تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836737757
منزل به منزل با كاروان عاشورا (24)
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: در شهر سيبور پير مردي بود كه عثمان بن عفان را ديده بود. او، اهل سيبور را از پير و جوان جمع كرد و گفت: اي مردم اين سر حسين (ع) است كه ملعون ها او را كشتند. اهل سيبور به لشكر يزيد گفتند: قسم به خدا نمي شود از شهر ما عبور كنيد، پير مردها گفتند اي مردم خداوند فتنه را دوست ندارد. اين سر از همه شهرها عبور كرده و كسي متعرض آن نشده شما نيز مانع نشويد تا از شهر شما عبور كند. جوانان گفتند: قسم به خدا هرگز اين امر نخواهد شد. پس آنان به روي پل رفتند و با شمشيرهاي آخته بيرون آمدند. خولي به آنان گفت از ما دور شويد. اهل شهر به خولي و يارانش حمله ور شدند و با آنان كارزار سختي كردند. از لشكر خولي 600 سواره كشته شد و از جوانان شهر پنج سوار به شهادت رسيدند. ام كلثوم فرمود: اسم اين شهر چيست؟ گفتند: سيبور. فرمود: خداوند آشاميدني هايشان را گوارا و نرخ شان را ارزان كند و دست هاي ستمكاران را از آنان جدا كند. *ورود اهل بيت عليهم السلام به حماه كاروان عاشورا بعد از سيبور راه افتادند تا به حماه رسيدند اهل آن شهر دروازه ها را به روي لشكر يزيد بستند و سوار بر اسب شدند و گفتند: به خدا قسم نبايد وارد شهر ما شويد تا اينكه آخرين نفر ما را بكشيد. در مقتل رياض القدس آمده است: در يكي از سفرها به مكه، عبورم به شهر حماه افتاد و در آن شهر مسجدي ديدم كه مسجد الحسين (ع) نام داشت. وارد مسجد شدم و ديدم كه يك پرده به ديوار نصب شده است، پرده را كشيدم و ديدم سنگي را كه بر روي آن اثر گردن و نيز خون خشكيده بود. از خادم مسجد پرسيدم، اين سنگ چيست و اين اثر و اين خون چيست، گفت اين همان سنگي است كه وقتي لشكر ابن زياد به اينجا رسيد، سر مطهر امام حسين(ع) را بر روي اين سنگ گذاشتند و اين اثر گلوي مطهر آن امام (ع) است. من سال هاست كه خادم اين مسجد هستم و هميشه نواي قرآن را مي شنوم و كسي را هم نمي بينم. هر سال در روز عاشورا از اين موضع خون تازه مي جوشد. پس خادم قبل از من و خدام قبلي اين مسجد همگي اين موضوع را ديده اند. از مسجد كه بيرون آمدم از اهالي آن شهر نيز پرسيدم همگي آنچه را كه خادم گفته بود، تاييد كردند. ك/1 550/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 606]
-
گوناگون
پربازدیدترینها