واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
معارف؛
انواع مرگ و معانی اجل
از مجموع آيات در اين باره استفاده مي شود كه انسان دو گونه اجل دارد: يكي سر رسيد نهايي عمر؛ يعني همان مدتي كه آخرين توانايي بدن براي حيات است و ديگر، اجل معلّق؛ يعني پايان يافتن عمر انسان بر اثر عوامل و موانعي در نيمه راه.
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، براي آشنايي دقيق تر با مفهوم مرگ ناگهاني، ابتدا بايد به انواع مرگ هايي كه ممكن است گريبانگير افراد شود اشاره نماييم. در اين ميان از انواع مرگ مرتبط با بحث؛ يعني مرگ طبيعي، زودرس و اخترامي بيشتر سخن خواهيم گفت؛
1. مرگ طبيعي يا حتمي
مرگ طبيعي يا حتمي آن است كه شخص عمر طبيعي خود را به پايان رسانده، اجل حتمي او فرا رسيده باشد و به طور طبيعي بميرد. اين مرگ ها عادي تلقّي شده و از لحاظ ارزش نه افتخارآميز است و نه ملامتخيز و حتي تأسف زيادي نيز به دنبال خود نمي آورد و مردم نيز با اينگونه مردن ها به صورت عادي و بدون عكس العمل خاص برخورد مي كنند.
البته بحث مرگ علما و بزرگان ديني و نيز شخصيت هاي علمي و كساني كه منشأ خير و بركت بوده اند، بحثي جداگانه است و فقدان اينگونه افراد از آن جهت كه باعث قطع استفاده ديگران از بركات مادي و معنوي آنان است، همواره تألم و تأثر به دنبال خواهد داشت و نمي توان آن را با مرگ طبيعي ديگران يكسان دانست.
2. مرگ زودرس يا معلّق
بسياري از موجودات از نظر ساختمان طبيعي و ذاتي استعداد و قابليت بقا را براي مدتي طولاني دارند؛ ولي در اثناي اين مدت ممكن است موانعي ايجاد شود كه آنها را از رسيدن به حداكثر عمر طبيعي باز دارد، مثلاً يك چراغ نفت سوز، با توجه به مخزن آن ممكن است بيست ساعت استعداد روشنايي داشته باشد؛ اما وزش يك باد شديد و ريزش باران يا عدم مراقبت از آن سبب شود كه خاموش شود. در اين مثال، اگر چراغ با هيچ مانعي برخورد نكند و تا آخرين قطره نفت آن بسوزد و سپس خاموش شود، به پايان مهلت تعيين شده (اجل حتمي و مسمّي) خود رسيده است؛ ولي اگر موانعي قبل از آن باعث خاموشي چراغ گردد، مدت عمر آن را اجل غير حتمي، معلّق و مشروط مي گوييم.
در مورد انسان نيز چنين است؛ اگر تمام شرايط براي بقاي او جمع گردد و موانع كاملاً برطرف شود، ساختمان بدن و استعداد او ايجاب مي كند كه مدتي طولاني عمر كند؛ اما ممكن است بر اثر سوء تغذيه، مبتلا شدن به اعتيادهای مختلف يا ارتكاب گناهان و... خيلي زودتر از آن مدت بميرد. مرگ را در صورت اول «اجل حتمي» و در صورت دوم «اجل غير حتمي» يا معلق مي نامند.[1]
به تعبير ديگر مرگ زودرس يا غير حتمي و معلّق آن است كه انساني در اثر قصاص، تصادف، سوء تغذيه يا مبتلا شدن به اعتيادهاي مختلفي از قبيل اعتياد به مواد مخدر، الكل و يا اقدام به خودكشي، ارتكاب گناهان، قطع رحم و مواردي مانند آن، خيلي زودتر از آن مدت كه مي توانست به طور طبيعي زنده بماند، از دنيا برود، در حالي كه با نبود اين علل و عوامل، ساختمان بدني و استعداد جسماني او زندگي طولاني تر و عمر بيشتري براي وي ايجاب مي كرد.
از مرگ طبيعي و زودرس در آيات و روايات به اَجَلِ مسمّي و اَجَلِ مُعَلَّق يا موقوف ياد شده است كه به تناسب بحث، معاني اَجَل و فرق اَجَل مسمّي و اجل مُعلّق را بررسي مي كنيم:
معاني اجل
براي اَجَل دو معنا ذكر شده است: اول به معناي مدت و زمان؛ مثل اينكه گفته مي شود: اَجَل فلاني پنجاه سال است؛ يعني مدت عمر او اين مقدار است. آية شريفه (( وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَل))؛[2]«براي هر گروهي مهلت و زمان خاصي است.» به همين معنا است.
دوم، به معناي سرآمد مدت؛ مانند اَجل دِيْن؛ يعني نقطه سرآمد و پاياني آن كه بايد در آن نقطه دِيْن و قرض پرداخت شود. در قرآن كريم آيه (( فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ))؛[3]به همين معنا است؛ يعني «وقتي مدت هر قومي به سر رسيد، بدون هيچ تقديم و تأخيري مرگ آنها فرا مي رسد.»
علامه طباطبايي(رحمه الله) در «الميزان» مي فرمايد: «چون عادت مردم بر اين است كه در معاملات و معاهدات، اجل را به معناي مدت مقرر و يا سر رسيد ذكر مي كنند. خداي تعالي نيز در قرآن آن را به همين معنا به كار برده است و ظاهراً استعمال كلمه «اجل» در تمام شدن مدت، معناي اصلي و در سر رسيد، استعمال در معناي فرعي است.»[4]
اَجَل مسمّي و اَجَل مُعلّق هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ؛[5]«او كسي است كه شما را از گِل آفريد، پس مدتي مقرّر داشت (تا انسان تكامل يابد) و اجل حتمي نزد اوست (و او از آن آگاه است) با اين همه شما ترديد مي كنيد؟»
در اين آيه شريفه هم كلمه اجل ذكر شده است و هم اجل مسمّي. بيترديد نمي توان هر دو را به يك معنا حمل كرد و دومي را تكرار اولي دانست؛ بلكه بايد بين اجل به نحو مطلق و اجل مسمّي فرق گذاشت. همانگونه كه دقت در روايات[6]نيز بيانگر همين نكته است كه براي انسان دو نوع اجل وجود دارد: از يك نوع آن تعبير به اجل حتمي، مسمّي، مطلق و يا منجّز مي كنند كه قابل تغيير و تبديل نيست و از جمله احكام و قضاي حتمي پروردگار است كه در اُمّ الكتاب و لوح محفوظ ثبت و غير قابل تغيير مي باشد. و از نوع ديگر آن به اجل معلق، مشروط، غير حتمي و يا موقوف تعبير مي كنند كه اين اجل قابل تغيير و تبديل است و جاي آن در كتاب محو و اثبات است. در قرآن كريم آمده است: لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ * يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ؛[7]«هر زماني نوشته اي دارد (و براي هر كاري موعدي مقرر است)، خداوند هر چه را بخواهد، محو و هر چه را بخواهد، اثبات مي كند و اُمُّ الكتاب (لوح محفوظ) نزد او است.»
به همين جهت مي بينم كه قرآن كريم كلمه «اَجَل» را به «عِنْدَهُ» مقيد كرده است. وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَه؛[8]«اجل معين نزد خدا است.» چه اينكه نزد خدا باشد، باقي و ماندني است.[9]
بنابراين، از مجموع آيات در اين باره استفاده مي شود كه انسان دو گونه اجل دارد: يكي سر رسيد نهايي عمر؛ يعني همان مدتي كه آخرين توانايي بدن براي حيات است و ديگر، اجل معلّق؛ يعني پايان يافتن عمر انسان بر اثر عوامل و موانعي در نيمه راه.
سكته، بيماري، درد، تصادف، سرطان و... نيز همگي زمينه ساز هستند كه حضرت عزرائيل قبض روح كند، مثلاً وقتي آخرين توانايي بدن براي حيات پايان يابد، طبيعتاً سكته يا تصادف و... پيش مي آيد و همين خود زمينه مرگ و قبض روح را فراهم مي کند.[10]
پی نوشت:
[1]. سيري در جهان پس از مرگ، حبيب الله طاهري، چاپ سوم، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1381 ش، ص195 ـ 197.
[2]. اعراف / 34.
[3]. همان.
[4]. الميزان، سيد محمد حسين طباطبايي، انتشارات جامعه مدرسين، قم، ج7، ص8.
[5]. انعام / 2.
[6]. «حمران بن اعين» از امام باقر(ع) در مورد آيه فوق سؤال كرد. حضرت فرمود: «آن دو اجل است: اجل محتوم و اجل موقوف»؛ الكافي، شيخ كليني، دار الكتب الاسلامية، (آخوندي)، چاپ سوم، 1388، ج1، ص147.
[7]. رعد / 38 و 39.
[8]. انعام / 2.
[9]. الميزان، علامه طباطبایی، ج7، ص8 ـ 10.
[10]. نك: مجموعه آثار شهيد مطهري، مرتضی مطهري، نشر صدرا، تهران، ج4، ص643 تا 725؛ ج13، ص39،
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره166.
۱۸/۰۶/۱۳۹۴ - ۱۸:۳۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 503]