واضح آرشیو وب فارسی:مهر: بهمناسبت درگذشت صادق آئینهوند؛
مرد لطفهای بیدلیل/فضیلت دوست داشتنی است

شناسهٔ خبر: 2578339 - سهشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۵
دین و اندیشه > اندیشمندان
کریم فیضی از آئینه وند می گوید که استاد همیشه می گفت:«فضیلت دوست داشتنی است و ما به فضیلت دوستی سفارش شدهایم». به گزارش خبرگزاری مهر، مرد لطفهای بی دلیل عنوان یادداشتی است که کریم فیضی به مناسبت درگذشت دکتر صادق آئینه وند نوشته است.شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم.از برای حق صحبت سالها بازگو حالی از آن خوشحالهاتا زمین و آسمان خندان شود عقل و روح و دیده صد چندان شودمن چه گویم یک رگم هشیار نیست شرح آن یاری که او را یار نیستدکتر صادق آیینهوند، فراتر از استادی در ادبیات عرب و استادی در تاریخ اسلام، مرد اخلاق بود و استاد اخلاق. البته ادعایی در حوزه اخلاق نداشت و به تحقیق کسی در این حوزه، سخنی از او نشنیده اما انصاف باید داد که تجسم اخلاق بود و از پرچمداران واقعی و عملی اخلاقمداری.روشن است که از دست دادن چنین استادی، تا چه پایه غمبار و ملال انگیز است، آنهم در روزگاری که موازین اخلاقی دچار آسیب جدی و انحطاط دهشتناک شده است. این نه سخن من که سخن بسیاری از آگاهان است و سالهاست که آسیبشناسان و جامعهشناسان جهانی و غیر جهانی از سقوط اخلاق در جوامع مدرن و غیرمدرن سخن میگویند و سخنانشان درست است.زندهیاد دکتر صادق آیینهوند، مردی بود به شدت اخلاقی و منزه که از دیدار نخست، تواضع و ادب و مهربانیاش به چشم میآمد. شیوه و ادب او مهر ورزیدن بود و گرم گرفتن و آرامش بخشیدن. هرکس را که میشناخت و نمیشناخت، گرامی میداشت و کمترین زمینه انس و آشنایی کافی بود تا والاترین و عالی ترین احترامها و ادبها را بجا بیاورد و مخاطب خویش را شرمسار بلند نظری و کرامت خویش نماید.کم نبودند کسانی که این شرمساری نصیبشان شد و از سفره رنگرنگ اخلاق و پارسایی و پیراستگی استاد خوشقلب روزگار خاطرهای اندوختند و بهرهای بردند. پایان یافتن آن همه مهر و ادب و خوش خلقی برای همیشه به راستی اسفانگیز است و خاموشی شمعی چنان درخشان و روشن غمبار است و افسوس باید خورد که مردی چنان آموزگار و خوش صورت وخوش سیرت در دل خاک سرد آرام میگیرد و جهان از خویش یتیم میکند. غم و اندوه و افسوس کوچ ناگهانی دکتر آیینهوند زمانی بیشتر میشود که علم و آگاهی و احاطه کم مانند او به «تاریخ» و «ادب» و « فرهنگ ایرانی ـ اسلامی» را به یاد میآوریم.در خلال این یادآوری نویسندهای در فکر و نظر مجسم میشود که جزو پرکارها و خوب کارها بود. استادی در برابرمان به نظاره میایستد که قدر فرصت و زمان را میدانست و جزو شاگردان مدرسة اغتنام از فرصت بود و بدون اتلاف و فوت وقت، از هر فرصتی برای بیان حقایق تاریخی و اشاعة واقعیات ادب و تاریخ شرق و به طور خاص ایران بهره میبرد.دکتر آیینهوند، محققی ژرفاندیش و مورخی صادق بود که عمق و طول تاریخ و ادب ایران زمین را کاویده بود. او نمونهای از فرزندان ممتاز و تربیت یافته نمونة ایران بود که بیهیچ اغراقی، تمام عمرش را صرف جستجوی حق و حقیقت کرد و آنچه را که یافت، بیهیچ بخل و امساکی در اختیار همنوعانش قرار داد. خبر کوچ ابدی مردی در این پایه از علم و ادب و تحقیق، آنهم در حالی که در ششمین دهه از عمر خویش میزیست، یکی از بدترین خبرهای ممکن است و یقین دارم که نزدیکان او و کسانی که در مقام همکار یا دانشجو او را از نزدیک درک کردهبودند، تا مدتها اندوهی گران و سنگین را تحمل خواهند کرد، ولی چه باید کرد که مرگ سنت حیات است و شریف و غیر شریف نمیشناسد.با اینکه ارتباط زیاد و گستردهای با استاد فقید نداشتهام، اما نمیتوانم ناراحتی و اندوه عمیق خودم را از فقدان او پنهان کنم و نگویم که ایران یکی از زلالترین، صادقترین و کاریترین مردان علمی و اخلاقی خودش را از دست داده است و نگویم که شاید قرنی بر ایران بگذرد و همچون آیینه وندی را در دامان خویش نپرورد.اکنون که صورت لبخندآمیزه و زبان پر از مهر و ادب آن فقید را بخاطر میآورم، عدیل و بدیل و جانشینی برای فضیلتها و ارزشها و مکارم او نمیشناسم و به درستی وظیفه خودم میدانم کوچ غمبار او را به همة کسانی که او را میشناختند و بعد از این، هیچگاه مرد لطفهای همیشگی و بیدلیل را نخواهند دید، تسلیت بگویم و از خداوند متعال برای او طلب علوّ درجه و شأن وجودی بکنم.در سالهای گذشته، چندین بار افتخار هم سخنی با زندهیاد دکتر آیینهوند نصیبم شد و این فیض مصاحبت بعد از شناخت غیابی او، از ناحیة مطالعة برخی از آثارش بود. امّا در مصاحبت، استاد رحیل را مردی دوست داشتنی و بسیار قابل استفاده یافتم و همیشه از این حیث که توفیق درک حضورش را یافته بودم، به خود میبالیدم.هنوز صدای نرم و لطیف او در گوشم طنین انداز است که از بازگشت مجد و علای ایران زمین سخن میگفت و از ضرورت کار و تلاش و حرکت بیوقفه. هنوز آوای گرم و گیرایش در جانم به تکرار است که میگفت: فضیلت دوست داشتنی است و ما به فضیلت دوستی سفارش شدهایم.در دو بار توفیق مصاحبه و گفتگوی مفصل با او ـ که هر دو به تکرار از رسانههای جمعی پخش شد ـ با اینکه کمتر گول ظواهر حرفها را میخورم، متوجه گذشت زمان نشدم و چنان مجذوب ابعاد و آفاق وجودی آن مرد نازنین بیادعا شدم که نفهمیدم دقیقهها چگونه و چسان گذشت و زمان خداحافظی رسید، درست مثل اکنون که بیمقدمه با همه خداحافظی کرده و رفته است. گویا خوب میدانست که ناگهان زود دیر میشود و گویا میدانست که زمان رفتن زود خواهد بود و شاید به همین دلیل بود که جزو معدود استادانی است که همه آنچه را که تکلیف خود میدانست انجام داد و بارهای بر زمین ماندهای ندارد، جز اینکه آگاهانی همت کنند و راه و شیوه و دأبش را بشناسند تا بدانند چه گوهری را از دست دادهاند:من چه گویم یک رگم هشیار نیست شرح آن یاری که او را یار نیستشرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]