلم بعدی خویش با فیلمنامهای قویتر ظاهر شود، شاهد اثری ماندگارتر از وی در سینمای ایران خواهیم بود. نویسنده: محمددیندار انتهای پیام/ج
94/07/16 - 20:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]