واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خودسازي و تهذيب نفس(2) نويسنده:محمد فتحعلي خاني مراحل خودسازي درباره مراحل خودسازي، عارفان مسلمان منازلي را شناسايي و معرفي كرده اند. مراحل گوناگون خودسازي را عارفان «مراحل سلوك» مي نامند و در آثار مختلف عرفاني از حدود سي تا صد مرحله را ذكر كرده اند و برخي از آنان اين مراحل پرشمار را در چهار مرحله كلي تقسيم كرده اند: نخست: پيراستن باطن از رذايل نفساني و خارج شدن از اطاعت شهوت و غضب؛ اين مرحله را تخليه خوانده اند. دوم: مطابق ساختن اعمال و ظواهر خود با آداب شرعي، يعني انجام دادن واجبات و ترك محرمات و عمل به مستحبات و ترك مكروهات؛ اين مرحله را تجليه (جلا دادن) ناميده اند. سوم: آراستن باطن به فضايل و كمالات معنوي و تخلق به اخلاق و صفات الهي؛ اين مرحله را تحليه (آراستن) مي گويند. چهارم: فاني شدن روح از خودي در شهود حق؛ اين مرحله را فنا مي نامند و آخرين منزل سلوك است. هر يك از اين منازل چهارگانه، در درون خود مراحل و منازلي دارد كه شرح آنها نيازمند مقدماتي درباره معاني مصطلحات عرفاني است و از حدود اين نوشته خارج است. روش كلي خودسازي براي پيمودن هر يك از مراحل خودسازي، پيش از هر چيز آگاهي و زايل شدن غفلت لازم است. انسان بيدار، مي تواند در مبدأ و معاد خويش انديشه كند و نواقص عمل خويش را در مقايسه با مقصدش دريابد. پس هر كس بيانديشد و اعمالي را كه انجام داده با هدف خلقتش معارض يابد، بايد عزم كند سمت و سوي حركتش را به سوي مقصد حقيقي متوجه سازد و سپس به اقدام روي آورد.براي آنكه اقدام او نيز مؤثر باشد و با توفيق قرين گردد، نخست بايد با خود شرط كند اعمال نادرست گذشته را ترك كند و اعمال خود را با فرمان خداوند مطابق ساخته و بكوشد نيت خود را خالص نمايد. او بايد اين شرط را در ياد خود نگاه دارد و با هر عملي كه در طي روز انجام مي دهد، اين شرط را در درون خود متذكر گردد و مراقب باشد از شرط خود تجاوز نكند. مراقبت او از وفاداري به شرط، از آن روست كه خداوند را رقيب و شاهد مي داند و معتقد است خداوند تجاوز از شرط را مي بيند. براي آنكه از اين رقيب هميشه حاضر حيا كند و از شرط خود تخطي ننمايد، همواره به ياد مي آورد كه خداوند منعم بزرگي است كه همتاي عظمت او در جهان نيست و او همه چيز را مي بيند و اگر منعم بودن خداوند عظمت و حضور خدا را در دل و خاطر داشته باشد از معصيت او حيا خواهد كرد. براي حفظ اين ياد، او بايد نعمت هاي خدا را به ياد آورد و با خود زمزمه كند: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري»[1]، و «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً»[2]. او بايد پس از مراقبت كافي، در پايان هر روز به محاسبه بپردازد و عمل خود را با شرطهايش مقايسه كند. محاسبه موجب شناخت كاستيهاي گذشته مي شود و چون با يادآوريِ محاسبه دقيق خداوند همراه شود، منشأ تحكيم عزم و قرار دادن شروط تازه خواهد شد. به هنگام محاسبه، بايد بر هر توفيقي شكرگزاري كرد و به خاطر هر خطايي استغفار نمود و براي آنكه نتيجه محاسبه، دستاويز شيطان براي فريفتن انسان نگردد، بايد از يأس و نا اميدي پرهيز كرد و با محاسبه هر چه دقيقتر راه را بر عجب و غرور بست. محاسبه دقيق وقتي ممكن مي شود كه به ياد محاسبه دقيق قيامت باشيم و اين آيات الهي را در خاطر آوريم كه: يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أحْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلي كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ؛[3] روزي كه خداوند همه آنان را بر مي انگيزد و به آنچه كرده اند آگاهشان مي گرداند. خدا )كارهايشان را( برشمرده است و حال آنكه آنها آن را فراموش كرده اند و خدا بر هر چيزي گواه است. يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ ـ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ـ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ؛[4] آن روز مردم به صورت گروه هاي پراكنده (از قبرها) خارج مي شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود ـ پس هر كس هم وزن ذره اي نيكي كند )نتيجه( آن را خواهد ديد ـ و هر كه هم وزن ذره اي بدي كند )نتيجه( آن را خواهد ديد. و به فرمان خداوند گوش دهيم كه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ ؛[5] اي كساني كه ايمان آورده ايد از خدا پروا داريد و هر كسي بايد بنگرد كه براي فردا چه پيش فرستاده است. و اين سفارش اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ را به ياد آوريم كه: عبادَ الله زنوا انفسكم من قبل ان توزنوا و حاسبوها من قبل ان تحاسبوا و تنفَّسُوا قبل ضيق الخناق. و انقادوا قبلَ عنف السياق و اعلموا انه من لم يعن علي نفسه حتي يكون له منها واعظ و زاجرٌ لم يكن له من غيرها زاجرٌ و لا واعظٌ؛ بندگان خدا! (كردار و گفتار) خود را بسنجيد پيش از آنكه (كارهاي) شما را بسنجند، و حساب نفس خود را برسيد پيش از آنكه به حسابتان برسند. (فرصت را غنيمت دانيد) پيش از آنكه مرگ گلويتان را بگيرد و نفس كشيدن نتوانيد، فرمانبردار شويد پيش از آنكه فرمانبرتان سازند و بدانيد آنكه نتواند خود را پند دهد تا از گناه بازدارد، ديگري پند دهنده و بازدارنده او از گناه نخواهد بود.[6] محاسبه كارهاي هر روز كارنامه اي است كه بنده را به وضعيت خود آگاه مي سازد و تكاليف روز بعد را مشخص مي كند. چنين شناختي از وضعيت، براي سالك هر طريقي لازم است. از همين روست كه ائمه هدي كه راهنمايان حقيقي طريق رستگاري هستند، بر اين امر سفارش اكيد دارند. امام كاظم ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ نَفْسَهُ في كُلُّ يَوْمٍ فَاِنْ عَمِلَ حَسَناً اِسْتَزادَ اللهَ تعالي وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْهُ وَ تابَ اِلَيهِ؛ از ما نيست كسي كه هر روز (اعمال) خود را محاسبه نكند، تا اگر عمل نيكي انجام داد از خداوند افزوني آن طلبد و چون گناهي كرد از خداوند آمرزش خواهد و توبه نمايد.[7] پس از محاسبه ممكن است معلوم گردد تخلف از شرط به دو شكل صورت گرفته باشد: نخست انجام فعلي كه ترك آن شرط شده بود و يا ترك فعلي كه انجام آن شرط شده بود. در صورت اول بايد نفس را كيفر كرد و در كيفر نفس كوتاهي روا نيست؛ زيرا ممكن است معصيت و بدكاري به تدريج عادي شود و نفس از آن پرهيز نكند. اين كيفر بايد مطابق دستورات شرع باشد و با شرايط انسان و ظرفيتهاي جسمي و روحي فرد تناسب داشته باشد. در صورت دوم، يعني ترك چيزي كه انجام آن شرط شده بود، بايد اعمالي از عبادات و طاعات را بر خود تحميل كند، تا مانند جريمه اي او را وادار نمايد پيمان و شرط خود را رعايت نمايد. در هر صورت چون با تخلف از شرط روبرو شده است، بايد نفس خود را ملامت كند و او را توبيخ نمايد. كه شايد اين ملامت در او كارگر باشد و او را به مراعات شرط وادارد و مقدمه اي باشد كه نفس لوّامه را به نفس مطمئنه بدل سازد. موعظه كردنِ خود كاري بسيار سودمند است، زيرا موعظه گر و موعظه شونده هيچ چيز پنهاني از هم ندارند؛ در موعظه كننده شبهه ريا و بدخواهي نيست و موعظه شونده نيز گريزي از دل سپردن به سخن موعظه گر ندارد. هيچ يك از اين دو نمي توانند خود و يا طرف مقابل خود را فريب دهند. بنابراين موعظه خوب، مؤثرترين موعظه خواهد بود و در واقع شرط تأثير هر موعظه كننده ديگري در ما، اين است كه خود، واعظ خويش باشيم. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللهُ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظاً فَاِنَّ مَواعِظَ النّاسِ لَنْ تُغْني عَنْهُ شَيئاً؛[8] كسي كه خدا برايش پند دهنده اي از خودش قرار ندهد پندهاي مردم برايش ثمري ندارد. پي نوشت : [1] . علق، 14. [2] . نساء، 1. [3] . مجادله، 6. [4] . زلزال، 8ـ6. [5] . حشر، 18. [6] . نهج البلاغه، الخطبه 90. [7] . المحجة البيضاء، ج 8، ص 166. [8] . سفينة البحار، ماده وعظ.منبع:آموزه هاي بنيادين علم اخلاق ، ج 2، ص 87 /س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 552]