محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846057723
نقدی بر دیدگاه مجتهد شبستری در مورد قابل فهم و تفسیر نبودن قرآن
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مقاله؛
نقدی بر دیدگاه مجتهد شبستری در مورد قابل فهم و تفسیر نبودن قرآن
شناسهٔ خبر: 2883545 - پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۷
دین و اندیشه > اندیشمندان
مجتهدشبستری به پيروی از پارهای هرمنوتيستهای فلسفی شرط مفهوم شدن يک کلام را بشری بودن آن می داند و بر اين اساس مدعی است اگر قرآن کلام خدا باشد، قابل فهم و تفسير نخواهد بود! به گزارش خبرگزاری مهر، مطلب زیر مقاله حجت الاسلام والمسلمین احمدحسين شريفي، ۱ عضو هيأت علمي و دانشيار گروه فلسفه مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) با عنوان «الهي بودن زبان قرآن و مسألة فهم؛ نقدي بر ديدگاه مجتهد شبستري» است که در شماره ۱۴ نشریه علمی پژوهشی معرفت کلامی منتشر شده است.چکيدهآيا قرآن کلام خدا است يا کلام بشر؟ اين سؤالي است که از عصر نزول قرآن مطرح بوده است. منکران نبوت هر کدام به گونهاي خدايي بودن زبان قرآن را انکار کردهاند. در دوران معاصر نيز اين سؤال به طور جدي از سوي مستشرقان و عدهاي از مدعيان روشنفکري در جهان اسلام مورد بحث و بررسي قرار گرفت. جناب محمد مجتهدشبستري به پيروي از پارهاي هرمنوتيستهاي فلسفي شرط مفهوم شدن يک کلام را بشري بودن آن ميداند و بر اين اساس مدعي است اگر قرآن کلام خدا باشد، قابل فهم و تفسير نخواهد بود! در اين نوشتار اين مدعا و ادلة آن به روش تحليلي و فلسفي و با استفاده از شيوة نقد مبنايي و دروني مورد ارزيابي و سنجش قرار گرفت و معلوم شد که هيچ ملازمهاي ميان فهم قرآن و بشري دانستن آن نيست. و همة ادلة اقامه شده بر اين مدعا مبتلا به انواعي از مغالطات منطقياند.مقدمهآيا قرآن کلام الهي است يا کلام بشر؟ اين سؤالي است که از عصر نزول قرآن تاکنون مطرح بوده و بحثهاي مختلفي را برانگيخته است. در زمان حيات پيامبر اکرم(ص) در مکه و به هنگام قرائت آيات قرآن از سوي آن حضرت عدهاي از مخالفان، به طور کلي، الهي بودن قرآن را انکار کرده و آن را ساخته و پرداختة شخص پيامبر ميدانستند و در مقام معارضه با دعوت نبوي چنين اظهار ميکردند که: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَر× إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَر (مدثر، ۲۴-۲۵).[۲] اينان با انکار الهي بودن قرآن، به انکار نبوت پيامبر ميپرداختند. در ادامه کساني پيدا شدند، که عليرغم پذيرش نبوت، مدعي بودند فقط مضامين و معاني قرآن بر قلب پيامبر نازل شده است؛ اما زبان آن و ادبيات آن ساخته و پرداخته شخص پيامبر است. (ر. ک: آلوسي، ۱۴۱۵، ج۱۰، ص۱۱۹) در ادامه پيروان اين ديدگاه به دو دسته تقسيم شدند: دستة اول، عليرغم بشري دانستن الفاظ قرآن، آن را بيانگر همان واقعيتهاي وحياني ميدانستند؛ و دستة دوم، مدعي بودند وحي نازل شده بر قلب پيامبر حالتي اجمالي و بسيط داشته است؛ ولي پيامبر در اثر مواجهه با اوضاع و احوال مختلف و تحت تأثير شرايط گوناگون ايدههاي مأخوذ از وحي را در ذهن خود بسط ميداد و آنها را در قالب آيات و سورههايي بر مردم قرائت ميکرد.تا اينکه برخي از نويسندگان معاصر، همچون جناب محمد مجتهد شبستري، ارتباط پيامبر با خدا و عالم غيب را صرفاً ادعايي مطرح شده از سوي خود او دانستند که قابل اثبات نيست. و در نتيجه مدعي شدهاند که «هم الفاظ و هم معانی از خود او بوده است گر چه او خدا را معلم خود تجربه میکرد که از آن به وحی تعبیر میکرد.» (شبستري، ۱۶ بهمن ۱۳۸۶) جناب شبستري نيز همچون مخالفان اوليه قرآن، مدعياند متن و زبان قرآن کاملاً بشري است و هرگز نميتواند سخن خدا باشد. وي اين مدعا را در مجموعهاي از مقالات تحت عنوان «قرائت نبوي از جهان» بيان کرده و به تفصيل پيرامون آن سخن گفته است. يکي از مهمترين مدعيات ايشان در اين رابطه اين است که اگر قرآن را کلام خدا بدانيم در آن صورت قابل فهم نخواهد بود. ما در اين نوشتار اين مدعا و ادلة آن را بررسي ميکنيم. شيوة نقد ما نيز به همان صورتي خواهد بود که خود جناب شبستري درخواست کردهاند.توضيح آنکه، جناب شبستري، عليرغم آنکه خود دائماً بر پيامدها و نتايج کلامي، سياسي، حقوقي، اجتماعي و فرهنگي ديدگاه خويش تأکيد ميکند و آنها را متذکر ميشود، [۳] در عين حال، مدعي است اگر کسي ميخواهد نقدي جدي بر ديدگاه ايشان داشته باشد، بايد بتواند مباني آن را نقد کند و نه آنکه به نقد نتايج و پيامدهاي آن بپردازد! (شبستري، ۱ اسفند ۱۳۸۷) ايشان درخواست ميکند به جاي انحرافي ناميدن افکارش و به جاي تحريک جهّال، «حداقل چند صفحه مطلب استدلالی در نقد این قبیل نظریات بنویسند و باب بحث بگشایند.» (همان)وي اظهار ميدارد اگر مخالفان اين ايده به نقد و بررسي حقيقتجويانة آن بپردازند، «صاحب این قلم حاضر است با شعف و شوق با آنها به بحث و گفتگو بنشیند.»(همان) ما هم بر اساس وظيفة علمي و حقيقتجويانة خود به نقد اين ديدگاه ميپردازيم و اميدواريم که جناب شبستري نيز به عهد خود وفا نمايند و همانطور که گفتهاند با رعايت همة آداب حقيقتجويي بعد از مطالعة دقيق اين نقدها، «با شعف و شوق به بحث و گفتگو بنشيند.» و برخلاف روية سابقشان، از برچسب زدنهاي ناورا خودداري نمايند و اينجانب را، همچون ساير منتقدانشان، به جزمانديشي متهم نکنند؛ کاري که متأسفانه تا به حال، به شيوة ساير مدعيان روشنفکري، در پاسخ منتقدان خود انجام دادهاند. (همان)تقرير مدعاجناب شبستري مدعياند شرط لازم و ضروري فهم و تفسير هر گونه متن و کلامي از جمله قرآن اين است که ساخته و پرداخته يک انسان باشد. يعني اگر کسي قرآن را کلام خداوند بداند، امکان ندارد به فهم يا تفسير آن دست يابد. وي تلاش کرده است تا اين مدعا را در سلسله مقالاتي تحت عنوان «قرائت نبوي از جهان»، که از فاصلة زماني بهمن سال ۱۳۸۶ تا ارديبهشت سال ۱۳۹۴ منتشر کردهاند، اثبات نمايند. ما در اين مختصر بر آنيم تا ادلة اقامه شده بر اين مدعا را مورد بررسي و نقد قرار دهيم. [۴]پيش از هر چيز مناسب است مدعاي ايشان را از زبان خودشان نقل کنيم. ايشان مدعاي خود را به شکلهاي مختلف و با عبارتپردازيهاي گوناگوني در جاهاي متعددي بيان کرده است. در نخستين مقاله از مقالات «قرائت نبوي از جهان» مدعاي خود را چنين بيان ميکند:تأمل در شیوههای سخنگویی انسان و تفاهم میان انسانها نشان میدهد که اگر پیامبر اسلام خود را مانند یک بلندگو یا یک کانال صوتی معرفی میکرد که کار آن تنها منتقل کردن یک سلسله اصوات منظوم به مخاطبان است که مثلاً در گوش خود میشنود، یا فرشتهای برای وی میخواند ... سخن او از سوی مخاطبان اصلاً فهمیده نمیشد و برای آنها معنا و مفهوم نداشت و چنین کلامی نمیتوانست مبنای دعوت وی و گفت و گوی تاریخساز حاصل از آن باشد و اصلاً ممکن نبود گفت و گو و مفاهمهای به وجود آید. (شبستري، ۱۶بهمن ۱۳۸۶)در دومين مقاله از مقالات قرائت نبوي از جهان، مدعاي خود را اينگونه بيان ميکند: قرآن (مصحف شریف) را به مثابه یک متن زبانی عربی قابل فهم برای همگان (اعم از مؤمن و غیرمؤمن) تنها به انسان (پیامبر اسلام) میتوان منسوب کرد و آن را کلام یک انسان باید دانست. نسبت دادن (اسناد حقیقی) مستقیم و بلاواسطه این متن با مشخصه یک متن عربی به خدا نه تنها مفهوم همگان بودن آن را از میان میبرد؛ بلکه اصل «مفهوم» بودن آن را ناممکن میسازد. (شبستري، ۲۲ بهمن ۱۳۸۷)جناب شبستري در نوشتاري ديگر که به تلخيص و تبيين مدعا و ادلة مقالات پانزدهگانة خود دربارة قرائت نبوي از جهان ميپردازد، آخرين تقرير مدعاي خود را چنين بيان ميکند: فهم و تفسیر همگانی (بین الاذهانی) متن و کلام قرآن، تنها در صورتی میسر است که آن متن و کلام را مانند همه متنها و کلامهای زبانی دیگر، موجودی پدید آمده در جهان بین الاذهانی انسانی و پرداخته شده به وسیله انسان و گفتار انسان به شمار آوریم. (شبستري، ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴)خلاصة مدعاي ايشان اين است که «متن قرآن، کلام خدا نيست و نميتواند باشد؛ بلکه کلام يک انسان و پرداختة شخص پيامبر است» بعد از آشنايي با مدعاي جناب شبستري بايد ديد که دليل ايشان براي چنين ادعايي چيست. در اينجا ميکوشيم با استناد به متن سخنان ايشان، و با نهايت همدلي، مهمترين ادلة وي را تقرير کنيم و سپس بهرة آنها از حقيقت و برهان را با ترازوي انديشه و انصاف بسنجيم.دليل اول: از راه برداشت مخاطبان قرآنيکي از ادلهاي که جناب شبستري براي اثبات مدعاي خود اقامه کردهاند اين است که عموم مخاطبان پيامبر اين برداشت را از قرآن داشتند که قرآن، ساخته و پرداختة شخص پيامبر است. آنان هرگز با پيامبر به عنوان ناقل سخنان خدا رو به رو نبودند! بلکه خود را صرفاً با فعاليتهاي گفتاري شخصي که مدعي نبوت بود روبرو ميديدند، حتي اگر او ادعا ميکرد که صرفاً ناقل سخنان خداوند است، تنها چيزي که براي مخاطبان قابل فهم بود، همين ادعا بود که از زبان پيامبر شنيده ميشد؛ و نه خود آن متني که واقعاً کلام و سخن خدا باشد.وي اين ادعا را در جاهاي مختلفي بيان کرده است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره ميکنيم:آنچه مخاطبان از پیامبر میشنیدند کلام خود محمد(ص) بود که به عنوان یک انسان نبی آن را ایراد میکرد. (شبستري، ۲۷بهمن ۱۳۸۷) فهم این متن به صورت یک گفتار شفاهی و سپس متن مکتوب از آنجا ناشی میشد که یک انسان مدعی نبوت آیاتی را میخواند که در مقام تجربۀ مخاطبان مؤمن و نامؤمن وی، نخست و بلاواسطه «فعل گفتاری» خود او تجربه میشد و به این جهت مفهوم میگشت. (شبستري، ۲۷ارديبهشت ۱۳۸۹)پس از برخورد مخاطبان با فعالیت گفتاری پیامبر از طریق قرآن، روند فهم و تفسیر متن قرآن در میان مسلمانان آغاز شده و ادامه پیدا کرده است. در این روند فهم و تفسیر اتفاقاتی افتاده و اعتقاداتی پیدا شده است. از جمله آن اعتقادات این است که متن قرآن عیناً با همه الفاظ و جملات از جانب خداوند به محمد (ص) القاء شده است. این اعتقاد از گونهای فهم و تفسیر متن قرآن در میان مسلمانان پیدا شد و متأخر از آن تجربه نخستین فعالیت گفتاری محمد(ص) به وسیله مخاطبان است و نه متقدم بر آن. (شبستري، ۱۸تير ۱۳۹۱)وي در آخرين جمعبندي خود از اين مسأله چنين مينويسد: در متن قرآن شواهد بارزی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر و مخاطبان او کلام قرآنی را کلام محمد(ص) میشمردهاند. (شبستري، ۶ارديبهشت ۱۳۹۴)پدیدارشناسی فهم و تفسیر همگانی (بین الاذهانی) متن قرآن نشان میدهد که آنچه عموم انسانها در مقام این فهم و تفسیر بدون واسطه به صورت تجربی با آن روبرو میشوند، همانا فقط فعالیت گفتاری (کلام) یک انسان مدعی نبوت است که این متن را برای مخاطبان میخواند. بنابراین متعلَق فهم و تفسیر بین الاذهانی مخاطبان چیزی غیر از این فعالیت زبانی انسانی (سخن گفتن انسان مدعی نبوت) نیست. حتی اگر او بگوید این الفاظ و جملات را از جایی میشنود و بازگو میکند در مقام فهم و تفسیر بین الاذهانی آنچه قابل فهم و تفسیر است همین مدعای اوست که به اجزاء مختلف قابل تحلیل است و نه خود آن متن که او ادعای دریافت آن را دارد. (همان)نقد و بررسينقد اول: مغالطه بهرهگيري از سخنان مبهم و چند وجهياين استدلال، به شدت از مغالطة ابهام رنج ميبرد. نويسنده نتوانسته است منظور خود را به درستي و به روشني بيان کند. به همين دليل احتمالات مختلفي دربارة آن ميتوان بيان کرد. نخست آنکه ممکن است منظور جناب شبستري اين باشد که مخاطبان، الفاظ قرآن را از زبان پيامبر ميشنيدند و نه مستقيماً از سوي خدا. احتمال ديگر اين است که منظور جناب شبستري بيان يک حکم معرفتشناسانه و فهمشناسانه باشد. به اين معنا که آنچه مخاطبان پيامبر امکان فهم و تفسير آن را دارند، کلامی است که از زبان پیامبر بیرون آمده و فعل گفتاری ایشان است و آن را تنها در صورتي ميتوانند بفهمند که واقعاً پرداختة شخص او باشد، نه آنکه واقعاً سخن خدا باشد و پيامبر صرفاً نقش ناقل را بر عهده داشته باشد. چه آنکه در اين صورت کلام او هرگز قابل فهم و تفسير نميبود. و بالاخره احتمال سوم اينکه ايشان يک داوري و حکم تاريخي دارند. يعني مدعياند که در عصر نزول قرآن هيچيک از مخاطبان پيامبر، چنين تصوري نداشته است که پيامبر ناقل کلام خداوند است. بلکه قرآن را کلام شخص پيامبر ميدانستهاند!حاصل آنکه اين دليلي که ايشان براي مدعاي خود اقامه ميکنند يک دليل مبهم است و همانطور که خواهيم ديد، براي همة اين احتمالات ميتوان مؤيدات و شواهدي از کلام ايشان نشان داد. در ادامه تک تک اين احتمالات را به بحث گذاشته و مورد بررسي قرار ميدهيم.نقد دوم: مغالطه دليل نامربوطهمانطور که در بخش «تقرير مدعا» نشان داديم، مدعاي اصلي جناب شبستري اين است که «متن قرآن، کلام خدا نيست و نميتواند باشد؛ بلکه کلام يک انسان و پرداختة شخص پيامبر است» اما بر اساس احتمال اول، دليلي که بر آن اقامه ميکنند اين است که مخاطبان پيامبر هيچ کدام مستقيماً با کلام خداوند در ارتباط نبودهاند؛ بلکه اين تجربه اختصاص به شخص پيامبر اکرم داشته است! جناب شبستري تصريح ميکنند:اگر در جائی گفتهام مخاطبان پیامبر از آنچه در درون او میگذرد آگاه نمیشوند منظورم این بوده که آنان فعالیت گفتاری خدا با محمد را تجربه نمیکنند و نمیتوانند با آن تماس جسمی و پیوند روانی برقرار کنند. این تجربه مخصوص شخص پیامبر است و بنابراین مخاطبان تنها با فعالیت گفتاری پیامبر روبرو میشوند. (شبستري، ۱۸تير ۱۱۳۹۱؛ همچنين ر. ک: همو، ۲۷ارديبهشت۱۳۸۹ و ۱۵تير۱۳۸۹)اگر منظور جناب شبستري از اين دليل همين سخناني باشد که از ايشان نقل کرديم، هيچ مخالفي ندارد. آيا تا به حال کسي پيدا شده است که مدعي شود مخاطبان قرآن مستقيماً و بلاواسطه کلام خدا و گفتگوي خدا با پيامبر را ميشنيدهاند؟ يا قرآن در صورتي کلام خدا است که همة مخاطبان آن را مستقيماً از خود خداوند دريافت کنند؟افزون براين، چنين دليلي چه ربطي به مدعا دارد؟ مدعاي شما اين است که «متن قرآن، کلام خدا نيست و نميتواند باشد؛ بلکه کلام يک انسان و پرداختة شخص پيامبر است» در حالي که دليلي که اقامه ميکنيد، ميگويد مخاطبان پيامبر اکرم، تنها امکان رو به رو شدن با فعاليت گفتاري پيامبر را داشته و دارند و «فعالیت گفتاری خدا با محمد را تجربه نمیکنند و نمیتوانند با آن تماس جسمی و پیوند روانی برقرار کنند. این تجربه مخصوص شخص پیامبر است». با توجه به اين جملات بايد گفت که جناب شبستري با اصل اين ادعا که قرآن، کلام خدا است و پيامبر ناقل کلام خدا است نبايد مشکلي داشته باشد، ادعاي ايشان مثل همة انديشمندان مسلمان اين است که «اين تجربه مخصوص شخص پيامبر است»! اين در حالي است که اساس ادعاي جناب شبستري چيزي خلاف اين سخنان است! ايشان تصريح ميکنند که قرآن هرگز نميتواند سخن خدا باشد. بلکه معنا و لفظ آن ساخته و پرداختة شخص پيامبر است.این فرض که پیامبر اسلام متن قرآن را با همۀ الفاظ و جملات و معانی آن یعنی به همان صورت و به همان معنای کلام در جهان انسان، مستقیماً یا با واسطه از خدا دریافت کرده و عین آن را برای مخاطبان خوانده و بنابراین او ناقل عین کلام خداست یک فرض معقول نیست. (شبستري، ۲۷بهمن ۱۳۸۸)نقد سوم: مغالطة تکرار دليلاگر منظور جناب شبستري احتمال دوم باشد، يعني بيان يک حکم معرفتشناسانه و فهمشناسانه دربارة فهم و تفسير قرآن، در آن صورت دليل مستقلي نخواهد بود و بلکه همان دليل دوم است که در ادامه بررسي خواهد شد. ذکر آن به عنوان يک دليل جداگانه و مستقل، صرفاً به منظور تأثيرگذاري رواني بر مخاطب است! به هر حال، اين فرض را در ادامه به تفصيل مورد نقد قرار خواهيم داد. در اينجا به اجمال ميگوييم، اگر منظور ايشان اين باشد که مخاطبان هرگز امکان فهم و تفسير سخن خدا را ندارند و به همين دليل اگر قرآن کلام خدا باشد، هيچ فهمي از آن حاصل نخواهد شد. در آن صورت با اين سؤال مواجهه ميشوند که چرا انسانها امکان مواجهة غير مستقيم با سخن و کلام خدا را ندارند؟ مگر انسان و انسانيت چه ويژگيهايي دارد که او را از درک کلام خداوند و فهم سخن او محروم کرده است؟ یا خداوند چه نقصی دارد که نمیتواند مطابق فهم مردم سخن بگوید!؟نقد چهارم: نقد تاريخيهمانطور که گفتيم احتمال سومي که دربارة سخنان جناب شبستري ميتوان داد و شواهدي نيز براي اين احتمال وجود دارد اين است که ايشان يک حکم و داوري تاريخي دارند. يعني مدعياند که در عصر نزول قرآن هيچيک از مخاطبان پيامبر، چنين تصوري نداشته است که پيامبر ناقل کلام خداوند است. بلکه قرآن را کلام شخص پيامبر ميدانستهاند! و حتي مدعي است که «در متن قرآن شواهد بارزی وجود دارد که نشان میدهد پیامبر و مخاطبان او کلام قرآنی را کلام محمد(ص) میشمردهاند.»(شبستري، ۶ارديبهشت ۱۳۹۴) به هر حال، اگر منظور جناب شبستري گزارش از يک واقعيت تاريخي باشد که گزارشي کاملاً خلاف واقع است. اين ادعا که عموم مخاطبان قرآن، آن را کلام شخص پيامبر ميدانستند، نه تنها هيچ مؤيد تاريخي ندارد، بلکه همة ادله و شواهد تاريخي بر رد آن گواهي ميدهند. به عنوان مثال، چند نمونه مشهور را ذکر ميکنيم:نمونة اول: داستان ممنوع کردن نوشتن احاديث پيامبر و سر دادن شعار «حسبنا کتاب الله» از سوي دستگاه خلافت، (ذهبي، ۱۴۱۹، ج۱، ص۱۰-۱۱؛ ابن سعد، ۱۴۱۸، ج۶، ص۸۷؛ طبري، ۱۳۵۷ق، ج۳، ص۲۷؛ شهرستاني، ۱۴۲۵) خود گوياي نادرستي اين دليل است. سؤال اين است که چنين مسائلي در چه بستري صورت گرفت؟ چرا عدهاي از مسلمانان به دستور خليفة وقت تصميم گرفتند احاديث پيامبر را بسوزانند و به آيات قرآن اکتفا کنند و اتفاقاً سعي وافري نيز در حفظ آن به عمل آورند؟ اگر قرآن را نيز کلام پيامبر ميدانستند چرا به از بين بردن آن اقدام نکردند؟نمونه دوم: بعد از اعلام خلافت امام علي در غدير خم، يکي از صحابة پيامبر به نام نعمان بن حرث فِهري يا حارث بن عمرو فهري از آن حضرت پرسيد که آيا اين تصميم شخصي خودت است يا فرمان الهي است؟ (کوفي، ۱۴۱۰، ص۵۰۴؛ حسکاني، ۱۴۱۱، ج۲، ص۳۸۱ و بحراني، ۱۳۷۴، ج۴، ص۸۷۶) اگر به تعبير جناب شبستري مسلمانان در مواجهه با پيامبر تمام سخنان و دستورات او را فعل گفتاري شخص او ميدانستند و هرگز او را ناقل کلام خدا نميدانستند، چنين سؤالات و برخوردهايي چه معنايي داشت؟نمونة سوم: يکي از ياران پيامبر که سخنان او و آيات قرآن را نگارش ميکرد، از آن حضرت پرسيد که «يا رسول اللَّه أكتب كلّ ما أسمع منك؟؛ اي پيامبر خدا هر چيزي را که از شما ميشنوم، يادداشت کنم؟» پيامبر در پاسخ فرمود: «بله». آن شخص عرض کرد: «در همة حالات؟ خشم و شادي؟» پيامبر فرمود: «بله؛ زيرا من در همة حالات جز حق نميگويم.»(سبحاني، ۱۴۲۱، ج۲، ص۴۴۹) عبدالله بن عمر ميگويد عدهاي از قريشيان به من اعتراض کردند که چرا افزون بر قرآن، ساير سخنان پيامبر را يادداشت ميکني در حالي که او نيز بشر است و گاهي غضب ميکند و در حالت غضب معلوم نيست که سخنان او حق باشد. ابن عمر ميگويد اين اعتراض را به پيامبر عرض کردم او به لبان خود اشاره کرد و فرمود: «قسم به کسي که جانم در دست اوست، از اين دو لب جز حق خارج نميشود، بنويس» (حاکم نيشابوري، ۱۴۱۱، ج۱، ص۱۸۶) این جریان به خوبی نشان میدهد که مخاطبان پیامبر اکرم(ص) میان آنچه ایشان به عنوان وحی بیان میفرمودند و سایر بیانات آن بزرگوار فرق میگذاشتند.صرف نظر از همة اينها و بر فرض محال حتي اگر همة شواهد تاريخي در تأييد ادعاي جناب شبستري باشد، يعني حتي اگر مقدمات اين استدلال را بپذيريم، آيا چنان نتيجهاي به دست ميآيد؟ چه ارتباطي ميان آن مقدمات و اين نتيجه (فهم و تفسير همگاني متن قرآن تنها زماني ممکن است که آن را پرداختة يک انسان بدانيم) وجود دارد؟ خلاصة سخن ايشان اين است که چون برداشت مخاطبان آيات قرآن اين بوده است که قرآن کلام شخص پيامبر است، پس في الواقع نيز قرآن ساخته و پرداختة شخص پيامبر است! و نميتواند کلام و سخن خدا باشد! بر فرض که عموم مخاطبان پيامبر چنين برداشتي داشتهاند، آيا از برداشت آنها ميتوان به اين نتيجه رسيد که واقعاً هم قرآن کلام خدا نيست؟ افراد ممکن است به علل و عوامل مختلف از شناخت حقيقت محروم باشند. پذيرش يا انکار يک انديشه از سوي اکثريت، هرگز دليل حقانيت يا بطلان آن نيست.نقد پنجم: کلام خدا بودن، متعلق فهم مخاطبانايشان ميگويد «حتی اگر اين انسان مدعي نبوت بگوید این الفاظ و جملات را از جایی میشنود و بازگو میکند در مقام فهم و تفسیر بین الاذهانی آنچه قابل فهم و تفسیر است همین مدعای اوست که به اجزاء مختلف قابل تحلیل است» مگر بنا است که مخاطبان چيزي غير از سخناني که پيامبر اسلام بر زبان ميآورد، بفهمند؟ وقتي قرآن ميگويد: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى× إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى» (نجم، ۳-۴) و پيامبر اين آيات را براي مخاطبان و عموم مردم قرائت ميکند، انتظار اين است که مردم اين جملات را چگونه بفهمند؟ آيا تنها در صورتي اين جملات را ميفهمند که به تعبير جناب شبستري آنها را ساخته و پرداخته خود اين شخص بدانند؟ و در هر صورت مگر محتواي اين فهم يا امر فهميده شده يا مفهوم اين جملات چيست؟ آيا غير از اين است که اين سخنان، از من نيست و من فقط ناقل کلام خدايم؟ و يا زماني که به تعبير جناب شبستري اين شخص مدعي نبوت اين آيات را بر مردم ميخواند که:إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ نَظَرَ ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ فَقالَ إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ سَأُصْليهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراكَ ما سَقَرُ لا تُبْقي وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ (مدثر، ۱۸-۲۹)مردم از اين سخنان چه ميفهميدند؟ آيا اين را ميفهميدند که اينها همگي ساخته و پرداختة ذهن خود اين شخص مدعي نبوت است؟ و آيا باز هم مدعي بودند که او از جانب خودش سخن ميگويد و صرفاً تجربيات شخصياش را از مواجهه با يک امر معنوي و قدسي و امثال آن بيان ميکند؟ همفکران وليد بن مغيرة مخزومي چه ادعاهايي را از پيامبر اسلام شنيده بودند که از او درخواست کردند پاسخي به ادعاي پيامبر بدهد؟ اگر آنگونه که جناب شبستري مدعي است عموم مخاطبان پيامبر، آيات قرآن را سخنان شخصي و قرائت شخصي او از جهان و ساختة و پرداختة ذهن خود او ميدانستند، در آن صورت چرا چنين مواجههاي با پيامبر داشتند؟ و اساساً اين چه تفکر و تأملي بود که وليد بن مغيره کرد و گفت «إِنْ هذا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ»؟ مگر نه اينکه به تعبير جناب شبستري عموم مخاطبان همين تلقي را داشتند و غير از اين ممکن نبود!؟ و چرا قرآن دو بار بر چنين انديشهاي، که ميگويد «اين قرآن جز سخن بشر نيست» مرگ ميفرستد؟ «مرگ بر او باد! چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد! باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شيطانى خود را) آماده نمود!»؟به هر حال، جناب شبستري اين را ميپذيرند که مخاطبان پيامبر، کلام او را ميفهميدند. خوب است جناب شبستري توضيح دهد که فهم مخاطبان پيامبر از اين آيات قرآن که به عنوان نمونه ذکر ميکنيم چه چيزي بوده است؟ و آن فهم چگونه با بشري دانستن کلام قرآن سازگار است؟وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرينَ بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبينٍ(شعراء، ۱۹۲-۱۹۵)[۵]قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ (نحل، ۱۰۲؛ همچنين ر. ک: بقره، ۹۷)تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ مَا اللَّهُ يُريدُ ظُلْماً لِلْعالَمينَ (آل عمران، ۱۰۸)لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ(قيامه، ۱۶-۱۸)الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْمُبينِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (يوسف، ۱-۲؛ همچنين ر. ک: زخرف، ۱-۴؛ رعد، ۱۳؛ نحل، ۱۰۳؛ طه، ۱۱۳؛ زمر، ۲۷-۲۸؛ فصلت، ۱-۴؛ فصلت، ۴۴؛ شوري، ۷)وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبينٌ أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِما تُفيضُونَ فيهِ كَفى بِهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبينٌ قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ كَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَني إِسْرائيلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلَّذينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَديمٌ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنينَ(احقاف، ۷-۱۲)دليل دوم: از راه ساختار فهم زبان انسانيمهمترين دليلي که جناب شبستري براي اثبات مدعاي خود اقامه ميکنند و در سراسر مقالات خود با بيانهاي مختلف، که به دليل تکرار زياد، حالت خستهکننده و ملالآوري نيز پيدا کرده است، آن را توضيح ميدهد، اين است که:متن قرآن از جنس زبان انسانی است و زبان انسانی بنا به تجربه ما تنها در زیست جهان مشترک تاریخی اجتماعی و بین الاذهانی انسانها پدیدار میشود و معنا و مفهوم پیدا میکند (کلام میشود) و قابل فهم و تفسیر بین الاذهانی میگردد. اگر فرض کنیم معجزهای واقع شود و متنی مرکب از الفاظ و جملات عربی یا هر زبان دیگر پدید آید، آن متن به صورت بین الاذهانی قابل فهم و تفسیر نخواهد بود. (شبستري ۶ارديبهشت۱۳۹۴)براي آنکه تصوير روشنتري از اين استدلال، به عنوان مهمترين استدلال جناب شبستري، داشته باشيم، آن را در قالب يک قياس منطقي صورتبندي ميکنيم.[۱]. عضو هيأت علمي و دانشيار گروه فلسفه مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)[۲]. اين جملات ناظر به سخنان وليد بن مغيره از بزرگان قريش است که با توجه به پيشرفتهاي چشمگير دعوت نبوي، عليرغم همه کارشکنيها و مخالفتها و تهديدهاي قريشيان، تصميم گرفت افکار مخالفان پيامبر را متحد کند و همه را در مخالفت با دعوت پيامبر يکصدا سازد. وي به اين نتيجه رسيد که نسبت «شاعر» يا «کاهن» يا «مجنون» به پيامبر نسبتهايي غيرکارآمد است. اثر معکوس دارد. به همين دليل بعد از تأملات زياد پيشنهاد داد که قرآن را سحر و کلامي بشري و پيامبر را ساحر معرفي کنند. وي معتقد بود اثر قرآن همچون سحر است که بين دو دوست جدايي مياندازد و يا بين دو دشمن، دوستي ايجاد ميکند. (ر. ک: الميزان في تفسير القرآن، محمدحسين طباطبائي، ج۲، ص۹۲-۹۳.) سورة مدثر، از نظر ترتيب نزول، بعد از سورههاي علق، قلم و مزمل، چهارمين سورهاي است که بر پيامبر اکرم(ص) نازل شده است. لذا، اين جريان مربوط به سالهاي نخست بعثت است.[۳]. ايشان در جاهاي مختلفي از همين مجموعه مقالات به تفصيل نتايج و پيامدهاي کلامي و فقهي و اجتماعي و سياسي ديدگاه خود را بيان ميکند. به عنوان نمونه ر. ک:قرائت نبوی از جهان(۱)، (۵)، (۸)، (۱۰)، (۱۴) و «چگونه مبانی کلامی و فقهی فرو ریخته اند»، محمد مجتهد شبستري، ۶/ ۲/ ۹۴.[۴]. البته هم مدعاي ايشان و هم ادلهاي که در آن سلسله مقالات به آن پرداختهاند اعم از اين بحث فعلي ما است. انشاءالله در مقالاتي ديگر به ابعاد ديگري از نظرات ايشان خواهيم پرداخت. فعلاً در اين مجال، همين مسأله را محور بحث قرار داده و مدعا و ادلة جناب شبستري را در ترازوي نقد ميگذاريم.[۵]. علامه طباطبائي در تفسير اين آيه ميفرمايد: ضمير در «نَزَلَ بِهِ» به قرآن بر ميگردد؛ به اين جهت که قرآن کلام مرکب از الفاظي است که آن الفاظ هم داراي معاني حقيقياند. به تعبير ديگر، هم الفاظ و هم معاني قرآن، از سوي خداوند نازل شدهاند. بنابراين ديدگاه کساني که مدعياند جبرئيل تنها معاني قرآن را بر قلب پيامبر نازل کرده است و الفاظ ساخته و پرداخته شخص پيامبر است، حتي اگر آن الفاظ را دقيقاً حاکي از همان معاني بدانند، سخن باطلي است. بطلان اين نظريه را با استناد به آيات ديگري از قرآن که تعبير قرائت و تلاوت را به کار بردهاند ميتوان اثبات کرد. از آن جمله آيه ۱۰۸ سوره آلعمران «تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ» و آيات ۱۷ و ۱۸ سوره قيامت إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ. خيلي روشن است که آنچه که تلاوت کردني و خواندني است الفاظاند و نه معاني. و در ادامه ميفرمايد بيپايهتر از اين نظريه، نظريهاي است که هم الفاظ و هم معاني قرآن را ساخته و پرداخته نفس پيامبر ميداند. (الميزان في تفسير القرآن، ج۱۵، ص۳۱۷)ادامه دارد ...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]
صفحات پیشنهادی
نقش غیرقابل انکار مربیان متخصص در ارتقاء سطح دانش قرآنی دانش آموزان
علی شریفی معاون پرورشی اداره آموزش و پرورش شهرستان رامشیر در گفت وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن ایکنا از خوزستان با تأکید بر اینکه باید توسعه فعالیت های قرآنی دانش آموزان محقق شود هدف از برگزاری برنامه های قرآنی در این شهرستان را تقویت دانش آموزان و آماده سازی آنان برای مسابسلسله نشستهای قرآنی در ارمنستان برگزار میشود
همزمان با دهه كرامت سلسله نشستهای قرآنی در ارمنستان برگزار میشود شناسهٔ خبر 2883841 - شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۵ ۱۵ دین و اندیشه > اسلام در جهان به مناسبت فرارسيدن دهه كرامت سلسله نشستهای قرآنی به همت رایزنی فرهنگی ایران در ارمنستان برگزار میشود به گزارش خبرگزاری مهر همزیارانه نقدی مردادماه فردا شب قابل برداشت است
به گزارش پایگاه خبری آذرسلام پنجاه و چهارمین مرحله یارانه نقدی مربوط به مرداد ماه سال جاری همانند ماه های گذشته به ازای هر نفر 455 000 ریال ساعت 24 00 دوشنبه مورخ 26 05 1394 به حساب سرپرستان خانوارها واریز و قابل برداشت خواهد بود پایان پیام یکشنبه ۲۵مرداد۱۳۹۴نخستین خانه قرآن در غرب پایتخت افتتاح میشود
چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴ ۱۸ با هدف ترویج فرهنگ انس با قرآن و احیای جلسات خانگی و مردمی قرآنی نخستین خانه قرآن غرب پایتخت از سوی مدیریت فرهنگی هنری منطفه 22 افتتاح میشود به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا در نشست هماهنگی ایجاد خانههای قرآن بر توسعه برچارچوب تفسیری سید رضی بررسی میشود
در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات چارچوب تفسیری سید رضی بررسی میشود شناسهٔ خبر 2881907 - چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴ ۰۰ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی نشست تأملاتی در باب متشابهات در تفسیر قرآن چارچوب تفسیری سید رضی در پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات برگزار میشود به گزتقابل دیدگاه سیاسی مصدق و آیتالله كاشانی
تقابل دیدگاه سیاسی مصدق و آیتالله كاشانی اعتماد و عدم اعتماد به آمریكا از مهمترین اختلافهای مصدق و آیتالله كاشانی بود كه در نهایت منجر به جدایی مصدق از آیتالله كاشانی و زمینهساز كودتای 28 مرداد 1332 شد واقعهای كه پای آمریكا را به ایران باز كرد نویسنده محمد جعفجلسه قرآن مشترک شیعه و سنی در رمشک کرمان
فیلم جلسه قرآن مشترک شیعه و سنی در رمشک کرمان شناسهٔ خبر 2882126 - چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶ ۲۴ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی دریافت 17 MB اهالی شیعه و سنی رمشک کرمان در کنار هم به قرائت قرآن می پردازند به گزارش خبرگزاری مهر اهالی شیعه و سنی رمشک کرمان در کناتفسیر قرآن کریم مهجور است
حجت الاسلام حجت الله رحمانی مدیرمرکز تخصصی تفسیر جامعه القرآن الکریم استان اصفهان در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان اصفهان گفت تفسیر قرآن امری بسیار مهم و ضروری است ولی متاسفانه مهجور واقع شده است وی به این آیه 81 سوره واقعه "افبهذاالحدیث انتم مدهنون"اشاره کرد و افآزمون نهایی دوره اعطای مدرک «استاد» حفظ قرآن برگزار می شود
۳۰ مردادماه آزمون نهایی دوره اعطای مدرک استاد حفظ قرآن برگزار می شود شناسهٔ خبر 2887174 - چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲ ۱۳ دین و اندیشه > قرآن و متون دینی آزمون نهایی نهمین دوره طرح ارزیابی و اعطای مدرک تخصصی به حافظان قرآن کریم در روز جمعه ۳۰ مردادماه ۹۴ با حضور ۴ نفر از راتفسیر قرآن آیتالله قرهی علت سجده ملائکه به آدم/تفاوتهای دنیا و آخرت
تفسیر قرآن آیتالله قرهیعلت سجده ملائکه به آدم تفاوتهای دنیا و آخرتملائکه الله میفهمیدند و لذا ملائکه در طهارتند و چون در طهارت کامل هستند پس به تحقیق زود سجده کردند بدون تأمّل نه از باب اینکه عقل ندارند بلکه از باب اینکه چون در طهارتند اطاعتپذیریشان هم بیشتر است به گزارش-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها