تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):قصد ما این است که نمیریم تا توبه کنیم، ولی توبه نمی کنیم تا اینکه می میریم
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806683673




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قداست و تحريف ناپذيري قيام عاشورا


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قداست و تحريف ناپذيري قيام عاشورا
قداست و تحريف ناپذيري قيام عاشورا   تا اين جا درباره ي اهميت و بزرگي اين حادثه و آثاري که بيش از سيزده قرن در جامعه داشته است توجه داديم و يادآوري کرديم. مطلب ديگري که شما از بزرگان و از سروران ما، از مرثيه خوانان و وعاظ شنيده ايد، اين است که شما اگر هر زمان درباره ي شخصيت انبيا و اولياي خدا مطالعه بفرماييد، مي بينيد حتي در زمان خودشان ابهام هايي درباره ي شخصيت، رفتار و گفتارشان وجود داشته است و بعد از وفاتشان چندين برابر بر اين ابهام ها افزوده شده است. خود پيامبر صلي الله عليه و آله مثل ساير انبيا، به زشت ترين تهمت ها متهم شدند؛ گفتند اين شخص عقلش را از دست داده و مجنون است، به حرف او گوش ندهيد! گفتند او سحر مي کند و جادوگر است! به جوان ها سفارش مي کردند که وقتي مي بينيد آن حضرت مشغول سخن گفتن است انگشت خود را در گوش هايتان بگذاريد يا در گوش خود پنبه فرو کنيد تا صداي او را نشنويد، چون ساحر است و سخن او شما را سحر مي کند. همه ي اين تهمت ها را به پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مي زدند و خود پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله پيش بيني فرمودند که بعد از وفات من دروغ هاي زيادي به من خواهند بست، نه دشمناني که از کفار بودند، بلکه به اصطلاح پيروان خود حضرت و از ميان کساني که مي گفتند ما به او ايمان داريم؛ و چنين هم شد. فرمود: «قد کثرت علي الکذابه و ستکثر»، (1) دروغ بستن بر من زياد شده و به زودي بعد از من کسان زيادي به دروغ احاديثي را از قول من نقل مي کنند. بعد معياري تعيين فرمود براي اين که با آن تشخيص دهيد کدام حديث راست و کدام دروغ است، و آن اين که روايت را بر قرآن کريم عرضه کنيد، اگر مخالف قرآن بود بدانيد من نگفته ام. به علاوه، ائمه ي اطهار: به عنوان کارشناسان علوم الهي بارها حديث هاي دروغين نقل شده را پالايش کردند. يک مرتبه در زمان امام رضا (ع) بود که روايات نقل شده تصحيحي شد و بعداً براساس آنها کتاب عينون اخبار الرضا (ع) نوشته شده در زمان امام صادق (ع) نيز چنين شرايطي پيش آمد. ابوالخطاب و ديگران دروغ هايي جعل کرده بودند و امام (ع) آن ها را تصفيه نموده و احاديث صحيح را معرفي کردند. به هر حال، اگر شما در حال حاضر بخواهيد احاديثي را که قطعاً پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرموده اند و همه ي مسلمانان به عنوان کلام پيامبر صلي الله عليه و آله قبول دارند شناسايي کنيد، تعداد اين احاديث خيلي زياد نيست. بعضي در صدد برآمده اند که آن ها را بشمارند، ولي به هرحال تعداد رواياتي که قطعاً از خود پيامبر صلي الله عليه و آله روايت شده باشد خيلي زياد نيست؛ اما روايات جعلي الي ماشاءالله است. درباره ي رواياتي که به دروغ به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت داده شده است کتاب هاي بسياري از شيعه و سني نوشته شده است. مسأله اي که در زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله مثل آفتاب روشن بود ـ گرچه ممکن است بعضي آنرا نيز حمل بر تعصب کنند ـ اين حقيقت بود که از روزي که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله دعوت خود را علني کرد، علي (ع) را به عنوان جانشين خود معرفي فرمود. روزي که گوسفندي ذبح کرد و به دستور قرآن که فرمود: «أنذر عشيرتک الأقربين» (2) همه عموها، عموزاده ها و اقوام و خويشان را دعوت کرد و فرمود هرکس اول به من ايمان بيارود، او جانشين من خواهد بود. هيچ کس ايمان نياورد به جز نوجواني ده يا سيزده ساله، يعني همان اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام. بعضي از بزرگان قريش که حضور داشتند به ابي طالب نگاه کردند و خنديدند، و گفتند طولي نمي کشد که تو بايد تابع فرزندت شوي. يعني با تمسخر گفتند چون او جانشين پيغمبر صلي الله عليه و آله شد، او رئيس مي شود و تو هم بايد تابع او بشوي. اين مطلب بارها در طول حيات پيغمبر صلي الله عليه و آله به صورت هاي مختلف مورد تأکيد قرار گرفت. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: «أنت مني بمنزله هارون من موسي الا أنه نبي بعدي»؛ (3) و روايات ديگري که مسلمانان شيعه و سني نقل کرده اند، تا بالأخره هفتاد روز قبل از وفاتشان در غدير و در آن جرياني که همه مي دانيد، مسلمان ها را در آن آفتاب سوزان جمع کردند، علي (ع) را بلند کردند و فرمودند اين است جانشين من: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه». (4) بيست سال به صورت هاي مختلف و در آخرين روزهاي زندگيشان هم به اين صورت که جنبه ي تاريخي داشت علي (ع) را معرفي کردند. مردم تعجب مي کردند که در گرماي ظهر، پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله براي چه آن ها را اين جا جمع کرده است. هفتاد روز از واقعه ي غديرخم گذشت. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله از دنيا رفتند و همين مسلمان هاي اصحاب بدر و حنين جمع شدند تا براي پيغمبر صلي الله عليه و آله جانشين تعيين کنند. بعضي گفتند بايد جانشين حضرت صلي الله عليه و آله از مهاجرين باشد؛ بعضي گفتند بايد از انصار باشد؛ بعضي گفتند دو تا امير برگزينيم: «منا أمير و منکم أمير». (5) آنچه مطرح نشد و دنبال نکردند اين بود که هفتاد روز قبل، پيغمبر صلي الله عليه و آله خودشان چه فرمودند؟ براي چه ما را در غدير جمع کردند و ما را در آن گرما نگاه داشتند و قبل از آن، در طول بيست سال بارها علي (ع) را معرفي کرده بودند؟ هم سخنان پيغمبر صلي الله عليه و آله و هم رفتار آن حضرت تحريف شد؛ حتي بعضي از همسرانش به او تهمت ها زدند. سوره ي تحريم را بخوانيد و ببينيد که قرآن درباره ي بعضي از همسران پيامبر صلي الله عليه و آله با چه لحني سخن مي گويد. شب گذشته درباره اميرالمؤمنين (ع) اشاره کردم و شما بارها شنيده ايد که علي (ع) در تمام عالم با دو چيز شناخته مي شود. هرجا از علي (ع) سخني گفته مي شود، عدالت و عبادت او به ذهن مي آيد. علي (ع) از عابدترين و نيز از عادل ترين انسان ها شناخته شده بود. علي (ع) در حال بيل زدن در مزرعه هم نماز نافله مي خواند. در هر شبانه روز پانصد يا هزار رکعت نماز مي خواند و همه او را مي شناختند. اما وقتي خبر رسيد که علي (ع) در کوفه، در مسجد به شهادت رسيده است مردم شام گفتند مگر علي (ع) هم نماز مي خواند؟ و همين طور ساير ائمه ي اطهار (ع) و بزرگان دين، هرکدام به صورتي مورد تهمت قرار گرفتند. بالاترين حجت بر تمام انسان ها قرآن کريم است. از روزي که حضرت آدم (ع) خلق شده است تا پايان زندگي انسان بر روي کره ي زمين حجتي رساتر، روشن تر و هدايتگرتر از قرآن نخواهد بود. اما همين قرآن را مورد تفسير هاي غلط قرار داده بودند و حالا هم چنين مي کنند. همه ي طوايف مسلمين با همه ي اختلافاتي که در مذاهبشان دارند به نحوي به آيات قرآن تمسک مي جويند. در مورد يک مسأله، هم آن کسي که آن را اثبات مي کند و هم آن که آن را نفي مي کند، به آيه ي قرآن تمسک مي کنند. چه آن ها که قائل به جبرند و چه آن ها که قائل به تفويض، هر دو گروه به آيات قرآن تمسک مي کنند. يعني قرآن مورد ابهام قرار مي گيرد. اين که چرا قرآن به گونه اي است که مي توان براي آن تفسيرهاي مختلفي کرد، مسأله اي است و به بحث مفصلي احتياج دارد. ولي قطعاً عامل عمدي هم در اين جريانات وجود داد. يعني کساني عمداً مي خواهند قرآن را طبق رأي خودشان تفسير کنند. همه ي اين کارها از جهل و اشتباه نيست. اين تحريف هاي معنوي، مسخ شخصيت ها، تهمت و افتراها درباره ي هرگونه حجت الهي وجود دارد. روشن ترين حجت ها قرآن است و اين ابهام ها در آن هم وجوددارد. بالاترين انبيا و راهنمايان انسان ها، پيامبر اسلام (ص) و پس از ايشان اميرالمؤمنين (ع) بود. اين ابهام ها درباره ي هر دو بزرگوار وجود داشت. مي دانيد بعد از آن که بيست و پنج سال از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله گذشته بود، اولين کساني که با اميرالمؤمنين (ع) بيعت کردند، همان اصحاب نزديک و بعضي از اقوام و خويشان اميرالمؤمنين (ع) بودند، مثل زبير که پسر عمه ي پيغمبر صلي الله عليه و آله و علي (ع) بود. اين ها از اولين کساني بودند که با علي (ع) بيعت کردند و بعد از چند روز گفتند علي (ع) قاتل عثمان است. به بهانه ي خونخواهي عثمان، با علي (ع) جنگ کردند. بسياري از مردم را به اشتباه انداختند که عثمان به دست علي (ع) کشته شده است، پس بايد با او جنگيد همان کساني که با او بيعت کرده بودند، ابتدا جنگ جمل و بعد هم ساير جنگ ها را به راه انداختند. امروز وقتي مي خواهيم با برادارن اهل تسنن درباره ي اسلام، يا درباره ي شخصيت پيامبر صلي الله عليه و آله و رفتار و گفتار ايشان صحبت کنيم، ابهام وجود دارد. مثال ساده اي بزنم تا ببينيد چه قدر ابهام مي تواند وجود داشته باشد. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله در طول بيست و سه سال رسالت الهي خود، با مردم محشور بود، مردمي ترين پيغمبر و مردمي ترين رهبر بود. هميشه در ميان اصحاب خود به گونه اي بود که وقتي کسي وارد مسجد مي شد معلوم نمي شد کدام پيغمبر صلي الله عليه و آله است. تا به اين اندازه مردمي و به قول معروف خاکي بود. هميشه رفتار و کردارش جلوي چشم مردم بود. آيا مردم در طول بيست و سه سال نمي ديدند پيامبر صلي الله عليه و آله چگونه وضو مي گيرد؟ آيا اين مسأله اي بود که براي مردم مخفي بماند؟ دست کم ده سال مردم مکه و مدينه ديده بودند که پيامبر صلي الله عليه و آله چگونه وضو مي گيرد، بسياري از اوقات آب وضوي پيغمبر صلي الله عليه و آله را براي تبرک مي بردند. اما بعد از چندي اين مسأله مطرح شد که هنگام وضو گرفتن آب را چگونه بايد بريزيم؟ مگر مردم وضو گرفتن پيامبر صلي الله عليه و آله را نديده بودند؟ اين که يک امر سري نبود، ساده تر از اين امر ديگر چيست؟ کساني مي خواستند به رفتار پيامبر صلي الله عليه و آله اقتدا کنند و به ايشان تأسي داشته باشند، اما عواملي در کار بود که مي خواست ابهام ايجاد کند و در رأس اين عوامل، شيطان بود. شياطين انس هم کمک مي کردند. در ميان همه ي اين حوادث و در ميان همه ي گفتارها و رفتارهايي که از انبيا و اوليا سر زده است، چيزي که قابل تحريف و مسخ نيست و ممکن نيست که آن را به غلط تفسير کنند اين است که امام حسين (ع) براي ترويج دين کشته شد، و در اين راه تمام ياران او نيز شهيد شدند، و حتي طفل شيرخواره ي او هم به شهادت رسيد. اين تاريخ را کسي نتوانسته است تحريف کند. البته در بعضي از جزئيات اختلاف بوده است. مثل اين که جمعيتي که از کوفه آمدند سي هزار نفر بودند صد و بيست هزا نفر؟ کم تر يا بيش تر؟ طبيعي است که به آساني نمي توان آمار گرفت. در ساير قضايا هم اين گونه اختلافات وجود دارد. اما اصل اين حادثه و اين که امام حسين (ع) براي دين خود قيام کرد تا آن جا که با لب تشنه شهيد شد و تا آن جا که زن و بچه ي او را اسير کردند، اين قابل تحريف نيست. نه مي توان گفت اين کار انجام نپذيرفته است و نه مي توان گفت که اين کار براي دنياپرستي بوده است، مگر براي رسيدن به مقام راهي بهتر از اين نبود؟ کسي که اهل مقام است، وقتي ببيند جانش در خطر است راهي براي صلح پيدا مي کند. شب عاشورا هم به او پيشنهاد کردند، روز عاشورا هم به او پيشنهاد کردند بيا با يزيد بيعت کن تا سالم بماني. قبول نکرد و فرمود: «هيهات مني الذله»؛ (6) جريان حر و ساير حوادث پيش آمد. به اين مطالب اضافه کنيد آنچه را ما معتقديم و با سندهاي متظاهر ثابت شده است و قرائن فراواني وجود دارد که امام حسين (ع) مي دانست کشته مي شود. اگر کسي بگويد علم امامت نداشت و الهام خدايي نبود، بنابر حديث هايي که از خود پيغمبر صلي الله عليه و آله رسيده بود مي دانست که کشته مي شود. در آن بياني که خودش فرمود: «کأني بأوصالي يتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و کربلا» (7)، گويا مي بينم که درندگان بيابان، گرگ هاي بيابان بند از بند من جدا مي کنند. و نيز آن خواب هايي که ديده شد. مانند آنچه در داستان علي اکبر (ع) شنيده ايد. اگر اين ها را ضميمه کنيم، به اين معناست که امام حسين (ع) مي داند پايان اين جريان کشته شدن است، اما با اين حال، زن و فرزندانش را با خود برد. آيا براي اين بود که به پول برسد؟ به مقام برسد؟ به شهوات دنيا برسد؟ در بيابان کربلا کدام شهوات انسان تأمين مي شود؟ به هيچ وجه نمي توان اين حادثه را به گونه اي تفسير کرد که اين قيام برا ي دنيا خواهي، براي رياست طلبي و براي قدرت طلبي بود. هيچ چيز جز اين نبود که براي احياي دين جدش کشته شد. البته ممکن است کساني بگويند حسين عليه السلام اشتباه کرد. بعضي از متعصبين و ناصبي هاي منسوب به اسلام هستند که مي گويند حق نبود که حسين (ع) اين کار را بکند. اما قبول دارند که او اين کار را براي احياي دين انجام داد. اين حادثه با همه ويژگي هايش يعني ويژگي هايي که در خط دادن به انسان، و در آموختن درس فداکاري مؤثر است، قابل خطا نيست؛ و در اين که حجت بر مسلمانان تمام شده باشد و بدانند که اگر شرايطي مثل شرايط زمان امام حسين (ع) پيش آمد، بايد همان حرکت را انجام دهند، قابل تفسير غلط نيست. البته کسي اين گونه القاء شبهه نکند که فلاني گفته است بايد مردم حادثه عاشورا را تکرار کنند. مي گويم اگر آن شرايط پيش آمد، بايد همان کار امام حسين (ع) را انجام دهيم. به هر حال، ويژگي امام حسين (ع) در اين است که اين حرکت او به هيچ وجه قابل تفسير غلط نبود و چنين ابهامي در اطراف آن به وجود نمي آمد که براي دنيا پرستي و رياست طلبي اين کار را کرده باشد. اين است که هرکس به اين حادثه توجه کند، نور هدايت در دلش مي تابد و وجدانش بيدار مي شود، عواطف مذهبي او شکوفا مي شود و احساس مسؤوليت در دلش پديد مي آيد. آيا ديني که سزاوار است شخصيتي مانند حسين (ع) با تمام بستگان و حتي با طفل شيرخواره اش براي آن شهيد شود، من و شما در برابر آن مسؤوليت نداريم؟ آيا چنين چيزي ممکن است؟ اين است که «ان الحسين... مصباح الهدي» اين چراغي است برافروخته فراروي انسانيت تا روز قيامت، که هرکس از هر جا به اين چراغ نگاه کند راه را پيدا مي کند و کسي نمي تواند در آن ابهامي ايجاد کند. اين يک طرف قضيه است که ديديم مسلمانان از ابتدا، لااقل از اولين روزهاي شهادت امام حسين (ع) که حرکت توابين شروع شد تا امروز، همه در بزرگداشت اين قيام اهتمام داشته اند، در گريه کردن، در فداکاري کردن، در عشق بازي کردن با نام حسين (ع). يک ذره خاک کربلا را مي آوردند و با چه قداستي احترام مي کنند. اگر روزي به بيماري صعب العلاجي مبتلا شوند به اندازه دانه ي عدسي از آن تناول مي کنند تا شفا پيدا کنند. اين يک سوي قضيه است. طرف ديگر قضيه را هم توجه کنيد. چقدر تلاش شد تا نام حسين (ع) از بين برود. آن ها چه دشمني با حسين (ع) داشتند؟ نام حسين (ع) با زندگي آن ها چه مي کرد که حاضر شدند انسان هايي را بکشند براي اين که ديگر مردم به زيارت امام حسين (ع) نروند؟ حاضر شدند آب بر قبر حسين (ع) ببندند تا آثاري از قبر حسين (ع) باقي نماند. روي قبر مطهر زراعت کنند، آن را شخم بزنند. بذر بپاشند که معلوم نشود اين جا کجا بوده است. چرا اين گونه بوده است؟ از اين دشمني ها چه بهره اي نصيبشان مي شد؟ راه دور نرويم؛ هنوز در بين ما پيرمردها و پيرزن هايي هستند که آغاز سلطنت آن نابکار را به ياد دارند که عزاداري را ممنوع کرده بود. وعاظ حق نداشتند لباس روحانيت بپوشند. اجازه نمي دادند از جايي صداي مرثيه خواني بلند شود و مجلسي به نام امام حسين (ع) تشکيل شود.بنده چهار ـ پنج ساله بودم و يادم هست که شب از روضه خوان دعوت مي کردند، کت و شلوار مي پوشيد، مي آمد داخل دالان منزل لباس خود را عوض مي کرد، عمامه مي گذاشت و مي آمد در زيرزمين خانه و آرام روضه مي خواند که مبادا صداي روضه اش به کوچه برسد و مأموران دولتي او را تعقيب کنند. اين چيزي است که خودم به خاطر دارم. مگر نام سيدالشهداء (ع) چه مشکلي براي حکومت پهلوي داشت؟ چرا اين قدر دشمني مي کنند؟ چرا امروز هم به صورت مدرن با نام سيدالشهداء (ع) دشمني مي کنند؟ اين ها که به اصطلاح خودشان، خود را روشنفکر ديني مي دانند و بهتر است بگوييم بي دينان تاريک فکر! چون نه از دين بهره اي دارند و نه از فکر روشن اثري، اين دشمني که اين ها با نام حسين (ع) مي کنند چه دشمني است؟ چه اصراري دارند بر اين که شهادت امام حسين (ع) قضيه اي عادي و يا عکس العملي در برابر خشونت پيغمبر صلي الله عليه و آله بوده است؟! مي گويند پيغمبر صلي الله عليه و آله در جنگ بدر با بني اميه خشونت کرد، در اين جا هم بني اميه آتش جنگ را برافروختند و پسر پيامبر صلي الله عليه و آله و يارانش را کشتند. اين هم نتيجه ي آن خشونت بود! (8) بالأخره در جنگ، نان و حلوا پخش نمي کنند. در جنگ بدر، هم از مسلمان ها و هم از کفار کشته شدند؛ ولي از کفار بيش تر کشته شدند و خدا مسلمان ها را پيروز کرد. مي گويند چون در جنگ بدر پيغمبر صلي الله عليه و آله با بني اميه با خشونت برخورد کرد، فرزندان بني اميه هم با اولاد او همان کار را کردند. اين يک امر طبيعي و عکس العمل زندگي بوده است. پيغمبر صلي الله عليه و آله مي بايست آن ها را نمي کشت تا بچه هايشان هم بچه هاي او را نکشند! اين چيز مهمي نيست! به اصطلاح اين روشنفکران کساني که مي خواهند از عاشورا درس بگيرند بايد اين گونه درس بگيرند که در برابر هيچ کس خشونت در پيش نگيرند تا با بچه هايشان خشونت نشود. آن ها مي گويند بايد از عاشورا اين گونه درس گرفت. در نظر اين افراد بايد جهاد، دفاع و امر به معروف و نهي از منکر تعطيل شود تاکسي به ديگري کار نداشته باشد. يعني خدا که دستور داد «قاتلوهم يعذبهم الله بايديکم و يخرهم و ينصرکم عليهم و يشف صدور قوم مؤمنين» (9) العياذ بالله خدا بيجا کرد که فرمود با مشرکين بجنگيد تا خدا آن ها را به دست شما غذاب کند! «يعذبهم الله بايديکم و يخزهم» رسوايشان کند، و «ينصرکم عليهم» و شما را بر آن ها پيروز کند «و يشف صدور قوم مؤمنين» تا دل هاي مومنان شاد شود. اين ها آيه ي قرآن است. باز نگويند خشونت طلب هستي، تئوريسين خشونت هستي. آنچه خواندم آيه قرآن است. اما اين روشنفکران مي گويند قرآن بي خود گفته است. نبايد خشونت به خرج داد، پس خدا اشتباه کرده است! پيغمبر صلي الله عليه و آله که در جنگ بدر شرکت کرد اشتباه کرد، و نتيجه ي اشتباه پيامبر صلي الله عليه و آله اين بود که فرزندش را کشتند! اما يزيديان تبرئه شدند. آن ها گناهي نداشتند؛ کارشان عکس العملي طبيعي بيش نبود. وقتي پدري را مي کشتند، پسر مقتول هم مي آيد پسر قاتل را مي کشد. اين مي شود اسلام مدرن و قرائت جديد از اسلام! اين مطالب در «روزنامه هاي کثيرالانتشار جمهوري اسلامي ايران» چاپ مي شود و به خورد جوان هاي معصوم ما داده مي شود، تا اين جوان ها بعد از اين، حسين (ع) را اين گونه بشناسند.چرا اين ها با حسين (ع) دشمني مي کنند؟ جوابش روشن است: حسين (ع) چراغ هدايت است. او نمي گذارد فضا تاريک شود تا مردم به گمراهي بيفتند. او راه را روشن مي کند، وظيفه ي مردم را روشن مي کند که چه بايد بکنند، چگونه از دين خود حمايت کنند، نمي گذارد مردم به بهانه ي تساهل و تسامح، بي غيرت شوند. او مي گويد «هيهات منا الذله» با اين مکتب چه کنند؟ او را تطميع کنند؟ بگويند به تو پول مي دهيم؟ مگر حسين (ع) پول قبول کرد؟ مگر حسين (ع) رياست پذيرفت؟ اگر بگويند تو را مي کشيم، خوب، خودش آماده ي شهادت شد، اطفالش را هم به کشتن داد. بالاتر از سياهي که رنگي نيست. اگر کسي پيرو حسين (ع) شد، نه از آن تطميع ها اثر مي پذيرد، نه از اين تهديدها مي هراسد. حتماً به خاطر داريد که در جريان نهضت، جوان ها سينه شان را باز مي کردند و به ارتشي هاي پهلوي مي گفتند بزن! از کشته شدن باک نداشتند و اين رمز پيروزي بود. اگر کسي از مرگ نترسيد پيروز است. مرگ اگر مرد است گو نزد من آي تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ من ز او عمري ستانم جاودان او ز من دلقي ستاند رنگ رنگ ياران حسين (ع) شب عاشورا با مرگ عشق بازي مي کردند. پيرمردها تنوير و خضاب کردند. اين مکتب قابل شکست نيست، مگر اين که آن را مخدوش و تحريف کنند. بنابراين از يک طرف چرا مسلمان ها، آن ها که شير پاک خورده اند و آنان که حلال زاده هستند، تا اين اندازه به حسين (ع) علاقه داند؟ و آن ها که با نام حسين (ع) دشمني مي کنند، چرا چنين مي کنند؟ علت اين دشمني روشن است، چون حسين (ع) چراغ هدايت است و نمي گذارد مردم گمراه شوند. پي نوشت:1. بحارالانوار، ج 2، ص 225، باب 29، روايت 2. 2. شعراء، 214. 3. بحارالانوار، ج 5، باب 2،روايت 1. 4. همان، ج 28، ص 181، باب 4، روايت 1. 5. همان. 6. بحارالانوار، ج 45، ص 83، باب 37، روايت 10. 7. همان، ج 44، ص 366، باب 37، روايت 2. 8. ر. ک: گنجي، اکبر، «خون به خون شستن آمد محال»، صبح امروز، 1378/2/23، ص 6. 9. توبه، 14. منبع: کتاب آذرخشي ديگر از آسمان کربلا/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 578]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن