محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846387091
منزل به منزل با كاروان عاشورا (18)
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: پس از اعتراض زيد بن ارقم صحابي پيامبر اسلام (ص) و پاسخ هاي كوبنده حضرت زينب (س) به سخنان ابن مرجانه، وي خود را درمانده و مستاصل مي بيند. به همين دليل ابن زياد رو به امام سجاد (ع) كرده و مي گويد تو كيستي؟ كه آن حضرت در پاسخ فرمود: من علي فرزند حسين هستم. ابن زياد گفت مگر خداوند علي بن الحسين را نكشته است؟ كه امام سجاد (ع) فرمود: من برادري داشتم به نام علي كه مردم او را كشتند. ابن زياد گفت خدا او را كشت كه امام در پاسخ به او آيه 42 سوره زمر را تلاوت فرمود كه الله يتوفي لا نفس حين موتها يعني خداوند هنگام مرگ، جان انسان ها را مي گيرد. ابن مرجانه عصباني شد و گفت: تو با اين حال هم جرات و جسارت به خرج مي دهي و جواب مرا مي دهي. او را ببريد و گردن بزنيد. حضرت زينب (س) در اين هنگام امام سجاد (ع) را در آغوش گرفت و گفت: ابن زياد، آيا خون هايي را كه از ما ريختي براي تو بس نيست؟ به خدا سوگند، من از او جدا نمي شوم و اگر مي خواهي او را بكشي، مرا هم با او بكش. ابن زياد به آنها نگريست و به اطرافيان خود گفت: حيرت از اين محبت خويشاوندي! به خدا قسم به راستي حاضر است جانش را فداي او كند. در اين هنگام امام سجاد (ع) فرمود: عمه جان، بس كن تا من با او سخن بگويم. سپس امام (ع) رو به ابن زياد كرد و فرمود: آيا مرا از كشتن مي ترساني؟ مگر نمي داني كه كشته شدن، عادت ماست و شهادت كرامت ماست. ابن زياد گفت: او را رها كنيد كه من او را به درد خود گرفتار مي بينم. عبيدالله دستور داد تا امام سجاد (ع) و خاندان او را در خرابه اي در كنار مسجد بزرگ كوفه بود سكني دهند و حضرت زينب (س) فرمودند زنان عرب حق ندارند نزد ما بيايند. سپس ابن زياد فرمان داد تا زين العابدين (ع) را زنجير كرده و با زنان حرم به زندان بردند و پس از مدتي اسيران را با سر امام حسين (ع) به شام فرستاد. فراهنگ**1003**1588 1568
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها