واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مرزهاى خشونت و مدارا نويسنده:محمدباقر بابانيا فلسفه اصلى تساهل و تسامح در اسلام، تربيت مومنان و نزديكساختن دلهاى آنها به يكديگر است; به عبارت روشنتر، قلمرو مدارادر درون نظام دينى است و قلمرو صلابت و اقتدار در بيرون نظامدينى. صلابتبراى حفظ دين، جلوگيرى از تهاجم بيگانگان، پيشرفتاسلام و نفوذ ناپذير بودن رهبران دينى در برابر معاندان است. درواقع خشونت در اسلام پاسخى به متجاوزان به حدود و احكام الهىو ارزشهاى اعتقادى است. تعريف تساهل و تسامح در كتابهاى لغوى معروف اين است كه تساهل و تسامح يك معنادارد و مفهوم آسان گرفتن و گذشت را مىرساند. ولى ظاهرا به يكمعنا بودن اين دو واژه زمانى است كه با هم استعمال شوند. اگريكى بدون ديگرى به كار رود، معنايشان تفاوت مىيابد. چون تساهلنوعى بىتفاوتى و اباحهگرى در پىدارد. به خلاف تسامح كه درآنمدارا و گذشتبا اقتدار و بزرگوارى نهفته است. تعريف خشونتخشونت ضد ملايمت است و خشونت در گفتار يعنى تندى. در معناىخشونت نوعى صلابت و اقتدار نهفته است. دين سمحه و سهله در آيات قرآن واژههاى تسامح و تساهل ياكلمه ديگرى از مادهسمح و سهل به كار نرفته است. آن چه معروف است، محدود رواياتىاست كه اسلام را دين سمحه و سهله معرفى مىكند. اين روايات درقبال اديان ديگر است و تعداد آن از انگشتان يك دست فراتر نيست. در واقع احاديثسمحه و سهله در رديف آيات و روايات رفع و نفىعسر و جرح جاى دارد. بر اساس اين روايات، احكام اسلامى چنان سخت نيست كه فقط معدودى بتوانند به آن عمل كنند. فقير، غنى، قوى، ضعيف، عالم،جاهل و همه طبقات اجتماعى مىتوانند در عمل آن را به كارگيرند;چون خداوند هركه را به مقدار توانش مكلف ساخته است. مرحوم علامه مجلسى در كتاب شريف بحارالانوار، ج 68، در بارهدين سمحه و سهله به تفصيل سخن گفته است. فلسفه مدارا در اسلام آيات و روايات نشان مىدهد تساهل و تسامح با هدف حفظ ايمانمسلمانان و پرجاذبه ساختن اين آيين در برابر ديگر اديان الهىشكل گرفته است; نه پديد آوردن حالت انفعالى در مسلمانان. بنابراين، اسلام برخلاف پندار ناآگاهان، در برابر انحرافاتفكرى با قاطعيت مىايستد. خداوند به پيامبرش مىفرمايد: «وكسانى را كه صبح و شام خدا را مىخوانند و جزذات پاك او نظرىندارند، از خود دور نكن. نه چيزى ازحساب آنها بر تو است و نهچيزى از حساب تو بر آنها. اگر آنها را طرد كنى، از ستمگرانخواهى بود... هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند، نزد توآيند، به آنها بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را برخودواجب ساخته است. هريك از شما از روى نادانى كارى زشت كند و بهتوبه و اصلاح(و جبران)روى آورد، مشمول رحمتخدا مىشود; زيرا اوآمرزنده و مهربان است.» دراين دوآيه خداوند متعال به پيامبرش روش مدارا و گذشت ازمومنان را مىآموزد; در ادامه در مقابل مشركان و بت پرستان كهداراى خطاى فكرى و انحراف اعتقادى بودند. مىفرمايد: «بگو: مناز پرستش كسانى غير از خدا كه مىخوانيد، نهى شدهام. بگو: من ازهوس هاى شما پيروى نمىكنم. اگر چنين كنم، گمراه شدهام و ازهدايتيافتگان نخواهم بود.» بنابراين، يكى از اصول اوليه پيامبراسلام(صلی الله علیه وآله) در دعوت به دين،مدارا است. پس از پذيرش اسلام، رسول خدا از گذشته مشركانوكافران چشم مىپوشيد و به آنها مسوليت مىداد. اين انعطافپذيرىحضرت در طى بيست و سه سال دوران رسالتبراى رسيدن به اهداف بلند الهى، ارایه الگوى درست رفتارى به مسلمانان و پيوند دلها بود. گذشت پيامبر از مسلمانان در جنگ احد و جنگ تبوك، خيانت ابولبابه و حتى وحشى قاتل حمزه سيدالشهداء نشان دهنده قلمرو مدارا در سيره پيامبراكرم(صلی الله علیه وآله)است. ناروايى مدارا در دين خدا البته عطوفت و رافت تنها در برابر تجاوز به حقوق شخصىپيامبر(صلی الله علیه وآله)اعمال مىشد. اگر خطا و گناه كسى سبب تجاوز به حدودالهى مىگرديد، ديگر جاى تساهل نبود; زيرا پيامبر(صلی الله علیه وآله)همان طور كهمامور رساندن دين خدا است، ماموريت اجراى آن را نيز به عهدهدارد و خداوند تسامح را در اجراى حدود الهى با روح ايمان بهخدا و آخرت ناسازگار مىداند. در قرآن كريم مىخوانيم: «هرگزنبايد شما در دين خدا و اجراى حد الهى، دچار رافت و دل سوزىشويد.» بنابراين، اجراى حدود الهى هرگز قابل تسامح و تساهل نيست،هرچند براى عدهاى ناخوشايند باشد. صلابتحضرت على( علیه السلام)در راه خدا حضرت على( علیه السلام)بعد از گرفتن ماليات از مردم نجران در راه بازگشتبه مدينه در نيمه راه فرماندهى سربازان اسلام را به يكى ازياران خود واگذار كرد و به كاروان پيامبر(صلی الله علیه وآله) كه براى مراسم حجعازم مكه بود. پيوست. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)پس از دريافت گزارش حضرتعلى( علیه السلام)دستور داد سربازان را براى انجام مراسم حجبه مكهبياورد. وقتى حضرت علىنزد سربازان آمد، ديد سربازان پارچههاىگرفته شده از مردم نجران را ميان خود تقسيم كردهاند. حضرت بهخشم آمد و فرمود: چرا پيش از آن كه پارچهها به پيامبرخدا تحويلداده شود، چنين كرديد؟ سپس همه پارچهها را از آنان پس گرفت ودر مكه تحويل پيامبر(صلی الله علیه وآله) داد. عدهاى نزد پيامبر(صلی الله علیه وآله)ازعلى( علیه السلام)شكايت كردند، حضرت فرمود: «ارفعوا السنتكم عن علىبن ابىطالب فانه خشن فىذات اللهعزوجل غيرمداهن فى دينه.» از بدگويى به على دستبرداريد. او در راه خدا خشن و بىپرواستو اهل تملق و دورويى دردين خدا نيست. سيره پيامبر(صلی الله علیه وآله)در برابر دشمنان تاريخ زندگانى پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)نشان مىدهد آن حضرت همان طور كهاز عطوفت و لطف به مسلمانان سرشار بود، در برابر كفار ومنافقان ذرهاى انعطاف نشان نمىداد. پيشرفت اسلام در مقابلدشمنان وامدار صلابت و استوارى پيامبر و مسلمانان است. مسلمانان در طى ده سال هجرت در بيش از هفتاد جنگ شركت كردندو در تمام اين جنگها تعداد مسلمانان از دشمنان كمتر بود. صلابت پيامبر(صلی الله علیه وآله)در پيشبرد ارزشهاى دينى پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله)براى تبليغ دين از بهترين شيوههاى منطقىاستفاده كرد و هرگز راه خشونت نپيمود. پيامبر و اصحاب وفادارشسيزده سال در مقابل ظلمهاى مكيان مقاومت كردند و از واكنشهاىخشونتبار چشم پوشيدند. در اين مدت، پيامبر(صلی الله علیه وآله)براى صدور اسلامبه خارج از مكه سفيران تبليغاتى به مدينه مىفرستاد و با آيات نورانى قرآن مجيد، در جذب مردم خو گرفته با فرهنگ جاهلىمىكوشيد. نقش قرآن درجذب دلها چنان بود كه گفتهاند: «فتحتالمدينه بالقرآن» ; مدينه به وسيله قرآن فتح شد. بر اساس بعضى از روايات، وقتى گروهى از مشركان را به عنواناسير نزد پيامبر(صلی الله علیه وآله)آوردند، پيامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: آيا آنها را ازابتدا دعوت به اسلام كرديد؟ گفتند: نه. فرمود: پس آنها را آزادكنيد تا به محل خود بروند. شهادت كاروان تبليغى پيامبر(صلی الله علیه وآله)گواه روشنى بر شيوه تبليغى آن حضرت است. فلسفه جهاد هدف از جهاد در اسلام، دفاع است نه تبليغ. پيامبراكرم(صلی الله علیه وآله)بهحضرت على( علیه السلام)فرمود: «لاتقاتل حتى تدعوهم الى الاسلام» جنگ نكن تا آنگاه كه آنان رابه اسلام دعوت كردهباشى. بنابراين، جهاد در واقع تلاش مظلومان در برابر ستمگران براىحفظ جان، مال، فرهنگ و مقدسات مسلمانان است. پيامبر(صلی الله علیه وآله)هرگز درمقابل ستمگران مسامحه روا نمىداشت. آيه(و انذر عشيرتكالاقربين)گواه درستى اين سخن است. قاطعيت پيامبر(صلی الله علیه وآله)در برابر نفاق پيامبر(صلی الله علیه وآله)رحمه للعالمين بود; ولى وقتى كانون دين مورد تهاجمقرار مىگرفتبا تمام قدرت به دفاع برمىخاست. واقعه مسجد ضرارنمونهاى از اين حركت پيامبر بود. قبل از جنگ تبوك، عدهاى ازمسلمان نماها كه داراى روح نفاق بودند، بنايى به نام مسجدساختند تا بتوانند در پناه آن عليه پيامبر و يارانش توطئهكنند. خداوند از اهداف پليد آنها پرده برداشت و روح نفاق آنانرا آشكار ساخت: «كسانى هستند كه براىزيان(مسلمانان)و(تقويت)كفر و تفرقه افكنى ميان مومنان مسجدساختند; آنها سوگند ياد مىكنند: جز نيكى نظرى نداشتهايم; اماخداوند گواهى مىدهد آنها دروغ گويند. » وقتى خداوند اين خبر را به پيامبر(صلی الله علیه وآله)داد، حضرت عدهاى رافرستاد و آن مسجد را ويران كردند. آرى، حتى وقتى مسجد به كانون دينستيزى و نفاق تبديل شود،بىارزش و سزاوار ويران شدن است. قاطعيت مومنين در برابر دشمنان فروتنى مسلمانان در ايجاد يكپارچگى و وحدت، بسيار موثر است;ولى محبتبه يكديگر، به ويژه نزديكان، نبايد باعث فراموشى وغفلت از فرصتطلبان شود. مومنان بايد در برابر كفار و دشمنانىكه لباس دوست پوشيدهاند، قاطع باشند تا از مهربانى آنان سوء استفاده نشود. قرآن مجيد به مومنان مىفرمايد: «اى كسانى كهايمان آوردهايد! با كافرانى كه با شما نزديكترند، پيكاركنيد.(و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزديك غافل نكند.)آنهابايد در شما شدت و خشونت احساس كنند; و بدانيد خداوند باپرهيزكاران است.» اين آيه، مثل آيه «وانذر عشيرتك الاقربين» است و وظيفهمومنان را در برابر دشمنانى كه لباس دوست پوشيدهاند و نيزدوستان ناآگاه، بيشتر مىكند. منبع: www.hawzah.net/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]