تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ آيينى، با نادانى رُشد نمى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815350276




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مناقشاتی در چند توجيه رايج برای «حجاب اختياری»


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: یادداشت؛
مناقشاتی در چند توجيه رايج برای «حجاب اختياری»

نمایشگاه عفاف و حجاب


شناسهٔ خبر: 2770408 - چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۱
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی

پوشش در جامعه‎ اسلامی حد و حدودی دارد یا خیر؟ اگر حد و حدودی دارد، ضمانت آن چیست؟ نگاه واقع‎گرا به مسئله نشان می‎دهد که نزاع موجود با لغو الزام روسری به نزاع بر سر پوشیدن مانتو و شلوار ارتقا می یابد. خبرگزاری مهر _ سرویس دین و اندیشه: یادداشت پیش رو، به قلم سجاد صفار هرندی، دانشجوی دکتری جامعه شناسی دانشگاه تهران، درباب برخی شائبه های رایج درباره الزام حکومتی حجاب به مناقشه می پردازد؛اعلام مخالفت با الزام حکومتی حجاب و دفاع از آنچه «حجاب اختیاری» نامیده می‎شود، در سال‎های اخیر منحصر به مخالفان اصل حجاب و جریان‎های سکولار غیردینی نبوده است. در مواردی برخی از کسانی که برای خود هویت دینی قائلند و در حوزه شخصی به احکام دین التزام دارند نیز در سلک همراهان چنین ایده‎‎هایی دیده می‎شوند. طبعاً چنین افرادی در جهت توجیه و تقویت این موضع، به توجیهات و شبه‎استدلال‎های درون‎دینی رو می‎آورند و تلاش می‎کنند محملی دینی برای چیزی که بدان تمایل دارند بیابند.چنین چیزی خواه صادقانه و به تصور ر‎ها ساختن دین و دینداری از موضع اتهام «محدود کردن آزادی‎‎های فردی» باشد و خواه ابزارگرایانه در جهت تقویت موضعی غیردینی با شبه‎استدلال‎های دینی، اقتضائات خاص خود را دارد و نمی‎توان به همان صورت که با استدلال‎های برون‎دینی در مقابل حجاب تعامل می‎شود، با این‎گونه دلیل‎تراشی‎‎ها مواجه شد. البته چنین توجیهاتی انواع گوناگونی دارند و از مباحث تاریخی و شبه‎فقهی گرفته تا دلیل‎تراشی‎‎های ظاهراً مبتنی بر عقل سلیم را در بر می‎گیرند. در این مجال ما در حاشیه چند شیوه استدلال عمومی و به ‎نسبت رایج برای توجیه حجاب اختیاری به ملاحظاتی انتقادی بسنده می‎کنیم. بالطبع ورود به همه موارد، نیازمند بضاعت و مجالی فراتر از این است.۱. حجاب اساساً یک حق و انتخاب فردی است و چیزی که حق فرد است بدین معناست که اجبار و اکراه در آن راه ندارد. چنان‌که در قرآن کریم نیز داریم: «لاَ إِکرَاهَ فِی الدِّینِ: هیچ اجباری در دین نیست».لازم است بار دیگر این بحث مکرر تکرار شود که مقام عبارت «لاَ إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» که در آیه شریفه ۲۵۶ سوره بقره آمده، مقام پذیرش یا عدم پذیرش اصل دین است که انسان‎ها به صفت اختیار و آزادی تکویناً ـ و البته نه تشریعاً ـ می‎توانند آن را بپذیرند یا نپذیرند؛ چراکه در مقام تشریع، خداوند همه را دعوت به پذیرش دین و تبعیت از آن می‎کند و این را شرط سعادت می‎داند، اما انسان‎ها مختار آفریده شده‎اند تا این دعوت را اجابت کنند یا نکنند. اما این مسئله اساساً ربطی به احکام و قواعدی که دین وضع می‎کند و تبعیت از آن‎ها را الزامی می‎سازد، ندارد.اگر کسی دین را پذیرفت و بنا را بر دینداری گذاشت، باید به مجموعه‎ای از قواعد ملتزم شود. از این حیث دیانت هم مانند هر سیستم یا چارچوب اعتقادی یا اجتماعی دیگر است. نمی‎توان خود را تحت رژیم لاغری دانست و در عین‎حال هر صبح کله‎پاچه و هر شب شیرینی خامه‎ای خورد! این امر چنان‌که در امور فردی جاری است، در امور اجتماعی نیز صادق است. وقتی بنا می‎شود که در جامعه‎ای نظام دینی برقرار شود، الزاماتی ‎همراه خود دارد.باری، اگر نظم جامعه با اجبار و اکراه بخواهد دینی شود، می‎توان در مقام نفی و رد آن به آیه شریفه مذکور تمسک جست. اما مقام بحث ما در اینجا این نیست. نظام دینی در ایران نتیجه مردمی‎ترین انقلاب اجتماعی و سیاسی در تاریخ معاصر بشر است. این خواست (تحقق نظم و نظام دینی) به‎نحو روشنی توسط اکثریت مردم در رفراندوم فروردین ۵۸ اعلام شده و با حضور چشمگیر در صحنه‎‎های گوناگون ۳۵ سال اخیر مورد ابرام قرار گرفته است. لذا اصل این امر مبتنی بر انتخاب و اراده‎ای آزاد است؛ اما در مقام تحقق آن باید به لوازم و الزاماتش پایبند بود و آن‎ها را مورد تبعیت قرار داد.۲. الزام به حجاب عملاً باعث بی‎معنا شدن فلسفه حجاب می‎شود؛ زیرا بدین ترتیب اصلاً تمایزی میان کسی که مومنانه و متعهدانه دینداری و حجاب را انتخاب کرده و کسی که از روی ناچاری به آن تن داده، باقی نمی‎ماند. الزام به حجاب، اقدامی ضد‎ معنای حقیقی حجاب است. درباره معنای حقیقی حجاب باید تأمل کرد. یکی از ویژگی‎‎های مشترک این‎گونه دلیل‎تراشی‎ها، تلقی حجاب به‎مثابه امری فردی است.درواقع، حجاب را صرفاً از زاویه فاعل آن (زنی که می‎خواهد حجاب را رعایت کند یا نکند) می‎بینند. گویی حجاب صرفاً حکمی عبادی است یا بخشی از پروسه سلوک معنوی زن محجبه است. شاید در تقویت چنین تصوری، بخشی از تبلیغات حامیان و مبلّغان حجاب اسلامی که بر مواهب و برکاتی که حجاب می‎تواند برای زن مسلمان داشته باشد تأکید می‎کنند، موثر بوده باشد.اما توجهی اندک به ظواهر بیان شارع مقدس در تشریع حکم حجاب مبین آن است که مسئله صرفاً یک مسئله عبادی هم‌چون نماز و روزه نیست، بلکه به روشنی غایت و هدفی اجتماعی در کار است که می‎باید به‎وسیله حجاب محقق شود. تحقق این غایت، یعنی حذف یا کمرنگ ساختن تحریکات جنسی در صحنه عمومی جامعه اسلامی، منوط به رعایت حکم حجاب در حداقل‎‎های آن توسط همگان. نه اینکه رعایت و عدم رعایت حجاب به اختیار و میل شخصی واگذاشته شود.لذا در نظمی اجتماعی‎ که بناست اسلامی باشد، ناگزیر رعایت حجاب یک الزام است. البته لازم به ذکر است که این الزام همچون هر الزام اجتماعی یا حکومتی دیگری برای آنکه مردم را به خود ملزم سازد، نیازمند اقناع و توجیه یا به اصطلاح رایج، کار فرهنگی است. اما در عین‎حال مانند هر الزام حکومتی دیگری نیازمند ضمانت‎‎های اجرایی نیز هست.۳. رجوع به قرآن، روایات و منابع اسلامی هرچند حاکی از امر به رعایت حجاب توسط زنان مسلمان است، اما هیچ دلالتی بر الزام حکومتی حجاب یا حجاب اجباری ندارد. هیچ نقلی وجود ندارد که پیامبر اکرم(ص) یا امیرالمومنین(ع) در دوران حاکمیت خود در رابطه با حجاب اقدام حکومتی کرده باشند. به‎طور کلی رجوع به منابع اسلامی و استخراج احکام دینی از آن‎ها نیازمند تخصصی خاص است که مثل هر تخصص دیگری پس از سال‎ها تحصیل و تدبر حاصل می‎شود.بنابراین بهتر است این‎گونه مباحث تخصصی را به اهل آن واگذاشت. اما صرفاً به‎عنوان اشاره‎ای موضوع‎شناسانه باید توجه داشت مسئله حجاب و بی‎حجابی به معنایی که در دوران کنونی با آن مواجهیم، به اصطلاح فقها موضوعی مستحدثه است و ماهیتاً در جوامع اسلامی مسبوق به سابقه نبوده.تا قبل از دوران جدید، در عموم جوامع اسلامی این مسئله که بخشی از زنان مسلمان به‎طور عمدی ـ و نه سهوی یا به سبب بدوی بودن، آن‌گونه که درباره زنان بادیه‎نشین مطرح بوده است ـ حجاب را رعایت نکنند، وجود نداشته. طبیعی است که این التزام عمومی اساساً بحث از الزام حکومتی را بی‎وجه می‎کرده، لذا این توقع که بحث از الزام حجاب مستند بر مضامین صریح آیات و روایات باشد، همان ‎قدر ناموجه است که در مورد احکام مربوط به بانکداری و بیمه چنین توقعی داشته باشیم. در چنین مواردی تتبع مجتهدانه است که می‎تواند از قواعد و اصول مربوط به موضوع، حکم موضوع نوظهور را استنباط کند.۴. الزام حکومتی حجاب در فضای کنونی، منشأ تنش و بحران دائمی روزمره است و بدین ترتیب مجموعه‎ای از بغض‎‎ها و عقده‎‎ها را به‎وجود می‎آورد. در این شرایط هر روز می‎بایست شاهد رو در رو قرار گرفتن پلیس (حکومت) با بخش‎‎هایی از مردم باشیم و این لطمات مهمی دارد. اختیاری شدن حجاب با از میان برداشتن این منشأ تنش، فضا را بهتر و مساعدتر کرده و بخشی از تضاد‎ها و عقده‎‎ها را نیز تخلیه می‎کند.پیش از ورود به این محور بحث، برای نگارنده همواره این پرسش مطرح است که آیا طرح‎کنندگان چنین استدلال‎هایی، جدا از بحث حجاب شرعی، به حد و حدودی در امر پوشش که توسط قانون و حکومت تضمین بشود، قائلند یا در این مورد از نوعی آزادی مطلق حمایت می‎کنند؟ آیا با همان مبنایی که می‎توان رعایت یا عدم رعایت حجاب را حق فردی قلمداد کرد، نمی‎توان درباره حق عریانی نیز چنین حکمی صادر کرد؟!آیا مطرح‎کنندگان چنین مباحثی می‎توانند به تبعات حرف خود پایبند باشند و از آزادی عریانی نیز حمایت کنند؟ اگر پاسخ آری است که ماهیت بحث متفاوت می‎شود، اما اگر پاسخ منفی باشد و لزوم وجود حداقل‎‎های لازم‎الاتباعی در حوزه پوشش پذیرفته شود، جای این سوال است که این حدود چه باشند و بر چه مبنا و اساسی می‎توان این حدود را تعیین کرد؟ مثلاً بر چه مبنایی می‎توان قانون وضع کرد که روسری و مقنعه اختیاری است ولی پیراهن و شلوار الزامی است؟ در فرض مورد بحث، حذف الزام حکومتی حجاب به هیچ رو نقطه پایان تنش مذکور نیست.بالاخره آیا پوشش در جامعه‎ای که عنوان اسلامی دارد، حد و حدودی دارد یا خیر؟ اگر حد و حدودی دارد، ضمانت حفظ و رعایت این حد و حدود چیست؟ جز دولت یا همان پلیس؟ پس ماجرا در فاز دیگری ادامه می‎یابد و چه‎بسا به‎شدت حاد می‎شود. نگاهی عمل‎گرایانه و واقع‎گرایانه به مسئله، به وضوح نشان می‎دهد که نزاع موجود، با لغو الزام به سرکردن روسری، به نزاع بر سر پوشیدن مانتو و شلوار ارتقا خواهد یافت!ممکن است گفته شود که فرهنگ یا عرف عمومی جامعه خود قدرتمندترین ضمانت است و برای منتفی ساختن چنین نمود‎های حادی کفایت می‎کند. اما نگاهی سرسری به چند مثال مشخص، از جمله شرایط پوشش در کشور خودمان پیش از انقلاب اسلامی (مشخصاً تهران و نیز سواحل شمالی کشور)، نوع رفتار برخی هموطنان در سفر‎های خارج از کشور و نیز شرایط پوشش در برخی کشور‎های اسلامی همسایه که از جهت نفوذ تجدد در مناسبات جامعه، شرایطی مشابه ما دارند (مثل ترکیه) خوش بینی مفرط موجود در پندار فوق را آشکار می‎سازد.هرچند ضمانت فرهنگی و عرفی عموماً ضمانت قدرتمندی است اما در مورد خاص بحث (حجاب و پوشش)، مسئله متفاوت است. چنان‌که هم اکنون نیز اقلیت کوچکی که نمود‎های حاد بدپوششی و بدحجابی را در جامعه ما رقم می‎زنند، به‎رغم آنکه عرف مورد قبول اکثریت جامعه ایران را زیر پا می‎گذارند، یا با واکنش درخوری مواجه نمی‎شوند یا اینکه آن‎چنان مصمم هستند که چنین واکنش‎‎هایی نمی‎تواند آن‎ها را وادار به تغییر رفتار سازد؛ ضمن اینکه نباید از گسترش بی‎سابقه رسانه‎‎های ارتباطی جدید و فرهنگ مسلط بر آن‎ها غفلت کرد. تأثیر این فرهنگ مسلط بر قلمرو پوشش و آرایش، واضح‎تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.اما تبعات حذف الزام حکومتی حجاب بسیار فراتر از این‎هاست. به‎عنوان مثال، می‎توان تبعات چنین امری را در قلمرو هنر‎هایی از قبیل سینما و تئاتر متصور شد لذا این امر نه تنها راه حل مسئله حجاب در ایران پس از انقلاب نیست، بلکه از موضعی عمل‎گرایانه و واقع‎گرایانه سقوط بیشتر در گرداب مسئله و تعمیق تنش و بحران است.**نویسنده: سجاد صفارهرندی









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن