تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکت‌های معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866321077
منزل به منزل با كاروان عاشورا (16)
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: هنگامي كه زنـان و كودكان امام حسين (ع) را وارد مجلس ابن زياد كردند دختر اميرالمومنين (س) به صورت ناشناس در گوشه اي نشست و بقيه اسيران بر گرد او حلقه زدند. ابـن زياد پرسيد اين زن كيست كه زينب پاسخ نداد و ابن مرجانه مجبور شد سه بار سوال كند ولي زينب (س) پاسخي به او نداد تا اين كه شخصي گفت اين زن، زينب دختر فاطمه زهرا است. عبيدالله ابن زياد رو به زينب (س) كرده و گفت: سپاس خدا را كه رسوايتان كرد، شما را كشت و ادعايتان راتكذيب كرد. زيـنـب (س) فـرمـود: سـپاس خدا را كه ما را به وسيله پيامبرش محمد (ص) گرامي داشت و از پليدي پاك كرد. تنها فاسق است كه رسوا مي شود و فاجر است كه تكذيب مي شود. ابن زياد گفت : چگونه ديدي كاري را كه خدا با برادر و خاندانت كرد؟ و حضرت زينب (س) در پاسخ گفت: من جز زيبايي نديدم. آنها كساني بودند كه خدا شهادت را برايشان مقدر كرده بود و آنها هم به قتلگاه خويش آمدند و خداوند به زودي تو را با آنها در يك جا جمع خواهد كرد و به محاكمه خواهد كشيد. پس آن زمان ببين پيروزي از آن كيست. مادرت به عزايت بنشيند اي پسر مرجانه. ابن زياد از خشم شعله ور شد، چنانكه گويي قصد جانش را دارد كه عمرو بن حريث از فرماندهان سپاه ابن زياد گفت: اي امير! اين زن است و نبايد به خاطر گفته هايش مواخذه شود. عبيدالله گفت: با كشتن آن حسين و عاصيان متمرد خاندانت، خدا قلبم را شفا داد كه زيـنـب دلـش شـكـسـت و گـريـسـت. سپس فرمود: به جان خودم، تو بزرگم را كشتي، خاندانم را اسير كردي، شاخه هايم را شكستي و ريشه ام را بريدي. ابن زياد كه حرفي براي گفتن نداشت، گفت اين هم مثل پدرش سجع وقافيه مي بافد. پدرش هم شاعر و سجع باف بود كه حضرت زينب (س) فـرمـود: اين آتش سينه است كه از زبان بيرون مي ريزد. ك/1 550/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 462]
-
گوناگون
پربازدیدترینها