واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ابراهيم (عليه السلام) و خاندانش در تورات و قرآن (3) نويسنده: محمد حسين طاهري ج. يعقوب عليه السلام و بني اسرائيل 1. در تورات از منظر تورات، اسحاق عليه السلام كه جانشين ابراهيم عليه السلام بود، صاحب دو فرزند توأم شد. اولي را عيسو (پرمو) و دومي را يعقوب (تعقيب مي كند) ناميد. تورات معتقد است ابتدا قرار بود عيسو جانشين پدر شود، ولي همسر اسحاق با حيله اي يعقوب را به جاي عيسو نزد يعقوب فرستاد و يعقوب عهد جانشيني را از پدر گرفت و پدر متوجه نشد.(1) يعقوب با رفتاري بحث انگيز در مقام وارث عهد الهي در صحنه ي رويدادهاي كتاب مقدس ظاهر مي شود. او بر اساس سنت نوزو، درباره ي تضمين حقوق وراثت براي خود، با عيسو معامله مي كند. او با يک كاسه خورشت، حق نخست زادگي را صاحب مي شود. او اين حق را به صورت شفاهي دريافت مي كند و اين عهد هم تغيير ناپذير است. رسمي كه با قوانين معاصر آن دوره نيز سازگار بود.(2) يعقوب، جانشين اسحاق شد. يعقوب ملقّب به اسرائيل بود. برخي مي گويند اسرائيل يعني كسي كه بر خدا پيروز شد، اما ترجمه ي صحيح آن به عبري عبارت است از كسي كه بر قهرمان پيروز شد يا كسي كه همراه خدا مي جنگد و علت آن، كشتي گرفتن يعقوب با الوهيم (خدا) است كه به پيروزي يعقوب انجاميد و خدا او را اسرائيل ناميد.(3) البته يهوديان معتقدند اينجا مراد از الوهيم يكي از فرشتگان خداست، نه ذات مجرّد محض حي قيوم.(4) يعقوب دوازده فرزند داشت به نام هاي لاوي، يساكار، يهودا، بنيامين، يوسف، شمعون، زبولون، جاد، اشير، دان، نفتالي رؤبين، كه بنيامين و يوسف از يک مادر بودند. به اين دوازده نفر بني اسرائيل (يعني فرزندان يعقوب) و به فرزندان آنان اسباط بني اسرائيل مي گفتند. تمام داستان هاي مربوط به بني اسرائيل به اين دوازده سبط مربوط مي شود. در تورات داستان اسرائيل و بني اسرائيل به تفصيل بيان شده است و از آنان با عنوان قوم برگزيده ومالک ارض موعود نام برده شده است.(5) يعقوب مذبحي در بت ال (بيت ايل) بنا كرد كه در مقابل بت پرستي بود. در آنجا خدا عهد خود را با او تمديد كرد. او كه قبلاً با نيرنگ عهد را ربوده بود، با بخشش برادرش، براي عهد الهي صلاحيت يافت.(6) داستان خواب يوسف و حسادت برادرانش نسبت به او، طرح قتل يوسف، انداختن يوسف به چاه، نجات يوسف و عزيمتش به مصر، زندان و تعبير خواب او، رسيدن او به مقام صدارت اعظم مصر، قحطي در كنعان، عزيمت برادران يوسف به مصر براي آذوقه، دعوت يوسف از برادران براي مسافرت به مصر و ورود بني اسرائيل به مصر داستان هايي است كه در سفر پيدايش تورات مطرح شده است. سفر پيدايش، با مرگ يوسف خاتمه مي يابد. سفر خروج با داستان اسباط بني اسرائيل و پيشرفت آنان از نظر علوم و فنون آغاز مي شود و تا آنجا ادامه دارد كه فرعون مصر به آزار بني اسرائيل پرداخت و بني اسرائيل براي رهايي و ظلم او، از خداوند تقاضاي رهبر كردند تا آنها را از اين وضعيت برهاند و خداوند حضرت موسي را فرستاد و آنان نيز از او تبعيت كردند. 2. در قرآن قرآن بحث حيله را در قبول جانشيني امر رسالت در مورد حضرت يعقوب عليه السلام و يا داستان كشتي گرفتن يعقوب با خدا را نمي پذيرد، اما بسياري از اقوال تورات در مورد يعقوب، يوسف و بني اسرائيل را مي پذيرد. سوره ي يوسف مشتركات زيادي با اواخر سفر پيدايش تورات دارد؛ اما نكته قابل ذكر اين است كه قرآن همواره با نگاه همراه با احترام و عصمت به يعقوب، يوسف و انبياي بني اسرائيل مي نگرد و از نسبت دادن گناه و پليدي به آنان پرهيز مي كند و آنان را بندگاني صالح، عابد و مطيع در برابر خداوند مي داند. 2. حضرت موسي عليه السلام(7) موسي بن عمرام (عمران) شخصيت محوري تورات است. از منظر تورات، پس از ظلم فراوانِ فرعون به بني اسرائيل و به بردگي گرفته شدن آنان توسط فراعنه، آنان از خداوند تقاضاي رهبري براي نجات از دست فرعون كردند و خداوند نيز دعاي آنان را اجابت كرد و حضرت موسي را براي آنان برانگيخت. براساس گزارش كتاب مقدس، در ابتدا شخصيتِ محوري تمام وقايع قوم عبراني حضرت موسي بود و هيچ شكي وجود ندارد كه موسي شخصيتي تاريخي بود.(8) افزون بر اين، او منجي بني اسرائيل نيز بود. بسياري او را مؤسس دين يهود مي دانند و او را با شخصيت هاي مهم تاريخي مانند عيسي و محمد كه بنيان گذار دين هاي خاصي بودند، مقايسه مي كنند.(9) أ. تولّد و رشد موسي عليه السلام 1. در تورات سفر خروج و سفر اعداد در تورات، به سرگذشت حضرت موسي و بني اسرائيل مي پردازد. در سفر خروج بيان شده است كه شخصي از قبيله لاوي (10) با يكي از دختران قبيله خود ازدواج كرد و داراي پسري زيبا شد و چون به دستور فرعون پسران بني اسرائيل را مي كشتند (11)، مادر نوزاد، او را به مدت سه ماه مخفي نگاه داشت و چون مخفي نگه داشتن او بيش از اين ممكن نبود، صندوقي تهيه، و منافذ آن را قيراندود كرد و كودک را در آن نهاد و در نيل رها كرد و خواهر موسي همراه صندوق رفت. اندكي بعد، دختر فرعون صندوق را ديد و به كنيز خود دستور داد صندوق را بياورد. وقتي كودک را در آن مشاهده كرد، گفت او از عبرانيان است. خواهر موسي جلو رفت و گفت آيا بروم زني شيرده از عبرانيان بياورم تا به كودک شير دهد. دختر فرعون پذيرفت و خواهر موسي نيز مادر طفل را آورد و او دايه موسي شد و موسي نزد مادرش رشد يافت و دختر فرعون او را موسي (درعبري، موشه يعني از آب كشيده شده) ناميد.(12) اين داستان بيانگر توجه خداي موسي ـ كه در آينده يهوه ناميده مي شود به موسي مي باشد كه قرار است رسالتي بزرگ بر عهده ي او قرار دهد. اين داستان در حدود 1250-1300ق.م بوده است و موسي در دامان مادر و تحت حمايت دختر فرعون بزرگ شد و اين امر، امكان تحصيل و رشد در بزرگ ترين مركز تمدن آن روزگار را براي او فراهم ساخت تا موسي به سلاح دانش و حكمت نيز مسلح شود. (13) تا اينكه روزي موسي براي ديدن قوم خود (عبرانيان) از قصر خارج شد و ظلم يک مصري (قبطي) بر يک بني اسرائيلي را ديد كه مداخله ي موسي، منجر به قتل آن مصري شد. وقتي جريان مرگ مصري توسط موسي برملا شد، فرعون دستور قتل موسي را صادر كرد و موسي به سرزمين مديان كه تحت تسلّط فرعون نبود، فرار كرد و در آنجا با راهبي به نام يترون (شعيب) آشنا شد و با صفوره دختر او ازدواج كرد و از او صاحب فرزندي شد به نام جرشون (يعني غريب). موسي تا سال ها به شباني گوسفندان يترون پرداخت تا اينكه مهم ترين حادثه ي زندگي اش كه منجر به رسالت و اعزام به مصر براي نجات بني اسرائيل شد، به وقوع پيوست.(14) رشد در دربار، مانع از اين نشد كه موسي با مصائب بني اسرائيل آشنا نشود و به همدردي نپردازد. همين امر او را در آينده در امر رسالت موفق تر كرد.(15) 2. در قرآن آنچه در باب دوم سفر خروج آمده، با آنچه در سوره ي قصص در قرآن آمده است، شباهت هاي بسياري دارد و تفاوت ها بسيار ناچيز است. تفاوت اصلي آن است كه بر اساس قرآن، همسر فرعون كودک را سرپرستي كرد، اما تورات مي گويد دختر فرعون سرپرستي موسي را بر عهده داشته است. زندگي در قصر فرعون، سبب آشنايي موسي با حكمت و دانش شد و چوپاني گوسفندان شعيب او را صبور و بردبار ساخت و او را براي رهبري قوم در بيابان سينا آماده كرد؛ آموختن اين ويژگي ها، لازمه ي امر رسالت بود. اين امر مهم هم در قرآن و هم در تورات بيان شده است و آن را از نقاط قوت زندگي موسي برشمرده اند. پي نوشت ها : 1.پيدايش 27 :1 به بعد. 2.ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن مي گويد، ص29. 3.پيدايش 32 : 24-32 ؛ و 35 :10/ايزيدور اپستاين، يهوديت : بررسي تاريخي، ص 8. 4.ر.ک: هوشع 12: 3-4. 5.ر.ک: عبدالوهاب المسيري، دايرة المعارف يهود، يهوديت و صهيونيزم، ج4 ، ص142-144. 6.ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن مي گويد، ص30-31. 7.ر.ک: كتاب مقدس (خروج، اعداد و تثنيه)؛ ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ص 9-32/ ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن مي گويد، ص35-78/ ابا ابان، قوم من، تاريخ بني اسرائيل، ترجمه ي نعمت الله شكيب اصفهاني، ص 13-25/ـ جان ناس باير، تاريخ جامع اديان، ترجمه ي علي اصغر حكمت، ص 491-505/ محمد خليفه حسن احمد، تاريخ الديانه اليهوديه، ص 195-202/ كايل ييتس، «يهوديت»، در جهان مذهبي: اديان در جوامع امروز، ج2، ترجمه ي عبدالرحيم گواهي، 573-583. -Haim Hillel Ben Sasson,pp.574-578. -Abraham Malamat,pp40-46;-Josef Kastein ,p.9-12. 8.Josef Kastein ,p.9. 9.Hans Kung, Judaism: Between Yesterday and Tomorrow, P.48. 10.نام اين شخص در تورات عَمرام بن قهات بن لاوي بن يعقوب است خروج 6 : 14-20. در منابع اسلامي به عِمران معروف است. 11.چون منجّمان به فرعون خبر دادند كه شخصي از بني اسرائيل تاج و تخت تو را نابود خواهد كرد و او در حال متولّد شدن است. 12.خروج2 :1-11. 13.ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن مي گويد، ص42. 14.خروج2 : 11-22. 15.ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ص 9. منبع:فصلنامه علمي- تخصصي معرفت اديان شماره 1 ادامه دارد... /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 522]