محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846686980
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1) نويسنده:دکتر محمد ابراهيمي ورکياني چکيده اديان الهي که به حقيقت يکي بيش نيستند و به تعبير قرآن همگي آئين اسلام به شمار مي آيند و تفاوت در شريعت و اصول عملي، معيار تعدد آن هاست، به مثابه لطف ويژه ي الهي از طريق پيامبران اولوالعزم براي تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان ها فرستاده شده اند، ولي آئين اسلام به معناي شريعت پيامبر خاتم که در ميان همه ي شرايع الهي با عنوان شريعت اسلام سهله و سمحه مطرح است و خداوند تنها نسبت به اين شريعت وعده ي مصونيت از تحريف داده، گذشته از عدم تحريف، به حکم ويژگي سهله و سمحه بودن، در بسياري از مسائل اجتماعي- سياسي نسبت به ديگر شرايع موضع اصلاحي دارد. در مسئله جنگ و جهاد نيز اين معنا به صورت ملموسي به چشم مي خورد که مبين صفت مهيمن بودن قرآن نسبت به ديگر کتب آسماني است. نويسنده در اين مقاله در دو بخش جداگانه کوشيده اند که اين واقعيت را به صورت روشني تبيين نمايد. واژگان کليدي: جهاد، جنگ، دفاع، دخالت بشردوستانه، دعوت جهاني، دين، شريعت، بردباري ديني، بردباري مذهبي. جنگ و درگيري خصمانه ي ملل پيشينه اي طولاني تقريباً به قدمت پيدايش بشر در کره ي خاکي دارد و در اثر اين پديده ي شوم، خسارت هاي جبران ناپذيري براي همه ي موجودات زنده و به ويژه انسان ها به بار آمده است، ولي به اعتقاد ما خانمانسوزترين و طولاني ترين جنگ ها، جنگ هاي عقيدتي بوده است که گروهي گروه ديگر را به خاطر تضاد عقيدتي فاقد حقوق انساني دانسته و به جرم اختلاف عقيده يکديگر را تا مرحله ي نابودي و يا تسليم بدون قيد و شرط و پذيرش خواري همه جانبه تا مرحله ي پذيرش جبري عقايد گروه پيروز سرکوب نموده اند. متأسفانه اين معنا در تاريخ اديان و به ويژه اديان الهي که در رأس آن ها پيامبران بزرگي مانند موسي و عيسي و محمد(ص) حضور داشتند بيشتر خودنمايي کرده و جنگ هاي عظيمي را که منابع تاريخي، در ميان پيروان اين اديان گزارش نموده اند، حاکي از اين معناست. در حالي که کتب مقدس و به ويژه قرآن کريم جنگ را پديده ي شوم و پيروي از خطوات شيطان دانسته و در آيات متعددي پيروان اديان را به صلح و همزيستي مسالمت آميز دعوت نموده و حتي جنگ ها و درگيري هاي يهوديان و مسيحيان را معلول جهل و نابخردي آنان دانسته و عقل و منطق و فرمان الهي را مخالف آن معرفي کرده است. پيام الهي و موضع انساني اسلام در مورد جنگ براي همگان هنوز هم با گذشت چهارده قرن از تاريخ اسلام و بيست قرن از تاريخ مسيح و شايد 35 قرن از تاريخ يهود، روشن نشده است و بلکه پرسش هايي را پيش آورده است: اصولاً جنگ عقيدتي تا چه ميزان و با چه شرايطي مشروع است و دشمني بشر با يکديگر تا کي ادامه خواهد داشت؟ آيا واقعاً انسان دشمن انسان است يا برعکس بايد دوست و عاشق انسان باشد؟ ريشه ي اين اختلاف چيست و چگونه مي توان بشر را در خدمت يکديگر قرار داد و به جاي جنگ و نزاع، صلح و صفا را در ميان آن ها حاکم ساخت؟ به ديگر سخن، ترديدي نيست که برخي از اختلافات در سايه ي مباحث علمي، بي طرفانه و بيغرضانه مي تواند حل شود، ولي با گذشت 35 قرن از تاريخ يهوديت و بيست قرن از تاريخ مسيحيت و چهارده قرن از زمان پيدايش اسلام، به طور طبيعي ممکن است مسائلي به خاطر گذشت زمان و ابهامات ناشي از آن غير قابل حل باشد، و لذا سؤال ما اين است که: تکليف ملت هاي مسلمان و مسيحي و يهودي و... در مورد اين ابهامات چيست؟ آيا يک ملت از نظر عقيدتي حق دارد که در صورت توانايي، با قوه ي قهريه ي همانند گذسته، با برپايي جنگ هاي سرکوبگرانه ديگران را به پذيرش عقائد خود وادارد و در صورت عدم پذيرش، آن ها را محکوم به فنا و نابودي يا محروميت از همه ي حقوق انساني خود نمايد؛ يا اينکه براساس معيارهاي مورد قبول پيامبران رحمتي مانند ابراهيم و موسي و عيسي و محمد(ص) بشر مي تواند در مورد همنوعان خويش واژه ي خصم و دشمن را از فرهنگ خويش بزدايد و پيروان اديان را به تلاش در جهت محروميت زدايي مادي و معنوي از همه ي افراد بشر بسيج کند و به جاي نابود کردن همنوعان، به شيوه اي صحيح به اصلاح فکري و علمي آن ها بپردازد؟ در پاسخ به اين سؤال مهم و سرنوشت ساز، نگارنده کوشش نموده با بررسي کتب مقدس و آسماني تورات و انجيل و قرآن و سيره ي تاريخي پيامبر گرامي اسلام و آراي فقها و متکلمان، برخي از ابهامات را از پيرامون اين حقيقت بزدايد.در اين نوشته در صدديم که بگوييم پيامبران بزرگ الهي کوشيده اند بشر را در سايه ي توحيد کلمه به وحدت و همدلي و تعاون برسانند، نه تفرقه و جنگ و درگيري. تعاونوا علي البر و التقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان...(مائده/4)از طرف ديگر، مطالب ذکر شده در مورد اصل همزيستي مسالمت آميز و ديدگاه اديان در زمينه ي حقوق بشر، با مسئله جهاد تنافي ندارد، زيرا جهاد مشروع در اسلام همان اصل دفاع و دخالت بشردوستانه اي است که نه تنها در عالم انسانيت، بلکه در ميان همه ي جانداران پذيرفته شده ترين مسئله در تلاش براي بقاست و به تعبير قرآن کريم: و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بيع و صلوات و مساجد يذکر فيها اسم الله کثيرا و لينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز(حج/42)اگر نبود اينکه خداوند تهاجم بعضي از انسان ها را به وسيله بعضي ديگر دفع مي نمايد هر آينه صومعه ها و بيعه ها و نمازخانه ها و مساجد که در آن نام خداوند فراوان برده مي شود ويران مي شد و خداوند حتماً ياري خواهد داد کساني را که او را ياري مي دهند چه اينک خداوند قادر و باعزت است. واژه جنگ و جهاد هر چند در فرهنگ اسلامي، در موارد زيادي واژه ي جهاد، به معني جنگ و مبارزه با مخالفان به کار رفته و مي توان گفت که جهاد به صورت وضع تعيني(1) مرادف با قتال با دشمنان است، ولي از نظر لغوي، واژه ي جنگ با جهاد متفاوت است و در معناي اصطلاحي اين دو واژه نيز تفاوت بسياري وجود دارد. واژه ي جنگ به معناي حرب و قتال، فاقد بار ارزشي است و شامل هر نوع درگيري و نزاع با هر هدف و مقصودي اعم از مادي يا معنوي، دنيوي و اخروي، مبتني بر حس ناسيوناليستي با اهداف اقتصادي و...مي شود، ولي جهاد به معناي کوشش و تلاش مقدس پيروان يک آئين در جهت تعميم سعادت به ديگر ملل است. بنابراين جهاد پيکاري است که براي خشنودي خداوند در جهت تحقق اهداف الهي و انساني، براي آزادي ملت ها از زير بار ستم انجام مي پذيرد. اين معنا با مفهوم جنگ که به معناي مطلق درگيري است تفاوت بسياري خواهد داشت و حداقل اين است که مفهوم جهاد با مفهوم جنگ در اصطلاح حقوقدانان بين الملل متفاوت است چه اينکه جنگ در اصطلاح اين دسته از حقوقدانان شامل هر درگيري و نزاعي است که بين دو يا چند دولت رخ مي دهد (خواه در قالب دفاع يا تهاجم با اهداف انساني يا غير انساني)، ولي جهاد در اصطلاح قرآن، تنها در مورد جنگي به کار مي رود که به خاطر ارزش هاي انساني در جهت رهايي ملل از يوغ استعمار و استثمار و دفع ستم تحقق مي پذيرد. و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي کانت عليهم...(اعراف/157)و به ديگر سخن، هر چند واژه ي قتال در قرآن در مورد جهاد به کار رفته و در سوره ي نساء آيه 75مي خوانيم: و مالکم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الوالدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولياً و اجعل لنا من لدنک نصيراً.و چه شده است شما را که در راه خدا و مستضعفاني از مردان و زنان و کودکاني که مي گويند پروردگارا ما را از اين شهري که مردم آن به ظلم گرائيده خارج ساز و از جانب خود ياور و ناصري برايمان قرار ده، پيکار نمي کنيد؟!روشن است که جهاد به مقتضاي همين آيه عبارت از قتالي است که با هدف خشنودي خدا و نجات مستضغفان اعم از مردان و زنان و کودکاني تحقق مي يابد که از خداوند ياري مي طلبند تا آن ها را از ستم ستمگران و مردمي که به ظلم گرائيده اند، نجات دهد و از جانب خدا براي آن ها فرمانروايي عادل و ياوري نيکوکار قرار دهد. البته در قرآن در موارد متعددي جهد به معناي کوشش براي رسيدن به اهداف غيرصحيح نيز به کار رفته است، في المثل در آيه 8 از سوره عنکبوت مي خوانيم: و وصيناالانسان بوالديه حسناً و ان جاهداک لتشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما... و نيز در سوره لقمان آيه 15 همين معنا را مشاهده مي کنيم که مي فرمايد:و ان جاهداک علي ان تشرک بي ما ليس لک به علم فلا تطعهما.ولي روشن است که در اين موارد نادر، واژه جهد به مفهوم لغوي آن، که همان مطلق تلاش است به کار رفته است. واژه جهاد در اثر کثرت استعمال وضع تعيني به خود گرفته و در موارد دفاع مقدس مصطلح شده است و فقهاء و مفسران و مسلمانان نيز از جهاد همين معنا را اراده مي کنند؛ هر جند که در تعيين مصاديق و اينکه جنگ با دشمنان در چه شرايطي مصداق دفاع مقدس خواهد بود اختلاف نظرهايي داشته و دارند. اما اين واژه اکنون در معناي فوق الذکر، حقيقتي شرعي يافته و در قرآن کريم واحاديث نبوي و سخنان علي(ع) و ديگر امامان معصوم از اهل بيت و جز آنها نيز همين معنا فراوان به کار رفته و قهراً در همين معنا وضع تعيني به خود گرفته که با مفهوم جنگ و قتال فاصله دارد واين خود حقيقتي است که مي تواند ما را در فهم آيات و روايات وارده در باب جهاد ياري دهد.آراء و نظرات دانشمندان پيرامون جنگبا همه تجربه هاي تلخ افراد وملل از جنگ هاي خانمانسوز در گذشته و مصيبت هاي جبران ناپذيري که از اين ناحيه متوجه ملت ها گرديده است، بسياري از دانشمندان جنگ را يک ضرورت در جامعه تلقي و آن را راهي طبيعي در جنگ اصلح و سير تکاملي بشر و بلکه همه ي موجودات زنده معرفي مي کنند و بالطيع در مواردي نيز آن را ستوده اند.تفکر اسلامي در قرآن و سنت، واژه جنگ را بدون بار ارزشي و بلکه با بار منفي و ضدارزش معرفي کرده و جنگ را جز در قالب دفاع آن هم به عنوان آخرين راه حل در مقابل کساني که نمي خواهند يا نمي توانند مشکل خود را با ديگران به صورت منطقي حل نمايند، مجاز ندانسته و مقصود از واژه هاي جهاد و نزاع و قتال و حرب و... که در قرآن کريم به کار رفته، جز اين نمي باشد. در حالي که از زمان آفرينش بشر تا قرن حاضر، دانشمندان زيادي جنگ را حق طبيعي ملت ها تلقي نموده، وحتي کار کساني را که به داعيه ي تسلط و بهره وري از ملل مغلوب وارد جنگ شده اند مشروع و منطقي دانسته اند.اين نوع گرايش از سوفسطائيان يونان تا ارسطو و افلاطون و در تفکر روميان و آنارشيستها، فاشيست ها و در ميان مارکسيست ها و داروينيست ها هميشه مطرح بوده و احياناً در قالب تفکر فلسفي از جنگ و ضرورت وجودي آن دفاع کرده اند.فيلسوف بزرگ يونان، ارسطو، در کتاب سياست مي گويد:بايد ببينيم که آيا در طبيعت کساني هستند که بردگي برايشان سودمند باشد؟ و يا بندگي اصلاً بر خلاف طبيعت است؟ يافتن پاسخ چه از ديدگاه فلسفه و چه از راه تجربه کار دشواري نيست. فرمان دادن از يک سو و فرمان بردن از سوي ديگر نه تنها ضرر ندارد بلکه سودمند است. برخي از زندگان از همان لحظه ي زادن براي فرمانروايي و يا فرمانبرداري نامزد شده اند. از اينجاست که فن جنگ به نحوي فن به دست آوردن مال به شيوه طبيعي است؛ آن چنان که بايد نه فقط بر ضد جانوران درنده بلکه بر ضد مردمي که به طبيعت براي فرمانبرداري زاده شده اند، ولي از تسليم به اين حکم سرباز مي زنند، به کار رود. اين گونه جنگ طبعاً رواست (ارسطو،ص 20).گفتار افلاطون نيز پيش از ارسطو چنين است:آيا به نظر تو منطقي است که بگوييم مردم يونان با يکديگر روابط خويشاوندي دارند و حال آنکه بين آن ها و اقوام غير متمدن اختلاف نژاد و خون وجود دارد؟ گفت: آري درست است، گفتم: پس آنگاه که يک طرف مخاصمه مردم يونان و طرف ديگر اقوام غير متمدن باشد، بايد گفت بين آن ها جنگ در گرفته است. زيرا از آنجا که اين ها دشمن طبيعي يکديگرند اختلافي که بين آن ها بروز کند، همانا جنگ است.(افلاطون، ص309).و «هراکليتوس» مي گفت:جنگ پدر همه چيز است وبذر ترقي را خلق مي کند؛ و نتيجه مي گرفت که جنگ عصاره تمدن است (جعفري تبريزي، ص322).اين نظريه از جامعه يونان به جامعه روم منتقل شد و اينان نيز جنگ را پديده اي طبيعي و معلول اراده خدايان و بالطبع اجتناب ناپذير و شايد هم مقدس تلقي کردند. دکتر «وهبه الزحيلي» در کتاب خود پس از گزارش مفصلي درباره جنگ هاي خانمانسوز يونان و... مي نويسد:روميان جنگ را آن گونه مهم و ارزشمند مي دانستند که خدايي به نام «مارس» به عنوان سمبل جنگ در نظر گرفتند. چنان که يونانيان خداي جنگ را «زئوس» و مصريان قديم نيز جنگ را تقدس نموده وخدايي به نام «حورس» پسر خداي «اوزوريس» براي جنگ قائل شدند(وهبه الزحيلي، ص43).ديگر جوامع بشري اعم از اللهي و غير الهي تا عصر حاضر، جنگ را حق طبيعي خود تلقي نموده و کشورگشايي و سلطه بر سرنوشت ديگر ملل را براي قدرت هاي حاکم بزرگترين امتياز محسوب داشته اند.جامعه عرب پيش از اسلام نيز با همين ديدگاه جنگ را تمجيد نموده، لذا ملاحظه مي کنيم که به بهانه هاي واهي قبائل عرب به جان يکديگر مي افتادند واحياناً تا سر حد نابودي قبيله ي خود و بلکه ساير قبائل پيش مي رفتند. از جنگ هاي معروف جامعه ي عرب پيش از اسلام مي توان از جنگ «احس» و «غبراء» نام برد که بين قبيله ي «عيس» و «ذبيان» رخ داد. جنگ هاي فجار که پيش از بعثت پيامبر(ص) در مکه بين دو قبيله ي «هوازن» و «کتانه» رخ داد نمونه ي ديگر آن است. خلاصه اينکه مرد عرب نيز در عصر جاهليت، خونريزي و پيروزي بر دشمن را افتخار مي دانستند و جنگ را نيز مدح مي کردند (همان، ص54)نظريه ي تقدس جنگ و افتخارآفريني آن، در جامعه ي اروپا به تدريج بعد فلسفي و علمي به خود گرفت و به ويژه پس از فرضيه ي داروين در مورد اصل تنازع بقاء دانشمندان بسياري اين اصل را عامل حرکت در جوامع بشري و بلکه در تکامل همه ي موجودات زنده دانسته و بالطبع از آن تمجيد نمودند. هگل مبتکر اصل و قاعده ي تحولات طبيعي «تزوآنتي تز و سنتز» مي گفت: جنگ سرنوشت عالم را تعيين مي کند. (درآمدي بر حقوق اسلام، ص256)کائوتانو موسکا يکي از دانشمندان فاشيسم معتقد است: منافع مادي انگيزه ي اساس نوع بشر است و تاريخ بشر چيزي جز ارضاي تمايلات و نيازهاي فاتحان از دسترنج ملل تحت سلطه نيست. هميشه يک طبقه ي حاکم مرکب از معدودي اقليت بر اکثريت حکومت مي کنند. اين طبقه ممتاز نيز ثابت نمي ماند و تاريخ چيزي جز تعيين طبقه ي ممتاز نيست. (همان، ص256)شايان ذکر است که در گفتار «موسکا: صريحاً به اصل تنازع بقاء در فرضيه ي داروين اشاره شده، چنان که نظريه ي مارکسيسم نيز در اصول ديالکتيک و به ويژه اصل تضاد از همين فرضيه نتيجه شده است. چه اينکه داروين از نظر استقراء علمي در تکامل موجودات زنده مدعي شد که اين تکامل در طول تاريخ در قالب تنازع بقاء شکل گرفته و موجودات ضعيف هميشه نابود شده و جاي خود را به موجودات قوي تر داده اند و اين حرکت همواره ادامه داشته و خواهد داشت و به حقيقت در قالب اصل تنازع بقاء گزينش طبيعي انجام مي پذيرد و در سايه همين اصل، موجودات زنده مسير تکامل تدريجي خود را طي کرده و موجودات ضعيف نابود شده و موجودات قوي تر جاي آن ها را گرفته اند. روبيه، حقوقدان معروف فرانسوي، در اين زمينه مي نويسد: با مطالعات داروين درباره ي موجودات مختلف طبيعت براي وي و ديگران اين نتيجه حاصل شد که بقاء هر نوع، مديون موفقيت آن نوع در تنازع بقاء مي باشد. (همان، ص95)نتيجه اينکه تقدس جنگ و طبيعي بودن حق حاکميت نسل برتر بر ديگر گروه ها در پي نظريه ي هگل در قالب قاعده ي تحول طبيعي «تز و آنتي تز و سنتز» و اصول ديالکتيک در نظريه ي مارکس و... آن چنان در جامعه ي اروپاي قرن بيستم جدي مطرح شد که جنگ افروزاني مانند هيتلر نيز مشروعيت و قانوني بودن کار را در جنگ هاي جهاني اول و دوم از همين طريق به اثبات رساندند. (2)هيتلر در يکي از سخنراني هاي دوران جواني خود مي گويد: به وسيله ي تنازع بقاء طبقه ي شايسته همواره تجديد خواهد شد. قانون انتخاب طبيعي اين تنازع مستمر را توجيه مي کند. مسيحيت قيامي است عليه قانون طبيعت و خود طبيعت، مسيحيت در نهايت امر چيزي نيست جز فرهنگ شکست بشريت (سروش، ص31).و نيز هيتلر معتقد بود: اگر به قانون طبيعت احترام نگذاريم و ارداه ي خود را به حکم قويتر بودن به ديگران تحميل نکنيم، خواهد رسيد که حيوانات وحشي ما را دوباره خواهند دريد و آنگاه حشرات نيز حيوانات را خواهند خورد و چيزي بر زمين نخواهد ماند مگر ميکروب ها (همان، ص30)اوج گرفتن مکتب ديالکتيک پس از هگل و مارکس و عموميت يافتن اين منطق امروزه اين مسئله را به صورت يکي از اجزاي اطلاعات عمومي در آورده است و کمتر کسي را مي توان يافت که آشنايي اندکي با کتاب و فلسفه داشته باشد، اما از اين مقوله چيزي نداند. مي گويند تضاد و کشمکش فکري بين گروه هاي مختلف در طي تاريخ همواره عامل کشف ها و ابتکارات نوين بوده است. بشر براي رفع گرسنگي و حفاظت خود از سرما و گرما و به تعبير ديگر، وقتي در تضاد بين هجوم خطرات ناشي از طبيعت و حب بقاءنفس قرار مي گيرد، دست به ابتکار و اختراع مي زند. بدن در تضاد با ميکروب و يا جسمي خارجي پادزهر مي سازد؛ عضلات وقتي با وزنه ي سنگين درگير مي شوند، قوي تر و پيچيده تر مي گردند. اجتماعات بشري بسياري از پيشرفتهاي خود را مديون تضادند و اوج اختلاف نظرها را هميشه نويد ظهور مرحله ي نويني را مي دهد. به طور خلاصه طبيعت و تاريخ (و اجتماع همچون بخشي از آن) راه خود را از ميان تضادها باز مي کنند و به تعبير ديگر طبيعت روند جدالي يا سيري ديالکتيک دارد و راهش از ميان همين نزاعها مي گذرد (همان، ص34).با توجه با موارد مذکور پي مي بريم که موضع ملل و اقوام مختلف چه در دوران باستان و چه در دوران جديد، برخاسته از عقايد و افکار اين ملت ها بوده است و اديان و مذاهب الهي نيز که در قالب يهوديت و مسيحيت و زردشتيت و غير آن که هم اکنون در بخش وسيعي از جهان مطرح است به خاطر عدم تأکيد گسترده بر لزوم صلح جويي و انسان دوستي و يا به خاطر تحريفات ناشي از اراده ي قدرتها و عادات مزمن مردم بر جنگ جويي و پرخاش گري نتوانسته است بشر را به صلح و آرامش لازم برساند تنها آييني که در قالب جهاني هم بر صلح و انسان دوستي تأکيد لازم را داشته و هم به لطف ويژه الهي کتاب آسماني اين شريعت دچار تحريف نگرديده است، آيين حيات بخش اسلام است و همين شريعت الهي است که به تدريج توانسته پيروان خود و ديگر ملل را براي همزيستي مسالمت آميز و فرار از جنگ آماده سازد.(3) نظر به اهميت هر چه بيشتر پديده ي صلح در جهان و براي اثبات ادعاي فوق ترجيح مي دهيم که در آغاز به بيان موضع اديان الهي و غيرالهي در مساله جنگ و جهاد و ميزان هماهنگي يا ناهماهنگي آنها با صلح داخلي و بين المللي بپردازيم و سپس به اسلام و نقش جهاني آن نسبت به پديده ي صلح و امکان زندگي مسالمت آميز انسانها در کنار يکديگر توأم با آرامش و سعادت و سلامت در سايه ي رهنمودهاي اين آيين الهي خواهيم پرداخت. جنگ و جهاد از ديدگاه يهود قديمي ترين مکتب الهي موجود که افکار و عقايد پيروان و متون ديني آن در دسترس محققان و تحليل گران قرار دارد، آيين يهود است اين مکتب که از دوران بعثت حضرت موسي(ع) تاکنون بيش از سه هزاروپانصد سال قدمت دارد، در مساله جنگ و جهاد موضعي حاد و خشن ارائه داده که متاسفانه آگاهانه يا ناآگاهانه در ميان ديگر ملل و به ويژه ملتهاي مسيحي و مسلمان نقش مهمي داشته است. گو اينکه خود نيز در مواردي به صورت طبيعي متاثر از ديگر ملل بوده است. عامل اصلي در اين خشونت طلبي آن است که ملت يهود، آيين تورات را اولين و تنها آيين الهي دانسته و جز آن را به رسميت نمي شناسد و از طرف ديگر، آن را منحصر به خودشان مي دانند و خود را ملت برگزيده خدا و مورد عنايت ويژه ي حق متعال و ديگر ملل را فاقد همه ي اين افتخارات معرفي مي کنند. همين بينش غلط موجب شده که هيچگاه يهوديان سر سازگاري با ديگر ملل نداشته باشند و جز به هنگام ضرورت براي ديگران حقوقي را لازم المراعات ندانسته و در جنگ و پيکار نيز خشن ترين برخوردها را در صورت پيروزي با آنان داشته اند در حقيقت ديگر ملل را فاقد اعتبار ديني و آنان را منکرتورات، کافر و فاقد حقوق انساني مي دانند. بنابراين يهوديان در جنگ و جهاد با ملتهاي هم جوار خود که ادعاي مالکيت بر اراضي آنها را داشته اند به گونه اي خشن تر از ديگر ملل برخورد کرده اند و آنها را محکوم به فنا مي دانستند ولي با ديگر ملل که درگيري مکتبي نداشته و تنها به هنگام قدرت توسعه ي قلمرو خود را مانند همگان مطلوب دانسته اند، معمولاً روش ملايم تري در پيش گرفته و در صورتي که آنان تسليم مي شدند و حاضر به پرداخت جزيه بودند از کشتن آنان صرف نظر مي کردند. از اين جهت است که ملاحظه مي کنيم در متن تورات برخورد با اقوام فلسطيني به عنوان وظيفه ي يهوديان با خشونت بارترين روش توصيه شده است. في المثل در کتاب سموئيل باب 15آمده است: پس هم اکنون به سرزمين عماليق برو و هر انچه متعلق به اوست نابود ساز و به هيچ فردي ترحم مکن، بلکه همه را بکش چه مرد و چه زن و کودک شيرخوار و گاه شتر و الاغ را...(سفرخروج، باب23).عجيب تر اينکه در باب 131 از سفر اعداد آمده است: بني اسرائيل در جنگ با عشيره ي «مديا» همه ي مردان را همراه با پنج پادشاه مدياني به قتل رسانيدند و همه ي زنان و کودکان و بهائم و مواشي آنان را به غنيمت گرفتند و آن ها را نزد موسي(ع)آوردند. موسي(ع) از فرماندهان سپاه در غضب شد و به آن ها دستور داد که همه ي کودکان پسر و زنان شوهر ديده را نيز بکشيد و تنها کودکان دختر که ازدواج نکرده اند را براي خود نگاه داريد و تعداد اين دختران 32 هزار گزارش شده است. اين عبارات از کتاب تورات، گرچه نمي تواند بيانگر موضع پيامبر بزرگ خدا، حضرت موسي(ع) باشد و بي ترديد از بخش هايي است که در اثر تحريف پديد آمده، ولي بي شک بيانگر تفکر بني اسرائيل بوده و موضع خشونت آميز آنان نسبت به مردم منطقه را از ديرباز بيان مي دارد. منابع اصيل اين مکتب گوياي آن است که يهوديان ديگر ملل را اهل نجات ندانسته و براي آنان حقوقي قائل نبوده اند و قرآن کريم نيز در مواردي از همين گرايش شوم حکايت دارد و يهوديان را گروهي جنگ افروز و مسيحيان را صلح طلب معرفي کرده است. براي نمونه در سوره ي آل عمران آيه ي 75مي خوانيم: و من اهل الکتاب من ان تأمنه بقنطار يؤده اليک و مهم من ان تأمنه بدينار لايؤده اليک الا مادمت عليه قائما ذلک بانهم قالوا ليس علينا في الاميين سبيل و يقولون علي الله الکذب و هم يعلمون. گروهي از اهل کتاب به گونه اي امانتدارند که اگر قنطاري به آنان امانت دهي بدن کم و کاستي به تو باز مي گردانند، ولي گروهي ديگر چنانند که اگر ديناري به آن ها امانت دهي صاحب آن نخواهي بود جز تا هنگامي که حضور فيزيکي در مورد مالت داشته باشي و اين خيانت در امانت معلول انديشه ي غلطي است که آن ها به غلط آن را باور داشته اند و مي گويند امي ها و افراد غير همکيش ما را برما حقي نيست و اين دروغي است که به خداوند نسبت داده و خود نيز به دروغ بودن آن آگاهند. در اين آيه ي شريفه که مقصود از گروه اول مسيحيان و گروه دوم يهوديان است، به نکته ي مهمي اشاره شده و آن تقسيم بندي خاصي است که يهوديان از ديرباز داشته و خود را به عنوان قوم برگزيده، از ديگر ملل جدا دانسته و ساير ملل را به عنوان ملت غير يهود لقب امين داده و به حکم آنکه خود را دوست خدا و ديگران را دشمن شريعت حق دانسته اند، هيچ گونه حقوقي براي آنان قائل نبوده و به همين جهت حتي مسئله احترام امانت را که همه ي ملل بت پرست نيز بدان پاي بند بوده و هستند در مورد غير يهود لازم المراعات ندانسته اند. (فاضل، ص76)واژه ي قنطار از واژه هاي دخيل قرآن است که از فرهنگ رومي گرفته شده، اصل آن همان واژه کنتناريوس است که با واژه ستچري century به معناي قرن و سانت و سنت که يکصدم متر و يکصدم دلار است هم ريشه بوده و معادل تالان در فرهنگ فارسي است که تقريباً معادل يکصد کيلو طلاست (جفري، ذيل مدخل قنطار)پرواضح است که موضعگيري قرآن در اين آيه حاد بوده و بالاترين محکوميت را براي صاحبان اين انديشه ابراز داشته است، چه اينکه قرآن کريم در حقيقت مي خواهد بگويد ملتي که به خود اجازه ي خيانت در امانت را مي دهد نسبت به اصول انساني ديگر نيز به طريق اولي قابل اعتماد نيست. و اما جمله ي پاياني آيه فوق که مي فرمايد: و يقولون علي الله الکذب و هم يعلمون، ناظر به شناختي است که قرآن کريم از شريعت اصيل تورات بدان گونه که پيامبر اولوالعزم خداوند موسي عليه السلام مروج آن بوده است، دارد چه اينکه در شريعت موسي(ع) انسان بماهو، به عنوان برترين موجود معرفي شده و ظلم به هر فرد و نابودي او را بزرگ ترين گناه و خيانت به شمار آورده است. در قرآن کريم مي خوانيم: من اجل ذلک کتبنا علي بني اسرائيل انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فکانما قتل الناس جميعاً و من احياها فکانما احيا الناس جميعاً...(4)اين مطلب که در قرآن کريم، به مناسبت نزاع و درگيري دو پسر آدم، هابيل و قايبل و کشته شدن هابيل آمده و مبين آن است که کشته شدن هابيل به معناي کشته شدن همه ي انسان هايي بود که مي توانست از نسل او به دنيا بيايند و زندگي نمايند، که با قتل او اين راه بسته شد پس هر فردي که فردي را به قتل مي رساند پاسخگوي همه ي جان هايي است که از نسل او امکان تولد داشتند و به همين جهت در آيه ي فوق کشته شدن يک انسان به معناي کشته شدن همه ي مردم آمده و احياي او نيز به معناي احياي همه ي مردم در نظر گرفته شده است. اين موضعگيري قرآن ضمن اينکه بينش و نظريه ي فوق العاده مهم اسلام را در مورد انسان مي رساند حاکي از اعتراض عميق نسبت به يهوديان است، که با وجود اين همه آيات روشن که در تورات آمده آنان عملاً براي غير بني اسرائيل حرمتي قائل نبوده و در هر مناسبت ممکن دست به خيانت و جنگ افروزي مي زنند؟ کلما او قدوا ناراً اطفأها الله...(مائده/64)هر زمان که آتش را برافروختيد، خداوند آن را خاموش ساخت... .بنابراين با وجود اينکه تورات کشته شدن يک انسان را مانند کشته شدن همه ي عالم بشر و احياي او را مانند احياي همه ي انسان ها مي داند و بر اين معنا تأکيد دارد که جان يک فرد، مادام که امنيت ديگران را به خطر نيندازد يا مرتکب قتلي نشود محترم است و تنها عامل مجوز قتل يک انسان ارتکاب قتل يا سلب امنيت از ديگران است، ديگر معنا ندارد که جمله ي «ليس علينا في الاميين سبيل» از جانب يهوديان مطرح گردد.تورات مي گويد: همسايه (همنوع) خودت را دوست بدار همان گونه که خودت را دوست مي داري. يکي از دانشمندان يهود در پايان نماز اين گونه دعا مي کرد: اي خداي من و خداي اجداد من ميل و رضاي تو به آن تعلق گيرد که در دل هيچ انساني کينه و دشمني عليه ما وارد نشود و کينه و عداوتي عليه ديگري بر دل ما نگذرد و کينه و حسادتي عليه ما در دل هيچ انساني نگذرد و نسبت به هيچ کس نيز حسادت به دل ما راه نيابد. (تورات، سفر لاويان باب 19آيه ي 17)ولي با همه ي صراحت تورات در مورد حقوق انسان، به خاطر عبارات ديگري که با عبارات فوق متنافي مي نمايد، در طي تاريخ، يهوديان به تنگ نظري ديني و عدم تحمل ديگران معروف شده اند، في المثل در سفر تثنيه باب 33آمده است که تورات بر همه ي ملت ها عرضه شده و تنها يهوديان حاضر به پذيرش آن شدند. اولين بار به فرزندان عيسو پيشنهاد شد و آنان به خاطر اينکه جدشان عيسو خونريز بود نپذيرفتند و قوم لوط نيز به خاطر اينکه زنا در شريعت يهود حرام بود حاضر به پذيرش تورات نشدند. فرض براين است که اگر انسان تورات را نياموزد و رضايت پدر آسماني را فراهم نياورد مانند موجودات پاييني [حيوانات] از دنيا خواهد رفت هر چند همان گونه که گفته اند مثل آدميان مي ميرد (راب، ص86)آشکار است که برداشت غلط از عبارات فوق مي توانسته همه ي موضوعاتي را که در مورد کرامت انسان و خلقت الهي او و... که در تورات آمده تخصيص بزند و همه ي موضعگيري هاي مثبت را در مورد همکيشان و بلکه هم نژادان منحصر نموده و ديگر ملل را فاقد خوبي و خير و مستحقق هر گونه ستم و تندروي معرفي نمايند. ذلک بانهم قالوا ليس علينا في الاميين سبيل و يقولون علي الله الکذب و هم يعلمون (آل عمران/75)پي نوشت:1. مراد از وضع تعيني معنايي است که در اصل هنگام وضع براي واژه اي در نظر گرفته شده، ولي وضع تعيني معنايي که در اثر کثرت استعمال به عنوان معناي دوم به صورت حقيقي از واژه اي استفاده مي شود، مانند صلوات که در لغت به معناي دعاست ولي در حال حاضر از آن نماز اراده مي شود.2. چه اينکه بسياري از سياسيون هست ها را دليل بايست ها دانسته و به اخلاق علمي روي آورده بودند.3. ناگفته پيداست که نگارنده منکر جنگ هاي عقيدتي موجود در تاريخ اسلام نبوده و نخواهد بود و قهراً مقصود از گفتار فوق اصالت منابع اسلامي و دوري آن از تحريف و سوءتفسيري است که در ديگر اديان رخ داد، و اما جنگ هاي صدر اسلام و آنچه در زندگي پيامبر (ص)رخ داده همه دفاعي بوده و در مورد جنگ هاي پس از وفات آن بزرگوار نيز بعضي از دانشمندان مسلمان بر دفاعي بودن آن ها تأکيد دارند.4. جالب اين است که آيه فوق ترجمه متني است که در تلمود به عنوان تفسير باب چهارم -از سفر خروج آمده که مي گويد: پروردگار به قابيل گفت: چه کرده اي که خون هاي برادرت هابيل بسوي من فرياد مي زند؟ر-ک به گنجينه ي تلمود تأليف راب ،1.کهن ،ترجمه ي امير فريدون گرگاني ص313.منبع: فصلنامه آينه معرفت
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]
صفحات پیشنهادی
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1) نويسنده:دکتر محمد ابراهيمي ورکياني چکيده اديان الهي که به حقيقت ...
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1) نويسنده:دکتر محمد ابراهيمي ورکياني چکيده اديان الهي که به حقيقت ...
مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان(2)
مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان(2)-مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر ... (1) و در فصل هفتاد و ششم مي خوانيم: در اين وقت سخن گفت يسوع با گروه مردم و ...
مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان(2)-مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر ... (1) و در فصل هفتاد و ششم مي خوانيم: در اين وقت سخن گفت يسوع با گروه مردم و ...
مباني نجات داده ها
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و ... ي مصونيت از تحريف داده، گذشته از عدم تحريف، به حکم ويژگي سهله و سمحه بودن، در .
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و ... ي مصونيت از تحريف داده، گذشته از عدم تحريف، به حکم ويژگي سهله و سمحه بودن، در .
جنگ و جهاد از ديدگاه شهيد
جنگ و جهاد از ديدگاه شهيد خدايا من به جبهة نبرد حق عليه باطل آمدهام تا جان ناقابل خود را ... مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان(2)-مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از ... آثار و دیدگاه های شهید کاوه (1) اخيرا گروهي به نام پانك و يا بي بند و باري در آذر .
جنگ و جهاد از ديدگاه شهيد خدايا من به جبهة نبرد حق عليه باطل آمدهام تا جان ناقابل خود را ... مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان(2)-مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از ... آثار و دیدگاه های شهید کاوه (1) اخيرا گروهي به نام پانك و يا بي بند و باري در آذر .
دفاع یک مسیحی از حقیقت جهاد در اسلام
دفاع یک مسیحی از حقیقت جهاد در اسلام-دفاع يك مسيحي از حقيقت جهاد در ... مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از ... اديان ...
دفاع یک مسیحی از حقیقت جهاد در اسلام-دفاع يك مسيحي از حقيقت جهاد در ... مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از ... اديان ...
باديان رومي
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1) مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از ... (فاضل، ص76)واژه ي قنطار از واژه ...
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1) مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از ... (فاضل، ص76)واژه ي قنطار از واژه ...
حقوق جنگ و جهاد در اسلام
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از ... در زمينه ي حقوق بشر، با مسئله جهاد تنافي ندارد، زيرا جهاد مشروع در اسلام همان اصل ...
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از ... در زمينه ي حقوق بشر، با مسئله جهاد تنافي ندارد، زيرا جهاد مشروع در اسلام همان اصل ...
مقاله اي در زمينه مبانى امنيت اطلاعات... -
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1) مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر ... نويسنده در اين مقاله در دو ...
مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1) مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر ... نويسنده در اين مقاله در دو ...
فلسفهي جنگ
فلسفهي جنگ مترجم: ابوالفضل حقيري قزويني نظریهی جنگ عادلانه، همراه با ... یک روش رایج ارزیابی جنگ عادلانه آن است که جنگ موجه است اگر (1) دولت یا ملتی آن را برای ... مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان(2)-مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از ...
فلسفهي جنگ مترجم: ابوالفضل حقيري قزويني نظریهی جنگ عادلانه، همراه با ... یک روش رایج ارزیابی جنگ عادلانه آن است که جنگ موجه است اگر (1) دولت یا ملتی آن را برای ... مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان(2)-مباني فلسفه -کلامي جنگ و جهاد از ...
حضور پيامبر در جنگ فجار!
(1)جنگهاى فجار از حوادث مشهور عهد جاهلیت و دوران قبل از اسلام است. عرب كه .... مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از .
(1)جنگهاى فجار از حوادث مشهور عهد جاهلیت و دوران قبل از اسلام است. عرب كه .... مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از منظر اديان (1)-مباني فلسفي- کلامي جنگ و جهاد از .
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها