تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هركه خوش دارد دعايش هنگام سختى مستجاب شود، هنگام آسايش، بسيار دعا كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846025070




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اشعاری در رثای شهید کاوه (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اشعاری در رثای شهید کاوه (1)
اشعاری در رثای شهید کاوه (1) غيرت کاوه شاعر: شجاع الدين ابراهيميبا قلم کار سترگي مي کنم يادي از مرد بزرگي مي کنم وصف مردي کاو نبايد در بيان مردي از اردوي عاشورائيان شاخه اي گل از زمين کربلا مردي از سامان پر نور رضا عاشق نجواي اشهد بود او بهترين سردار مشهد او بود حفظ غم دفترچه ي فرياد باد غيرت محمود کاوه ياد باد الفتي با خاک پاوه داشتيم مثل گل محمود کاوه داشتيم ني نوايي از دم محزون اوست خاک کردستان رهين خون اوست در جهاد و جنگ لايق بود او خالق بيم منافق بود او در تنور عشق عمري مي گداخت حضرت سيد علي را مي شناخت چون علي در زندگي مولاي اوست خامنه سر مشق خوبي ها اوستذکر خيرش تا ابد ماندني است روضه ي گريه برايش خواندني است شب نگاهم را به آتش دوختم شعله گشتم چون شقايق سوختم شمع هستم ناگزير از سوختن دوست دارم شعله را آموختن هر چه من گل کاشتم غم چيد و رفت غنچه هايم را کفن پيچيد و رفت عشق تصوير بهاري پر پر است باغبان لاله هاي بي سر است چشم من بر نعش گل مبهوت ماند روي دست زخميم تابوت ماند مي درخشد تا ابد آينه وار سايه گل هاي پرپر در غمبار خون براي عشق گل آورده است غم براي گريه گل آورده است ياد يک عشق بهاري کرده ام چون قناري بي قراري کرده ام ياد سنگر ياد جبهه ياد جنگ ياد شليک حماسه با تفنگ مي گشايم پرده آهنگ را قصه مي گويد براي من تفنگ دفتر خونين شعر جنگ را از عروج سرخ گلهاي قشنگ هر که شوق باده ي ذوق جام کرد در بسيج عشق ثبت نام کرد جام در دست کايت شيداييان در صف صبح اند عاشورائيان پير تيغ هل به جان هر زده است کاروان در کربلا چادر زده است نام هاشم در رديف ماه بود بهترين سردار ثارالله بود اين شهيد ما علي اصغر است اين که مي جنگد علي اکبر است روزي روي ماه تابان را ببين شب حبيب ابن مظاهر را ببين غرق پروازند سوي آسمان دستهايي با مفاتيح الجنان مي رسد از جبهه ها تا آسمان يک صف طولاني از رزمندگان يک صف از شمشادهاي نوجوان کاروان بهترين هاي جهان گام گام از شهر آهنگ آمدند مردهاي کوچک جنگ آمدند لحظه هاي آسماني در زمين کشف راه عرض در ميدان مين نخل ها بوي شهادت مي دهند لاله ها عطر شهادت مي دهند تا تفنگي روي خاک افتاده است دست هاي يک نفر آماده است ترکش آمد برگي از گل قطع کردسفره خون دربيابان قطع کرد گريه جويد جمکران عشق را نعش خونين پيکران عشق را تاول از خاک و خمن برکشته را چشم هاي شيميايي کشته را با شروع لاله عاشق مي شديم با طلوع خون شقايق مي شديم باز هم کابوس سوزان ديده ايمخواب آتش در نيستان ديده ايم گمشده دارم چه کس دارد خبر از شقايق هاي مفقود الاثرخون دل در جام لاله خورده ايمما شراب هشت ساله خورده ايم امشب احساس غريبي مي کنم ناله هاي يا حبيبي مي کنم دوست دارم گريه بابونه ها خيسي اندوهناک گونه هادوستان آبي من نيستند شاهد بي تابي من نيستند فصل گل نيز من رنگي داشتم جبهه بود و من تفنگي داشتم برمزار لاله تنها مانده ام قافله رفته است و من جا مانده ام من فقط يک ناله بودم حيف شد کاش من هم لاله بودم حيف شد چون فدک شيعه شقايق زار شد تا بسيجي گشت عاشق وار شد بعد مجنون جمله برگ بيدي ايم از شهيدستان همه تبعيدي ايم خون لاله قطره قطره قلب شد اين لياقت از من و تو سلب شد غم براي نوع عنوان مي خوريم رنج آب و غصه نان مي خوريم چون شد آن ايمان و ياور هايمان خاک شهر کوفه بر سرهايمان فرق دارد کوفه پس با نينوا ما کجاييم و شهيدان در کجا نفس بودن را هميشه بود نيت در ميان جمع ما محمود نيت غير حق گر هست چيزي ياوه باد شعر من نذر عروج کاوه باد برلب نسل بسيجي اشهد است افتخار سرزمين مشهد است مي سرايد تا ابد شعري تفنگ زنده بادا ياد سرداران جنگ ***هماي اوج بگشا کتاب عشق که از خون ملون استبرخوان سرود راز که در دل مدون است از کاوه گوي سالک گلگون قباي عشقز آن شعله ها کز آتش قلبش به دامن است با او بگو که جان رها گشته است زينبر بام سايه بان فلک ، سايه افکن است آن کاوه نيستي تو که پتکش بد آهنينآن کاوه اي همان که دلت رشک آهناستدشمن ز بيم نعره آذر طنين توبا صد هزار دلهره ، آتش به خرمن استسنگر ترا چه سود که در خاک مي زدندقلب تو ستگري است که در سينه ي مامن ست قلبت به روز ، پاره پولاد آبدارچهرت به شب ز گوهر غلطان مزين است مرگ از تو مي رميد چو رو به ز شير ترباشد گواه زخم فزونت که بر تن است ماندن شگفت بود ترا اي هماي اوجرستن ز خاک ، مرغ رها را معين است ***پتک گران گر کاوه رفت پتک گرانش هست هنوزفرياد سرخ صاعقه سانش هنوز هست افتاد اگر علم ز کف آن سپاهدارپرچم به دست هم نفسانش هنوز هستدر خلوت شبانه گلدشتهاي غربپژواک و بناي نهادش هنوز هست در نيمه شب اگر او اشک شوق ريختتاثير اشک هاي روانش هنوز هست گر شير مرد جبهه اسلام شد شهيدبانگ رحيل رهروانش هنوز هست آن شب شکار را اگر از ما گرفته اند گر جانبر دست ما خدنگ و کمانش هنوز هست سپرد در ره جانان خويشتنروح خدا او راحت جانش هنوز هست در آرزوي بوس قبر حسين بوددر انتظار بوس لبانش هنوز هست بر چشم خصم خواب از اين پس حرام بادگر کاوه رفت پتک گرانش هنوز هست***صخره خونين صخره ي خونين کردستان قمييکه تاز عرصه ي ميدان قمي اي سلحشور حماسه آفرينجان نثار مکتب قرآن قمياسوه ي ايثار و سردار دليرپر خروش و مظهر ايمان قمي بازوي پر قدرت روح خداعاشق آن اختر تابان قمي روح تقوي عارف درگاه حقپاسدار حق محرومان قمي اي يگانه مرد ميدان دار عشقرهگشاي جمع همرزمان قمي آمديم از سنگر خونبار توتشنه گانيم طالب ديدار تو خيز از جاي اي دلير و نامداررو کنيم بر صحنه هاي کار و زار لشگر ويژه تو را جويد زماجبهه قرآن ترا شد خواستار کاوه را از دست ما بگرفته اندآنکه بوده با تو هم عهد و قرار آمديم از وعده گاه عاشقانبا دلي غمگين و چشمي اشکبار خفته در خون قامت سردار ماآنکه بوده بهر ايران افتخار آنکه با خون تو پيمان بسته بودتا که از دشمن برآورده دمار خيز از جا نور چشمان امامتا ز خصم کاوه گيريم انتقام ***سوگ سردار عزاي کاوه را چشم زماني زار مي گريدز هجرانش کلام و اين پندار مي گريد فراق راستين سالار گردان شهادت را کلام سرخفضاي شهر و چشم کوچه و بازار مي گريد خونش خير مقدم گوي عاشوراخدايا چشم عشق از شوق اين ايثار مي گريد خدايا کيست اين مصداق ايمان اين فضيلت کش برخواهکه از هجر رخش بيگانه همچون يار مي گريد تمام دشت دشت لاله گون اين شهيد آبادز ما خوان عزليش با دلي غمبار مي گريد درفش کاوه را بر دوش گيرد کاوه اي ديگراگر چه زين مصيبت است هوشيار مي گريد ***شهيد چهارم کوچه کنار دفتري از خاطرات ديروزمميان کلبه اي از اشک و آه مي سوزمکنار دفتري از جنس آتش و بارانکنار دفتري از زخمهاي خوزستانميان دفتر من موج مي زند کارونز ساحل دل من تا جزيره ي مجنونهواي سينه ي من تا دو کوهه مي سوزد تمام دفتر من با دو کوهه مي سوزداگر بداغ شهيدان نشست من ديدم اگر که پشت دو کوهه شکست من ديدمميان خانه اي از خون نشسته ام امروز بياد خاطره هايي که تازه است ، هنوزشهيد اگر نشدم انتظار پابرجاست اميد سبز شدن در بهار پابرجاستدو کوهه ! حسرت رفتن دوباره گل داده و زخم زخم تنم پاره پاره گل دادهبنام روح تو اي کاش زنده مي گشتم دو کوهه کاش که من هم پرنده مي گشتمسواي آنکه به کعبه نماز مي خوانم نماز عشق باين قبله باز مي خوانم براي آنکه بخوانم نماز بيداري دو کوهه خاک تيمم براي من داري؟ رسيد زمزمه هاي سفر نمي بيني دو کوهه چفيه به دوشم مگر نمي بيني ؟ چه مي شد اينکه من آسيمه سر نمي گشتم و مثل بچه ها همسايه بر نمي گشتم هنوز هم زن همسايه مادر سه شهيد کنار کوچه ي ما حجله مي زند شب عيد هنوز هم ز نگاهش شراره مي گيرم نگاه مي کند و من ز شرم مي ميرم کمي شبيه هميشه ، پرنده ، صحرا ، گل بخوان براي دل من ترانه اي با گل به سوي مشرق ما ره نبرد جز خورشيد به سمت خانه ما ره نيافت الا گل هنوز دست طبيعت چقدر بي مهر است که يش پاي خزان ريخت بي مهابا گل شکست قلب تمام گلابدانها ، حيف بهار خسته از اينجا نريخت در ما گل بجاي اشک ز چشمان مادري مي ريخت کنار باغچه يک باغ پاک و زيبا گل به زير خرمن برفي که موج سرما داشت درختها همه پر طاقتند ... اما گل ؟ اسير دست خزان است در غرور زمان تمام باغچه ، امروز غنچه ، فردا گل خدا زياد کند عمر باغبانان را مبادا آنکه نشيند غريب و تنها گل هميشه منتظم فرصت رهايي را و باور شدن نخل کربلايي را هميشه منتظرم تا حماسه باز آيد و در صحاري خون فرصت نماز آيد هميشه منتظرم عيد خوشه چيني را زمان پر زدن از خانه زميني را من از گذشته تاريخ باز مي آيم من از تمام قرون سرفراز مي آيم من آن نيم که بسي نابزرگ بنشينم بسوي گله هم آواز گرگ بنشينم سوار گرز بلند ستيغ مي آيم من از قبيله ي مردان تيغ مي آيم الا شما که خدا را ز خويش آزرديد شما که آبروي هر چه مرد را برديد آهاي مردم شهوت پرست مرده دل عروسکان خود آزاد خيل افسرده کز به آدمکان زمين بجوش آئيد آهاي قوم جهنم زمين ، به خويش آئيد من از دو کوهه شمشير و خنجر آمده ام من از حماسه ي مردان بي سر آمده ام ز فکر خام شما تا که ياوه مي جوشد درون هر رگ ما خون ( کاوه ) مي جوشد ببين که خاک زمين بي وفاست ، اي کاوه قرارگاه شهيدان به پاست ، اي کاوه تو نيستي که ببيني هجوم غمها را و خاک خورده ترين تيغه علمها را ز نخل عشق و شهادت شکوفه مي ريزد به کام کرببلا کفر کوفه مي ريزد جماعتي که نفهميده اند ، ايمان را بروي نيزه علم کرده اند ، قرآن را دعا به وسوسه حرص و آز مي خوانند براي کاخ نشيني نماز مي خوانند!براي کاخ نشيني بهانه ها پر شد و قطره قطره خونش شهيد آجر شد هنوز هم زن همسايه مادر سه شهيد کنار کوچه ي ما حجله مي زند شب عيد (اگر چه شاهد خون هزار تن بودم شهيد چارم اين کوچه کاش من بودم )***مياندار (يک)سروده : حسین ابراهیمیگفته بودم که در اين حجم کبود برهوتبگذرانم پس از اين را به مدارا و سکوت شهر نامحرم زخم است چرا دم بزنمپاي در خلوت خود بر سر عالم بزنم سنگها بسته و سگها به هياهو مشغولعاميان گيج و خواصند به ياهو مشغول کوفي است اين خط تازي که معرب شده استقاريان الکن و الواح مذهب شده استپنجه ها سوخته و قسمت دفها لاليستگوهري نيست در اين بحر صدفها خاليستفلس سرخي فقط از خاطره ي شط ماندهپرده افتاده و خاکستر بربط مانده کوفيان داعيه دارند علي تنها نيستجوش ابليس در اين تلبيه ها پنهانيستشرزه ي بيشه جنگند ولي بعد از جنگهمه هستند مريدان علي بعد از جنگ از شبي بومي و شياد ابا مي کردم غيرتکاوه ي صبح نهيبم زد و لب وا کردم عربده اش حنجره ام را سوزاندنقش ناي گره در گره ام را سوزاند کسي آمد که از آشوب صدا رد شده بودهمه تن او شده بود از من و ما رد شده بود آمد از آنسوي ابهام ولي عريان ترخسته تر سوخته تر بي سر و بي سامان تر کاوه ي کوه شکن آن يل نستوه آمدمثل نازل شدن صاعقه بر کوه آمد گفت گردان بسيجي به جنون برگرديدبه سماعي پر خمپاره و خون بر گرديد سبب له شدن روح اساطيري چيست ؟آسمان بودن و اينگونه زمين گيري چيست ؟ تا که فانوس خيال تو بماند در بادشعر برخاست که گيسو بتکاند در باد لب گشودم که نگويند ز شب مرعوبيمپنجه گر سوخته آرنج به دف مي کوبيم آه اگر شعر دمي قفل لبم برداردکهکشاني ز شهيدان به زمين مي بارد شاهداني که جنون از لبشان پيدا بود ز ايرانيماه از پشت نماز شبشان پيدا بود همه محو عتبات گل سرخهمه سر مست ز درک سکنات گل سرخ عارفاني که پر از عربده ي هو بودندعاشق خط مقدمتر از ابرو بودند اي شما رد شده از خاک سبکبالترينچه بگويد ز شما اين نفس لالترين دل رياضت کش قد قامتتان مانده هنوزسينه در تشنگي زمزمتان مانده هنوز در هياهوي در شبي کورترين آن شب پر فتنه و زخمشب زنگي مستانه و زخم ايستاديد که مهتاب کمر راست کندروح و الشمس از اين بارقه سر راست کندقد کشيديد و خدا را به تفاخر برديدعشق را دورتر از مرز تصور برديدادامه دارد ...منبع:سایت ساجد /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 670]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن