تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، تاج سوره‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833063162




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من زینب زیادی ام


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من زینب زیادی ام
من زینب زیادی ام
روزی بود، روزگاری بود. در گذشته های نه چندان دور، «تعزیه» یکی از برنامه های سرگرم کننده و آموزنده ی همه ی مردم بود. تعزیه نمایشی مذهبی بود. در تعزیه چند نفر که به «تعزیه گردان» مشهور بودند، وارد صحنه می شدند و یکی از قصه های غم انگیز تاریخ اسلام را اجرا می کردند. مردم با دیدن تعزیه ها، هم عزاداری می کردند و هم با تاریخ اسلام آشنا می شدند. از آنجا که واقعه ی کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) یکی از مهم ترین و غم انگیزترین اتفاق های تاریخ اسلام است، بیشتر تعزیه گردان ها داستان عاشورا و واقعه ی کربلا را برای مردم بازسازی و اجرا می کنند. یکی یزید می شود، یکی امام حسین و یکی زینب و...ناصرالدین شاه یکی از شاهان دوره ی قاجار بود. او در سفری که به اروپا داشت با نمایش و تئاثر آشنا شد. وقتی به ایران برگشت، دستور داد تا تکیه ی بزرگی بسازند و در آن نمایش اجرا کنند. نام آن تکیه  را «تکیه ی دولت»  گذاشتند.در روزهای عزاداری ماه های محرم و صفر، به دستور ناصرالدین شاه بهترین تعزیه گردان ها به تکیه ی دولت دعوت می شدند تا داستان کربلا را به نمایش در آورند مردم هم از اینجا و آنجا به تکیه ی دولت می رفتند تا تعزیه ی عاشورا را ببینند.در یکی از این روزها خانمی که زینب نام داشت تصمیم گرفت که به تکیه ی دولت برود و تعزیه ی واقعه ی کربلا را تماشا کند. اما شوهر او و بزرگ ترهای خانواده اش او را با خود نبردند.
من زینب زیادی ام
این خانم، پس از رفتن خانواده اش تصمیم گرفت که به تنهایی به تکیه ی دولت برود با خودش گفت: «آن چه زنی است که از مردی کمتر است!» با عجله لباس پوشید و چادر سر کرد و به تکیه ی دولت رفت. از آنجا که می ترسید افراد خانواده اش او را ببینند، از در اصلی تکیه و همراه مردم وارد نشد. تکیه ی دولت چادر بسیار بزرگی بود که در میدانی وسیع نصب شده بود. او گوشه ی خلوتی پیدا کرد واز زیر چادر وارد تکیه شد. اتفاقاً به جای اینکه وارد محل تماشاچی ها بشود، وارد جایی شد که تعزیه گردان ها جمع  شده بودند. نوبت هر کدام که می شد، روی شتر یا اسبش می نشست و وارد صحنه می شد و نقش خودش را در نمایش و تعزیه ی عاشورا با صدایی سوزناک اجرا می کرد. یکی از بازی گران نقش زینب، خواهر امام حسین (علیه السلام) را اجرا می کرد نوبت او که شد، سوار شتری شد و داخل صحنه  رفت. شعرهای قشنگی  خواند و همه را به گریه انداخت.
من زینب زیادی ام
زینب خانم، همه ی این رفت و آمدها و شعر خواندن ها را از جایی که نشسته  بود می دید. ناگهان هوس کرد که سوار یکی از شترهای پشت صحنه بشود. آهسته آهسته به شتر نزدیک شد و در یک فرصت خوب، رفت روی شتر نشست. شتر که فکر می کرد بازیگر تعزیه گردان اصلی سوارش شده است از جا بلند و وارد صحنه شد. زینب خانم نه می توانست از شتر پایین ببرد و نه می توانست شتر را نگه دارد تا او به خودش بیاید، توی صحنه رفته بود و در برابر چشم های تماشا چیان تعزیه، شترسواری می کرد. همه ی تماشاچی ها به او چشم دوخته بودند و منتظر بودند که او هم شعری بخواند و نقش خود را بازی کند. زینب خانم این قصه، بر وزن شعرهای تعزیه گفت:من زینب زیادی ام.عروس ملا هادی ام...ناصرالدین شاه از جرئت و جسارت زن خوشش آمد. دستور داد ملا هادی را که مکتب دار بود و به بچه ها درس می داد به حضورش بیاروند. عروسش را هم آوردند و به هر دو جایزه داد.از آن روز به بعد، کسی که بدون برنامه خودش را وارد ماجرایی بکند یا در کارهای دیگران فضولی کند، می گوید: «من زینب زیادی ام.»                                                                                                                           بخش کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطیک کلاغ چهل کلاغ   باد با چراغ خاموش چیکار داره!  دم خروس چیز دیگه ای میگه!  از آنهاست که نان را پشت در می مالند  درخت گردکان با این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر!    هم چوب را خورد هم پیاز،هم پول داد   خود کرده را تدبیر نیست   





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 517]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن