تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833390362
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس نویسنده : دكتر محمد رجبي چكيده آنچه مشخص كننده دفاع مقدس ما از ساير جنگهاي ميهني است، وجه "جهادي " آن است كه به منزله "تكليف الهي " بر دوش "مجاهد در راه خدا " ست. كسي كه "مومن مسلمان " است، مكلف به "جهاد اكبر " با شيطان درون و "جهاد اصغر " با شيطان برون است و لذا تمام افكار و اقول و افعال او،مسبوق به "جهد " و "مجاهده " و "اجتهاد " است. بديهي است كه اين معنا فقط با سير و سلوك معطوف به "فنا " و "محو " عاض در معشوقي ازلي و ابدي، تحقق مييابد و فهم آن از "نامحرمان " ساحت عشق، ساخته نيست. بنابراين، تعجبي ندارد اگر گلبانگ تكبير مجاهدان راه خدا،در اقصا نقاط خاك،عالمگير شود، ولي در بين روشنفكران غرب زده، بيپژواك باشد. اينان يا به مقابله و انكار برخاستند؛يا بيتفاوت و بياعتنا ماندند و يا هرگز چيزي درنيافتند و اگر هم نيستي پيدا كردند،ناقص و بسيار محدود بود. راه گريز از اين دور بسته،همدلي و همداستاني و همسخني با عاشق پيشگاني است كه دل به معشوق مطلق سپردهاند و از حصار مسدود "من " و "ما " به فضاي عالم قدس راه بردهاند. آنچه به عنوان "دفاع مقدس " نام گرفته،نقطه عطف جريان فراگيري به نام "انقلاب اسلامي " است. لذا چنانچه دفاع مقدس را بدون در نظر گرفتن موضوع انقلاب اسلامي مطرح كنيم،گويي به اصول و مبادي آن بياعتنايي نشان دادهايم. اگر هم بخواهيم به حكم روشن بودن موضوع (انقلاب اسلامي)و به صرف اينكه همگان در مورد آن به درك روشني دست يافتهاند، از اين در گذريم،باز دچار ابهام و سرگرداني ميشويم. از اين رو ناچار از ذكر مقدمهاي لازم خواهيم بود كه هر چند ممكن است اندكي تفصيل يابد، ولي متاسفانه با ضيق مجال ، قطعا كافي نخواهد بود و فرصت بيشتري ميطلبد. جريان وسيع انقلاب اسلامي - كه انقلاب اسلامي ايران، نقطه عطف بسيار مهمي در آن است- تابع جريان فراگيرتري به نام بازگشت دين به تاريخ بشر و انقلاب آخر الزمان است و اين نكتهاي است كه متفكران متعددي در شرق و غرب راجع به آن كتابها نوشتهاند. بعد از گذشت پانصد سال از دوره رنسانس- دورهاي كه بر تاسيس فرهنگ و تمدني صد در صد دنيامدارانه و كسب ترقيبات عظيم مادي و به همان نسبت محروميت از مـآثر معنوي مبتني بود - بار ديگر بازگشتي معنوي را شاهديم؛ بازگشتي كه آثارش در تمام نقاط عالم ملاحظه ميشود و هر روز بيش از روز پيش شدت و قوت مييابد. به ويژه، در عالم اسلام كه از ديرباز بنيه ايماني قويتري در مقايسه با غرب و شرق غير اسلامي داشته، اين جريان در بين مسلمانان بارزتر و در ميان شيعه، پررنگتر و بنياديتر است تا جايي كه سرانجام به انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) انجاميد. حال با اين توضيح اجمالي راجع به آنچه در مقدمه به آن اشاره شد- بازگشت دين به تاريخ بشر- به موضوع اصلي در خصوص دفاع مقدس ميپردازم: در شرايطي كه جهان در پايان قرن بيستم آماده گذار از مدرنيسم و پست مدرنيسم (پسانوگرايي) و روي آوردن به ترانس مدرنيسم (فرا نوگرايي) است، خداوند مقرر فرمود در كشور ما، حماسهاي به نام دفاع مقدس رخ دهد كه ظاهرا حاصل دفاع در برابر تجاوز استكبار جهاني به مرزهاي غربي ما از طريق همسايهاي به نام عراق بود، اما باطن آن براي رزمندگاني كه انقلاب اسلامي را باور داشتند، امري فراتر از جنگ نظامي يا دفاع ميهني و حتي فراتر از نبرد ايدئولوژيك بود. البته شكي نيست خيليها با همين انگيزهها به ميدان نبرد قدم گذاشتند،ولي براي دهها هزار انسان وارسته، اين جنگ فرصتي براي ظهور عاليترين مرتبه عبوديت و رسيدن به مقام مظهريت اسما و صفات الهي بود. اين وجه، خواص و آشنايان را بيشتر از ديگران مبهوت كرد، از جمله خود حضرت امام كه باني و هادي اين جريان بودند، پيش از همه ابراز شگفتي ميكردند. ايشان بارها با اعجاب و حيرت ميگفتند، رزمندگان و شهداي ما راه صد سالهاي را كه بزرگترين عرفاي ما آرزوي آن را كرده و ميكنند، يك شبه پشت سر گذاشتهاند. به اين ترتيب در اين جنگ صرفا مسئله دفاع در برابر دشمن يا دشمنان خارجي در ميان نبود، بلكه آنچه بيش از هر چيز اهميت داشت، حضور انسان در پيشگاه حق و اشتياق وافر او براي محو فنا شدن در پرتو سوزان جمال و جلال مطلق بود: "زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت / آنكه شد كشته او،نيك سرانجام افتاد " علت اين استياق و شور فراوانان براي پيوستن به ذات حق و يكي شدن با او از آن روست كه بشر همواره بنا به فطرت فردي و جمعي خويش، احساس پيوستگي و وابستگي به غيبت و ساحت قدس را داشته و هرگز از اين احساس جدا نبوده است. تمام مورخان،باستان شناسان،انسانشناسان، مردم شناسان و جامعه شناسان بر اين نكته اشتراك نظر دارند كه بشر از صدر تاريخ تاكنون همواره به عالم غيب معتقد بوده و اين از افكار، اقوال و افغال فرا واقعي و مطلقگرايانه او - حتي به رغم تظاهرا به انكار - مشهود است. در بيان علت اين دينداري هر كس به ظن خود رايي داده است؛ برخي آن را ناشي از ترس،عدهاي آن را معلول جهل و البته تنها آنان كه اهل ايمانند، آن را ناشي از فطرت بشر دانستهاند. درتمام اساطير و اديان مختلف و قصص كتب آسماني هم آمده است كه بشر نخستين، خداپرست بوده است. در اديان ابراهيمي هم قصه حضرت آدم بيانگر اين نكته است كه انسان نه تنها به عنوان بنده و پرستنده حق، كه با بار رسات قدم به عرصه تاريخ گذاشته است. اين تعهد به عبادت و عبوديت و رسالت، در طول ادوار و اعصار تاريخي همواره با بشر معيت داشته ولي آنچه موجب شدت و ضعف آن ميشده، نحوه عهدي بوده است كه روح جمعي انسانهاي هر دوره و هر كجا، با هستي مطلق استوار ساخته بودند. بيجهت نيست كه در مآثر تاريخي هر جامعه و كشوري ملاحظه ميكنيم كه عاليترين مظاهر فرهنگي و تمدني آن در ارتباط با خداوند شكل گرفته و معابد آنان جلوگاه و كانون درخشان هنر و علم و فن و باور و شور و شعور ايشان بوده است. اما بعد از رنسانس به تدريج فرهنگي بر جهان غرب حاكم شد كه مبناي آن، تعلق به عالم غيب و ساحت ملكوت نبود و به قول "مارتين هايدگر " با خودبيني و خودخواهي و خودپرستي عمومي تاريخ جديد عرب - كه از او آن به "خودبنيادي " تعبير ميكند- ساحت قدس فرو بسته شد. بشر خود را داير مدار همه امور دانست و همه چيز را در خواسته خود ملاحظه كرد و آنچه خواست، جز ارضاي كامل اميال و غرايز خويش و استيلاي بر همه چيز نبود. لذا اگر چه دستاورد بسيار كلاني از توسعه مادي فراهم آورد، اما به موازات آن از بسياري از مآثر و ماثورات معنوي تاريخ خويش بازماند. به عبارت ديگر، چيزي را از دست داد تا چيز ديگري به دست آورد و البته آنچه به دست آورد، به اندازه چيزي كه از دست داده بود، ارزش نداشت! منتها از نيمه قرن نوزدهم زمزمههايي در اروپا شنيده شد كه رفته رفته در نيمه اول قرن بيستم به همهمههايي مبدل گشت و سرانجام در آخر اين قرن به فريادهاي رسايي انجاميد كه شكل خام آن پست مدرنيسم و شكل پختهتر آن ترانس مدرنيسم است. از اين روست كه شاخص عمده روشنفكران اروپايي در پنجاه سال اخير، انتقاد از مدرنيسم و روي آوردن به شرق و خصوصا تظاهر به مذاهب مختلف است. بيجهت نيست سال گذشته كه مثنوي معنوي مولوي در آمريكا به انگليسي انتشار يافت، با تيراژ حيرتانگيز دويست و پنجاه هزار نسخه، يكي از ده كتاب پرفروش آمريكا شد. جامعهشناسان آمريكايي اين اقبال عظيم به كتابي را كه در كشور خود براي بسياري از خواص هم قابل فهم نيست، ناشي از نياز مبرم آمريكاييان به معنويتي از نوع اسلام دانستهاند. نقطه اوج اين جريان فراگير كه هر روز شدت و غلظت بيشتري فاته و به سلسله نهضتهاي معنوي و ديني ضد استكباري در شرق و غرب انجاميده، انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) است. آن نهضت، به تعبير متفكر فرزانه فقيد، استاد دكتر سيد احمد فرديد، تجدد عهدي با خداي پريروزي اسلام، براي رسيدن به امت واحده و حيات طيبه پس فردا بود. خداي پريروز در پس فردا تجلي تام خواهد يافت و با ظهور اسم اعظم آن در چهره مهدي موعود، انسان را مظهر تمام مظاهر جمال و جلال خويش خواهد ساخت. عهد بستن با خداي پريروز و دورخيز كردن براي امت واحده پس فردا، جوهر انقلاب اسلامي است و اين چيزي است كه در فحواي كلام امام بسيار مشهود است: "ما انقلاب كرديم تا از ظلمت به سوي نور برويم "، "ما انقلاب كرديم تا از حال شيطاني به حال الهي منقلب شويم "؛ "ما انقلاب كرديم تا از كفر به ايمان برويم " و ... به خصوص اين شعار انقلاب اسلامي؛ "تا انقلاب مهدي نهضت ادامه دارد " - كه پس از "نه شرقي ، نه غربي، جمهوري اسلامي " از همه ريشهدارتر است - گوياي عهدي است كه مردم ما از صميم جان با انقلاب اسلامي بستهاند و نيز جوهر و سمت و غايت آن را مشخص ميسازد. انقلاب ما تجديد عهد با خداوند و گوشده شدن ساحت قدس در تاريخ بشر بود. بر اين اساس فرهنگ و نظامي، استوار و قانون اساسي بديعي براي آن نوشته شد كه مبناي آن كتاب خدا بود؛ نظامي كه خداسالاري - تئوكراسي - را به جاي بشرسالاري - دموكراسي - رنگارنگ و بيآبروي شرق و غرب پيشنهاد ميكرد. به هر حال قابل پيش بيني بود كه در دنياي بيخدا (يا حداكثر خدايان دروغين و بيخاصيت)، تحميل چنين نظامي بسيار مشكل باشد. لذا بيدرنگ عليه اين نظام به پا خاستند و چون توطئههاي داخلي و عوامل نظامي، روشنفكر، بوروكرات، عوام و حتي روحاني نمايشان با شكست مواجه شد، به تحميل جنگ خارجي اقدام كردند. به اعتقاد بنده آنچه كشور ما در مقابل اين هجوم سازمان يافته جهاني از خود نشان داد، به گزينش نامي اصيل و اسلامي نياز دارد كه ما به علت انقطاع تاريخي و معنوي كه به آن دچار بوديم، از كنار آن گذشتيم، اما در عين حال چون بخشي از آن معنا را دريافته بوديم، نام دفاع مقدس بر آن نهاديم تا با ساير انواع "دفاع " ميهني و عقيدتي اشتباه نشود؛ در حالي كه نام مناسب آن "جهاد " بود. حال بايد ديد "جهاد " داراي چه معناي ژرفي است كه در تركيب "دفاع مقدس " يافت نميشود. البته با مجال اندكي كه هست، تنها ميتوان شمهاي از ظرايف و دقايق اين واژه را ذكر كرد: 1- جهاد شامل جهاد "اصغر " و "اكبر " است. جهادگر اسلامي شمشير دو دمي دارد كه با رفت و برگشت خود، در آن واحد، موانع و حجابهاي برون و درون را از بين ميبرد. اين دو مبارزه، توامان و مقارن با يكديگر است و نبايد تصور كرد كه ابتدا جهاد اصغر صورت ميگيرد و سپس جهاد با نفس و شيطان درون آغاز ميشود. اين دو جهاد با يكديگر همراه هستند؛ زيرا دشمن، يكي بيشتر نيست و آن هم شيطان است كه فقط وقتي جلوه بروني يا دروني مييابد، نامي متفاوت ميگيرد، بيآنكه در ماهيتش تغييري حاصل شود. به اين ترتيب كساني كه در كنجي نشسته، به خيال خود نفس امارهشان را به بند ميكشند و توهم ميكنند كه از جميع تعلقات باطل رسته و مهذب شدهاند، اين كلام نبي اكرم (ص) را از ياد بردهآند كه فرمود: "رهبانيت امت من در جهاد است ". اما علت آنكه جهاد با شيطان برون را "اصغر " و جهاد با شيطان درون را "اكبر " ناميدهاند، آن است كه جنگ داخلي با عوامل پنهان دروني - آن هم در ميدان جنگي كه خانه ماست - همواره بسيار مشكلتر از جنگ با دشمنان آشكار خارجي در بيرون از قلمرو ماست. 2- جهاد بر "جهد " و "اجتهاد " مبتني است. يعني مباررزهاي است كه از يك سو بر كوشش و فعاليت و از سوي ديگر بر درك كردن و دريافتن استوار است. با اين ديد اگر به جنگ هشت ساله خود بنگريم، درمييابيم كه چرا امام دائما تكرار ميفرمود: "جبههاي ما مكتب انسان سازي است ". بنابراين چه آن كسي كه مجتهد است و چه آن كسي كه در مسير اطاعت از مجتهدي، فراتر از تشخيص خود حركت ميكند، كوركورانه قدم برنميدارد، بلكه از روي علم و آگاهي عقلي و قلبي ره ميپويد. 3- جهد، عملي عبادي و جزو فروع دين است و لذا فردي كه به آن اقدام ميكند، انتظار پاداش ندارد. چز با اين ديد علت فداكاري بسيجيان بسياري را كه از سرتاسر ميهن اسلامي ما در اين جهاد شركت جستند، نميتوان دريافت. آنها جهاد را وظيفهاي در برابر خد- بدون انتظار و چشمداشت پاداشي از طرف بندگان خدا - ميدانستند. از اين رو نه تنها امتيازي طلب نكردند كه حتي از آنچه هم داشتد، چشم پوشيدند. كارگران و كارمندان كار خود را، كشاورزان مزرعه خويش را، دانشجويان و دانش آموزان درس خود را به طور كلي هر كس هستي و خانمان خود را به خدا وانهاد و به جبهه روآورد. معناي اين از خودگذشتگيها را فقط كساني ميفهمند كه اهل ايماناند و ماهيت عمل عبادي را ميدانند و عامل به آن هستند. 4- جهاد ابتدايي بايد به اقتفاي امام معصوم (و اگر جهاد دفاعي است به تبعيت از نايب امام) صورت گيرد. از اين روست كه در وصيت نامه به خون نوشته هزاران هزار بسيجي و رزمنده ميخوانيم؛ ما به دستور قرآن و به فرمان رهبرمان آمديم تا جانمان را در راه خدا فدا كنيم. اين معنايي است كه فقط در كلمه جهاد نهفته است. در حالي كه اگر چيز ديگري (نظير دفاع ميهني محض) بود، ميتوانست الزاما متكي به دستور رهبر ديني نباشد و به دستور هر كسي كه فرماندهي كل قوا به او تفويض شده است، صورت بگيرد. دفاع حتي به تشخيص خود فرد و به فرماندهي هر كس از مسلمانان (و در صورت اضطرار متحدان غير مسلمان) ميتواند باشد. البته دفاع از آب و خاك، حقوق مادي، ناموس خود و ديگران و از هر مظلومي واجب است و هم از اين رو اگر كسي بر سر دفاع از مال حلال خويش يا ديگري كشته شود، شهيد به شمار ميآيد و عمل او با فضيلت است، اما بين آن امر في نفسه واجب با عمل عبادي صرفا براي خدا، تفاوت بسيار وجود دارد. 5- جهاد بر همه مسلمانان واجب است و تمم قلمرو فعاليت افراد جهادگر را شامل ميشود و ضرورتا در محدوده وظايف نظامي و خصوصيات جغرافيايي و ملي نميگنجد. به همين علت هشت سال جهاد مسلحانه ما با عراق علاوه بر اينكه طيف وسيعي از فعاليتهاي متنوع - اعم از حضور در جبههها، امداد رساني، كمك مالي، تبليغاتي، سياسي، اطلاعاتي و ....- را دربرگرفت، موج عظيمي از مسلمانان سراسر دنيا را به حمايت از ما برانگيخت و صدام و حاميانش را به هراس افكند. 6- جهاد موجب وحدت كلمه و اشتراك عمل در بين همه نيروها ميشود. آنچه در اغلب جنگها مشاهده ميشود، اختلاف نظر درباره اصل موضوع مقابله با دشمن يا كم و كيف آن است، حال آنكه در جنگ ما - كه طولاني ترين جنگ كلاسيك تاريخ معاصر به شمار ميرود - كوچكترين شكافي بين نيروهاي دفاعي ايجاد نشد و شگفتا اين وحدتت و انسجام نيروها در شرايطي پديد آمد كه از هر طرف حوادث مختلف كشور ما را تهديد ميكرد. تنها نبودن عراق در جنگ با ايران و حمايت جدي كشورهاي نيرومند از او، مهمترين عاملي بود كه ميتوانست پشت نيروهاي رزمنده ما را خم كند. بهرهمندي مردم عراق از غنايم جنگي و بذل و بخششهاي بيدريغ شيوخ خليج فارس به اين كشور، ايام سخت و طاقت فرسا و طولاني جنگ را به مرفهترين دوره زندگي آنها مبدل ساخت و با جلوه دادن جنگ به عنوان نعمتي بزرگ، آنها را به ادامه تجاوز تحميلي ترغيب كرد. فراهم آوردن شرايط مناسب براي ازدواج مجدد با همسران كشته شدگان در جنگ و تعيين جايزههاي كلان و حقوقهاي اداري افزونتر و مزاياي اجتماعي چشمگير براي نيروهاي رزمنده و نيز قائل شدن امتيازاتي براي پدران و مادران و بستگان كشتگان، از جمله ترفندهاي ديگر دولتمردان عراق براي تشويش نيروها به شركت در جنگ با ايران بود. جاي تعجب است در شراطي كه متحدترين گروهها حتي در رزمي برنامه ريزي شده ولي طولاني مدت، به علت پيش آمدن مسائل مختلف دچار اختلاف نظر و تشتت آرا ميشوند (و نظير اين مسائل در جنگ ما نيز كم نبود از جمله اينكه، چرا كار جنگ را يكسره نميكنند؟ آيا مبارزه با عراق از همان ابتدا اشتباهي پيش نبود؟ آيا در صورت دادان امتيازاتي - و لو ارضي - به عراق تن زدن از شركت در جنگي گسترده، متحمل خسارات كمتري نميشديم؟ و ...) نيروهاي ما از هم نپاشيد و در طول هشت سال دفاع كه به كلي بيسابقه است، همچنان منسجم و پابرجا به نبرد خود ادامه داد. علت اين امر را تنها در برداشت ايماني ملت ما از موضوعيت وجوب جهاد بايد جست. آنها به رغم اختلاف نظرهاي ظاهري در اين باور و يقين ديني با هم متحد بودند كه ما خدايي داريم كه رحمان و رحيم و اول و آخر و ظاهر و باطن اوست و همه ما بندگان و پذيراي امر او هستيم و جهادمان عبادتي است كه براي او در ساحت مقدس او به جاي ميآوريم. رزمندگان ما هرگز بر سر انتخاب يكي از دو راه جنگ كردن يا تن دادن به مذاكره و پذيرفتن صلح - كه اصل مبارزه را زير سوال ميبرد - با يكديگر اختلاف نظر نداشتند؛ زيرا براي آنها شركت در اين جهاد، لبيك گفتن به دعوت پروردگار و تحكيم عهد با او تجديد بيعت با نايب امام عصر (عج) بود و همين اشتراك نظر و عقيده علاوه بر اينكه جنگ ما را به ميعادگاه تمام عاشقان از مقاطع سني مختلف با تفاوتهاي فراوان تحصيلي و تنوع حيرت انگيز جغرافيايي و طبقاتي مبدل ساخت، بسياري از تبليغات نفاق افكنان را بي اثر و ما در برابر حوادث متعدد مصون كرد؛ حوادث ناگواري چون خيانت رئيس جمهور و فرمانده كل قوا، شهادت دلخراش هفتاد و دو تن از بهترين شخصيتهاي مملكت كه نقطه اتكا و اميد نظام بودند، شهادت فرماندهان ارشد نيروهاي نظامي در اثر سقوط هواپيماها يا بمباران قرارگاهها و ساير رويدادهايي كه هر كدام به تنهايي براي در هم شكستن سد دفاعي نيروهاي رزمنده كافي بود. چنان كه در انقلاب مارس 1917 ، جايگزيني دولت روسيه ملي به جاي دولت تزاري و رسيدن اين خبر به جبههها، جبهه روسيه را (به رغم اصرار بسيار به ادامه نبرد) در جنگ جهاني اول متلاشي كرد. اما اگر ميبينيم با وجود حوادث ناگوار متعدد، نتايجي از اين دست در جنگ ما رخ داد جز اين نبود كه حضور رزمندگان ما در جبههها علتي داشت متفاوت با تمام آنچه در جنگها و لشكركشيهاي ديگر سابقه داشته است. 7- تمايز جهاد با ساير وجوه دفاعي حتي در آثار بعد از جنگ و روحيه رزندگاني كه جبههها بازگشتهاند، نيز كاملا مشهود است. در ساير كشورها كساني كه از جنگ بازميگردند در صورت پيروزي حالت قهرمانان را به خود ميگيرند و چنان رفتار ميكنند كه گويي از ديگران حق و حسابي طلب دارند. آنها خودشان را ابرمردان تاريخ ميپندارند و البته تا حدي هم حق دارند؛ زيرا در شرايطي كه كمتر كسي كنج سلامت را رها ميساخت، آنها رفتن به جنگ و به جان خريدن خطر مرگ را به عافيت طلبي ترجيح داده بودند. اما رزمندگان ما حتي در اين زمينه نيز رفتاري متفاوت با رفتار متعارف از خود نشان دادند. به عبارت ديگر خاكسارانهترين و فروتنانهترين برخوردها از آن تربيت شدگان مكتب جبهههاست. انسان وقتي بر حسب اتفاق خاطران اين افراد ميشنود، حيرت ميكند كه آنها چه وقايع عظيم و حوادث هيجان انگيزي را پشت سر گذاشتهاند، اما هيچگاه از آن دم نزده و نميزنند. واقعا اين نوع تربيت با چه فرهنگي قابل توجيه است؟ بعد از جنگ جهاني دوم كه بيست و دو ميليون نفر در روسيه شوروي كشته شدند و بيش از اين مقدار معلول جنگي بر جاي ماند، دولت شوروي به رسم تقدير از كساني كه در جنگ شركت كرده بودند، مدالهايي به آنها اعطا كرد آنان نيز آن مدالها را همواره با افتخار به سينه خود ميزند و از نشان دادن آن به نسل جنگ نادديه به خود ميباليندند. اما در انقلاب ما هرگز چنين چيزي اتفاق نيفتاد. رزمندگان ما هرگز حاضر نبودند به رغم آن همه فداكاري شناخته شوند يا در جايي از آنها تجليل شود. هر چند كه ديگران هم وظيفه خود را در تجليل از آنها داشته و دارند. 8- يكي ديگر از آثار مثبت جهاد، تعالي روحي و ارتقاي معنوي رزمندگان ما بود. در جنگهاي ديگر رزمندگان بعد از دور شدن از محيط جنگي نوعي افسردگي يا پرخاشگري را با خود به پشت جبهه منتقل ميكنند و همين امر جامعه را به ناامني دچار ميسازد. چنان كه ميل به خشونت و تهاجم در آمريكايياني كه از جنگ ويتنام بازگشته بودند، از آنها جنايتكاراني هولناك ساخته بود. همچنين اسرائيليها و صربها بسياري از جناياتي را كه در حق مردم فلسطين و بوسني اعمال ميكردند، بعدها در حق مردم خود روا داشتند. در حالي كه بسيجيان ما به محض بازگشت ازجبههها به كارخانهها و ادارات و دانشگاهها شتافتند. 9- سايه گسترده جهاد بر ايام هشت ساله دفاع مقدس مردم را در تحمل فقر و تنگدستي و مصايب آن دوران شكيبا كرد و هر گونه ناامني را از چهره كشور زدد. چنان كه به رغم حاكميت خاموشيها طولاني مدت در شهرها و بسيجيان مسلح برخاسته از طبقات مستضعف كسي در صدد سوء استفاده از آن وضع برنيامد. اما در عين حال الزام در بيان اين مسائل براي غير اهل فن (به علت نياز آنها به شنيدن و دانستن اين مسائل) اين مشكل را پديد ميآورد كه چگونه ميتوان آن حقايق را بازگفت. اين همان مشكلي است كه عرفاي ما نيز با آن روبهرو بودهاند و چون راه حلي براي آن نيافتهاند، ناگزير گفتهاند: "درنيابد حال پخته هيچ خام / پس سخن كوتاه بايد والسلام " يا : "كارم بدان رسيد كه همراز خود كنم/هر شام، برق لامع و هر بامداد، باد " و نيز: "تا نگردي آشنا زين پرده رمزي نشنوي/گوش نامحرم نباشد جاي پيغام سروش " اين حقيقتي است كه شاعر درد آشناي جنگ نيز از آن ياد كرده است: "بسي گفتيم و گفتند از شهيدان/ شهيدان را شهيدان ميشناسند " لذا چاره باقي نميماند جز اينكه براي بيان آن حقايق به زبان تمثيل و استعاره متوسل شويم و محسوساتي را "نماد " بگيريم تا بتوانيم مكنونات قلبي و ما فيالضمير خود را شرح دهيم. البته طبيعي است كه بايد بين اين تمثيلات با موضوعي كه ميخواهيم درباره آن صحبت كنيم، سازگاري و تناسب وجود داشته باشد. به نظر من شايستهترين تمثيلات براي بيان فرهنگ جهاني جبهه، در عشق و محبت بيشائبه افراد به يكديگر نهفته است. عشق مادر به فرزند، پدر به فرزند، عشق به خانواده، دوست و ميهن، عشق خدمت به خلق، مظلوم، مستضعف، بيمار، ناتوان و .... چيزهايي است كه قلب سليم بسياري مردم ميتواند آنها را دريابد. اينها نمادها و استعارات مناسبي هستند براي بيان آنچه در جبههها گذشت. شگفتيهايي چون شهادت و ايثارگريهايي كه رزمندگان ما از خود نشان دادند، هنگامي قابل درك است كه زندگي آنها را فقط در بعد نظامياش خلاصه نكنيم، بلكه بسياري از ابعاد ارزشمند ديگر را نيز كه در پس زمينههاي قابل درك زندگي آنها نفته است، در نظر آوريم. اگر پس زمينههايي كه در زندگي رزمندگان وجود دارد، به دقت و ظرافت بررسي، و نشان داده شود كه او پدري داشته است كه به او عشق ميورزيده است، مادري داشته است كه تحت مراقبت او بوده است، پشت جبهه از بيماران و زخميها پرستاري ميكرده است و صحنههايي از اين قبيل - كه برخي تصور ميكنند با مسائل نظامي و رزمي قابل جمع نيست - آنگاه ميتوان به علت بسياري از فداكاريها و از خود گذشتگيهاي رزمندگان پي برد. به تصور بنده نقطه ضعف بسياري از كتابها و فيلمهايي كه در اين زمينه تهيه يا نوشته شدهاند، ناديده گرفتن وجوه غير نظامي شخصيت رزمندگان و برخورد قالبي و صرفا عاطفي با مسائل آنهاست، حال آنكه جنگ ما بيش از آنكه عاطفي باشد،معرفتي بود؛ زيرا تنها در مقام معرفت است كه انسان به ايثارگري در شرايط سخت حاضر مي شود. بنابراين مطرح كردن فرهنگ جبهه از طريق ادبيات با هنر، بدون در نظر گرفتن ماهيت جهادي آن، در واقع فرو گذاشتن بخش مهمي از حقيقت اين حماسه عظيم است، حال آنكه در اغلب فيلمهايي كه مربوط به اين واقعه تاريخي است، ناديده انگاشتن جنبههاي ضروري اين حقيقت و بسنده كردن به برخي جنبههاي صوري و ظاهي و تصوير كردن رزمندگان همچون "سوپرمن " فيلمهاي خارجي كاملا مشهود و محسوس است. شايد اين امر به ظاهر اشكال چنداني نداشته باشد، اما خسران واقعي، پايان يافتن همه چيز به همين نقطه است. زيرا انسانها به طور نسبي جامع جميع صفات و هر يك مظهر اسمي از اسماي حق هستند، بعضي مظهر اسم جمال يا لطفند و بعضي مظهر اسم جلال يا قهر. و البته دو نكته اساسي هم وجود دارد: يكي اينكه لطف و قهر هر يك مراتبي دارد و ديگر اينكه در باطن هر جمال،جلالي است و در باطن هر جلالي، جمال. به همين علت اگر بخواهيم اين جامعيت را منعكس كنيم، ناگزير از توجه به تمام شئون مختلف زندگي فردي و جمعي شخص هستيم. اگر در فيلمهايي كه به رزمندگان اختصاص دارد، تنها به نشان دادن يك يا دو وجه ظاهري آنها بسنده كنيم، چيز زيادي از آن شخصيت جامع را به تصوير نكشيدهايم. اما اگر نشان دهيم كه مثلا رزمندهاي هنگام رفتن به جبهه، ناگهان متوجه ميشود در باغچه كنار خيابان گلي از خاك بيرون آمده است و او در كنار باغچه زانو ميزند و ريشه گل را دوباره در خاك مينشانأ، يا مرد پير و ضعيفي را در كاري ياري ميدهد، يا حقي را كه از مردم بر ذمه دارد، ادا ميكند، يا از كسب هيچ معرفتي روي نميگرداند و در يك كلمه همه چيز براي او معنا دارد، ولي او با توجه به حقيقتي برتر، دلبسته به هيچ چيز، حتي هستي خويش نيست؛ انساني را به تصوير كشيدهايم كه تمام عالم هستي را به عنوان يار امانت الهي بر دوش ميكشد تا آنجا وقتي ميخواهد به جبهه برود و به پاسداري از حقيقتي مسلم بپردازد، نميتواند به بهانه آن، از برابر مرگ گلي يا ناتواني كسي بياعتنا بگذرد. اين حقايق - فكتها- ابزاري در دست اديب يا هنرمند است تا بتواند در فرصتهاي مقتضي و مناسب، حقيقت رفيعي را بيان كند كه مايه وحدت همه امور پراكنده و متنوع است اين حقيقت متعالي همان "اسم "ي است كه هر فرد يا گروه مظهر آن است و جمال يا جلال حق را در مرتبهاي كه فراخور ظرفيت و سعه وجودي اوست، باز مينمايد. من يقين دارم اگر روزي از وصيتنامههاي شهدا ترجمه دقيقي به زبانهاي اروپايي صورت بگيرد، هياهوي عظيمي بين روشنفكران جهان به پا خواهد خاست. در همين ارتباط، مرحوم دكتر فرديد - كه اساسا از زمين تا آسمان با روشنفكران عقب مانده كشور ما متفاوت است - بارها گفته بود؛ من در وصيت نامه شهداي انقلاب و جنگ تحميلي حقايقي را مكتوب ميبينم كه نشان از دريافت مستقيم شهودي و الهامي آنها دارد و بيانگر اين راز است كه آنها از ساحت فطرت اول كه " آگاهي "است، بيآنكه به فطرت ثاني كه " خودآگاهي " و ساحت پرسش فلسفي است بروند، ناگهان به ساحت سوم كه " دل آگاهي " جهش كرده و به مقام يقين يا حضور و شهود اسم اعظم حق نائل شدهآند. ايشان ميگفتند؛ من در هيچ يك از اين وصيتنامه ها كه بسياري از آنها درست در لحظات قبل از شروع عمليات و با عجله نوشته شده است - كوچكترين نقطه ضعف معنايي و حتي انشايي نديدهام. گرچه ميدانيم همه آنها تحصيلات كافي و عالي نداشتند، اما گويي آن حقيقت متعالي، براي ظهور و تجلي خود در ساحت كلام،ظاهر كلام، ظاهر كاملي را اقتضا ميكرده است. تا جايي كه اذعان بايد كرد، بعد از كلام الله مجيد و ادعيه و اخباري كه از ائمه معصومين (سلام الله عليهم) به ما رسيده است، هيچ اثري به قدوسيت اين شهادت نامهها نميتوان يافت. شايد اين سخن به نظر گزافه و اغراق بيايد؛ چنان كه هر جا گفتهام؛ بعضي متعرض آن شدهاند. اما ديديم كه امام نيز فرمود؛ از وصيت نامههاي شهدا ميتوان دريافت كه آنها راه صد سالهاي را كه اكابر عرفاي ما آرزو داشتند بروند، يكشبه پيمودند. حال پرسش مهم اين است كه چرا روشنفكران و هنرمندان، از برابر اين حادثه عظيم بياعتنا گذشتند يا با آن به شكل منفي برخورد كردند يا اگر هم موضع مثبتي اتخاذ نمودند، كمتر با شأن آن حقيقت عظيم عظيم و متعالي مناسب بود. پاسخ آسان است، روشنفكران ما متاثر از فرهنگ جهاني غرب هستند، فرهنگي كه به واقعيات زميني اصالت ميدهد و با هر حقيقتي كه به عالم ملكوت ارتباط مييابد، بيگانه است. براي آنها همه چيز زميني و اينجايي است. بنابراين تعجب آور نيست اگر آنها اصلا حقايق قدسي را در نيابند. اما بدتر از اين دسته روشنفكراني هستند كه با فرهنگ جهاني مخالفند. البته دليل مخالفت اين گروه نيز معلوم است. زيرا با منطق نيم بندي كه روشنفكر ايراني دارد، حتي از توجيه مسائل روزمره خود و حل مشكلات خانواده خويش نيز عاجز است تا چه رسد به تبيين مسائل پيچيده تاريخ معاصر كه صاحب نظران بزرگ جهان را انگشت به دهان ساخته است. روشنفكران ما تنها بخش اندكي از حقيقت را كه وجه ظاهري و سطحي است، ديده و نام آن را "واقعيت محسوس " نهادهآند و از اين امر غفلت ورزيدهاند كه اين نحوه تفكر متعلق به روشنفكر قرن 17 تا 19 اروپاست؛ حال آننكه در پنجاه سال اخير انوعي دغدغه معنويت خواهي در ميان روشنفكران غربي پديد آمده و همانگونه كه در آغاز گفتيم، موجب روي آوري جدي آنها به فرهنگهاي شرقي و حتي توجه به جدي به فرهنگ گذشته اروپا شده است. روشنفكر ايراني تازه به قرن هفدهم رسيده و ميخواهد با ابزار كهنهاي كه جديدا به آنها دست يافته است، به تحليل انقلابي بپردازد كه متعلق به قرن 21 است و امثال "گارودي " ها و "سولژنيست سين "ها را متحير و مجذوب ساخته است. به اين ترتيب نحوه برخورد جريان روشنفكري فعلي با مسائل معنوي، تداعي كننده برخورد ارتجاع با توحيد است. زيرا مدرنيته غرب، براي خود غربيها ديرزماني است كه كهنه و سپري شده و دلبستگي به آن، ارتجاع و نوعي جاهليت محسوب ميشود. از نيمه قرن نوزدهم كه "نيچه " نيهيليسم را مطرح كرد و به ارزشهاي زمان خود "نه " گفت و "ماركس " هم فرهنگ و تمدن ساخته و پرداخته سرمايهداري و دموكراسي غربي را زير سوال برد و "كييركه گارد " و يا "ياسپرس " و "هايدگر " هم عقل و تفكر مدرنيته را براي فهم حتي واقعيت، فاقد اعتبار شمردند، تا پست مدرنها و ترانس مدرنهاي امروز، زمان زيادي گذشته است ولي ما هنوز از "ژان ژاك روسي "، " "ولتر "، "منتسكيو "، "دكارت " و حداكثر "كانت " سخن ميگوييم. بنابراين در مقام مقايسه جاهليت روياروي انقلاب اسلامي، بسيار عقب ماندهتر از جاهليت عصر پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.زيرا جاهليت عرب دست كم بيانگر وضع جاري تمام جزيرةالعرب بود كه اسلام آن را به مبارزه طلبيده بود، ولي جاهليت روشنفكران ما بيانگر وضع فعلي دنيا نيست، بلكه دويست سال پيش و حتي قبل از انقلاب فرانسه را گزارش ميكند و تازه نسبت به منورالفكري صد سال پيش خودمان نيز بسيار عقب ماندهتر است. دست كم آنها تا حدودي ميدانستند چه ميگويند و چه ميخواهند، ولي اينها به هيچ صراطي مستقيم نيستند. به اعتباري آنها دچار جهل مركب شدهاند. يعني نميدانند ولي ميپندارند كه ميدانند. از اين رو ما بايد از اين خواسته كه آنها و عقب ماندهتر از انها - شيعه مذهبيهاي روشنفكر مآب- بتوانند آن حقايق متعالي را درك كنند، چشم بپوشيم و به مخاطبان جدي خود در تمام عالم بينديشيم. بدون شك مخاطبان ما قلبهاي سليم و انديشههاي پيشرفته است. ديگران را بگذاريم تا هر چه ميخواهند ببرند و بدوزند و بپوشند و هيئت قرن هيجدهمي خود را مد روز تصور كنند! ماجرا ديري نميپايد. زيرا بدون شك پي بردن به ژرفاي حقايق عظيمي چون آنچه در جبهههاي ما گذشت، تنها از عمده كساني برميايد كه يا دردمند واهل سير و سلوكند يا اهل نظر و تعمق در ساحات تفكر. كساني كه نه ايناند و نه آن، همچون افرادي هستند كه از كنار حادثه عظيمي چون پانزده خرداد 42 بدون تفاوت گذشتند و به قول "جلال آل احمد " دستهاي خود را با بياعنايي در آب شستند. بهترين اينان كساني هستند كه دست كم موضع خصمانهاي نگرفتند و سكوت كردند، و ممنون كساني هستيم كه به دليل تربيت درست و تعهد خويش، دست كم بخشي از ظواهر قضيه را ديدند. در اين ميان بدون شك مسئوليت مجاهدان جبهه قلم بسيار سنگين است؛ زيرا آنها هستند كه بايد تقريبا يكه و تنها اين بار را به مقصد برسانند و اين مهم ميسر نميشود مگر آنكه بتوانيم در محضر كساني كه آن حماسه عظيم را با گوشت و پوست خود لمس كردهاند و در حال حاضر در قيد حياتند، حضور يابيم و آنها را با نيت خود همساز كرده، مجابشان كنيم تا آنچه را ديدهاند، بازگويند و به اين ترتيب به بسياري از حقايق آن جلوهگاه عظيم قدس به فراخور حال خويش آگاه شويم. همچنين اگر بتوانيم از نزديكان و دوستان آنان نيز اطلاعاتي كسب كنيم و سپس اين اطلاعات را با آنچه مستقيما از خود ايشان شنيدهايم، تاليف كنيم، شايد مجموعهاي فراهم آوريم كه تا حدودي بيانگر واقعيتي است كه تجلي آن حقيقت متعالي است. با اين روش، تصويري را كه در روايات مختلف پاره پاره شده و از آن بدتر، به طور نامربوطي در كنار هم قرار گرفته است، ميتوانيم بازسازي كنيم و به تصوير نسبتا درستي دست يابيم. اين شايد آسان ترين و درستترين راه براي وصول به آن حقيقت رفيع و پي بردن به اسرار ضمير كساني باشند كه به آن حقايق وقوف يافتهاند. در غير اين صورت قصهپردازي و فيلم سازي و نظاير آن فقط هنگامي مفيد است كه هر يك از عناصر خيال و واقعيت در جاي درست و مناسب خويش نشسته باشد و مجموعهاي از حوادث و شخصيتها به كمك بيان آن چيزي بيايد كه اروپاييها به آن تجربه وجداني يا تجربه عرفاني مخاطب ميگويند و متاسفانه اين مهمترين كار تا كنون با غفلت روبهرو شده است. پي نوشت : *1- متن حاضر حاصل گفت و گوي آقاي دكتر محمد رجبي با آقاي عليرضا كمري است كه پس از پياده شدن متن گفت و گو از روي نوار، توسط خود ايشان تلخيص و تنقيح شده است. *2- علاقه مندان ميتوانند به سلسله كتابهايي كه به زودي تحت عنوان "دايرة المعارف علماي مجاهد اسلام " منتشرخوهد شد، رجوع كنند. خواننده ايراني يا عرب يا ترك يا ... هم وقتي مطالب اين گونه كتابها را غرب زده از آن بيخبرند، ضمن اينكه از تاثير آن برخوردارند. بي خبر ماندن و جهل ما به چيزي، غير از وجود و تاثير گذشته و حال آن است: يار نزديكتر از من به من استوين عجبتر كه من از وي دورم چه كنم؟ با كه توان گفت كه دوستدر كنار من و من مهجورم حيرت انگيز است كه بشنويم چهار سال در تركستان چين همزمان با جنگ جهاني دوم، نظامي انقلابي به نام جمهوري اسلامي تركستان وجود داشته است كه بعدها استالين و كمونيستهاي چين در تهاجمي طولاني آن از بين بردند، اما همچنان آثارش در چين وجود دارد و چينيها هنوز هم آن نقطه را كه بعد از انقلاب چين، "سين كيانگ " ناميده شد، به شدت كنترل ميكنند. همچنين ميتوان از نهضت العلماي اندونزي نام برد كه عليه استعمار هلنديها و ژاپنيها صورت گرفت و حيات سياسي و معنوي آن تا امروز هم ادامه دارد و به منزله حزب و جمعيتي بزرگ در اندونزي به شمار ميرود. و نيز قيام شيخ شامل در قفقاز، علماي تاتار در روسيه، باسمه چيان در آسياي ميانه، نهضت خلافت در هند، نهضت انصار در سودان، عمر مختار در ليبي، شاذليها در الجزاير، اخوان المسلمين در مصر و سراسر دنياي عرب و ...كه از همه آنها حداقل اطلاع را داريم و عجيبتر آن است كه در اني ميان، اطلاع ما از تاريخ خودمان و نهضتهاي ديني كه در آن اتفاق افتاده،به مراتب كمتر از موارد ذكر شده است. كشورهاي اسلامي ديگر، دست كم از طريق جمع آوري اطلاعاتي درباره اين نهضتها و تدوين آنها به صورت كتاب، اسمي از انها به گوش ديگران رسانيدهاند، اما ما حتي از يك شااره كوتاه هم دريغ كردهايم و هم از اين روست كه باخواندن دايرة المعارفي كه پيشتر به آن اشاره شد، خواننده در اعجاب كامل قرار ميگيرد كه چگونه از اين همه حادثهاي كه در پيشينه تاريخي او روي دادهف بياطلاع است. *3- اروپاييها اين كلمه را به همين صورت براي مبارزه مسلمانان به كار ميبرند و خيلي هم از آن واهمه دارند به نحوي كه مثلا اگر گفته شود رهبر مذهبي فلان گروه مسلمان، اعلام جهاد كرده است، به شدت ميهراسند. اما اگر بشنوند كه آنها ميخواهند جنگ كنند، چندان ترسي به خود راه نميدهند. *4- گرچه خائنان به اين فرهنگ و آب و خاك حتي به همين امتياز ناچيز هم معترض بودند و قصد داشتند به نام دفاع از سطح تخصصي كارخانهها، ادارات و دانشگاهها و جلوگيري از پايين آمدن سطح كيفي انها، از ورود آنها ممانعت كنند. در حالي كه در همان آمريكا كه كعبه آمال بسياري از آن معترضان است، قانوني وضع شده بود كه به موجب آن تمامي كساني كه در جنگ ويتنام شركت داشتند، ميتوانستند در هر دانشگاهي و در هر رشتهاي كه مايل بودند، بدون كنكور ثبت نام كنند. تازه جنگ آمريكا با ويتنام، جنگي تجاوزكارانه بود چون جنگ ما كه ماهيت جهادگونهاش، بسيجيان را داوطلبانه و مخلصانه به شركت در اين امر مقدس فراخواند. *5- در حالي كه در همين دو دهه اخير، اعلام بيست و چهار ساعت قطع برق در نيويورك، آن چنان غارت و چپاول و جنايات هولناكي در پي آورد كه دولت اين كشور اعلام كرد از برآورد خسارات آن عاجز است! *6- به ياد دارم مرحوم دكتر فرديد هنگامي كه در كلاس درس به افرادي برميخورد كه علاقهمند بودند مطالبي را كه ايشان ميفرمود فراگيرند، ولي مقدمات لازم را نداشتند، همواره سفارش ميكرد كه اگر مجالي براي طي مقدمات نظري ندارند، بروند از راه بسيجيها به حقيقت برسند و بعد به برخي از نوشتههاي آنها اشاره ميكرد. منبع:http://www.farsnews.net/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 663]
صفحات پیشنهادی
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس نویسنده : دكتر محمد رجبي چكيده آنچه مشخص كننده دفاع مقدس ما از ساير جنگهاي ميهني است، وجه "جهادي " آن است كه به منزله "تكليف الهي ...
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس نویسنده : دكتر محمد رجبي چكيده آنچه مشخص كننده دفاع مقدس ما از ساير جنگهاي ميهني است، وجه "جهادي " آن است كه به منزله "تكليف الهي ...
تأملی بر اجتهاد
وى معتقد ... تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس-تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس نویسنده ... برون است و لذا تمام افكار و اقول و افعال ...
وى معتقد ... تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس-تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس نویسنده ... برون است و لذا تمام افكار و اقول و افعال ...
سخنان امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای در مورد دفاع مقدس و منزلت ...
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس - اضافه به علاقمنديها بديهي است ... است تا جايي كه سرانجام به انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) انجاميد. ... بشر همواره .
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس - اضافه به علاقمنديها بديهي است ... است تا جايي كه سرانجام به انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني (ره) انجاميد. ... بشر همواره .
دفاع مقدس نخستين جنگي بود كه به دليل انديشه بر ما تحميل شد
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس ... كننده دفاع مقدس ما از ساير جنگهاي ميهني است، وجه جهادي آن است كه به منزله تكليف الهي ... حال با اين توضيح اجمالي راجع به آنچه در ...
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس ... كننده دفاع مقدس ما از ساير جنگهاي ميهني است، وجه جهادي آن است كه به منزله تكليف الهي ... حال با اين توضيح اجمالي راجع به آنچه در ...
دفاع مقدس دانشگاهي براي تقويت روحيه ديني رزمندگان بود
... عرصه مي شدند. وي در ادامه گفت و گو به بيان خاطراتي از دفاع مقدس پرداخت و بيان کرد: در يکي از عمليات ها راننده. ... تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس لذا چنانچه دفاع ...
... عرصه مي شدند. وي در ادامه گفت و گو به بيان خاطراتي از دفاع مقدس پرداخت و بيان کرد: در يکي از عمليات ها راننده. ... تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس لذا چنانچه دفاع ...
كتاب شناسي احكام قرآن (بر اساس ترتيب قرن) (4)
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس اگر هم بخواهيم به حكم روشن بودن موضوع (انقلاب اسلامي)و به صرف اينكه همگان در مورد آن به ... در خصوص دفاع مقدس ميپردازم: در شرايطي ...
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس اگر هم بخواهيم به حكم روشن بودن موضوع (انقلاب اسلامي)و به صرف اينكه همگان در مورد آن به ... در خصوص دفاع مقدس ميپردازم: در شرايطي ...
كتاب شناسي احكام قرآن (بر اساس ترتيب قرن) (1)
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس اگر هم بخواهيم به حكم روشن بودن موضوع (انقلاب اسلامي)و به صرف اينكه همگان در مورد آن به ... در خصوص دفاع مقدس ميپردازم: در شرايطي ...
تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس اگر هم بخواهيم به حكم روشن بودن موضوع (انقلاب اسلامي)و به صرف اينكه همگان در مورد آن به ... در خصوص دفاع مقدس ميپردازم: در شرايطي ...
دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2)
دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2)-دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2) مقام ... دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2) .... تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس ...
دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2)-دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2) مقام ... دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری (2) .... تأملي در تعبير شناسي دفاع مقدس ...
تأملي در فرهنگ، عناصر و ويژگيهاي آن
تأملي در فرهنگ، عناصر و ويژگيهاي آن براي فهم دومين جزء از اصطلاح «مديرت فرهنگي»، ... اندک اندک و با استعمال آن از سوي جامعه شناسان و مردم شناسان و به طور کلي ... وجود ندارد؛ اما در مصاديق آن و به تعبير بهتر در عناصر آن، اختلاف نظر زيادي وجود دارد. ... انقلاب، دوران جنگ و دفاع مقدس و زمان هاي اخير را در خصوص رفتارهاي مردان و زنان در ...
تأملي در فرهنگ، عناصر و ويژگيهاي آن براي فهم دومين جزء از اصطلاح «مديرت فرهنگي»، ... اندک اندک و با استعمال آن از سوي جامعه شناسان و مردم شناسان و به طور کلي ... وجود ندارد؛ اما در مصاديق آن و به تعبير بهتر در عناصر آن، اختلاف نظر زيادي وجود دارد. ... انقلاب، دوران جنگ و دفاع مقدس و زمان هاي اخير را در خصوص رفتارهاي مردان و زنان در ...
سفر از لفظ به معني
... مي رفت که در بسياري موارد فرصت هيچ گونه درنگ و تأملي را باقي نمي گذاشت. .... عاطفه يکي ديگر از سربازان فداکار اين ميدان است که شاعران دفاع مقدس به خوبي آن را .... عناوين مقدسي مانند ولايت و دانشجو و دفاع مقدس خواب هاي تعبير نشده شان را دنبال کرده ... از اين نگاه، ايستگاه اول همان دوره فطرت در سبک شناسي است که هر چند گاه شعر ...
... مي رفت که در بسياري موارد فرصت هيچ گونه درنگ و تأملي را باقي نمي گذاشت. .... عاطفه يکي ديگر از سربازان فداکار اين ميدان است که شاعران دفاع مقدس به خوبي آن را .... عناوين مقدسي مانند ولايت و دانشجو و دفاع مقدس خواب هاي تعبير نشده شان را دنبال کرده ... از اين نگاه، ايستگاه اول همان دوره فطرت در سبک شناسي است که هر چند گاه شعر ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها