تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833405816
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) نويسنده: محمدرضا يوسف 2 - ادله خاص موافقان ثبوت ساير واجبات مالى منظور از ادله خاص، ادلهاى هستند كه بر خلاف ادله عمومى كه به منبع مالى، نصاب، زمان پرداخت و ساير شرايط واجب مالى كارى نداشته و فقط معيار را رنج و نياز محرومان قرار مىداد، به منبع و مورد مشخص به عنوان واجب مالى توجه دارند.معلوم و حق حصاد به طور مشخص به عنوان موارد خاص ذكر شدهاند كه به بررسى ادله آن پرداخته مىشود.1-2- حق معلوم: منظور از حق معلوم اين است كه فرد مقدارى را در اموالش تعيين كند و آن را به صورت مرتب روزانه، هفتگى يا ماهانه جهت دستگيرى فقيران بپردازد. همه فقها معتقد به استحباب حق معلوم مىباشند. در اين ميان تنها به شيخ صدوق نسبت وجوب داده شده است. صاحب جواهر معتقد است كه اين نسبتبه شيخ صدوق درست نيست زيرا صدوق در كتاب فقيه مضمون روايت را نقل كرده استبنابراين مرادايشان همان مراد ائمهعليهم السلام مىباشد. و البته از روايات نيز استفاده وجوب نمىشود. [54] اما از آنجا كه مرحوم صدوق در مقدمه فقيه تصريح كردهاند كه قصدشان صرف نقل روايت نيست بلكه با هدف افتاء اين مجموعه روايى را به نگارش در آوردهاند لذا از كلام ايشان وجوب حق معلوم برداشت مىشود [55] به علاوه اينكه ايشان در كتاب هدايه آوردهاند: «هذا شيئى سوى الزكاة وهو شيئى يجب ان يفرضه على نفسه كل يوم او كل جمعه او كل شهر او كل سنة». [56]بنابراين نسبت اعتقاد به وجوب حق معلوم به شيخ صدوق صحيح است. صرف نظر از اينكه اين نسبتبه مرحوم صدوق صحيح يا ناصحيح باشد، آنچه داراى اهميت است ادله حق معلوم است. آيا از اين ادله استفاده وجوب يا استحباب مىشود؟ در اين گام به بررسى ادله آن مىپردازيم. الف: خداى متعال در قرآن كريم مىفرمايند: «... و الذين فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم». [57]در اين آيه از ثبوت حق معلوم در اموال مؤمنان توانگر براى سائل و محروم سخن رفته است. و ثبوت حق در اموال آنان مستلزم وجوب اداء آن مىباشد. در نتيجه از آيه وجوب پرداخت حق معلوم قابل استفاده است. خصوصا با ملاحظه سياق آيات قبل و بعد مىتوان وجوب را استشمام كرد. برخى بر اين اعتقادند كه از آيه استفاده وجوب نمىشود زيرا سياق آيات نشان از امر اختيارى دارد و به دليل انجام آن فعل اختيارى، مؤمنان تشويق شدهاند. در آيه قبل آمده «والذين على صلاتهم دائمون» دوام در صلاة، امر اختيارى بوده كه فرد بر خودش الزام مىكند. [58]در پاسخ به سخن فوق مىتوان چنين بيان داشت كه اضافه صلاة بر ضمير اين نكته را مىفهماند كه آنان در نمازى كه اداء مىكنند دوام دارند نه اينكه دائما در صلاة هستند. و نمازهايى كه انسان انجام مىدهد دو دسته هستند نمازهاى واجب و نمازهاى مستحبى. آنان چون مداومت در اداء هر دو نوع نماز دارند تشويق شدهاند لذا اولا ترك واجب نمىكنند و ثانيا مستحبات را نيز كه انجام مىدهند در انجام آنها مداومت مىورزند لذا اطلاق آيه هر دو نوع صلاة وجوبى و مستحبى را مىگيرد. در نتيجه از آيه چنين بر نمىآيد كه دوام به اختيار خودشان مىباشد. و سياق آيه دال بر استحباب نيست و ظهور آيه حق معلوم در همان ثبوت حق و لزوم پرداخت منعقد مىشود. ب: سماعة بن مهران در حديثى موثق از امام صادق عليه السلام نقل مىكند: «و لكن الله عزوجل فرض فى اموال الاغنياء حقوقا غير الزكاة فقال عزوجل: والذين فى اموالهم حق معلوم اللسائل و المحروم؛ فالحق المعلوم غير الزكاة و هو شيئى يفرضه الرجل على نفسه فى ماله يجب عليه ان يفرضه على قدر طاقته و سعة ماله فيودى الذى فرض على نفسه ان شاء فى كل يوم و ان شاء فى كل جمعة و ان شاء فى كل شهر...» [59]در اين حديث، اولا: تعبير به فرض شده، ثانيا: فرض به خداوند نسبت داده شده كه نشان از حكمى الهى و شرعى دارد. ثالثا: تعبير «حقوقا غير الزكاة» نيز به دليل واجب بودن زكات ظهور در وجوب حقوق غير زكوى دارد و رابعا استناد به آيه شده است كه در بند الف گذشت كه آيه ظهور در وجوب دارد. ج: ابوبصير در حديثى معتبر و صحيح از امام صادق عليه السلام نقل مىكند: «ان الزكاة ليس يحمد بها صاحبها و انما هو شيئى ظاهر انما حقن بهادمه و سمى بها مسلما و لو لم يودها لم تقبل له صلاة وان عليكم فى اموالكم غير الزكاة. فقلت: اصلحك الله و ماعلينا فى اموالنا غير الزكاة؟ فقال عليه السلام: سبحان الله اما تسمع الله عزوجل يقول فى كتابه «و الذين فى اموالهم...» قال قلت: ماذا الحق المعلوم الذى علينا؟ قال عليه السلام: هو الشيئى الذى يعلمه الرجل فى ماله يعطيه فى اليوم او فى الجمعه او فى الشهر قل او كثر غيرانه يدوم عليه». [60]در اين روايت شريف نيز پس از بيان زكات دراموال كه واجب است امام مىفرمايد غير از زكات، حقوق ديگرى بر ثروتمندان وجود دارد. تعبير به عليكم در كلام امام عليه السلام و دو بار تعبير علينا در كلام ابوبصير ظهور در حكم الزامى دارد. و همينطور نيز استناد به آيه شريفه كه ظهور در الزام داشت. سماعة بن مهران در حديثى موثق، باز از امام صادق عليه السلام اين چنين نقل مىكند: «الحق المعلوم ليس من الزكاة هو الشيئى تخرجه من مالك ان شئت كل شهر و لكل فضل فضله... و قال الله - عزوجل - «و الذين فى اموالهم...» فالحق المعلوم غير الزكاة و هو شيئى يفرضه الرجل على نفسه انه فى ماله و نفسه يجب ان يفرضه على قدر طاقته و سعته». [61]در اين روايت مستند به آيه كه ظهور در وجوب داشت، حق معلوم را توضيح مىدهد. در مجموع سياق آيه شريفه به همراه اطلاق آن وجوب حق معلوم را مىفهماند به علاوه برخى از روايات كه سخن از حقوق الزامى غير زكات داشت. با اين حال نكاتى در حق معلوم قابل ذكر است كه اطلاق آيه را قيد زده و ظهور ابتدايى روايات را نيز بر مىدارد و در نهايت حق معلوم را از مستحبات مؤكدى قرار مىدهد كه زيبنده است هر مؤمنى آن را خوى خويش قرار دهد. نكته اول: اينكه قانون گذاران در مقام جعل و وضع قانون سعى مىكنند تمامى حدود و ثغور قانون را مشخص نمايند تا راه فرار از قانون بسته شده، متخلفان شناسايى شده و مجازات گردند. اين مساله در قوانين الهى نيز جريان دارد لذا واجباتى مانند نماز، روزه، حج، زكات، خمس و... بگونهاى تبيين شده كه تمامى ابعاد آنها روشن شده است. در نتيجه اگر حق معلوم نيز واجب باشد بايد از قواعد ياد شده پيروى كند؛ اما در احاديث ياد شده اصل حق معلوم تعيين شده ولى مقدار و ميزان آن به مكلف احاله شده و مكلف خود اختيار دارد كه هر ميزان را كه خواست متناسب با قدرت مالى خويش تعيين كند دين ترتيب راه فرار قانونى كاملا هموار است لذا اين حكم با ساير قوانين الزامى همخوانى نداشته و با استحباب سازگارى بيشترى دارد. نكته دوم: اينكه چگونه ممكن استبزرگان اصحاب مانندابوبصير و سماعة تا زمان امام صادق عليه السلام از حكم الزامى چنين امر مهمى كه وظيفهاى مستمر و غير قابل فراموش مىباشد، ناآشنا باشند؟ و سپس امامعليه السلام در قرن دوم آن را آشكار نمايد و اين باز حكايت از استحباب مىكند. نكته سوم: اينكه، هيچكدام از اصحاب نيز بجز شيخ صدوق از اين اخبار وجوب نفهميده است و كسى نيز احتمال وجوب را نداده است لذا به هنگامى كه به طرح اين مساله كه آيا به جز زكات، حق ديگرى در اموال صاحبان نعمت وجود دارد يا خير؟ مىپردازند به حق معلوم اشاره نمىكنند. [62]2-2- حق حصاد يوم و روز حصاد، به ايامى گفته مىشود كه كشاورز و باغدار به برداشت محصول مشغول هستند. معمولا نيازمندان در اين ايام بر سر مزارع و باغات حاضر شده واز صاحبان محصولات كشاورزى، تقاضاى انفاق قدرى از آن محصول را مىكردند. و منظور از حق حصاد اين است كه اين نيازمندان از محصولات آماده برداشت داراى حقى هستند. مشهور علماء معتقدند كه حق حصاد از جمله مستحبات است. [63] اما شيخ طوسى در كتاب خلاف معتقد به وجوب حق حصاد شده است. [64] مرحوم سيد مرتضى نيز در كتاب انتصار، گرچه در ابتدا قول به استحباب را پذيرفتهاند اما در پايان كلامشان،[65]احتمال از ميان متاخرين فقهاء نيز، صاحب ذخيره به وجوب حق حصاد معتقد بوده است.[66] بر اين اساس مرورى بر ادله حق حصاد كرده، نظر شيخ طوسى را ارزيابى مىكنيم. الف: خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: «و آتوا حقه يوم حصاده» [67]فعل امر ظهور در وجوب دارد. بنابراين وجوب پرداختحق فقير به هنگام برداشت محصول فهميده مىشود. برخى آيه را به زكات حمل كردند. [68] اما از آنجا كه زكات واجب مقدر و معين بوده، زياده و كم در آن معنا ندارد و از سوى ديگر اسراف در مواردى است كه مقدار معين و مشخص نبوده، باشد. و در ذيل آيه پس از بيان حكم حق حصاد، لزوم عدم اسراف را بيان مىكند معلوم مىشود حق حصاد با زكات متفاوت است. لذا نمىتوان گفتار ياد شده را تاييد كرد. سيد مرتضى، اين مضمون را در روايتى از امام باقر عليه السلام نقل كرده، سپس مىگويد:«اين نكته مليحى است زيرا نهى از اسراف فقط در مواردى است كه مقدر و معين نباشد در حالى كه زكات معين است». [69]بنابراين ظاهر آيه بر وجوب پرداخت حقى مستقل از زكات به نام حق حصاد دلالت مىكند. ب: جمعى از بزرگان اصحاب امام باقر عليه السلام در روايتى صحيح، مىگويند از امام عليه السلام در مورد آيه شريفه «و آتوا حقه يوم حصاده» پرسيدند، ايشان در پاسخ، فرمودند:«هذا من الصدقة تعطى المسكين القبضة بعد القبضة و من الجذاذ الحفنة بعد الحفنة حتى يفرغ». [70]تعبير «هذا من الصدقة» در روايتبا كثرت استعمال صدقه در زمان ائمه در صدقات مستحبى مىتواند به معناى همان صدقات مستحبى باشد. ج: شعيب عقر قوفى در حديثى صحيح گويد: از امام صادق عليه السلام در مورد آيه حق حصاد سؤال كردم حضرت در پاسخ فرمودند: «الضغث من السنبل و الكف من المتر اذا خرص». [71]د: سعد بن سعد از اصحاب امام رضا عليه السلام در روايتى صحيح گويد از امام عليه السلام سؤال كردم: «ان لم يحضر المساكين و هو يحصد كيف يصنع؟ قال عليه السلام: ليس عليه شيئى». [72]در اين روايت مفروض گرفته شده كه در زمان حضور مساكين، حق حصاد بايد پرداختشود اما سؤال اين است كه حق آنها مطلق بوده و يا مشروط به حضورشان مىباشد و امام در پاسخ حق آنها را مشروط به حضورشان ذكر مىكند. ه: ابوبصير در حديثى صحيح از امام صادق عليه السلام نقل مىكند: «لاتصرم بالليل و لا تحصد بالليل و لا تضح بالليل و لا تبذر بالليل فانك ان فعلت لم ياتك القانع و المعتر، فقلت ما القانع و المعتر؟ قال عليه السلام: القانع الذى يقنع بما اعطيته و المعتر الذى يمر بك فيسالك و ان حصدت بالليل لم ياتك السؤال و هو قول الله «و آتوا حقه يوم حصاده» عند الحصاد يعنى القبضة بعد القبضة اذا حصدته، فاذا خرج فالحفنة بعد الحفنة و كذلك عند الصرام و كذلك البذر و لا تبذر بالليل لانك تعطى فى البذر كما نفعل فى الحصاد». [73]در بررسى روايات ياد شده گفتنى است، در روايت اول، چنانكه گذشت صدقه در زمان ائمهعليه السلام ظهور در صدقات مستحبى دارد. در روايتشعيب نيز سخن از مقدار حق حصاد است و از وجوب و استحباب بحثى نيست. در روايتسعد مطلق بودن حق حصاد يا مشروط بودن آن محل كلام است و سخنى از وجوب و استحباب نيست. در روايت ابابصير، حق حصاد به بذر تشبيه شده است و بذر در نزد همه فقهاء مستحب است. از سوى ديگر در صورتى كه فقيران حاضر نباشند پرداخت آن نيز لازم نيست اين با وجوب سازگار نيست زيرا احتمال اينكه حضور فقيران شرط وجوب باشد بعيد است. لذا استفاده وجوب حق حصاد از روايات درست نيست گرچه آيه ظهور در وجوب دارد. لكن سيره قطعى باعث مىشود تا از ظهور آيه دست برداريم. برخى از مسائل عام البلوى و محل ابتلاء عموم بوده، گستره ابتلا مردم به گونهاى است كه اگر حكمى الزامى داشته باشند به زودى اين حكم چنان شايع مىشود كه از ضروريات و در رديف وجوب نماز و روزه مىشود. لذاهمين كه وجوب آن مشهور نبوده همين دليل بر واجب نبودن آن مىباشد. اين نكته در حق حصاد و حق معلوم جارى است. زيرا در جامعه سنتى و كشاورزى آن زمان، بسيارى از مردم با برداشت محصولات كشاورزى دائما سر و كار داشتند. بسيارى ازمردم چندين نوع محصول مانند گندم، خرما و... داشتند لذا در سال چند بار به برداشت محصول مىپرداختند. در نتيجه اين مساله، پديدهاى عمومى و محل ابتلاء مردم بوده است. با اين حال از ميان قدماء فقط شيخ طوسى در يكى از كتابهايش (الخلاف) اين نظر را اختيار كرده است وسيره قطعيه مستمر متشرعين و متدينين بر عدم وجوب بوده است و همين مقدار براى اثبات واجب نبودن كافى است. در مورد حق معلوم نيز با توجه به ويژگى جوامع سنتى و فقدان نهادهايى كه مستمندان را تحت پوشش قرار دهند (خصوصا با توجه به مكى بودن آيه حق معلوم)، گستره و دامنه فقر بگونهاى است ه اگر چنين حقى واجب بود بزودى حكمى واضح و روشن مىشد. لذا حق معلوم و حق حصاد واجب نيستند گرچه اقتضاى ادله استحباب است. ب: ادله مخالفان ثبوت ساير واجبات مالى تاكنون ادله موافق ثبوت ساير واجبات مالى ارائه گرديد. قرائن داخلى در ادله خاص به گونهاى بودند كه امكان استفاده وجوب را مشكل مىنمود. ولى وجوب رسيدگى به آنان كه در فقر مطلق به سر مىبرند از ادله عمومى فهميده مىشد. ادله عمومى نسبتبه واجبات مالى معروف - خمس و زكات - مطلق بوده، نجات فقيران از وضعيت گرسنگى و شرايط سخت زندگى راهدف قرار دادهاند. در نتيجه اگر اين هدف با پرداخت خمس و زكات تامين نشده تكليف ساقط نمىشود. زيرا رفع شديدترين چهره فقر اهميت دارد. اگر معارض يا مخصص و مقيدى براى ادله عمومى يافت نشد دراين صورت وجوب يارى فقيران بر توانگران اثبات مىشود. در اينجا به بررسى ادلهاى كه ادعا شده است مخصص و مقيد آن ادله مىباشند، مىپردازيم. رواياتى وجود دارند كه هيچ نوع حق مالى بجز زكات را به رسميت نمىشناسند البته خمس نيز از ادله ديگر ثابتشده است. 1- معمر بن يحيى در روايتى از امام باقر عليه السلام نقل مىكند: «لا يسئل الله عبدا عن صلوة بعد الفريضة و لاعن صدقه بعد الزكوة و لاعن صوم بعد شهر رمضان». [74]در نتيجه با توجه به اينكه پوششى نسبتبه الزاميات صورت مىگيرد و در مورد حقوق مالى پس از پرسش از تكليف زكات سؤالى نمىشود پس بجز زكات، واجب مالى ديگر وجود ندارد، البته خمس استثنا شده است. 2- از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده است كه:«الزكاة نسخت كل صدقة». [75]هر دو روايتبه لحاظ دلالت كاملا واضح بوده اما از جهتسند ضعيف مىباشند. با اين حال ضعف سندى دو روايتبه وسيله عمل واعتماد اصحاب جبران مىشود. 3- علامه در مختلف، [76] بحرانى در حدائق، [77] عاملى در مدارك [78] ادعاى شهرت خصوصا بين متاخرين را نمودهاند. علامه در تذكره، [79] عدم وجوب ساير حقوق مالى را به اكثر علماء نسبت داده است. شيخ انصارى [80] ادعاى استقرار مذهب بر نفى ساير حقوق واجب مالى را نموده و صاحب جواهر [81] نيز ادعاى عدم خلاف را نمودهاند. 4- رواياتى در مقام بيان حكمت زكات برآمده، رفع فقر را هدف وضع و تشريع زكات ذكر مىكنند. در اينجا تنها به يك روايت از آن دسته اخبار بسنده مىكنيم. عبدالله بن سنان به روايتى صحيح از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه: «ان الله عزوجل فرض للفقراء فى اموال الاغنياء ما يكتفون به ولو علم ان الذى فرض لهم لا يكفيهم لزادهم وانما يوتى الفقراء فيما اوتوا من منع من منعهم حقوقهم لا من الفريضة». [82]اين دسته از روايات به اين نكته اشاره مىكنند كه حكم زكات با توجه به شرايط زندگى به گونهاى تشريع شده است كه به طور عادى در روند زندگى، نياز مستمندان برطرف شده، نيازمندى باقى نمىماند. گرچه در شرايط ويژه مانند قحطى، خشكسالى و... اگر زكات كفاف ندهد، پرداختهاى ديگر به هدف رفع فقر واجب مىشوند. سماعة بن مهران در حديثى موثق نقل مىكند: «قلت قوم عندهم فضول و باخوانهم حاجة شديدة و ليس تسعهم الزكاة ايسعهم ان يشبعوا و يجوع اخوانهم فان الزمان شديد؟ قال الصادق عليه السلام: المسلم اخو المسلم لا يظلمه و لا يخذله و لا يحرمه فيحق على المسلين الاجتهاد فيه والتواصل و التعاون عليه و المواساة لاهل الحاجة و العطف منكم تكونون على ما امر الله فيهم رحماء بينهم متراحمين». [83]از اين روايت موثق و معتبر چندين نكته استفاده مىشود. اول: از وضعيتى سؤال شده است كه زكات به قدر كفاف زندگى نبوده و هنوز فقيران با شرايط سخت زندگى دست و پنجه نرم مىكنند. دوم: امام عليه السلام در ابتداى كلام خويش، يك قاعده كلى بيان مىكنند. مسلمان برادر مسلمان است، به او ظلم نكرده، او را سرافكنده و محروم نمىنمايد. لذا وظيفه توانگران مسلمان رسيدگى به نيازمندان مسلمان است. در نتيجه، امساك و خوددارى از يارى به محرومان مسلمان بى توجهى به لوازم برادرى ميان مسلمانان و... مىباشد. سوم: در روايت تعبير به «فيحق» شده است. لازم به ذكر است كه اگر يحق به لام متعددى شده، معناى شايسته و سزاوار را مىدهد و اگر به على متعدى شد داراى معناى ثبوت و الزام است. بنابراين «فيحق على المسلمين» يعنى بر مسلمانان لازم است. با اين بيان، ديگر نيازى به وقوع جمله خبرى در مقام انشاء نمىباشد زيرا به اقتضاء ماده حق و تعدى به على، حكم الزامى قابل استفاده است. چهارم: سماعه (راوى حديث) به هنگام پرسش، ابتدامعيار را نياز شديد ذكر مىكند و سپس مورد گرسنگى را نيز كه شاخصترين نشان فقر و نادارى است، ذكر مىكند. اما سخن امام عليه السلام مطلق بوده و عموميت استدلال وى نيز به وضعيت فقر شديد اشاره دارد. پنجم: از آنجا كه امام عليه السلام سخنان خويش را فرع بر برادرى مسلمانان با يكديگر مىنمايند و امور و احكام بعد همگى متفرع بر اخوت دينى است لذا حكم وجوب رسيدگى نيازمند در اين روايت مختص به نيازمندان مسلمان است. با تكيه بر نكات فوق، موثقه سماعه دلالتبر وجوب رسيدگى به فقيران مىكند لذا در صورتى كه پس از پرداخت زكات، هنوز نياز باقى مانده، تكليف رسيدگى به مسلمان محروم پايان نمىپذيرد. ممكن است برخى روايت را بر مورد اضطرار حمل كنند. اما اولا سماعه، حالت نياز شديد و گرسنگى را بيان مىكند در حاليكه در اضطرار بالاتر از آن يعنى خوف تلف است. ثانيا معيار در اضطرار، حفظ نفس محترمه، خواه مسلمان و يا غير مسلمان مىباشد در حاليكه امام عليه السلام در اين روايت، حكم را مترتب بر اخوت دينى كرده است لذا روايت، حالت اضطرار را مد نظر ندارد. خلاصه بند چهارم اين است كه باتوجه به حكمت زكات، با پرداخت اين واجب مادى در شرايط عادى، نيازها برطرف مىشود. اما در شرايط ويژهاى كه زكات براى رفع نيازها كفايت نكرده، رسيدگى به فقيران بر مسلمان توانگر واجب بوده و با پرداخت زكات، تكليف پايان نمىپذيرد. 5- مهمترين دليل بر واجب نبودن ساير حقوق مالى، سيره قطعى عملى مسلمانان است. سابقا تبيين شد كه برخى از مسائل چنان محل ابتلاء هستند كه در صورت وجود حكم الزامى به زودى حكمش كاملا آشكار گشته، از ضروريات و يا احكام مورد وفاق خواهد شد و با توجه به گستره فقر در جوامع سنتى و فقدان نظامهاى حمايتى ويژه، در صورتى كه بجز حقوق واجب مالى مشهور، حقوق ديگرى نيز واجب مىشد، همانند خمس و زكات، حكمش نيز مشهور مىشد. با اين حال سيره عملى مسلمانان بر واجب نبودن حقى مازاد بر خمس و زكات است و بدين ترتيب اين سيره از ساير ادله سابق قويتر مىباشد. و به دليل همين سيره، موثقه سماعه را بايد حمل بر استحباب مؤكد كرد. و باز به دليل همين سيره قطعى است كه مفسران، آيات قرآن را و شارحين نهجالبلاغه، سخن اميرالمؤمنين عليه السلام را حمل بر زكات و ساير واجبات مالى مشهور نمودهاند. در نتيجه به حكم اولى بر توانگر مسلمان فقط همان حقوق مشهور واجب بوده كه مهمترين آنها نيز زكات است، در اينجا بحثبسيار مهم مفهوم و دامنه زكات، قابل طرح است. نخست اينكه، آيا منابع زكات منحصر به همان نه منبع مشهور (غلات اربعه، انعام ثلاثه و نقدين) مىباشد و يا دامنه زكات از موارد ياد شده فراتر مىرود؟ دوم اينكه مفهوم زكات نياز به تبيين دارد زيرا اگر چه بجز زكات و خمس واجب مالى ديگرى وجود ندارد. اما آيا مفهوم زكات همان حق مالى معروف در منابع نه گانه بر ثروتمندان است و يا اينكه منابع زكات به حسب شرايط متغير تعيين مىشود و منابع معروف زكات نيز به دليل ويژگى جوامع سنتى و شرايط طبيعى منطقه گرمسيرى شبه جزيره تعيين شدهاند. لذا اصل جعل زكات بر اساس اهداف تعيين شده روايات بوده ولى از آنجا كه منابع ثروتها در جوامع مختلف متفاوت است حكومتها ر اساس مصالح، منابع زكات را متناسب با ويژگى آن جامعه بيان مىكنند؟ پرداختن به اين دو پرسش فرصتى مناسب مىطلبد. بخش چهارم - جمعبندى و نتايج عمق و گستردگى فقر در جوامع مسلمان ضرورت طرح دقيق و علمى آن را در حوزههاى علمى ايجاب مىكند. پرسشهاى بسيارى در اين زمينه وجود داشته كه پاسخهايى همراه باتامل مىطلبد. اين نوشتار به اين پرسش پاسخ مىدهد كه «اسلام در جهت فقرزدايى چه وظايفى بر توانگران قرار داده و دامنه اين وظايف چقدر است؟» بر طبق اصل و قاعده كلى، كسى حق تصرف در اموال ديگران را بدون رضايت آنان ندارد. از اين قاعده كلى، واجبات مالى معروف مانند زكات و خمس خارج شدهاند. يكى ديگر از مواردى كه از قاعده كلى خارج شده است، اضطرار است زيرا حفظ نفس محترمه واجب است. اما پرسش اين است كه آيا بجز موارد ياد شده، حقوق مالى ديگرى در اموال ثروتمندان وجود دارد؟ ادلهاى كه دامنه وظايف توانگران را گستردهتر از وظايف ياد شده مىدانند به دو دسته ادله عام و ادله خاص تقسيم مىشوند. ادله خاص، ادلهاى بودند كه در مورد خاص مانند حق معلوم و حق حصاد وارد شده بودند، اما اين ادله براى اثبات وجوب كافى نبودند. ادله عمومى با هدف قرار دادن محو فقر به لحاظ سند و دلالت مشكلى نداشتند اما نكته مهم وجود سيره قطعى بر واجب نبودن وظيفه مالى ديگرى بجز همان خمس و زكات مىباشد. لذا آنچه بر توانگران واجب است همان تكاليف مالى مشهور است. گرچه در مفهوم و دامنه زكات به عنوان مشهورترين واجب مالى، مباحث زيادى قابل طرح است كه نيازمند به فرصتى مناسب است.پینوشتها: [54]. محقق نجفى، جواهر الكلام، ج 15. [55]. حسينعلى منتظرى، الزكاة، ج اول، ص 24، مكتب الاعلام الاسلامى، الطعبة الاولى، 1404 قمرى. [56]. مؤسسة فقه الشيعه، سلسلة الينابيع الفقهيه، ج 5، كتاب الهداية، ص 22؛ «حق معلوم چيزى غير از زكات است. و آن مقدار مالى است كه شخص بر خود واجب مىكند تا هر روز يا هر جمعه ماه يا هر سال بپردازد». [57]. معارج/ 23 و 24؛ «و در اموالشان حقى معلوم براى سائل و محروم است». [58]. محمد حسين طباطبايى، همان، ج 20، ص 15، اسماعيليان. [59]. محمد بن حسن العاملى، همان، ج 6، ب 7 از ابواب ما تجب فيه الزكاة، ح 2؛ «ولى خداى عزوجل حقوقى غير از زكات در اموال ثروتمندان قرار داد. سپس خداوند فرمود: و آنانكه حق معلوم در اموالشان براى سائل و محروم است؛ بنابراين حق معلوم غير از زكات بوده و معناى آن مقدارى است كه شخص در اموالش واجب مىكند تا به ميزان وسع مالى خود، در هر روز، يا هر جمعه، يا هر ماه... بپردازد». [60]. محمد بن حسن الحر العاملى، همان، ج 3؛ «همانا زكات، چون امرى ظاهر است و به خاطر آن خون شخص حفظ مىشود و مسلمان ناميده مىشود، مدحىندارد و اگر زكات نپردازد، نمازش قبول نيست. همانا حقوقى ديگر بجز زكات در اموالتان است. ابوبصير گويد گفتم آن حقوق كدامند؟ حضرت پاسخ دادند كه آيا سخن خدا را نشنيدى؟ سپس آيه را خواند. گفتم حق معلوم واجب بر ما چيست؟ وى پاسخ داد مقدار مالى است كه شخص در اموالش تعيين مىكند و هر روز يا هر جمعه يا هر ماه، كم يا زياد به طور مستمر پرداخت مىكند».[61]. همان، ح 11، «حق معلوم غير از زكات است. و آن چيزى است كه از مالتخارج مىكنى. اگر خواستى هر ماه، هر چه بيشتر ارزشش بالاتر است. خداوند فرمود الآية، سپس حق معلوم غير از زكات است و آن مقدار مالى است كه بر خود لازم مىكند تا به حسب وسع مالى خود بپردازد». [62]. شيخ يوسف بحرانى، الحدائق الناضرة، ج 12، ص 12، مؤسسة النشر الاسلامى؛ سيد محمد موسوى العاملى، مدارك الاحكام، ج 5، مؤسسة آل البيت، الاول، 1410 قمرى؛ يوسف بن مطهر الحلى، مختلف الاحكام، ص 130-131، مكتب الاعلام الاسلامى، ج 3، الطبعة الاولى، 1415 قمرى و سيد محمد جواد حسينى عاملى، مفتاح الكرامة، ج 3، ص 2-3،دار احياء التراث العربى. [63]. محقق نجفى، همان، ج 15، ص 8. [64]. مؤسسة فقه الشيعه، همان، ج 29، ص 23، شيخ طوسى، خلاف. [65]. همان، ج 5، ص 74، سيد مرتضى، انتصار. [66]. حسينعلى منتظرى، همان. [67]. انعام/ 141؛ «حق فقيران را به هنگام درو و جمع آورى محصول بدهيد». [68]. فخر رازى، التفسير الكبير، ج 13، ص 213،دار احياء التراث العربى، الطبعة الثالثة. [69]. سيد مرتضى، همان. [70]. محمد بن حسن الحر العاملى، همان، ب 13، من ابواب زكات الغلات، ح اول، ص 134؛ «حق حصاد همان صدقه است كه به مسكين پرداخت مىشود به مقدار مشت مشت و كف دست كف دست تا فراغ حاصل شود». [71]. همان، ح 4، ص 135. [72]. همان، ح 5. [73]. همان، ب 14 از ابواب زكات الغلات، ح اول، ص 136.[74]. همان، ب اول از ابواب ما تجب فيه الزكاة، ح 12، ص 62؛ «خداوند از بنده در قيامت، پس از نمازهاى واجب، از نماز ديگر و بعد از زكات، از حق مالى ديگر و پس از روزه ماه رمضان از روزه ديگر نمىپرسد». [75]. همان، ح 13؛ «زكات همه واجبات مالى قبل را نسخ كرد». [76]. علامه حلى، همان، ص 130. [77]. يوسف بحرانى، همان، ص 12. [78]. سيد محمد موسوى عاملى، همان. [79]. سيد محمد جواد حسينى عاملى، همان، ص 2. [80]. شيخ انصارى، كتاب الطهارة، كتاب الزكاة، ص 2. [81]. محقق نجفى، همان، ج 15، ص 8. [82]. محمدبن حسن حر العاملى، همان، ح 3. [83]. همان، ج 11، ب 37 از ابواب فعل المعروف، ح 37. منبع: سايت انديشه قم/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]
صفحات پیشنهادی
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی)
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی)-وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) نويسنده: محمدرضا يوسف 2 - ادله خاص موافقان ثبوت ساير واجبات ...
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی)-وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) نويسنده: محمدرضا يوسف 2 - ادله خاص موافقان ثبوت ساير واجبات ...
فخر توانگر
توانگری نزد آن حضرت بود و جامه خویش از درویش در كشید . وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی)-وظایف ...
توانگری نزد آن حضرت بود و جامه خویش از درویش در كشید . وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی)-وظایف ...
ادب آداب دارد
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت اول) · وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم قرآني (1) · طبري و علوم قرآني (2) · عدالت در آيينهي شريعت ...
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت اول) · وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم قرآني (1) · طبري و علوم قرآني (2) · عدالت در آيينهي شريعت ...
شجره ي طيبه
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت اول) · وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم قرآني (1) · طبري و علوم قرآني (2) · عدالت در آيينهي شريعت ...
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت اول) · وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم قرآني (1) · طبري و علوم قرآني (2) · عدالت در آيينهي شريعت ...
روزي دركلام معصومين عليهم السلام
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت اول) · وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم قرآني (1) · طبري و علوم قرآني (2) · عدالت در آيينهي شريعت ...
وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت اول) · وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم قرآني (1) · طبري و علوم قرآني (2) · عدالت در آيينهي شريعت ...
چراغ راه
تقوا توصيه خداي بلندمرتبه به همه بندگانش از آغاز تا پايان آفرينش است. تلاش در مراقبت و واداشتن ... وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم ...
تقوا توصيه خداي بلندمرتبه به همه بندگانش از آغاز تا پايان آفرينش است. تلاش در مراقبت و واداشتن ... وظایف توانگران در برابر فقرا(قسمت دوم و پایانی) · طبري و علوم ...
تاريخ قاجاريه (قسمت دوم)
تاريخ قاجاريه (قسمت دوم) امتیازات سیاسی و اقتصادی در دورة ناصرالدین شاهنفوذ سیاسی ... رویتر در برابر لغو امتیازی که بدست آورده بود پاداش و غرامتی دریافت نکرد. .... چون صاحب امتیاز روسی در پایان مهلت مقرر یعنی پنج سال از تاریخ امتیاز نامه .... دولت جدید ناچار شد توانگران و درباریان متمول را به زور مجاهدین وادارد تا هر کدام مبلغی ...
تاريخ قاجاريه (قسمت دوم) امتیازات سیاسی و اقتصادی در دورة ناصرالدین شاهنفوذ سیاسی ... رویتر در برابر لغو امتیازی که بدست آورده بود پاداش و غرامتی دریافت نکرد. .... چون صاحب امتیاز روسی در پایان مهلت مقرر یعنی پنج سال از تاریخ امتیاز نامه .... دولت جدید ناچار شد توانگران و درباریان متمول را به زور مجاهدین وادارد تا هر کدام مبلغی ...
ماهيت حقوقي نفقه
نفقه خويشان اقارب جمع اقرب و به معني خويشان است و برابر ماده 1136 قانون مدني در ... دوم: فقر مستحق نفقه: ماده 1197 قانون مدني درباره شرط فقر در استحقاق نفقه ... همانطور كه پدر توانگر بايد به فرزند فقير خود نفقه بدهد، فرزند توانگر نيز ملزم به ... كه در قسمت ضمانت اجراي كيفري نفقه زوجه بدان پرداخته شد از بيان مرد آن خودداري ميشود.
نفقه خويشان اقارب جمع اقرب و به معني خويشان است و برابر ماده 1136 قانون مدني در ... دوم: فقر مستحق نفقه: ماده 1197 قانون مدني درباره شرط فقر در استحقاق نفقه ... همانطور كه پدر توانگر بايد به فرزند فقير خود نفقه بدهد، فرزند توانگر نيز ملزم به ... كه در قسمت ضمانت اجراي كيفري نفقه زوجه بدان پرداخته شد از بيان مرد آن خودداري ميشود.
زنده رود احسان
ق) و تقيخان اعتمادالدوله، معروف به ساروتقي وزير عباس دوم(حک: 1052ـ 1077هـ. ... ميشود که ديگر تنها توانگران و توانمندان نيستند که سفره احسان ميگسترند. ... عليهمالسلام، کرده است و عايدات آن را بهگونهاي جالب به چهارده قسمت با ترتيبي خاص که ... محروسه« و وظايف وي نيز اشاره ميکند: لازمه منصب مطلق صدارت، تعيين حکام شرع و ...
ق) و تقيخان اعتمادالدوله، معروف به ساروتقي وزير عباس دوم(حک: 1052ـ 1077هـ. ... ميشود که ديگر تنها توانگران و توانمندان نيستند که سفره احسان ميگسترند. ... عليهمالسلام، کرده است و عايدات آن را بهگونهاي جالب به چهارده قسمت با ترتيبي خاص که ... محروسه« و وظايف وي نيز اشاره ميکند: لازمه منصب مطلق صدارت، تعيين حکام شرع و ...
بازیگری و دنیاگرایی
دوم این که خیال می کنیم مرگ رهایی از دنیاست؛ در حالی که مرگ، تنها رهایی از دنیا نیست، بلکه ... است، همان گونه که فقر و غنا، سلامت و مرض، نشاط و اندوه ظاهری و جسمی در اختیار خود انسان نیست؛ ... بنابراین، توانگری و تهیدستی، اندوه و نشاط، سلامت و بیماری و مانند آنها مقدور او نیست، گرچه او می کوشد ولی برابر خواسته خود موفق نمی شود.
دوم این که خیال می کنیم مرگ رهایی از دنیاست؛ در حالی که مرگ، تنها رهایی از دنیا نیست، بلکه ... است، همان گونه که فقر و غنا، سلامت و مرض، نشاط و اندوه ظاهری و جسمی در اختیار خود انسان نیست؛ ... بنابراین، توانگری و تهیدستی، اندوه و نشاط، سلامت و بیماری و مانند آنها مقدور او نیست، گرچه او می کوشد ولی برابر خواسته خود موفق نمی شود.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها