واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشتی درباره مجموعه «سربازی با گلوله برفی»
آثاری که از سادگی رنج می برند!
وقتی در متن از ابتدا همه چیز ذهنی می شود، دیگر مولف در آن هرگز نمی تواند به این توفیق نائل شود که مرز میان واقعیت و ذهنیت را از میان بردارد و جهانی شاعرانه بیافریند.
خبرگزاری فارس- گروه ادبیات انقلاب اسلامی: بازخوانی آثار شاعران جوان امروز و نوشتن درباره آنها، همواره می تواند جهت جریان های شعری را به سمت مطمئن تری هدایت کند، اگر این بازخوانی از منظری روشن و با هدف رسیدن به یک دورنمای متعالی ادبی انجام شود. بحث پیرامون گفتمان ادبیات دفاع مقدس و مظاهر آن در بستر شعر معاصر، آنقدر پردامنه بوده است که به نظر می رسد، همچنان بعد از گذشت دو دهه پس از گذشتن پدیده جنگ، ناگفته ها و موضوعات بسیاری درباره آن باقی مانده است. اگر بخواهیم به دو حوزه اصلی ادبیات که در آنها به موضوع دفاع مقدس بیشتر پرداخته شده است، یعنی ادبیات داستانی و شعر و وضعیت آن ها طی سال های اخیر بپردازیم، باید گفت خاطره نویسی در حوزه ادبیات داستانی و گونه ذهنیت گرایی در حوزه شعر، از جمله ویژگی های آثار سرایندگان و نویسندگان امروز در زمینه جنگ هشت ساله است. مجموعه «سربازی با گلوله برفی» از مجموعه هایی است که در آن به تمامی به پدیده جنگ پرداخته شده است. آیا در شعرهای این مجموعه هویت دفاع مقدس و گفتمان ارزشی و آرمانگر و میهن پرستانه ای که موجب آفرینش بزرگترین لحظات حماسی در سال ها 1359 الی 1367 شد، وجود دارد؟ در این جا نمی خواهیم به پاسخ این پرسش بپردازیم و اصولا از سراینده ای جوان نیز که خود عملا جز در چند سال کودکی، آن هم در شهری غیز از شهرهای مرزی چیزی از جنگ تجربه نکرده است، انتظار چندانی در خلق حماسه های دفاع مقدس نمی توان داشت. از سویی دیگر عملا کمبود تئوری در شعر دهه هفتاد به بعد، باعث شده که آثاری در نهایت سادگی نوشته شوند. آثاری که می توان گفت از سادگی رنج می برند! این وضعیت شاید آن جا شکل گرفته باشد که برعکس ایده ها و تئوری ها و تئوریسین های فراوان شعر دهه هفتاد و ژورنالیسم دولتی و خصوصی که در آن سال ها به صورت جدی به مقوله شعر و نقد معاصر می پرداخت، اکنون بیشتر از هر چیز شاهد فضاهای غیر عملی مجازی هستیم و سرایندگان نیز تنها به اندیشیدن درباره شعر و نوشتن آن در «ذهن»-به جای توجه به اصل شاعرانه در ارتباط با نمونه های ارجمند قبل از خود- بسنده کرده اند. این حالت، موجب پایین آمدن سطح توقع مخاطب از شعر و بالتبع نزول سطح شعر شاعران در زمینه ها و قالب های مختلف شده است، گویی منتقدان و سرایندگان و تئوریسین ها به این نتیجه رسیده اند که اصولا باید تئوری و تکنیک و ظرفیت های بی نظیر آوایی و موسیقایی و زبانی شعر و زبان فارسی را کنار بگذارند و شعر در کمال سادگی بنویسند. از ویژگی های «سربازی با گلوله برفی» همانند بسیاری دیگر از آثاری که طی این سال ها درباره دفاع مقدس نوشته شده است «ذهنی نویسی» است. حتی نقشه ای که شاعر در شعر خود از آن سخن می گوید، نقشه ای «ذهنی» است: «نقشه ذهنی ام را/ روی این ماسه ها پهن می کنم/ دشمن اگر از دریا بیاید/ باد ناخدای موج ها می شود/ ...». باید توجه داشت وقتی در متن از ابتدا همه چیز ذهنی می شود، دیگر مولف در آن هرگز نمی تواند به این توفیق نائل شود که مرز میان واقعیت و ذهنیت را از میان بردارد و جهانی شاعرانه بیافریند. آن چنان که از سطرهای مجموعه بر می آید، اراده سراینده مبتنی بر آن بوده است که تمامی عناصر مرتبط با جنگ را جمع کند، عمیقا به آن ها بیاندیشد و تلاش کند با آن ها موقعیت هایی نسبتا جالب و شاعرانه بیافریند. این اندیشیدن به جنگ، با هر انگیزه ای، آنقدر گسترده بوده است که سراینده را به مرزهای توهم درباره جنگ، نزدیک ساخته اس:«کاپیتان! خشکی می بینم/ خشکی!/ جزیره ای با درخت های سیب و انار/ رودخانه های شیر و عسل...» به راستی شاعر از کدام جنگ سخن می گوید و از کدام دشمن؟ در این میان، البته در تعدادی از تجربه های دفتر «سربازی با گلوله برفی» رگه هایی قابل تامل از اندیشه را می توان دید. هرچند که فرجام این تنها نیز چیزی جز رسیدن به ساحت نوعی «طنز» نیست:«انگلیس و آمریکا/ ... هرچند این جیپ عراقی را هل می دهند/ روشن نمی شود/ من و چند سرباز ایرانی دلمان می سوزد/ جیپ عراقی را / عقب عقب هل می دهیم/ آنقدر که اسیر می شویم»، با همه این ها، البته رگه هایی به یادماندنی و قابل تامل در کتاب وجود دارد، که نشان می دهد تلاش سراینده-هرچند آن چنان که خود می گوید عمیقا از وجود پدیده ای به نام جنگ در جهان امروز متاثر است- در جهت نوشتن شعری درباره جنگ در بعضی از پاراگراف ها چندان بی ثمر نبوده است: «نوشته بود/ باد پیشانی بند یازهرا بسته/ و چادرهای قرارگاه امداد را/ به خط مقدم می برد/ و یاس ها/ تمام هستی شان را/ در شیشه های عطر/ به جبهه می فرستند» جنگ، آنگونه که اشاره شد در منظر مولف جز در مقام دفاع غیر قابل پذیرش است: «سر سربازی را نشانه می روم/ نکند شاعر باشد؟/ قلبش را نشانه می روم/ نکند عاشقی باشد؟...» اما اینکه سراینده از نسل امروز با تمام منظر دوردست و ذهنی خود نسبت به سال های جنگ، توانسته متنی بیافریند که – موضوعیت اصلی آن دفاع مقدس است- در نوع خود، شایسته توجه است. «سربازی با گلوله برفی» اثری از مجید سعد آبادی که سوره مهر آن را در سال 1390 منتشر کرده است. یادداشت از محمدسعید میرزایی انتهای پیام/و
94/07/14 - 10:38
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]