تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805564177




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تفسیر آیات مرتبط با یهودیت در المیزان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی تفسیر آیات مرتبط با یهودیت در المیزان
«روش تفسیری» اصطلاحی پرکاربرد در مباحث علوم قرآن است و آن‌گونه که محققان گفته‌اند مراد از این اصطلاح، نحوه و میزان به کارگیری منابع، مستندات و ابزار خاصی است که مفسر از آنها برای بیان معنا و مقصود آیه یا آیات بهره می‌برد.

خبرگزاری فارس: بررسی تفسیر آیات مرتبط با یهودیت در المیزان



بخش اول چکیده علامه طباطبایی یکی از سرشناس‌ترین مفسران شیعه در عصر حاضر است. ویژگی‌های ممتاز روش تفسیری او المیزان را به یکی از پر مراجعه‌ترین تفاسیر تبدیل کرده است. روش او، در تفسیر همة آیات یکسان نیست. آیات بسیاری به بحث از جنبه‌های مختلف دین یهود اختصاص دارد که تفسیر این آیات نیازمند به روش‌ها، ابزارها و دانش‌های خاصی است تا بتواند مفاهیم نهفته در آنها را آشکار سازد؛ روش صاحب المیزان در تفسیر این آیات، متمایز از روش کلی او در تفسیر نیست؛ جز اینکه در مقایسه مباحث قرآنی و توراتی، روش تفسیر تطبیقی نیز مشاهده می‌شود. علامه در این مباحث به برخی از منابع ادیانی نیز مراجعه نموده است. این مقاله به تحلیل کمّ و کیف استفاده علامه از روش‌های تفسیری و منابع مورد استفاده او در تفسیر این دسته از آیات است. واژگان کلیدی آیات بنی اسرائیل، یهودیت، تفسیر المیزان، روش‌شناسی تفسیر. طرح مسئله «روش تفسیری» اصطلاحی پرکاربرد در مباحث علوم قرآن است و آن‌گونه که محققان گفته‌اند مراد از این اصطلاح، نحوه و میزان به کارگیری منابع، مستندات و ابزار خاصی است که مفسر از آنها برای بیان معنا و مقصود آیه یا آیات بهره می‌برد. (1) این تعریف عام است و شامل علوم مورد نیاز مفسر، قواعد و ضوابط تفسیر و نیز روش تفسیر قرآن به قرآن و یا قرآن به روایت و ... می‌شود. بخش قابل توجهی از آیات قرآن کریم به موضوع حضرت موسی(علیه السلام) و قوم بنی‌اسرائیل اختصاص یافته است در اینجا این پرسش مطرح است که علامه در تفسیر آیات مرتبط با یهودیت، از چه شیوه‌های تفسیری و به چه میزان بهره برده است؟ و نیز ایشان در تفسیر این دسته از آیات از چه منابع درون دینی یهودیت بهره جسته و تا چه میزان به آنها استناد و ارجاع نموده است؟ الف) شیوه‌های تفسیری
یک. تفسیر قرآن به قرآن تفسیر المیزان با شیوه تفسیری قرآن به قرآن شناخته می‌شود. علامه در مقدمه این تفسیر تصریح می‌کند که چون قرآن «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» (نحل / 89) است، برای تفسیر آن نیاز به هیچ منبع دیگری نیست. (طباطبایی، 1417: 1 / 12) از مجموع بیانات علامه درباره این شیوه تفسیری می‌توان آن را چنین تعریف کرد: احتراز از به کارگیری پیش‌فرض‌های نظری یا دستاوردهای بشری در فهم قرآن، و مراجعه به خود قرآن برای ایضاح معانی آیات با تدبر در مجموع آیات تا رسیدن به مصادیق و شناخت ویژگی‌های آنها از خلال آنچه در قرآن آمده است. (ر.ک: همان) با توجه به عنایت خاصی که علامه به این شیوه تفسیری دارد، درباره او گفته‌اند: طباطبایی از جمله مفسرانی است که به معنای واقعی کلمه، قرآن را مفسر قرآن قرار داده است و می‌توان او را مروج این شیوه دانست؛ زیرا آگاهانه به آن پرداخته، از آن دفاع کرده، شیوه‌های دیگر را در مقایسه با آن نارسا دانسته، آن را شیوه مفسران راستین قرآن به شمار آورده و در عمل، بیش از مفسران قبل از خود، با مهارت و موفقیت شایان توجه، آن را به کار گرفته است. (بابایی و دیگران، 1379: 266) شاید بتوان گفت ویژگی بارز علامه در استفاده از این روش تفسیری، حساسیت او در گرایش به پیش‌فرض‌هاست و ازاین روست که او مقدمه المیزان را به انتقاد از مفسرانی اختصاص داده که در وادی تفسیر، به تأویل‌های ناروا گراییده‌اند. از نگاه او حتی در تفسیر قرآن به قرآن نیز باید مراقب این لغزشگاه بود. با این اوصاف طبیعی است که علامه در تفسیر آیات مرتبط با یهودیت نیز، بسیاری از آیات را به شیوه قرآن به قرآن تفسیر کرده باشد. در این میان تقریباً همه آیات مرتبط با داستان‌های انبیای بنی‌اسرائیل، به‌ویژه موسی که بیش از هر پیامبر دیگری نامش در قرآن تکرار شده است، بدون استناد به هیچ منبع دیگری تفسیر شده‌اند. برای مثال حدود هفتاد آیه متوالی در سوره اعراف که همگی درباره بنی‌اسرائیل و یهود است، و حدود 90 آیه در سوره طه (از 9 تا 99) و حدود 60 آیه در سوره شعراء (از 10 تا 68) که درباره داستان موسی و فرعون و بنی‌اسرائیل است، تنها و تنها با شیوه قرآن به قرآن و بیشتر از راه شرح و بسط معنای واژگان و ارجاع آیات به آیات دیگر تفسیر شده است؛ بدون اینکه هیچ اشاره یا استنادی به منبع دیگری، حتی تورات برای مقایسه یا تطبیق یا حتی نقد تورات، شده باشد. ناگفته نماند که علامه، چنان‌که در کل تفسیر عمل کرده، ذیل این آیات هم بخشی را به بحث روایی اختصاص داده و بخشی از روایات مرتبط با این آیات را گرد آورده و گاهی به نقد و رد آنها نیز پرداخته است. در ضمن گاهی هم در شرح واژگان به منابع لغوی استناد کرده است. اما از روش علامه در تفسیر قرآن به قرآن، مثال‌های بسیاری از المیزان می‌توان فراهم آورد. مثلاً علامه در توضیح «کَتَبَ اللَّهُ لَکُم» در آیه 21 سوره مائده و منافات ظاهری آن با آیه «فَإ‌ِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهمْ أ‌َرْبَعِینَ سَنَةً»، به آیات پنجم و ششم سوره قصص و نیز آیات 129 ـ 128 و 137 سوره اعراف و همچنین آیاتی از سوره‌های اسراء و ابراهیم استناد می‌کند تا نشان دهد وعده اعطای سرزمین مقدس به یهودیان، وعده‌ای مشروط از جانب خدا بوده است، نه قولی مطلق و بدون قید و شرط. (طباطبایی، 1417: 5 / 290 ـ 289) همچنین علامه در تفسیر آیه «وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإ‌ِذا هیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِر‌ِین» (اعراف / 108) به آیات «وَ اضْمُمْ یَدَکَ إ‌ِلى جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْر‌ِ سُوء» (طه / 22؛ قصص / 32) استناد می‌کند و می‌گوید: گرچه از اخبار وارده در این باب استفاده می‌شود که وقتی موسی به منظور اعجاز دست خود را بیرون می‌کرد، نوری چون نور آفتاب میان انگشتانش می‌درخشید، از آیات قرآن بیش از این برنمی‌آید که وقتی موسی دست در گریبان خود می‌کرد و بیرون می‌آورد، سفید و درخشنده به نظر می‌رسید؛ البته این درخشندگی و سفیدی به حدی بوده که برای بینندگان خارق عادت به شمار می‌رفته است. (طباطبایی، 1417: 8 / 213) در این میان جالب است که علامه حتی برای ترجمه برخی کلمات عبری نیز، فقط و فقط به قرآن استناد می‌کند. مانند کلمه «راعنا» که قرآن مسلمانان را از کاربرد آن منع می‌کند و علامه می‌کوشد با استناد به آیات دیگر، آن را ترجمه و تفسیر کند. (طباطبایی، 1417: 1 / 248) در شیوه قرآن به قرآن، به جز استناد به محتوای آیات دیگر، روش‌های دیگری نیز وجود دارد. علامه در المیزان بیش از هر چیز به سیاق آیات، و گاهی هم به روش قرآن استناد می‌کند. 1. استناد به سیاق آیات توجه به سیاق آیات، یکی از مهم‌ترین روش‌های علامه در تفسیر قرآن است. بدین معنا که او می‌کوشد تفسیری متناسب با حال و هوای آیات و سبک و سیاق بیانشان ارائه دهد. در اینجا برای روشن شدن مطلب به سه نمونه از استنادهای علامه به سیاق آیات برای ارائه تفسیری صحیح‌تر از آیات مرتبط با یهودیت اشاره می‌شود. علامه در تفسیر آیه «قَالَ رَبّ إ‌ِنِی لا أ‌َمْلِکُ إ‌ِلاَّ نَفْسِی وَ أ‌َخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ الْقَوْم‌ِ الْفَاسِقِین‌َ» (مائده / 25) می‌گوید: سیاق آیه حاکی از آن است که جمله «إنی لا املک إلا نفسی و أخی» کنایه از ناتوانی موسی از وادار کردن مردم به پذیرش دعوتش است ... و مرادش نفی مطلق قدرت نیست تا با سیاق آیه در تضاد باشد؛ زیرا از آیات پیشین دریافتیم که آن دو مرد و برخی دیگر از مؤمنان بودند که دعوت موسی را پذیرفته بودند ... . (طباطبایی، 1417: 5 / 293) همچنین علامه برای پاسخ به این شبهه که کندن کوه طور و قرار دادن آن بر فراز سر بنی‌اسرائیل برای اینکه تورات را بپذیرند، نوعی اکراه در قبول آن است، به سیاق آیات تمسک می‌کند و می‌گوید: از سیاق آیه، که اول پیمان گرفتن، و در آخر امر به دینداری یادآوری آنچه در کتاب است ذکر کرده، و بلند کردن کوه طور را بر فراز سر بنی‌اسرائیل در وسط این دو مسئله جای داده، بدون اینکه علت این کار را بیان کند، برمی‌آید که کندن کوه، برای ترساندن مردم از عظمت قدرت خدا بوده است، نه برای اکراه و اجبار ایشان به قبول تورات و عمل بدان؛ وگرنه دیگر وجهی برای میثاق گرفتن نبود. (طباطبایی، 1417: 1 / 198) نمونه دیگری از استنادهای علامه را به سیاق آیات می‌توان در تفسیر آیه «وَ قَالَت‌ِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّه مَغْلُولَةٌ» (مائده / 64) مشاهده کرد. (طباطبایی، 1417: 6 / 32) 2. استناد به روش قرآن علامه در تفسیر آیات و نقد آراء تفسیری دیگر مفسران، گاهی به روش قرآن استناد می‌کند. بدین معنا که برای اثبات درستی برداشت خود یا برای رد نظر یک مفسر ذیل آیه‌ای خاص، نمونه‌هایی از آیات می‌یابد و با استناد به آنها نشان می‌دهد که چنان سبک بیانی در قرآن سابقه‌دار است؛ به طوری که می‌توان روش قرآن را چنان دانست. برای روشن شدن مطلب به دو نمونه از استنادهای علامه به روش قرآن اشاره می‌شود: علامه در رد نظر صاحب المنار مبنی بر اینکه «وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا ...» (اعراف / 143) داستان میقاتی غیر از میقات اصلی موسی است، و اینکه آوردن داستانی در دل داستان دیگر، خلاف فصاحت و بلاغت است، به روش خاص قرآن در بیان داستان‌های تاریخی اشاره می‌کند و می‌گوید: تقطیع یک داستان به چند داستان متعدد، و انتقال از سخنی به سخن دیگر به‌دلیل عنایت به نکته‌ای خاص، در قرآن نادر نیست. قرآن کتاب قصه نیست که بابت انتقال از قصه‌ای به قصه دیگر پیش از اتمام قصه اول، بدان خرده بگیریم؛ بلکه کتاب هدایت و دلالت و حکمت است که از هر قصه‌ای نکاتی را که در نظر دارد برمی‌گیرد. (طباطبایی، 1417: 8 / 271) مورد دیگر، تفسیر آیات 156 و 157 سوره اعراف است. آیه 156 با عبارت «وَ الَّذِینَ هُمْ بآیاتِنا یُؤْمِنُون» خاتمه می‌یابد که طبیعتاً همه یهودیانی را که به تورات ایمان آورده‌اند دربرمی‌گیرد. اما آیه بعد بلافاصله با عبارت «الَّذِینَ یَتَّبعُونَ الرَّسُولَ النَّبیَّ الْأ‌ُمِّیَّ الَّذِی یَجدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِى التَّوْرَاة‌ِ وَ الْإ‌ِنْجیل‌ِ» آغاز می‌شود که می‌تواند نشان از آن داشته باشد که قرآن تنها یهودیانی را رستگار می‌داند که به پیامبر اسلام نیز ایمان آورده باشند. اما علامه این تفسیر را نمی‌پسندد و عبارت دوم را هم بیانگر یک گروه خاص از آن گروه عام می‌داند که غرض از طرح آن، اشاره به وجوب تبعیت یهودیان معاصر رسول خدا از آن حضرت است. آنگاه برای آنکه نشان دهد چنین تخصیص‌هایی در قرآن بی‌سابقه نیست، به روش قرآن استناد می‌کند. (طباطبایی، 1417: 8 / 279 ـ 278) بدین ترتیب روشن شد که علامه برای تفسیر آیات، نه تنها از ظاهر و محتوای آیات دیگر، بلکه از سیاق آیات و نیز شیوه قرآن برای اثبات برداشت‌های تفسیری خود بهره می‌گیرد. دو. تفسیر لغوی یکی از مرسوم‌ترین شیوه‌های تفسیری، که کم و بیش در هر تفسیری به چشم می‌خورد، روش لغوی یا شرح و بسط واژگان است. در این شیوه بر شناخت لغات مشکل و غریب و ریشه‌یابی و اشتقاق و شکل و تغییرات و سیر تطور لغات تأکید می‌شود. (رضایی اصفهانی، 1382: 452) سیوطی با استناد به حدیث نبوی «أعربوا القرآن و التمسوا غرائبه» این شیوه را اصیل‌ترین شیوه تفسیر می‌داند. (سیوطی، 1404: 2 / 3) درواقع نیز نخستین شیوه تفسیری استفاده شده توسط صحابه و تابعان، همین شیوه است. در میان صحابه، ابن‌عباس به طور خاص، با این شیوه تفسیری شناخته می‌شود و از مجموعه اظهارات تفسیری او کتابی به نام غریب القرآن فی شعر العرب گردآمده است. بسیاری از نخستین کتاب‌های تفسیر، که عمدتاً نام‌هایی چون معانی القرآن، غریب القرآن و مجاز القرآن بر خود داشته‌اند، صرفاً بر این شیوه تفسیری بنا نهاده شده‌اند؛ مانند مجاز القرآن قطرب (206 ق)، معانی القرآن فراء (207 ق)، معانی القرآن و مجاز القرآن هر دو از ابو‌عبیده. (210 ق) با نگاهی به تفسیر المیزان، وفور استفاده از این شیوه در تفسیر آیات ملاحظه می‌شود؛ به‌ویژه ذیل آیات مرتبط با داستان‌های انبیای بنی‌اسرائیل، دانسته می‌شود که معمول‌ترین شیوه علامه در تفسیر آیات، شرح و بسط واژگان با نگاهی به منابع لغوی و برداشت‌های شخصی از ظاهر آیات قرآن است. در این میان، علامه برای معانی بیان شده نیازی به ارجاع به منابع لغوی نمی‌بیند و ظاهراً آنچه را خود صحیح می‌داند ذکر می‌کند. تنها گاهی مطالب خود را به برخی منابع تفسیری یا لغوی مستند می‌کند. جالب است که محققان نتوانسته‌اند بیش از پنج منبع لغوی در کل المیزان شناسایی کنند. (الاوسی، 1370: 104) مثال‌های فراوانی از تفسیر المیزان دراین‌باره می‌توان فراهم آورد. به طورکلی در تفسیر هر دسته از آیات، می‌توان نمونه‌هایی از این شیوه تفسیری علامه را یافت. در این میان بهترین مثال، تفسیر علامه از آیات 49 تا 61 سوره بقره است؛ یعنی نخستین جایی که علامه به تفسیر آیاتی در ارتباط با یهودیت می‌پردازد و طبعاً پیش از آن، تفسیری در این زمینه ارائه نداده تا در اینجا بخواهد به اجمال بدان بپردازد. جالب است که اگرچه این آیات، دو صفحه از حجم قرآن را دربرگرفته است، تفسیر علامه نیز به بیش از این مقدار نمی‌رسد و در آن مطلبی جز بیان معنای واژگان آیات به چشم نمی‌خورد. (طباطبایی، 1417: 1 / 190 ـ 188) نمونه دیگر از این دست، تفسیر علامه از آیات 80 و 81 سوره طه است. (طباطبایی، 1417: 14 / 187) آیه چهلم سوره بقره «یا بنی‌إ‌ِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أ‌َنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أ‌َوْفُوا بعَهْدِی أ‌ُوفِ بعَهْدِکُمْ وَ إ‌ِیَّایَ فَارْهَبُون» که نخستین آیه مرتبط با یهودیت در قرآن است و به لحاظ دربرداشتن مفهوم کلیدی «عهد» آیه‌ای مهم از نظر تفسیری است، این‌گونه تفسیر شده است: «وَ أ‌َوْفُوا بعَهْدِی: کلمه عهد در اصل به معنای حفاظ است، و همه معانی آن از این یک معنا مشتق شده است؛ مانند میثاق، سوگند، وصیت، دیدار، نزول، و... فَارْهَبونَ: کلمه رهبت به معنای خوف، و مقابل کلمه رغبت است». (طباطبایی، 1417: 1 / 151) علامه این شیوه تفسیری را، که البته در آثار اکثر قریب به اتفاق مفسران دیده می‌شود، در تفسیر بیشتر آیات مرتبط با یهودیت به کار گرفته است. به هرحال ویژگی بارز این نوع تفسیر در المیزان، چنان‌که در نمونه‌های فوق دیده شد، این است که در اکثر موارد، چندان اطلاعات تازه‌ای، به‌خصوص به خواننده عرب زبان، عرضه نمی‌کند؛ به‌ویژه اینکه علامه از پرداختن به بحث‌های ادبی پرهیز دارد. سه. تفسیر عقلی و اجتهادی منظور از تفسیر عقلی و اجتهادی روشی است که در آن مفسر برای تبیین مفاهیم و مقاصد قرآن، از برهان و قراین عقلی بهره می‌برد. (ر.ک: رضایی اصفهانی، 1382: 191) یکی از ویژگی‌های تفسیر المیزان این است که مؤلف آن می‌کوشد تا جایی که امکان دارد تنها به شرح و تفسیر آیات اکتفا نکند و به هر مناسبت، تحلیلی عقلی و اجتهادی متناسب با حال و هوای آیات ارائه کند. گستره این تحلیل‌ها از مباحث جامعه‌شناختی و روان‌شناختی آغاز می‌شود و به مسائل فلسفی و انتزاعی می‌رسد. البته معمولاً این مسائل را در بررسی «گرایش‌های تفسیری» مطرح می‌کنند. اشاره به آنها در اینجا تنها از این باب است که در همه این «گرایش‌ها» از «روش تفسیر عقلی و اجتهادی» بهره می‌برند. 1. تحلیل و نقد آراء تفسیری دیگر مفسران شایع‌ترین تحلیل‌هایی که در جای جای المیزان بدان برخورد می‌شود، تحلیل‌های علامه درباره آراء تفسیری دیگران، به‌خصوص آراء تفسیری محمد عبده و رشیدرضا در المنار است. برخی بر این عقیده‌اند که اصلا وجه تسمیه تفسیر المیزان این است که در این کتاب، آراء و گفته‌های مفسران و سایر دانشمندان ذکر شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. (الاوسی، 1370: 162) در اینجا به چند نمونه از این تحلیل‌ها که معمولا با نقد و رد همراه است، اشاره می‌شود. علامه در تفسیر آیه «وَ إ‌ِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِه یَا قَوْم‌ِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّه عَلَیْکُمْ إ‌ِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أ‌َنْبیَاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکًا وَ آتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤْتِ أ‌َحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ» (مائده / 20) پس از آنکه تفسیر خود را ارائه می‌کند، نظر المنار را درباره «وَجَعَلَکُمْ مُلُوکًا» این‌چنین بیان و نقد می‌کند: برخی از مفسران گفته‌اند: مراد از اینکه فرمود «شما را ملوک قرار داد»، همان صاحب حکومت و دولت شدن است که بعدها به دست طالوت و پس از وی داود و پس از آن جناب سلیمان و سایر پادشاهان واقع شد. پس این بخش از آیه، پیشگویی موسی از حوادث آینده است؛ چون بنی‌اسرائیل مدت‌ها پس از موسی به سلطنت و حکومت دست یافتند. این تفسیر اشکالی ندارد، جز اینکه با جمله «وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً» سازگار نیست؛ زیرا در این صورت باید می‌فرمود: «وَ جَعَلَ مِنکُم مُلوکاً»؛ چنان‌که پیشتر فرمود: «إ‌ِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أ‌َنْبیاءَ». (طباطبایی، 1417: 5 / 287) وی همچنین در تفسیر جمله آخر آیه نیز باز تعریضی به المنار دارد: بنابراین دیگر وجهی برای گفتار بعضی نمی‌ماند که گفته‌اند: مراد از «عالمین» فقط جمعیت‌های معاصر بنی‌اسرائیل است؛ چراکه این آیه به طور مطلق داشتن چنان معجزات و چنان نعمت‌هایی را از کل طوائف بشر نفی کرده، صریحاً می‌فرماید: هیچ جمعیتی آن معجزات و نعمت‌هایی که خدا به بنی‌اسرائیل داده بود، نداشتند و همین طور هم هست. (طباطبایی، 1417: 5 / 288) همچنین علامه در تفسیر آیه «هَا أ‌َنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِیمَا لَکُمْ به عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُمْ به عِلْمٌ» به نقد و تحلیل اقوال مفسران می‌پردازد. (طباطبایی، 1417: 3 / 252) درباره سرنوشت فرعون در لحظات پایانی مرگ، برخی مفسران گفته‌اند: خداوند توبه فرعون را در هنگام غرق شدن پذیرفته است؛ چراکه در قرآن هیچ آیه‌ای که بر هلاکت ابدی وی دلالت کند، نیست و از رحمت واسعه الهی نیز بعید است که توبه کسی را که با ناامیدی به درگاهش پناهنده شده است، نپذیرد. علامه پس از نقل این قول به تحلیل آن می‌پردازد و آن را در تنافی با آیات قرآن می‌داند. (طباطبایی، 1417: 4 / 248) آنگاه وارد یک بحث روان‌شناختی و جامعه‌شناختی درباره توبه و آثار آن می‌شود. از این قبیل تحلیل‌ها و نقدها بر آراء تفسیری دیگران در المیزان فراوان دیده می‌شود. اما همین چند نمونه گویای شیوه وی در این تحلیل‌هاست. چنان‌که در مثال‌های فوق دیده می‌شود، او ابتدا دیدگاه تفسیری یک مفسر را، معمولاً بدون اشاره به نام مفسر یا کتاب، به طور خلاصه بیان می‌کند و سپس با استناد به ظاهر آیات، سیاق آیات یا مضمون آیات دیگر، آن را نقد و رد می‌کند. در این میان علامه از تحلیل‌های منطقی نیز برای اثبات دیدگاه خود بهره می‌برد. آنگاه بار دیگر بر دیدگاه تفسیری خویش تأکید می‌ورزد. 2. تحلیل‌های تاریخی علامه گاهی برای نقد آراء تفسیری دیگران یا ارائه تفسیر خود، به سراغ تاریخ می‌رود و حتی دست به تحلیل‌های تاریخی می‌زند. از این تحلیل‌ها برمی‌آید که علامه در عمل به تاریخ بی‌اعتنا نبوده و همواره بدان به مثابه ابزاری مناسب برای نقد و تحلیل می‌نگریسته است. دقت در نمونه‌های زیر این ادعا را تأیید می‌کند. یکی از قابل توجه‌ترین موارد استناد علامه به تاریخ، نقل ماجرای تورات از قاموس کتاب مقدس است. علامه برای اثبات اینکه تورات کنونی محرّف و غیرقابل استناد است، تاریخ کتاب مقدس را از منابعی غیراسلامی نقل می‌کند و سرانجام تحلیل خود را درباره محرّف بودن تورات این‌چنین بیان می‌کند: با تدبر در این قصه می‌توان دریافت که توراتی که امروز رایج است، دارای سندی مقطوع است و جز از طریق عزرا، با سندی متصل به موسی نمی‌رسد. درحالی که ما این عزرا را نه می‌شناسیم و نه از کیفیت اطلاع و تعمش و نیز میزان امانت‌داری‌اش آگاهی داریم. همچنین معلوم نیست آنچه را به نام تورات جمع کرد، از کجا گردآورد و با استناد به چه مرجعی، اغلاط آن را تصحیح کرده است. (طباطبایی، 1417: 3 / 310 ـ 309) یکی از تحلیل‌های زیبای علامه در تطبیق تاریخی آیات ابتدایی سوره اسراء با تاریخ بنی‌اسرائیل است. علامه در تفسیر این آیات ابتدا با نقل تاریخ بنی‌اسرائیل نشان می‌دهد که به احتمال قوی، منظور از دو بار فساد بنی‌اسرائیل و در نتیجه دو بار آوارگی و بدبختی ایشان، ویرانی اول و دوم معبد است. آنگاه با نگاهی دقیق‌تر به متن آیات و تطبیق دوباره با تاریخ، به این نتیجه می‌رسد که این دو مطلب کاملاً با هم منطبق نیستند. نکته‌سنجی و ریزبینی علامه در کشف این ناهماهنگی واقعاً درخور توجه است: بعید نیست که منظور آیات، همین دو حادثه باشد؛ زیرا بقیه حوادثی که در تاریخ بنی‌اسرائیل رخ داده است، طوری نبوده که به کلی آنان را نابود کرده، استقلال و مملکتشان را بر باد داده باشد؛ به خلاف داستان بخت نصر که همه آنان را به همراه سروری و استقلالشان، تا زمان کورش به کلی از بین برد. آنگاه کورش بعد از مدتی همه آنان را جمع کرد و سروصورتی به زندگی‌شان داد. بار دیگر رومیان بر آنان دست یافتند و قوت و شوکتشان را گرفتند و یهودیان دیگر تا زمان اسلام نتوانستند قد علم کنند. اما صحت این برداشت‌ها با عنایت به برخی ملاحظات در تفسیر آیات، بعید است. یکی اینکه از ظاهر آیات برمی‌آید که در هر دو حادثه، یک قوم بوده که بر ضد بنی‌اسرائیل برانگیخته شده است و آیه «ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهمْ» حاکی از آن است که خود بنی‌اسرائیل بر قومی مسلط شدند که نخست برای نابودیشان برانگیخته شده بود. همچنین آیه «فَإ‌ِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ» حاکی از رجوع ضمیر جمع به «عِباداً لَنا» است که کمی پیشتر (درباره همان قوم) ذکر شده بود. (طباطبایی، 1417: 13 / 45 ـ 44) این نکته‌سنجی و دقت ظریف، سرانجام از سوی خود علامه نیز پاسخی درخور دریافت نمی‌کند: اما اینها همه برداشت‌هایی است که آیات دلالت روشنی بر آن ندارد؛ زیرا ممکن است منظور تسلط کسانی از غیر بنی‌اسرائیل باشد که البته بنی‌اسرائیل هم از آن سود برده‌اند. همچنین ضمیر جمع به مرجعی بازگردد که سیاق کلام بر آن دلالت می‌کند؛ بدون اینکه این سیاق ایجاب کند که این قوم دوم، همان قوم اولی باشند که بر ضد بنی‌اسرائیل برانگیخته شده بود. (طباطبایی، 1417: 13 / 45) اطلاعات تاریخی، گاهی در تحلیل و نقد روایات نیز به کمک علامه آمده است: در کافی از امام صادق(علیه السلام) روایت آورده که فرمود: بین یهودیانی که گفتند خدا فقیر است با یهودیانی که انبیا را کشتند، پانصد سال فاصله بود؛ اما خداوند به‌دلیل رضایت اینان به عمل آنان، قتل را به اینان نیز نسبت داد. با توجه به بحث‌های تاریخی که پیشتر داشتیم روشن می‌شود فاصله‌ای که در این روایت ذکر شده، با تاریخ میلادی موجود سازگار نیست. (طباطبایی، 1417: 4 / 85) پی نوشت: [1]. برای اطلاع بیشتر ر.ک: سبحانی، 1422: 73؛ رضایی اصفهانی، 1382: 22؛ مؤدب، 1380: 165. منابع و مآخذ
الف) کتاب‌ها قرآن کریم.
الأوسی، علی، 1370، روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ترجمه سیدحسین میرجلیلی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
بابایی، علی‌اکبر و دیگران، 1379، روش‌شناسی تفسیر قرآن، قم و تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سمت.
رجبی، محمود، 1387، روش تفسیر قرآن، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
رضایی اصفهانی، محمدعلی، 1382، درس‌نامه روش‌ها و گرایش‌های تفسیری قرآن، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
سبحانی، جعفر، 1422 ق، المناهج التفسیریه فی علوم القرآن، قم، مؤسسه امام صادق(علیه السلام).
سیوطی، جلال‌الدین، 1404 ق، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1360، قرآن در اسلام، قم، هجرت.
ـــــــــــــــ ، 1417 ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ پنجم.
مطهری، مرتضی، 1385 ق، در مقدمه اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبایی، نجف.
مؤدب، سید رضا، 1380، روش‌های تفسیر قرآن، قم، اشراق.
نفیسی، شادی، 1384، علامه طباطبایی و حدیث، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ب) مقاله‌ها ایازی، سیدمحمدعلی، «اندیشه اجتماعی در تفسیر المیزان»، گلستان قرآن، دوره جدید، شماره 35، ص 41 ـ 37.   مهراب صادق‌نیا: عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب. حسین سلیمانی: عضو هیات علمی دانشگاه ادیان و مذاهب. سید محمدعلی طباطبایی: دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث پردیس قم دانشگاه تهران. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 13 ادامه دارد/  

94/03/23 - 06:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن