واضح آرشیو وب فارسی:فارس: جستارهایی از شخصیت شهید هاشمینژاد در گپوگفت با محمد لولاچیان
توسل خاص شهید هاشمینژاد به ائمه (ع)/خبر شهادت ایشان را پیش از عزیمت به مکه مکرمه شنیدم
دوست و مصاحب شهید حجتالاسلام سیدعبدالکریم هاشمینژاد درباره او میگوید: این شهید بزرگوار ساعتها با خود خلوت کرده و به ائمه (ع) توسل میجستد حتی چنان با حضرت مهدی (عج) صحبت میکرد گویی در محضر ایشان بود!
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد فرزند سید حسن در سال 1311 شمسی در استان بهشر از استان مازندران در خانواده متدین و مستضعف چشم به جهان گشود. وی دروس حوزه علمیه را طی کرد و مباحث مذهبی و فعالیتهای انقلابی را دنبال میکرد. پس از پیروزی انقلاب با رای قاطع مردم مازندران به مجلس خبرگان راه یافت و در تصویب قوانین حیاتی چون ولایت فقیه بیشترین نقش را ایفا کرد. شهید هاشمی نژاد علاوه بر سخنرانی به تالیف کتاب و اداره کانون بحث و انتقاد دینی میپرداخت و در اداره این کانون بیشترین نقش را داشت و جوانان بسیاری را جذب کرد. شهید هاشمی نژاد با وجود تهدید عوامل ترور به واسطه ادامه راه مقدسش در تاریخ هفتم مهر ماه سال 60 بدست منافقین کوردل به فیض شهادت نائل شد. به مناسبت سالروز شهادت وی با حاج محمد لولاچیان، از دوستان و مصاحبان شهید حجتالاسلام والمسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانیم: *جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد آشنا شدید؟و چه خصالی را در ایشان بارزو برجسته دیدید؟ - بنده در سال 1338 شمسی، در مدرسه علمی برهان در حضرت عبدالعظیم درس میخواندم. یادم هست ایام عید نوروز بود و اوضاع حجاب در تهران خیلی بد بود. در این مدرسه با آقای ابطحی آشنا شدم و ایشان مرا با شهید هاشمینژاد آشنا کرد. رفتار و طرز برخورد آن شهید بزرگوار، مرا بسیار جذب کرد و از آنجا باب آشنایی بنده با ایشان باز شد. در قم منزلی داشتم که در مدتی که ایشان در قم بودند، آن را در اختیار او و آقای ابطحی قرار دادم. این خانه پشت منزل امام بود و آن دو که هنوز ازدواج نکرده و دوستان بسیار صمیمی بودند، در آنجا زندگی میکردند. خوشبختانه دوستی ما و شهید هاشمینژاد ادامه یافت و جاهای مختلفی را با هم میرفتیم و رابطهمان به رفت و آمدهای خانوادگی منجر شد. بنده شماره تلفنهایم را در اختیار ایشان قرار داده بودم که هر وقت ضرورت ایجاب کرد، بلافاصله به من زنگ بزنند. اگر کسی هم با ایشان کار داشت، سعی میکردم برنامهریزی و هماهنگیهای لازم را انجام بدهم. یادم هست اولین جایی که کتاب «مناظره دکتر و پیر» ایشان توزیع شد، محل کار ما بود. آشنایی ما در قم و مشهد ادامه یافت و از فضل، دانش و تقوای ایشان فراوان بهره بردیم. متأسفانه مدتها از آن دوران گذشته است و حافظهام یاری نمیکند که بسیاری از خاطرات را به یاد بیاورم. *چه ویژگیهایی در شخصیت ایشان برای شما از همه برجستهتر بود؟ -شهید هاشمینژاد حقیقتاً انسان خاصی بودند و خصلتهایی داشتند که حقیقتاً قادر به بیان همه آنها نیستم. یادم هست ایشان همیشه با خدای خود خلوت میکردند و بسیار اهل توسل بودند. ساعتها میایستادند و چنان با حضرت (عج) صحبت میکردند که گویی در محضر ایشان بودند! این حالات عمیقاً در روحم تأثیر میگذاشت. درست مثل این بود که در محضر یک عزیز عالیمقام ایستادهاند. در حالتشان خشوع و تواضع شدیدی داشت، درست مثل اینکه دارند حضرت را ملاقات میکنند همین الان هم که در باره آن حالات صحبت میکنم، سخت تحت تأثیر قرار میگیرم! *یکی از فرازهای زندگی شهید هاشمینژاد ارتباط مؤثر و ویژهای بود که ایشان با جوانان برقرار میکرد. در این زمینه چه خاطراتی دارید؟ -شهید هاشمینژاد لحن بسیار زیبا، مؤثر و پرشوری داشتند که برای جوانان خیلی جذاب بود. در آن دوره در تهران، جلسات هفتگی قرآنی داشتیم که برخلاف بسیاری از این جلسات که معمولاً افراد مسن در آنها شرکت میکنند، جوانان شرکت میکردند و چندین بار هم از شهید هاشمینژاد خواستیم تشریف بیاورند تا از بیانات و راهنماییهای ایشان بهرهمند شویم. این جلسه در ماه رمضان هر شب تشکیل میشد و جوانانی از تیپها و طبقات مختلف در آن شرکت میکردند و همگی شیفته شخصیت و سخنان ایشان بودند و با علاقه و شور میآمدند. *این جلسات تا کی ادامه پیدا کردند؟ -تا سال 42 و نهضت امام که در اثر سخنرانیهای پرشوری که ایشان داشتند و افشاگریهایی که میکردند دستگیر و در نتیجه جلسات ما هم تعطیل شدند. *محور بحثهایی که در این جلسات مطرح میشدند چه بود؟ -قبل از اینکه ایشان تشریف بیاورند، در شبهای دوشنبه جلساتی با محوریت قرآن و احکام داشتیم، ولی وقتی ایشان آمدند، نوع بحثها تغییر کرد و عمدتاً مسائل اعتقادی، سیاسی و اجتماعی مبتلا به جوانان مطرح میشد. همانطور که اشاره کردم در جلسات اولیه ما بیشتر افراد مسن میآمدند و جوانان رغبت چندانی نشان نمیدادند، ولی وقتی آن جلسات تعطیل و جلسات «مجمع هفتگی جوانان» برقرار شدند، جوانان زیادی برای شرکت در این جلسات شور و شوق نشان دادند. مدتی شهیدآیت الله مطهری و بعد شهید هاشمینژاد و آیت الله ضیاآبادی به این جلسات میآمدند و به سئوالات جوانان پاسخ میدادند. شهید هاشمینژاد برای شرکت در جلساتی که از ایشان دعوت میشد، به شهرهای مختلف میرفتند و میشود گفت دائمالسفر بودند. در تهران همیشه به منزل ما تشریف میآوردند و از اینجا به جاهای مختلف میرفتند. در فواصل این سفرها هم ما از وجود ایشان استفاده میکردیم. *چه ویژگیهایی در بیان و طرح مسائل ایشان وجود داشت که جوانان جذب میشدند؟ -ایشان مسائل روز و مشکلات جوانان را مطرح میکردند و بر اساس قرآن و معارف اسلامی، به آنها پاسخ درخور میدادند. درباره تفسیر قرآن و دنیای اسلام و مسئله فلسطین، بحثهای عمیقی را مطرح میکردند و به گونه منحصر به فردی به مباحث میپرداختند که در جاهای دیگر به آنها دسترسی نداشتیم. آن روزها شهید مطهری و شریعتی هم در جذب جوانان توفیقاتی را به دست آورده بودند، اما روش شهید هاشمینژاد در بیان مسائل علمی روز و جوانان فرق داشت. ایشان در عین حال که یک عالم سنتی بودند، یک روشنفکر اصیل و متدین هم بودند که بر اساس روایات و نظر امام حرکت میکردند و جوانان هم جذب میشدند. *جایگاه علمی ایشان در چه سطحی بود؟ برحسب آنچه جنابعالی متوجه شدید؟ -این موضوعی نیست که امثال بنده بتوانند درباره آن نظر بدهند، بلکه باید اهل علم به این سئوال پاسخ بدهند. بنده در همین حد میتوانم بگویم که علمای بزرگی چون شهید مطهری، شهید بهشتی و دیگران و نیز دانشگاهیان، برای شهید هاشمینژاد ارج و منزلت خاصی را قایل بودند که به نظرم برای نشان دادن جایگاه علمی ایشان کافی است. علما و پژوهشگران بزرگی چون شهید مطهری برای ایشان احترام خاصی قایل بودند. *خبر شهادت ایشان را چگونه دریافت کردید؟ -در سال 60 مسئول سازمان حج و زیارت بودم. روزهای آخر اعزام حجاج به مکه بود و در فرودگاه میخواستم عازم مکه شوم که خبر شهادت ایشان را شنیدم و بلافاصله برنامه سفرم را لغو کردم و به مشهد رفتم تا در مراسم تشییع ایشان شرکت کنم. *سخن آخر؟ -شهادت شخصیتی مانند ایشان که مورد علاقه و احترام همه بودند و مادیات به اندازه پشیزی در نگاه ایشان ارزش نداشت، توسط منافقین کوردل عمق رذالت این گروه که خود را مجاهدین خلق مینامیدند نشان میدهد. در نهایت تأثر و با چشمهای گریان در مراسم ایشان شرکت کردم و سپس به تهران آمدم و به مکه رفتم. تأثیر افکار و هدایتهای ایشان را هرگز از یاد نمیبرم. انتهای پیام/
94/07/06 - 14:23
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]