تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798915335




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای مداحی عبد الرضا هلالی برای سه جوان مست


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


خاطره؛
ماجرای مداحی عبد الرضا هلالی برای سه جوان مست
در خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودم، دیدم یک پیکان جلوی من ایستاد، من اول فکر کردم تاکسی است، جلوی من ایستاد و گفت: سلام، آقای هلالی هستید؟! من رو کشید داخل ماشین و مدام می گفت مخلص شما هستم، چاکر شما هستم. توی ماشین که سوار شدیم دیدم اینها که حرف می زنند حرف هایشان طبیعی نیست، همه مست بودند.



به گزارش سرویس دینی جام نیوز،  عبدالرضا هلالی، مداح کشورمان گفت‌وگویی با وارث انجام داده است که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانید:   آقای هلالی، تعریف عزاداری از نگاه شما چگونه است؟ امام حسین علیه‌السلام بخاطر اثر گذاری بی نظیرش در حفظ اسلام آنقدر نزد خداوند ارزشمند است که امام صادق علیه‌السلام فرمود: هر کسی که نزد او از امام حسین علیه‌السلام یاد شود و از دیدگانش به اندازۀ بال مگس اشک خارج شود، ثوابش بر عهدۀ خداوند است. این ارزش بی نظیر گریه و عزاداری بر امام حسین علیه‌السلام است. حالا این عزاداری برای کیست؟! برای حسین ابن علی علیه‌السلام که کشته شد و اولاً مظلوم بود و ثانیاً نفس و جسمش مقهور و مورد ستم واقع شد و ثالثاً خودش و اهل بیت علیه‌السلام و اصحابش تشنه ماندند.   امام رضا علیه‌السلام فرمود: ای ابن شبیب اگر دوست داری با ما در درجات عالی بهشت همراه شویم، در اندوه ما اندوهگین و در شادی ما خوشحال باش. حضرت می فرمایند : ای ابن شبیب بر تو باد ولایت ما زیرا اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد با آن محشور خواهد شد. خدایا شاهد باش که ما امام حسین علیه‌السلام را دوست داریم. حداقل به زبان جاری می کنیم. اگر می خواهی بر کسی گریه کنی، بر حسین ابن علی علیه‌السلام گریه کن.

همیشه در مجالس سوگواری و مرگ عزیزانمان برای امام حسین علیه‌السلام گریه می کنیم. برای کسی که اولین مظلوم بود. می فرمایند: اگر به اندازۀ بال مگسی اشک در چشمانش جمع شود، ثوابش بر عهدۀ خداوند است. ما زبان هم جاری کردیم. ما امام حسین علیه‌السلام را دوست داریم. فرمود: اگر می خواهی گریه کنی بر حسین ابن علی علیه‌السلام گریه کن. چهار هزار فرشته برای یاری امام حسین علیه‌السلام به زمین آمدند اما تقدیر خدا به این نبود. آنها تا قیام قائم در نزد قبرش در حال نزار و ژولیده باقی هستند و از یاوران امام حسین علیه‌السلام هستند. شعارشان هم "یا لثارات الحسین" همان شعاری که گفتند قبل از ظهور بگویند.     هدف از این عزاداری و روضه خوانی چیست؟

برانگیخته کردن عاطفه مردم، ایجاد محبت امام حسین علیه‌السلام در دلها، ایجاد زمینه برای فراهم شدن بیانات امام حسین علیه‌السلام، زنده شدن اسلام و پیاده شدن تقوا در جامعه و رهایی از آتش جهنم انشاالله. و هدف از ماجرای عاشورا و همۀ این اتفاقات به یک منظور است و آن برای بندگی و اطاعت از فرامین الهی است. چون خود امام حسین علیه‌السلام این را می گوید.  

برداشت شما از صحبت های آقا در سالروز ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها چه بود؟

در بحث عریان شدن که نظر حضرت آقا مشخص است. ولی در بحث هروله کردن و بالا و پایین پریدن اشتباه نشود! منظور رهبری عمق بخشیدن به آن عزاداری بود. منظورشان این بود که در برنامه هایتان شَک و شبهه ای نیافتد. از حرف های رهبری استفاده نکنیم که اختلافات را زیاد کنیم. آقا بیشتر منظورشان از این صحبت ها عمق بخشیدن به عزاداری بود. حالا بیانشان اینگونه بود که فرمودند: عده ای نفهمند چه می خوانند و عریان شوند و بالا و پایین بپرند. این شأن اهل بیت علیه‌السلام است؟ آن خواستگاه امام حسین علیه‌السلام این است؟ این بیان آقا کاملاً منطقی است.

به شخصه گله های زیادی دارم از کسانی که خصوصاً در شور فعالیت می کنند. رعایت نمی کنند. گاهاً شعرها سخیف است. مطالبی خوانده می شود که برای من بچه هیئتی منزجر کننده است. کلماتی که آنها را به اهل بیت علیه‌السلام نمی توانی انتساب کنی و خجالت آور است.

ولیکن نوع برخورد خیلی مهم است. دور از حاشیه باشیم و سعی نکنیم حاشیه سازی کنیم که اصل مطلب بماند. خیلی راحت می توانیم در یک جلسۀ کامل با بزرگترها و پیشکسوت هایمان بشینیم و در مورد این مسائل صحبت کنیم. جوانان خواسته هایی دارند که باید به پیشکسوتان بیان کنند. بالاخره عصر امروز با گذشته خیلی فرق کرده است.

یکی از دوستان می گفت: سابق طرف بیمار می شد و ده خانواده برای جویا شدن احوالش به عیادت می رفتند اما روزگار امروز طوری شده است که طرف وسط خیابان سکته می کند و می میرد و همه موبایل در می آورند و از او فیلم می گیرند! عصر ما بد عصری شده است. خودمان به خودمان رحم کنیم. اگر دلسوز این دستگاه و روضه ها هستیم فکر می کنم که ارتباطمان را با علما باید بیشتر کنیم. تمام محله ها حتماً روحانی ای دارد که اهل فهم و دین باشند که می توان از آنها مشورت گرفت. این خیانت است که به دور از کلام و راهنمایی آنها بخواهیم حرکتی را انجام دهیم که فردا دودش به چشم خودمان برود. می توانیم از پیشکسوتان این راه استفاده کنیم. اگر فکر می کنیم در مطلبی ضعف داریم، از آنها سوال کنیم و راهنمایی بخواهیم. قطعاً آنها با آغوش باز پذیرا خواهند بود. همانند حاج منصور ارضی، حاج ماشاالله عابدی، حاج محسن طاهری، حاج مرتضی و حاج محمدرضا طاهری، حاج سعید حدادیان و حاج محمود کریمی و بزرگترهای دیگر.

کمتر کاری که یک مداح نوجوان می تواند انجام دهد این است که کنار دست مداحان بزرگتر بنشیند و از آنها استفاده کند و سعی کند که چیزی از آنها بیاموزد.

من بسیاری از آموزه هایم را دورادور از حاج منصور ارضی گرفتم. یعنی این نبود که حاج منصور بگوید: سلام رضا جان بیا بشین پدر جان، برایت بگویم!

خیلی چیزها را کنار منبر ایشان آموختم. هیچ وقت هم به خود اجازه ندادم که وقتشان را تلف کنم و یا سوال هایی بی وقت و بی جا بپرسم. بعضی ها متوجه نیستند. با حضورم در جلسات حاج منصور خیلی از مسائل را یاد گرفتم. حاج سعید خیلی چیزها به من یاد داد. کسی بودم که هر صبح سه شنبه با اتوبوس صنف لباس فروشها می رفتم. اتفاقاً صبحانه ای هم می خوردیم.
    خاطره ای هم از آن دوران دارید؟

بله، یک روز صبح، در صنف، بعد نماز، صبحانه می خوردیم. نان سنگک و ... آقایی هم بود که چای می ریخت و بسیار گرم می گرفت و برای امام حسین علیه‌السلام کار می کرد. ( ما باید این چیزها را یاد بگیریم. همانند سید جلال هراتی که سال ها قند خورد می کرد. اینها چیزهایی با ارزش است ) صبح که صنف رفتم؛ مرحوم آقای ابوترابی هم آنجا بودن، البته مرا نمی شناختند. من هم اسمشان را شنیده بودم ولی شناختی نداشتم. با خودم می گفتم: چه عمامۀ رنگ و رو رفته ای دارد! تو همین فضا ها بودم که ایشون منو صدا زد و لقمه ای را با دستان خودشان در دهانم گذاشتن. واقعا ایشان نمونه بودن.

خلاصه، آن صبح ها نه کسی به من می گفت بیا و نه کسی دعوتم می کرد! خودم هم خوب می خواندم و نوجوان بودم. سال 77 یا 76 که هم شور و هم روضه می خواندم. دوستانم به یاد دارند. شاعری هم نبود که شعری بگوید. پای منبر حاج منصور می رفتم و شعرها را همان لحظه می نوشتم، (با خنده) صبح ها همه خواب بودند و کسی نمی شنید برای همین شب همان را می خواندم.

یا شاه عبدالعظیم که سال ها می رفتم و سوالاتم را گوش می کردم. یا مداحان بزرگوار دیگر که می رفتم و افتخار داشتم و پای منبرشان می نشستم. شاید هم خیلی توانایی ها داشتم ولی این دلیل نمی شود که من از منبر بزرگان این راه استفاده نکنم. خواهشم همیشه این بوده است که نوجوانان و آن هایی که در این دستگاه تازه قدم گذاشتند متوجه شوند که رفتن پای منبر افرادی و شرکت کردن در مجالسشان خیلی از اتفاقات و کارهایی که باید یاد بگیرند را به نحو احسن انجام دهند. من بیش از ده سال شب های جمعه به بهشت زهرا می رفتم. این ها همه حسن است و همه ره پوشه می شود. آقای حق شناس و آقای بهلول را دیده بودم و منبر هم رفته بودم. سعی می کردم با این افراد ارتباط داشته باشم و از آنها استفاده کنم. از آنها چیزی یاد می گرفتم و گاهی ضد حالی هم می زدند!

مداح هست که هیئت ما می آید و شرکت می کند. مداح، مداحی بود که جلو عدۀ زیادی خارم کرد و سال ها بعد به هیئتمان آمد و در جلسه شرکت کرد. بالای منبر بودم که آمد و یاد آن لحظه افتادم و شیطان را لعنت کردم و از منبر پایین آمدم و بلندش کردم و روی منبر نشاندمش. این چیزی را از آدم کم نمی کند. چیزی نیست که نزد خدا گم شود. در این فضاها بخشندگی داشته باشد و بیشتر نزدیک شود.     یک خاطره جالب دیگر هم برایتان بگویم! در خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودم، دیدم یک پیکان جلوی من ایستاد، من اول فکر کردم تاکسی است، جلوی من ایستاد و گفت: سلام، آقای هلالی هستید؟! من رو کشید داخل ماشین و مدام می گفت مخلص شما هستم، چاکر شما هستم. توی ماشین که سوار شدیم دیدم اینها که حرف می زنند حرف هایشان طبیعی نیست، همه مست بودند. یک نفر راننده و یک نفر هم جلو، دو نفر در عقب و من هم کنار اینها بودم. یک مقدار که جلوتر رفتیم به من گفت " به مولا نوکرتم! هلالی من برات می میرم! اسم اباالفضل رو که میاری موهای بدنم سیخ میشه" آن موقع هم دور این شعر بود - بین همۀ عشقای دنیا! عشق است اباالفضل...

خلاصه رسید به اینجایی که مقصدم بود و گفتم خیلی ممنون، من پیاده می شوم. گفت به خدا اگر بگذارم پیاده بشی. گفتم من همینجا باید پیاده شوم! منزلمان اینجاست. گفت: اصلا، مگه دست خودته؟ تو نوکر امام حسینی...
اصلاً مست بودند! دیدم زیاد بخواهم با اینها بحث کنم اوضاع بدتر می شود، گفتم مخلص شما هم هستیم. گفت: تا نخونی نمی ذارم پیاده بشی! گفتم من واقعا نمی توانم بخوانم. ( ماشاالله از این درشت اندام ها هم بود ) رفتیم جادۀ فشم، یادم است که اون موقع شارژ باتری موبایلم هم تمام شده بود، گفتم خدایا ما حالا باید چکار کنیم؟ رفتیم تا ته جاجرود و آنجا گفت تا برای ما نخونی نمی گذارم پیاده شوی. گفتم چی بخونم؟ گفت از اباالفضل ]علیه السلام[ بگو...

ما هم شروع کردیم خواندیم: بین همۀ عشقای دنیا، عشق است اباالفضل...

این رو که خواندیم بی خیال ما شد و گفت: آقا هلالی به مولا سلطانی! زد بغل و گفتم خیلی ممنون! اصلا نگفتم که منزل ما تهران پارس بود و من رو تا اینجا آوردی، خودم پیاده شدم و خداحافظی کردم. حالا دست بوسی و روبوسی هم می کردند. یادم افتاد که پول هم ندارم، موبایلم هم خاموش بود، فقط تنها کاری که کردم این بود که رفتم از دم باجۀ تلفن زنگ زدم به خانواده و گفتیم که همچین اتفاقی افتاده است و ما الان در جاده جاجرود هستیم و برمی گردیم. کلی راه هم برگشتیم، از دم خیابان دماوند ما رو آوردند دماوند و بعد هم بردند جاجرود، چهار نفر که مست هم بودند!


خلاصه از این خاطرات تا دلتان بخواهد هست.

من یکبار به کرج رفتم، توی کرج خواستند ما رو بعد از هیئت رستوران ببرند، ما رو بردند جلوی رستوران و به بهانۀ اینکه ببینم این کجا رفت و اون کجا رفت، ما رو ول کردند وسط بیابون. یک ربع، نیم ساعت جلوی رستوران منتظر شدم دیدم کسی نیامد و با بدبختی برگشتم. کرج هم نبود شهرهای توابع کرج بود من هم اصلا بلد نبودم.  

همه چیزها را گفتیم و امیدوارم تا روزی که زنده هستیم بتوانیم خدمتگذار باشیم و شامل لطف و رحمت امام حسین علیه السلام هم در این دنیا و هم در آن دنیا( آخرت) باشیم ان شالله که، یک عمر است از امام حسین علیه السلام دم زده ایم و نام امام حسین علیه السلام را برده ایم ان شالله روز قیامت هم این توفیق داشته باشم و خدا این اجازه را به ما بدهد که از لبانمان نام امام حسین علیه السلام برده باشیم.



۰۸/۰۲/۱۳۹۴ - ۱۴:۴۲




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن