واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پندار تعارض در نصوص امامت (2) نويسنده:حجت الاسلام علي رباني گلپايگاني 2. آيه مخلَّفين: به اعراب متخلف از جنگ بگو: به زودي به جهاد با قومي نيرومند و مجهز فراخوانده خواهيد شد. يا با آنان ميجنگيد يا آنان اسلام ميآورند، اگر گروه متخلف، فرمان جنگ را اطاعت کنند، خداوند پاداش نيکو به شما خواهد داد و اگر روي بگردانند ـ چنان که قبلاً تخلف کرديد؟ ـ به عذاب دردناکي عذاب خواهيد شد.[21] برخي از اهل حديث و متکلمان معتزلي و اشعري با اين آيه بر خلافت ابوبکر (و گاهي نيز خلافت عمر) استدلال کردهاند. استدلال در شرح مواقف چنين تقرير شده است: كسي كه متخلفان از جنگ را به مبارزه با گروهي نيرومند و مجهز فراخونده، پيامبر صل الله عليه و آله نبوده است؛ زيرا در آيه قبل، آمده است که متخلفان وقتي پيروزي مسلمانان و غنايم جنگي را مشاهده كنند، از پيامبر خواهند خواست که به آنان اجازه دهد با آنان همراه شوند؛ ولي خداوند به پيامبر فرموده است که به آنان بگويد: «خداوند، پيشتر به ما گفته است که شما هرگز پيرو ما نخواهيد بود»؛[22] بنابراين، پيامبر صل الله عليه و آله ميدانست که آنان هرگز از او پيروي نخواهند کرد. در اين صورت چگونه آنان را به جنگ با سپاهيان نيرومند دعوت کرده است؟ از طرفي دعوت کننده متخلفان به جنگ با کافران و مشرکان، علي عليه السلام هم نبوده است؛ زيرا در دوران خلافت او با کافران و مشرکان جنگي رخ نداد؛ بلکه جنگها با مسلمانان و دربارة امامت بود. اين دعوت، پس از علي عليه السلام هم نبوده است؛ زيرا حکام پس از او (حکام بني اميه و بني عباس) از نظر ما ستمکار و از نظر شيعه کافر بودهاند. در نتيجه عبارت «فان تطيعوا يؤتکم الله اجرا حسناً» با آنان سازگاري ندارد؛ بنابراين، دعوت کننده به چنين مبارزهاي يکي از خلفاي سه گانه بوده است. در نتيجه خلافت ابوبکر ثابت ميشود؛ بلكه ظاهر اين است که مقصود ابوبکر است و مراد از قوم مذکور (اولي بأس شديد) بني حنيفه اصحاب مسيلمه کذاب ميباشد.[23] ابن حزم نيز آيه متخلفان را دليل بر خلافت خلفاي سه گانه (ابوبکر، عمر، عثمان) دانسته است.[24] شيخ طوسي نيزاستدلال به آيه مزبور بر خلافت ابوبکر و عمر را از گروهي از مخالفان شيعه نقل کرده است که ظاهراً مقصود ابوعلي جبايي و پيروان او است.[25] نقد: استدلال ياد شده بسيار سست و بي اساس است؛ زيرا تخلف کنندگاني که در اين آيه مورد بحث قرار گرفتهاند، کسانياند که در سال ششم هجري که صلح حديبيه در آن واقع شد، از حرکت به سوي مکه تخلف کردند چنانکه ميفرمايد: >سيقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا و أهلونا فاستغفر لنا يقولون بألسنتهم ما ليس في قلوبهم…<[26]؛ تخلف كنندگان از اعراب خواهند گفت اموال و زن و فرزندانمان ما را به خود مشغول كرد )از همراهي با شما بازداشت( پس براي ما استغفار كن، آنان چيزي را بر زبان ميرانند كه در دلهايشان نيست. خداوند، پيامبر را از آينده آنان باخبر ساخته و فرموده است: در آينده که شما به پيروزيهايي دست يافته و غنايمي به دست ميآوريد، آنان، همراهي با شما را پيشنهاد خواهند داد. مقصود از اين غنايم ـ چنان که مفسران گفتهاند ـ غنايم خيبر است. خداوند، مقرر كرد که غنايم خيبر به کساني داده شود که درحديبيه شرکت داشتند، و مقصود ازجمله >قل لن تتبعونا کذلکم قال الله من قبل<[27] همين است. بنابراين مدلول جمله مزبور اين نيست که آنان هيچگاه از پيامبر صلي الله عليه و آله پيروي نخواهند کرد و در هيچ جنگي با او نخواهند بود. بر اين اساس، مقصود از آيه >قل للمخلفين من الاعراب ستدعون الي قوم اولي بأس شديد …< اين است که پيامبر صلي الله عليه و آله تخلف کنندگان از حديبيه را به مبارزه با اقوام نيرومندي دعوت خواهد کرد. روشن است که پيامبر صلي الله عليه و آله پس از ماجراي حديبيه مسلمانان را به مبارزههاي بسياري با دشمنان اسلام فرا خواند.[28] پس اين سخن که پيامبر صلي الله عليه و آله متخلفان از حديبيه را به جنگ با دشمنان قدرتمند و شوكتمندِ اسلام دعوت نکرده، نادرست است.[29] نادرستي اين استدلال، تا حدي است که فخرالدين رازي نيز آن را نقد کرده و پس از نقل اقوال درباره اين که مقصود از قوم نيرومند (اولي بأس شديد) چه کساني بودهاند و چه کسي تخلف کنندگان را به جنگ با آنان دعوت کرده،گفته است: قويترين وجوه اين است که پيامبر صل الله عليه و آله آنان را به جهاد با کافران و مشرکان دعوت کرده است…. اگر مقصود کساني که گفتهاند ابوبکر آنان را به مبارزه با بني حنيفه دعوت کرد، اين است که وي پس از پيامبر صل الله عليه و آله اين کار را انجام داد، سخن درستي است و اگر مقصودشان اين است که پيامبر صل الله عليه و آله آنان را دعوت به جنگ نکرده است و اين کار نخست، توسط ابوبکر انجام گرفت، سخن درستي نيست.[30] آلوسي از ابوحيان نقل کرده که گفته است: اين سخن که تخلف کنندگان در زمان پيامبر به هيچ جنگي دعوت نشدند، درست نيست؛ زيرا بسياري از آنان با جعفر بن ابي طالب در جنگ موته شرکت کردند، و نيز در جنگ با هوازن همراه پيامبر صل الله عليه و آله بودند، و در غزوه تبوک نيز حضور داشتند. … انصاف اين است که آيه بر امامت ابوبکر دلالت ندارد.[31] در پايان يادآور ميشويم برخي از استدلال کنندگان به «آيه مخلفين» بر خلافت ابوبکر و دو خليفه پس از وي، براي اثبات اين ادعا که تخلف کنندگان هيچگاه از طرف پيامبر صلي الله عليه و آله به جنگ با کافران و مشرکان فراخوانده نشدند، به آيه 83 سوره توبه استدلال کرده است.[32] آيه چنين است: >فَإِن رَّجَعَكَ اللّهُ إِلَى طَآئِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِيَ أَبَداً وَلَن تُقَاتِلُواْ مَعِيَ عَدُوّاً<؛ هر گاه خداوند تو را به گروهي از آنان باز گرداند، از تو اذن خواهند خواست که در نوبت ديگر با تو براي جنگ از مدينه خارج شوند. به آنان بگو: «هرگز با من از مدينه خارج نخواهيد شد و هرگز همراه من با هيچ دشمني نخواهيد جنگيد». اين استدلال، بسيار بي پايه است؛ زيرا آيه توبه مربوط به جنگ تبوک است که در سال نهم هجري رخ داد، و آيه فتح (آيه مورد بحث) مربوط به ماجراي حديبيه است که در سال ششم هجري واقع شد. ربط دادن اين دو آيه به يکديگر ناشي از بي توجهي به وقايع تاريخي است.[33] پی نوشت ها : [21]. «قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِن تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْراً حَسَناً وَإِن تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُم مِّن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَاباً أَلِيماً»؛ فتح(48): 17. [22]. «لن تتبعونا کذلکم قال الله من قبل»؛ فتح(48):15. [23]. مير سيد شريف جرجاني، پيشين ج8، ص364، نيز ر.ک: سعد الدين تفتازاني، پيشين، ج5، ص266. [24]. علي بن احمد ابن حزم اندلسي، الفصل في الملل و الاهواء و النحل، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1422ق، ج3، ص27-28. [25]. محمد بن الحسن (شيخ الطائفه)، التبيان في تفسير القرآن، قم المقدسه، مکتب الاعلام الاسلامي، 1409ق، ج9، ص324. [26]. فتح(48):11. [27].فتح(48):15. [28]. مانند جنگ موته، غزوه ذات السلاسل، جنگ حنين، غزوه طائف و غزوه تبوک. [29]. و الصحيح ان المراد بالداعي في قوله ستدعون هو النبي صل الله عليه و آله، لانه قد دعاهم بعد ذلک الي غزوات کثيرة و قتال اقوام ذوي نجدة و شدة مثل اهل حنين و الطائف و مؤتة الي تبوک و غيرها فلا معني لحمل ذلک علي ما بعد وفاته. فضل بن حسن طبرسي، پيشين، ج9-10، ص115. [30]. فخرالدين رازي، پيشين، ج28، ص92. [31]. آلوسي، پيشين، ج14، ص159. [32]. ابن حزم اندلسي، پيشين، ج3، ص27. [33]. شيخ الطائفه، پيشين، ج9، ص325. منبع:www.entizar.ir
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 393]