واضح آرشیو وب فارسی:مهر: خسروپناه در دومين «شب علوم انسانی»:
دفاع از فلسفه دربالندگی آن موثر است/ ضرورت کاربردی کردن فلسفه
شناسهٔ خبر: 2908418 - سهشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۱
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها
رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ضمن تأکید بر کاربردی کردن فلسفه ، گفت: جریانهای فلسفه ستیز و فلسفه گریز به فلسفه کمک و خدمت میکنند چون دفاع از فلسفه در بالندگی آن موثر است. به گزارش خبرنگار مهر، دومين «شب علوم انسانی» با عنوان «دفاع از فلسفه» با بزرگداشت پرفسور كريستين يحیی بونو، فيلسوف و الهی دان فرانسوی و دكتر عبدالحسين خسروپناه، رئيس انجمن حكمت و فلسفه ايران در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. در بخش دوم این مراسم پس از اهدای جوایز و لوح تقدیر به دو اندیشمند نامبرده میزگرد دفاع از فلسفه برگزار شد که در آن خسروپناه از کاربردی کردن فلسفه و کموکاستیهای این علم سخن گفت.خسروپناه در بخش ابتدایی سخنانش گفت: دفاع از فلسفه و کاربردی کردن آن دو ضرورتی است که احتیاج به تبیین و اثبات ندارد چون دفاع زمانی معنادار میشود که هجمه یا حملهای صورت گرفته باشد. حالا بافرض اینکه به فلسفه حمله هم شده باشد این پرسش پیش میآید که آیا حمله به فلسفه خوب است یا نه؟وی در پاسخ به سوالی که مطرح کرد توضیح داد: به نظر من همه جریانها حتی جریانهای فلسفه ستیز و فلسفه گریز به فلسفه کمک و خدمت میکنند و من همه این منتقدان را ارج مینهم چون دفاع از فلسفه در بالندگی آن موثر است. اگر به تاریخ اسلام هم نگاه کنید متوجه میشوید که هرگاه نزاع علمی بین دو گروه صورت گرفته هردوی جریانها رشد کردهاند. نمونهاش دعوای بین متکلمان و فلاسفه. بنابراین فیلسوفان باید در برابر این دعواها و انتقادات صبور باشند و حتی اگر منتقدان غیرمنطقی سخن گفتند، فیلسوفان با فضیلت و حکمت پاسخ بدهند.خسروپناه ادامه داد: تا اینجا هرآنچه درباره فلسفه گفتیم کارهای انفعالی بود در حالیکه فیلسوفان باید فعالیت هم بکنند که یکی از فعالیتهای آنان کاربردی کردن فلسفه برای ایران امروز است. سوالاتی که در این مطرح میشود این است که آیا فلسفهای که امروز در حوزه و دانشگاه تدریس میشود میتواند فلسفه را کاربردی کند و اینکه دو نهاد نامبرده میتوانند در حوزه آموزش و پژوهش نقش موثری داشته باشند یا خیر؟ آیا اساساً کاربردی کردن فلسفه معنادار است یا خیر؟ چون خیلیها معتقدند کاربردی کردن فلسفه یک امر پارادوکسیکال است، دلیلشان هم این است که فلسفه مثل مکانیک و مهندسی علم ابزاری نیست و یک علم انتزاعی است. آیا میتوان از مباحث انتزاعی توقع داشت که کاربرد داشته باشند؟ پاسخ من به این سوالها چنین است که بله فلسفه باید کاربردی شود و این اصطلاح معنادار است ولی وضعیت پژوهشی و آموزشی کشور فلسفه را کاربردی نمیکند.رئيس انجمن حكمت و فلسفه ايران در بخش دوم سخنانش گفت: همه گرایشهای اِخباریگری امروز با فلسفه مخالفند، من از آنها نام نمیبرم چون هم تعدادشان خیلی زیاد نیست و هم اینکه خیلی شناخته شده نیستند. من با این طرز فکر که باید فلسفه غرب را کنار گذاشت نیز موافق نیستم. درست است که هگل آخرین فیلسوف نظاممند است و فلسفههای فعلی در غرب بیشتر فلسفههای تخصصی یا مضاف مثل فلسفه رسانه، فلسفه علم و ... هستند ولی اینها هیچکدام دلیل نمیشوند که فلسفه غرب را کنار بگذاریم، چون هنوز علومی وجود دارند که مبتنی بر فلسفه هستند.وی افزود: منظورم از فیلسوف نظاممند این بود که ما دیگر الان فیلسوفی نداریم که دارای نظام فکری خاص و مشخص باشد، حتی ریکور که فیلسوف فرانسوی است یا هایدگر که خیلی هم شهرت پیدا کردند دارای نظام فکری خاص نیستند.وی ادامه داد: فلسفه پنج موج را پشت سر گذاشته که عبارت است از: قرن هفدهم که در آن انقلاب فلسفی و علمی رخ داد. قرن هجدهم که انقلاب صنعتی اتفاق افتاد و این انقلاب مبتنی بر انقلاب علمی و فلسفی بود. قرن نوزدهم که شاهد ایدئولوژیهایی مثل لیبرالیزم،رئالیزم و.... بودیم. اوایل قرن بیستم که انقلاب استعماری نوین رخ داد و اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱ که علوم بنیادین مثل بایو، نانو و.... مطرح شد.خسروپناه افزود: همینطور که مشاهده میکنید همه این اتفاقات مبتنی بر فلسفه هستند و این به این معناست که ما امروز میتوانیم کوانتوم را از فلسفه علم جدا بدانیم. بنابراین غرب هم فلسفه را کنار نگذاشته است. ممکن است انجمنهای فلسفی اش مثل گذشته فعال نباشد اما هنوز فلسفه وجود دارد. حتی به نظرمن هیتلر با فلسفه خاصی در جنگ جهانی دوم شرکت کرد و حضور آمریکاییها هم در خاورمیانه مبتنی بر یک فلسفه است. پس میبینید که فلسفه در همه امور جهان حضور داشته و از بین نرفته است.این پژوهشگر فلسفه در ادامه سخنانش از دو کاستی که فلسفه از آن رنج میبرد سخن گفت و توضیح داد: فلسفه از دو کاستی رنج میبرد که اگر بتوانیم این دو کاستی را رفع کنیم تا حدی میتوانیم آن را کاربردی کنیم. اولین کاستی این است که فلسفه اسلامی هنوز مبتنی بر فلسفه هستی، فلسفه نفس، فلسفه معرفت و الهیات است در حالی که اگر بخواهیم فلسفه اسلامی را در دنیای امروز بپذیریم به امور دیگری هم نیاز داریم؛ مثلاً به فلسفه فرهنگ، فلسفه رسانه، فلسفه تمدن و فلسفه انسان نیاز داریم. در فلسفه انسان، انسان اقتصادی عالم فلسفه است در حالیکه در انسانشناسی عام به فلسفه الهی و اسلامی انسان پرداخته شده است. پس فلسفه باید وارد میدان شود. همچنین باید به مفاهیمی چون انسان سیاسی، انسان اداری و انسان تربیتی بپردازیم تا بتوانیم شاهد فلسفه کاربردی باشیم. پس برای رفع اولین کاستی باید به سمت فلسفه امور برویم.خسروپناه در پایان به دومین کاستی فلسفه پرداخت و گفت: برای رفع دومین کاستی فلسفه لازم است به سمت فلسفه علوم برویم. در واقع باید از فلسفه امور برای حرکت به سمت فلسفه علوم کمک بگیریم. کسی که تفکر فلسفی- تحلیلی دارد از علم تصویری دارد که با تصویری که از علم در کانتکس فلسفهاسلامی وجد دارد، متفاوت است. علم با حکمت و حکمت با عقل پیوند دارد. کسی که بخواهد حکمت ملاصدرا را بشناسد باید قبل آن حکمت اشراق، حکمت مشاء، ابن عربی و حکمت متعالیه را بشناسد به نوعی شناخت حکمت ملاصدرا بدون اینها امکانپذیر نیست.وی در پایان گفت: توصیه پایانی من این است که فلسفه را وارد جامعه کنیم و حتی از دوران کودکی و مهدکودک به بچههایمان یاد بدهیم تا آنها فلسفیدن و تفکر را یاد بگیرند. چون فلسفه به محض اینکه وارد جامعه شود میتواند سرایت کند و جای خودش را در کنار سایر امور باز کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]