واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
![](http://images.khabaronline.ir/images/2015/4/position50/14-12-31-152531739761.jpg)
کریم مجتهدی: در جستوجوی امکانات علومانسانی مان باید از تاریخ و تمدن هزار ساله بهره بگیریم فرهنگ > دین و اندیشه - گفتاری از دکتر کریم مجتهدی پیرامون امکانات جدید علوم انسانی
به گزارش خبرآنلاین، آنچه در ادامه می خوانید متن خلاصه شده از سخنرانی دکتر کریم مجتهدی چهره ماندگار فلسفه ایران با عنوان «تأملی در امکانات جدید علوم انسانی» است در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ارائه شد. این متن در روزنامه ایران نوشت: در مورد منشأ شکلگیری علوم انسانی به معنای جدید همواره چنین ادعا میشود که این علوم از قرن 17 و 18 متولد شد. اما حقیقت این است که «مطالعات تاریخ» به عنوان یکی از قدیمیترین رشتههای بشری و از شاخههای علومانسانی از قدیم حضوری مسلم داشتهاست و میتوان از آثاری همچون «تاریخ طبری» به عنوان شاهکارهایی نام برد که فارغ از ارزشهای ادبی خاص خود بخوبی توانستهاند تصویری از فضای گفتمانی حاکم در آن دوره را منعکس کنند. «علم النفس» یا روان شناسی نیز از دیگر شاخههای علوم انسانی است که قدمت آن به زمان فیثاغورث باز میگردد. از این رو، صحبت از «علوم انسانی» به عنوان یک مفهوم «جدید» در قرون اخیر، ادعایی قابل بحث است. حقیقت این است که این علوم به لحاظ موضوعی قدمت طولانیای دارند و آنچه به آنها وجهی نوین میبخشد، روش مطالعه در این دست از دانشهای بشری است. از این رو، آنچه در غرب عوض شده «موضوع» علم نیست، بلکه «روش» آن است. اگر به دوره تجدید حیات فرهنگی غرب برگردیم در ایتالیای قرن 16 «ماکیاول» کتابی را با رویکردی سیاسی راجع به سزار مینویسد. وی در این اثر، سیاست را تابعی از قدرت در نظر میگیرد و بر این باور است که هر کس در جستوجوی قدرت است، میتواند از هر وسیلهای در مسیر رسیدن به آن بهره بگیرد. هر چند که ماکیاول این روش و رویکرد را تنها در مورد سیاست به کار برد، اما بتدریج این نگاه به سایر شاخههای علوم نیز کشیدهشد. به طوریکه پس از او فرانسیس بیکن نیز به طور ضمنی همین نگاه را دنبال کرد و معتقد بود علم را باید برای رسیدن به قدرت جستوجو کرد. در واقع او علم را ابزاری برای افزودن قدرت تلقی میکرد و به دنبال پاسخ به این سؤال بود که چه چیزی در علم ما را به قدرت میرساند؟ تحول در روشهای علمی در واقع توسط بیکن کلید خورد و معتقد بود تنها بهواسطه عقل میتوان به قدرت رسید. علم اصلی از نگاه او، «طبیعیات» بود و «عالِم» را کسی میدانست که طبیعیات بداند. از این رو اولویت را در شناخت به تجربه میداد. بعد از او دکارت فرانسوی این رویکرد را جدی ادامه داد، به طوریکه این تبعیت را کاملاً میتوان از متون او دریافت. هدف دکارت و بیکن یک چیز است؛ «رسیدن به قدرت در علوم». آنچه این دو را از هم متمایز میکند، تنها وجه روشیشان است. بیکن معتقداست که عقل باید در برابر طبیعت سر تعظیم فرود آورد و دکارت براین باور است که نیازی به تعظیم نیست و عقل تنها باید روش خود را اصلاح کند. دکارت نیز همچون بیکن به تجربه اهمیت میدهد اما تجربه را تعمیم تام میدهد و تجربهها را در قالب مجموعهای از فرمولهای ریاضی ارائه میکند. این همان رویکردی است که در قرن 18 توسط نیوتن بسط داده شد و در واقع در این عصر است که علم جدید صورت نهایی به خود میگیرد. علم در قالب اصول نیوتنی و در فرمولی ثابت به تمام عرصهها(سیاست، فرهنگی، روانشناسی، جامعهشناسی و...) تعمیم پیدا کرد. از این رو، جامعهشناسانی که با این نگاه در قرن 19 روی کار آمدند، خود را با خطکش علوم طبیعی اندازهگیری میکردند و «اگوست کنت» به عنوان نخستین نماینده علوم اجتماعی در عصر جدید از این علوم با عنوان «فیزیک اجتماعی» نام برد. سؤالی که پیش میآید، این است که آیا عکسالعملهایی نیز نسبت به این رویکرد در جامعه غربی دیدهشد؟ باید گفت که در قرن 18 بندرت مخالفتهایی شکل گرفت و از آن جمله میتوان به انتقادات «ویکو» در ایتالیا و «هردر» در آلمان اشارهکرد. آنها بر این باور بودند که انسان موجودی تعمیمیافته به فرمول نیوتن نیست. قوانین فیزیکی تا حدی در مورد انسان صدق میکند و باید پذیرفت که او دارای تفکر، تاریخ، فرهنگ، اندیشه و آرمان است و او است که علم را جلو میبرد. بنابراین هیچ بعید نیست که 200 سال بعد به حقایق پذیرفته شده امروز بخندد. از این رو، پذیرش اینکه علم به آخر رسیده و میتوان همه علوم را در یک فرمول قرار داد، باوری نادرست است. اگر بخواهیم امروز از امکانات علوم انسانی در ایران سخن بگوییم، تنها میتوان گفت که امکانات جدید را باید جستوجو کرد و در این مسیر از نگاه «ویکو» و «هردر» غافل نشد. ما در جستوجوی امکانات علومانسانی مان باید از تاریخ، تمدن هزار ساله، حماسهسرایان، تاریخ نویسان و... بهره بگیریم. اگر در زمینه علومانسانی کار میکنیم باید شأن این علوم را در نظر بگیریم. ایرانی باید جامعه شناسی را به سبک ایرانی درک کرده و بفهمد. آنچه آینده این علوم را در ایران تضمین کرده و معتبر میکند، نیازمندی ما به این علوم است. حقیقت این است که ما امروز به این علوم نیازمند نیستیم و تظاهر به نیازمندی میکنیم، چراکه هنوز چنان که باید علوم انسانی را درک نکردهایم. تقویت این علوم با تأکید بر ریشهها، فرهنگ و تاریخمان نیازمندی ما به این علوم را بر میانگیزاند و به ارتباط ما با این علوم معنا میبخشد. از این رو، علوم انسانی نمیتواند مجزا از گذشته و آینده باشد. /6262
کلید واژه ها: علوم انسانی - کریم مجتهدی -
شنبه 5 اردیبهشت 1394 - 11:00:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]