واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زندگي نامه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)(1) نويسنده: فرزين نجفي پور ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) : فاطمه بضعة منى و هى نور عينى و ثمرة فؤادى و روحى التى بين جنبى و هى الحوراء الانسية: «فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و ميوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است» پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) در آن سال كه سال پنجم بعثتش بود در سختترين شرائط و حالات به سر مىبرد. اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندك نخستين، شديداً تحت فشار. محيط مكه بر اثر شرك و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبايل عرب و حاكميت زور و بينوائى تودههاى مردم، تيره و تار بود. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به آينده مىانديشيد، آيندهاى درخشان از پشت اين ابرهاى سياه و ظلمانى، آيندهاى كه با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسيار دور دست و شايد غير ممكن بود. در همين سال حادثه بزرگى در زندگى پيامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملكوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنريه من آياتنا الكبرى» آيات عظيم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود ديد، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذيرش رسالتى سنگيتتر توأم با اميد بيشتر.در روايتى از اهل سنت و شيعه - كه هر دو بر آن تأكيد دارند - مىخوانيم: پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در شب معراج از بهشت عبور مىكرد، جبرئيل از ميوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى كه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) به زمين بازگشت نطفه فاطمه زهرا سلام اللّه عليها از آن ميوه بهشتى منعقد شد.لذا در حديث مىخوانيم كه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فاطمه سلام اللّه عليها را بسيار مىبوسيد، روزى همسرش عايشه بر اين كار خرده گرفت، كه چرا اينهمه دخترت را مىبوسى؟! پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در جواب فرمود:«من هر زمان فاطمه را مىبوسم، بوى بهشت برين را از او استشمام مىكنم». و به اين ترتيب اين مولود بزرگ از عصاره پاك ميوههاى بهشتى و از پدرى همچون پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)، و مادر ايثارگر و فداكارى همچون «خديجه» در روز بيستم جمادى الثانى گام به دنيا نهاد، و طعن و سرزنشهاى مخالفين كه پيامبر را بدون «نسل جانشين» مىپنداشتند، همگى نقش بر آب شد، و به مضمون سوره «كوثر» فاطمه زهرا چشمه جوشان براى ادامه دودمان پيامبر و ائمه هدى و خير كثير در طول قرون و اعصار، تا روز قيامت شد. اين بانوى بهشتى (صلي الله عليه و آله و سلم) نام داشت كه هر كدام از ديگرى پر معنىتر بود: 1- فاطمه، 2- صديقه، 3- طاهره، 4- مباركه، 5- زكيه، 6- راضيه، 7- مرضيه، 8- محدثه، 9- زهرا و هر يك بيانگر اوصاف و بركات وجود پربركت او است. همين بس كه در نام معروفش «فاطمه» بزرگترين بشارت براى پيروان مكتبش نهفته است، چرا كه «فاطمه» از ماده «فطم» به معنى جدا شدن، يا باز گرفتن از شير است، و طبق حديثى كه از پيامبر گرامى اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) روايت شده به امير مؤمنان على(عليه السلام) فرمود:«مى دانى چرا دخترم، فاطمه ناميده شد؟ عرض كرد:بفرمائيد.فرمود: براى آنكه او و شيعيان و پيروان مكتبش از آتش دوزخ باز گرفته شدهاند»! از ميان نامهاى او نام «زهراء» نيز درخشندگى و فروغ خاصى دارد، از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند: چرا فاطمه را «زهراء» مىنامند؟ فرمود: « زيرا زهراء به معنى درخشنده است و فاطمه چنان بود كه چون در محراب عبادت مىايستاد و نور او براى اهل آسمانها پرتو افكن مىشد، همانگونه كه نور ستارگان براى اهل زمين [پرتو افكن است]. لذا زهراء نام نهاده شد».هنگامى كه خديجه زنى با شخصيت و معروف به بزرگى بود، با پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) ازدواج كرد زنان مكه از او قطع رابطه كردند، و گفتند: او با جوان تهى دست و يتيمى ازدواج كرده و شخصيت خود را پائين آورده است!اين وضع همچنان ادامه يافت تا اينكه خديجه باردار شد و جنينش كسى جز فاطمه زهرا نبود.به هنگام وضع حمل به سراغ زنان قريش فرستاد و از آنها خواست كه در اين ساعات حساس و پردرد و رنج به يارى او بيايند و تنهايش نگذارند، اما او با اين پاسخ سرد و درد آلود روبرو شد كه:«تو سخن ما را گوش نكردى، با يتيم ابوطالب كه مالى نداشت ازدواج نمودى، ما نيز به كمك تو نخواهيم شتافت»!خديجه با ايمان، از اين پيام زشت و بى معنى سخت غمگين شد، اما در اعماق دلش نور اميدى درخشيد كه خدايش او را در اينحال تنها نخواهد گذاشت. لحظات سخت و بحرانى وضع حمل آغاز شد، او در محيط خانه تنها بود، و زنى كه او را كمك كند وجود نداشت، قلب او فشردهتر مىشد، و امواج خروشان بى مهريهاى مردم روح پاكش را آزار مىداد. ناگهان برقى در افق روحش درخشيد، چشم بگشود و چهار زن را نزد خود ديد، سخت نگران شد. يكى از آن چهار زن صدا زد:نترس و غمگين مباش. پرودرگار مهربانت ما را به يارى تو فرستاده است ما خواهران توايم. من سارهام! و اين يك آسيه همر فرعون است كه از دوستان تو در بهشت خواهد بود. آن ديگر مريم دختر عمران.و اين چهارمى را كه مىبينى دختر موسى بن عمران، كلثوم است!ما آمدهايم كه در اين ساعت يار و ياور تو باشيم. و نزد او ماندند تا فاطمه بانوى اسلام ديده به جهان گشود. آرى به مصداق«« ان الذين قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الاتخافوا و لاتحزنوا».كسانى كه بگويند پروردگار ما اللّه است، فرشتگان بر آنها نازل مىشوند و مىگويند نترسيد و اندوهى به خود راه ندهيد» در اينجا نيز علاوه بر فرشتگان، ارواح زنان با شخصيت جهان به يارى خديجه با ايمان و پر استقامت شتافتند . تولد اين مولود خجسته آنچنان پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را خشنود كرد كه زبان به مدح و ثناى پرورگار گشود، و زبان بدخواهان كه او را ابتر مىخواندند، براى هميشه كوتاه شد. خداوند مژده اين مولود پربركت را در سوره كوثر به پيامبرش داد و فرمود: انا اعطيناك الكوثر. فصل لربك وانحر ان شانئك هو الابتر»: ما سرچشمه جوشان خير كثير را به تو بخشيديم. اكنون كه چنين است، براى پرودگارت نماز بجاى آور و تكبير گو!مسلماً دشمن تو، ابتر است! پي نوشت ها : 1. رياحين الشريعه، جلد1، صفحه .21 2. اين حديث را با مختصر تفاوتى «سيوطى» در درالمنثور و «طبرى» در ذخائر العقبى و « على بن ابراهيم» در تفسير خود نقل كردهاند. گرچه معروف است كه معراج در سالهاى آخر توقف پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) در مكه بوده، ولى به طورى كه از بعضى از روايات استفاده مىشود معراج مكرر اتفاق افتاده است، بنابراين منافاتى با تولد بانوى اسلام در سال پنجم بعثت ندارد. 3. اين حديث در بسيارى از كتب اهل سنت از جمله «تاريخ بغداد» و «صواعق ابن حجر» و «كنز العمال» و كتب ديگر آمده است . 4. مضمون اين حديث را گروهى از دانشمندان اهل سنت از جمله «طبرى» در «ذخائر العقبى» نقل كرده است. 5. سوره فصلت، آيه .30 ارسال توسط کاربر محترم سایت : j133719 /ع
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 562]