واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
دريافت جايزه اسكار در سال 2000 براي «گلادياتور»، تعجب و شگفتي بسياري را برانگيخت. كمتر كسي فكر ميكرد راسل كرو براي بازي در يك فيلم تاريخي عامهپسند، موفق به دريافت جايزه اسكار شود. كرو در كارنامه كاري خود فيلمهاي موفق ديگري مثل غيرخودي، يك ذهن زيبا، گانگستر آمريكايي، بدنه دروغها (دو فيلم اخير را ريدلي اسكات كارگرداني كرده است) و قطار 3 و 10 دقيقه به يوما را دارد. مدتي قبل «وضعيت بازي» اين بازيگر از تلويزيون ايران به نمايش درآمد. «رابين هود» فيلم جديد او نسخه دوبارهسازي شده يك اثر كلاسيك است كه شركت والت ديسني هم نسخه كارتوني آن را در دهه 70 ميلادي توليد كرد. كرو در اين فيلم ـ كه چهارمين همكاري مشترك سينمايياش با ريدلي اسكات است ـ در نقش شخصيت افسانهاي رابين هود بازي كرده است، كسي كه در جنگل شروود از ثروتمندان ميدزديد تا آن را ميان فقرا تقسيم كند. راسل كرو در گفتگوي اينترنتي زير ـ كه برگرفته از چند گفتگوي مختلف است ـ درباره جنبههاي مختلف اين فيلم و كارهاي تازهاش صحبت ميكند. پيش از بازي در فيلم رابينهود، نسخههاي قبلي آن را تماشا كرديد؟ ميتوان گفت بازي شما تحت تاثير بازي بازيگران قبلي اين نقش است؟ نسخهاي كه كوين رينولدز ساخت را در همان زمان نمايش آن در سال 1991 ديدم و فرصت نشد تا هنگام بازي در فيلم خودم، دوباره آن را تماشا كنم. ولي همان زمان كه اين فيلم را ديدم، سخت تحتتاثير بازي كوين كاستنر در نقش رابينهود قرار گرفتم. بازي او در فيلم را خيلي دوست داشتم و احساس ميكردم او يك رابينهود دوستداشتني است. خب، آن زمان من 27 سال داشتم و خيلي رويايي فكر ميكردم. ولي نسخه ارژينال فيلم را به درخواست ريدلي (اسكات) قبل از شروع فيلمبرداري ديدم. او ميخواست من نوع بازي ارول فلين معروف در نقش رابينهود را ببينم. البته در همان زمان به من گفت متوجه اين نكته باشم كه نخواهم نقشم را به تقليد از او بازي كنم. ارول فلين در اين فيلم معركه است. احساس ميكنم چيزي در بازي بازيگران قديمي و كلاسيك وجود دارد كه به هيچ طريق نميتوان آن را در فيلمهاي امروزي تكرار كرد. هيچوقت فكر ميكرديد روزي خودتان نقش رابينهود را روي پرده سينما بازي كنيد؟ به اين شكل خير. ميدانيد، شما وقتي بازيگر ميشويد بايد آمادگي داشته باشيد كه درهر نقشي ظاهر شويد. ايفاي نقش رابينهود هم يكي از آنهاست. يادم ميآيد وقتي رابينهود كوين كاستنر را ديدم، خودم را جاي او گذاشتم. به هر حال بازي در نقش يك شخصيت مطرح تاريخي مثل رابينهود، آرزوي پنهان هر بازيگر سينماست. بازي در اين نقش سخت بود؟ خب، بله. ما قصد توليد يك فيلم بزرگ را داشتيم و ساخت چنين فيلمي چالشهاي خاص خود را داشت. از همان آغاز توليد فيلم، بحث آن بود كه فيلم ما قرار است در كجاي تاريخ سينما قرار گيرد؟ طبيعي است كه فيلم ما نميتوانست (و نميخواست) با نسخه ارژينال رقابت كند. در عين حال ما نميخواستيم در رتبه دوم قرار بگيريم. به همين دليل، احساس كرديم بايد اين جور بحثها را كنار بگذاريم و فقط سعي كنيم فيلم خوب خودمان را بسازيم. به اين نتيجه رسيديم كه اگر اين گونه فكر كنيم و فيلم را با چنين ديد و نيتي بسازيم، آن وقت فرصت آن را پيدا ميكنيم كه بهترين فيلم رابين هودي تاريخ سينما را بسازيم. در چنين شرايطي، دست يافتن به چنين رويايي، يك چيز دور از ذهن نبود. همين مساله باعث شد تمام تلاش خود را به كار گيريم تا يك اثر تماشايي و جذاب خلق كنيم. در سال 2000 فيلم تاريخي «گلادياتور» را با ريدلي اسكات كار كرديد. آيا هنگام توليد رابين هود در فكر تكرار يك موفقيت مشابه بوديد؟ اين درست است كه هر دو فيلم حال و هواي تاريخي و حماسي دارند و توسط يك فيلمساز ساخته شدهاند، ولي اصلا به دريافت جوايز اسكار يا تحسين منتقدان سينمايي فكر نميكرديم. هدف ما توليد يك فيلم خوب بود كه بيننده را جذب خود كند. بقيه مسائل جزو چيزهايي است كه به دنبال اكران عمومي اين اثر ميآيد. در بين فيلمسازاني كه با آنها كار كردهايد، نام ريدلي اسكات بيشتر از بقيه به چشم ميخورد. دليل خاصي دارد؟ من و ريدلي (اسكات) دوستان قديمي هستيم و حرف و زبان يكديگر را بهتر ميفهميم. اين مساله باعث ميشود پشت دوربين راحتتر و بهتر با يكديگر كار كنيم. طبيعي است كه وقتي چنين باشد، ترجيح ميدهم با او بيشتر كار كنم. خودش هم اين نكته را ميداند كه هميشه آماده شنيدن طرحهاي جديد او هستم. او وقتي ميخواهد كار تازهاي را شروع كند، معمولا قبل از هر بازيگر ديگري به سراغ من ميآيد. طرح توليد نسخه جديد رابين هود متعلق به او بود يا شما؟ هميشه سعي ميكنم نقشي را براي كار انتخاب كنم كه آن را دوست داشته باشم. فرقي نميكند آن نقش مثبت باشد يا منفي، نقش اصلي باشد يا مكمل. مهم اين است كه كاراكتر مورد نظر به دلم بنشيند متعلق به اوست. بيش از 5 سال است كه ميخواست اين فيلم را بسازد. در طول چند سال گذشته فرصت توليد آن مهيا نشد. ميدانيد، او قصد نداشت يك فيلم معمولي و ساده عرضه كند. هدفش ساخت يك اثر ماندگار و تاثيرگذار مثل «گلادياتور» بود. تا به حال پيش آمده كه به رغم ميل باطنيتان با يك فيلمساز كار كنيد؟ بله، اين اتفاقي است كه در حرفه ما هميشه رخ ميدهد. شما هيچ وقت نميتوانيد با آن عواملي همكاري كنيد كه دوست داريد كار كنيد، اما من براي خودم يك اصل مهم را قائلم. شما ممكن است دوست نداشته باشيد با اين بازيگر يا آن كارگردان كار كنيد، اما بهتر است اين كار را انجام دهيد و خودتان را متقاعد كنيد كه با اين شيوه جلو برويد. در چنين شرايطي است كه شما اعتماد و احترام ديگران را كسب ميكنيد. نقشهاي خود را چگونه انتخاب ميكنيد؟ هميشه سعي ميكنم نقشي را براي كار انتخاب كنم كه آن را دوست داشته باشم. فرقي نميكند آن نقش مثبت باشد يا منفي، نقش اصلي باشد يا مكمل. مهم اين است كه كاراكتر مورد نظر به دلم بنشيند. آن وقت ميتوانم آن شخصيت را خوب و طبيعي بازي كنم. زماني كه برخلاف ميل باطنيام و به اصرار و خواست دوستان و اطرافيانم نقشي را قبول ميكنم، حاصل كار چيز خوبي از آب درنميآيد. مثلا كدام نقشها و فيلمها؟ اجازه بدهيد در اين مورد توضيحي ندهم. حضور در جلوي دوربين هنوز شما را هيجانزده ميكند؟ بشدت! هنوز هم پروسه تحول شخصيت و توليد فيلمها را دوست دارم. علاقهمندم در فيلمهايي بازي كنم كه روي دل و جان تماشاگران تاثير ميگذارد و به يك شكلي، آنها را درگير خودش ميكند. برايم اهميتي ندارد كه زمان اين تاثيرگذاري چقدر است، ميخواهد فقط براي يك شب باشد يا براي مدت زماني طولانيتر، ميخواهم بيننده با گوشت و پوست و روح خود، بازي مرا ببيند و لذت ببرد. انگيزه اصلي من از بازيگري همين است. در چند سال اخير، تعدادي از بازيگران مطرح سينما جذب صحنه تئاتر شدهاند. شما قصد حضور در يك نمايش تئاتري را نداريد؟ فعلا خير. البته گاهي به اين موضوع فكر ميكنم و دلم ميخواهد اين بخش هنري را نيز تجربه كنم. ولي فكر ميكنم يك بازيگر سينما بايد در وهله اول بازيگر سينما باشد و به همكاران خود در دنياي تئاتر اجازه بدهد كه آنها نيز كار خودشان را بكنند. البته كساني مثل مريل استريپ را ميتوان ديد كه سالهاست با دنياي تئاتر همكاري دارد. يكي از دوستانم به شوخي ميگفت وقتي بازيگري ميگويد به تئاتر و ريشههاي اصليام برميگردم، منظورش اين است كه در سينما به او پيشنهاد تازهاي نشده و وي قصد دارد حرفه خود را كمي جابهجا كند! البته نميدانم اين شوخي تا چه اندازه به واقعيت نزديك است! شما هم در فيلمهاي معاصر بازي كردهايد و هم در فيلمهايي با حال و هواي قديمي و تاريخي. كداميك را بيشتر ترجيح ميدهيد؟ بحث معاصر يا تاريخي بودن فيلمهاي سينمايي نيست، بحث اصلي اين است كه فيلم مورد نظر بايد قصه جذابي داشته باشد و آن را به شكلي جذاب و مقبول تعريف كند. وقتي اين اتفاق افتاد، ديگر مهم نيست كه شما داريد در «گلادياتور» بازي ميكنيد يا «يك ذهن زيبا» و يا «مرد سيندرلايي» را. كار جديد چه داريد؟ باز هم يك اثر تاريخي؟ خير. فيلم تازهام «سه روز بعدي» يك درام رمانتيك امروزي است كه حال و هوايي جنايتكارانه و دلهرهآور دارد. اين فيلم نسخه دوبارهسازي شده يك محصول موفق فرانسوي است كه چند سال قبل اكران عمومي شد. قصه فيلم درباره زوج خوشبختي است كه يك روز صبح با ورود ماموران پليس به منزل آنها، زندگيشان دگرگون ميشود. ماموران پليس همسر مرد را به جرم قتل دستگير كرده و ميبرند و مرد ـ كه همسرش را بشدت دوست دارد ـ در مقابل اين پرسش قرار ميگيرد كه آيا همسرش براستي يك قاتل است و او چقدر همسرش را ميشناسد. از اينجا، تلاش و جستجوي مرد براي كشف هويت واقعي همسرش آغاز ميشود و خيلي زود با واقعيتهاي تلخ و سختي روبهرو ميشود. كارگرداني فيلم را پل هگيس به عهده دارد كه قبل از اين فيلم موفق «تصادف» را كارگرداني كرده است. مترجم: كيكاووس زياري / جامجم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]