تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، كليد هر نوشته‏اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819648792




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

منشأ شکل‌گیری حق در اندیشۀ شهید مطهری


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: صوت؛
منشأ شکل‌گیری حق در اندیشۀ شهید مطهری

منشأ شکل‌گیری حق در اندیشه شهید مطهری


شناسهٔ خبر: 2903797 - شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۱:۵۷
دین و اندیشه > اندیشکده ها

دریافت 6 MB

در این یادداشت دکتر عالی‌پناه در صدد تقریر اندیشۀ شهید مطهری دربارۀ «منشأ شکل‌گیری حق در اندیشۀ دینی» می‌باشد. مطهری معتقد است که در اندیشۀ شهید مطهری منشأ شکل‌گیری حق، علت غایی و علت فاعلی است. به گزارش خبرگزاری مهر، شهید مطهری در کتاب بیست گفتار می‌گوید حق دو منشأ دارد: یک منشأ، کار است که حق را بالفعل می‌کند. دومین منشأ، حق مساوی همۀ بشر نسبت به عالم است که جنبۀ بالقوه دارد.وی معتقد است که ما یک عالَم داریم و بر ما مدلّل شده که این عالم برای انسان خلق شده است و همین برایی‌بودن عالم برای همۀ ابنای بشر، از روز نخست تا روز انقراض نسل بشر به صورت علی‌السواء، منشأ استحقاق می‌باشد. به عنوان مثال پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در خطبۀ حجةالوداع می‌گویند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، أَلَا إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ، وَإِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، أَلَا لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى أَعْجَمِيٍّ، وَلَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ، وَلَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ، وَلَا أَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ إِلَّا بِالتَّقْوَى» به این معنی که هیچ فرقی میان عرب و عجم بودن هم وجود ندارد و چون عالم برای آن‌ها خلق شده است، همه در استحقاق نسبت به این عالم برابر هستند که این استحقاق بالقوّه است و منشأ بالفعل شدن آن، کار یا فعل است.شهید مطهری قائل است که فعل، علت و موجب ایجاد حق است و از آن‌جا که همه نمی‌توانند کار کنند -چرا که یا توان کارکردن ندارند و یا زمینۀ کارکردن برای آن‌ها فراهم نیست- در این صورت این دسته از افراد، به اعتبار همان حق غایی که در طبیعت دارند در محصول کار دیگران برای آن‌ها حقی در نظر گرفته شده است. البته توضیح ندادند که این حق، چه اقتضایی دارد و چگونه در نظر گرفته شده است؟ سؤالی که می‌توان بر این مبنا طرح کرد این است که آیا این حق ناشی از علت غایی است؟ چرا که اگر ناشی از علت غایی باشد، یک حق بالقوّه می‌شود. اگر چنین فرضی را در نظر بگیریم، پس چگونه این حق، بالفعل گردیده است؟ چرا که کار انجام نشده و نسبت به غایت هم که در نظر گرفته بشود، بالقوّه خواهد بود، پس چگونه بالفعل شده است؟شهید مطهری از بیان پاسخ این مسئله عبور کرده و به یک سری دلایل شرعی بسنده کرده‌اند و بیان داشته‌اند که در حقیقت لطف‌کردن در حق افراد سائل و محروم نیست، بلکه افراد سائل و محروم به طور واقعی در محصول کار دیگران، استحقاق دارند و در مورد این که مبنای این استحقاق چیست، استدلال فلسفی نکرده‌اند. به نظر می‌رسد نظریۀ شهید مطهری در رابطه با توضیح در مورد مبنای استحقاق بالفعل کسانی که کار نمی‌کنند، جامع نیست. مگر این‌که از مستقلات عقلی خروج کرده و از تشریعات کمک گرفته و برای آن، آیه یا روایت جست‌وجو کنیم.در مورد منشأ نخست این‌که ایشان می‌گوید کار، ایجاد حق می‌کند و یا ایجاد مالکیت می‌نماید، این سخن درست است اما این ایجاد، ایجاد واقعی نیست در صورتی که ایشان پنداشته‌اند که کار واقعاً ایجاد مالکیت می‌کند و ثبوتات تکوینی را دلیل بر ثبوتات تشریعی می‌گیرد. به بیان شهید مطهری، تکوین، موجب و علت حق است و از تعبیر علت فاعلی استفاده می‌نمایند. این در حالی است که کار، ایجاد مالکیت نمی‌کند و کار نشانۀ شکل‌گیری مالکیت است.همان‌ طور که می‌دانیم، علت، جنبۀ تولیدی دارد و معلول خود را تولید می‌کند؛ به این معنا که شهید مطهری بین ثبوت تکوینی و حقوق اعتباری، رابطۀ تولیدی قائل است. بنابراین، سؤال این است که چگونه می‌شود یک امر فرضی و اعتباری از یک امر حقیقی تولید شود؟ چرا که کار یا حیازت، علامت حصول ملکیت می‌باشد ولی مولد ملکیت نیست؛ چرا که ملکیت یک امر حقیقی نیست. به عنوان مثال مالکیت انسان نسبت به پیراهن خود امری فرضی، جعلی و اعتباری است و مالکیت حقیقی ندارد. بنابراین چگونه ممکن است که یک امر حقیقی، مولد یک امر اعتباری باشد؟ البته این ایراد به حق به آن معنای فاعلی وارد می‌باشد و به معنای غایی آن وارد نمی‌باشد.در مورد منشأ دوم شکل‌گیری حق، در الهیات چنین بیان شده است که خلقت عالم غایت‌مند است و از نظر الهیون این یک امر عقلی می‌باشد، چرا که خداوند حکیم است و اقتضای حکمت خداوند این است که از او عبث صادر نمی‌شود. پس عالم هم غایت دارد و فی‌الجمله عقل درک می‌کند که خلقت عالم برای غایتی است. اما اولاً در مورد «الأرضُ وضعَها لِلأنام» باید گفت که ارض برای انام است.به این معنی که خداوند حق بالقوه‌ای برای جمیع ابنای بشر در عالم قرار داده است و به معنی «جعل الله حقً للأنام فی الارض و ما فیها» است که خداوند واضع آن است و دیگر عقلی نیست. ثانیاً اگر ایشان می‌گوید که خداوند عالم را برای استفادۀ انسان خلق کرده است، دلیل نمی‌شود که بشر حق بالقوه‌ای نسبت به آن داشته باشد، بلکه این حق بالقوه باید توسط خداوند از خارج اضافه بشود؛ در غیر این‌صورت چگونه می‌توان از یک رابطۀ تکوینی، یک امر وضعی را برداشت نمود.ثالثاً این‌که گفته می‌شود کل عالم برای انسان خلق شده است و به صورت موجبۀ کلیّه در نظر گرفته شود، اشکال دارد و نیز اشکالی شرعی هم بر آن وارد است و محل مناقشه است چرا که عالم برای انسانِ کامل خلق شده است به این معنا که غایت عالم، انسان کامل است و برای جمیع ابنای بشر نیست. **منبع: سدید


لینک را کپی کنید








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن