تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866402828


ترس و ذلت و زبونی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

ترس و ذلت و زبونی نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) اشارهدیگر از رذایل اخلاقی ترس بیجاست که مایه ذلت و زبونی و عقب افتادگی انسانها میباشد، نیروهای بالفعل و بالقوه او را بر باد میدهد، و دشمن را بر انسان مسلط میسازد.نقطه مقابل آن شجاعت و شهامت است که مهمترین کلید پیروزی و اساسیترین پایه سربلندی و عظمت انسانهاست، نه تنها در میدان جنگ که رد میدانهای سیاست و اجتماع و حتی مباحث علمی، شجاعت نقش کلیدی را دارد، و به همین دلیل علمای اخلاق به طور گسترده از «جبن» و «شجاعت» سخن گفتهاند و عوامل و نتایج و آثار و پیامدهای هر یک را مورد تحلیل و بررسی قرار دادهاند.در کتب پیشینیان علم اخلاق، شجاعتیکی از ارکان چهارگانه فضایل، و ترس یکی از رذایل چهارگانه شمرده شده است.در تاریخ انبیای بزرگ، و پیروان راستین آنها مظاهر شجاعتبه خوبی نمایان است، آری آنها اسطورههای مقاومت و شجاعتبودند و سرمشق خوبی برای همه انسانها.با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و جلوههای این فضیلت اخلاقی و مظاهر شوم آن رذیله اخلاقی را در لا به لای آیات، و در جای جای قرآن مجید مورد بررسی قرار میدهیم:1- در داستان ابراهیم(ع) چنین میخوانیم:«و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین × اذ قال لابیه و قومه ما هذه التماثیل التی انتم لها عاکفون × قالوا وجدنا آبائنا لها عابدین × قال لقد کنتم انتم و آبائکم فی ضلال مبین × قالوا اجئتنا بالحق ام انت من اللاعبین × قال بل ربکم رب السماوات و الارض الذی فطرهن و انا علی ذلکم من الشاهدین × و تالله لاکیدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبرین × فجعلهم جذاذا الا کبیرا لهم لعلهم الیه یرجعون (سورهانبیاء،آیات51تا58)2- در مورد موسی بن عمران7 چنین میخوانیم:...یا موسی لاتخف انی لایخاف لدی المرسلون (سورهنمل،آیه10)3- در باره قوم طالوت و سربازان شجاع قومش چنین میخوانیم:«...فلما جاوزه هو و الذین آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا الیوم بجالوت و جنوده قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین × و لما برزوا لجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین (سورهبقره،آیات249و250)4- در مورد یاران پیامبر اسلام(ص) و شجاعان با ایمان و مدعیان دروغین ترسو نیز چنین میخوانیم:«و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا و یستاذن فریق منهم النبی یقولون ان بیوتنا عورة و ما هی بعورة ان یریدون الا فرارا × و لما رای المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما (سورهاحزاب،آیات13و22)5- و در جای دیگر در همین زمینه آمده است:قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله بعذاب من عنده او بایدینا فتربصوا انا معکم متربصون (سورهتوبه،آیه52)6- در باره گروهی از یاران پیامبر(ص) میفرماید:الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل × انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه فلاتخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین (سورهآلعمران،آیات173و175)7- الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا (سورهاحزاب،آیه39)ترجمه1- ما وسیله رشد ابراهیم(ع) را از قبل به او دادیم، و از(شایستگی) او آگاه بودیم- آن هنگام که به پدرش(آزر) و قوم او گفت: «این مجسمههای بی روح چیست که شما همواره آنها را پرستش میکنید؟!» - گفتند: «ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت میکنند» - گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان در گمراهی آشکاری بودهاید!» - گفتند: «آیا مطلب حقی برای ما آوردهای یا شوخی میکنی؟! - گفت: (کاملا حق آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را ایجاد کرده و من بر این امر از گواهانم! - و به خدا سوگند در غیاب شما نقشهای برای نابودی بتهایتان میکشم! - سرانجام(با استفاده از یک فرصت مناسب) همه آنها - جز بتبزرگشان - را قطعه قطعه کرد تا شاید سراغ او بیایند(و او حقایق را بازگو کند)!2- «... ای موسی! نترس که رسولان در نزد من نمیترسند»!3- «... سپس هنگامی که او(طالوت) و افرادی که با او ایمان آورده بودند(و از بوته آزمایش، سالم به در آمدند) از آن نهر گذشتند(از کمی نفرات خود ناراحتشدند و عدهای) گفتند: «امروز ما توانایی مقابله با «جالوت» و سپاهیان او را نداریم» اما آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد(و به روز رستاخیز ایمان داشتند) گفتند: «چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا، بر گروههای عظیمی پیروز شدند! و خداوند با صابران(و استقامت کنندگان) است» - و هنگامی که در برابر «جالوت» و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: «پروردگارا! پیمانه شکیبایی و استقامت را بر ما بریز! و قدمهای ما را ثابتبدار! و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان»!4- و(نیز) به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها(منافقان) گفتند: «(ای اهل یثرب) ای مردم مدینه! اینجا جای توقف شما نیست، به خانههای خود بازگردید!» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بی حفاظ است!» در حالی که بی حفاظ نبود، آنها فقط میخواستند(از جنگ) فرار کنند - (اما) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.5- بگو آیا در باره ما جز یکی از دو نیکی را انتظار دارید(یا بر شما پیروز میشویم و یا شربتشهادت مینوشیم) ولی ما انتظار داریم که خداوند، عدهای از سوی خودش(در آن جهان) به شما برساند یا(در این جهان) به دست ما(مجازات شدید) اکنون که چنین استشما انتظار بکشید ما هم با شما انتظار میکشیم!6- اینها کسانی بودند که(بعضی از) مردم به آنها گفتند: (لشکر دشمن) برای(حمله به) شما اجتماع کردهاند، از آنها بترسید، اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست - این فقط شیطان است که پیروان خود را(با سخنان و شایعات بی اساس) میترساند، از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!7- (پیامبران پیشین) کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و(تنها) از او میترسیدند و از هیچ کس جز خدا واهمه نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر(و پاداش دهنده اعمال آنها) است.تفسیر و جمعبندیپیامبران خدا ترسو نیستنددر نخستین آیات مورد بحثشجاعتبی نظیر قهرمان توحید ابراهیم(ع) در برابر بتپرستان لجوج و متعصب و خشن به خوبی منعکس شده است و نشان میدهد که این پیغمبر بزرگ الهی، چگونه در مبارزه با بتپرستی در عین تنهایی و نداشتن یار و یاور، و در برابر انبوه دشمان خشمگین و خطرناک که حکومت وقت آنها را پشتیبانی میکرد کمترین سستی به خود راه نداد.آیات فوق میگوید: «ما وسیله رشد ابراهیم(ع) را از قبل به او دادیم و از(شایستگی) او آگاه بودیم»، (و لقد آتینا ابراهیم رشده من قبل و کنا به عالمین) (1)در واقع خداوند استعدادهای شایان توجهی را به ابراهیم(ع) داده بود، ولی بی شک ابراهیم(ع) که در بهرهگیری از این استعدادها آزاد بود از آن بهترین بهرهگیری را کرد، و به مبارزه با عامل اصلی بدبختی انسانها یعنی بتپرستی برخاست و چنانکه در ادامه این آیات آمده استبا قوت و قدرت و صراحت، نخست از عمویش آزر شروع کرد، و گفت: «این مجسمههای بیروحی را که پرستش میکنید چیست؟!»و هنگامی که «آزر» به او جواب داد: «این رسم و سنت نیاکان ماست گفت: به یقین هم شما و هم پدران و نیاکانتان در گمراهی آشکاری بودید»!«آزر» هنوز باور نمیکرد که ابراهیم با این صراحتبه طور جدی به مبارزه با بتها که آن همه خواهان داشتبرخیزد، پرسید: آیا شوخی میکنی؟! و ابراهیم(ع) در جواب گفت: این یک مطلب کاملا جدی است، پروردگار شما همان آفریننده زمین و آسمان است... سپس افزود: «به خدا سوگند من نقشهای برای نابودی این بتها در غیاب شما میکشم!»، (و تالله لاکیدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبرین) (2)و سرانجام به گفته خود عمل کرد و با استفاده از یک فرصت مناسب همه آنها را جز بتبزرگ آنها قطعه قطعه کرد شاید به هنگامی که به سوی آن باز میگردند از آن عبرت گیرند، ( فجعلهم جذاذا الا کبیرا لهم لعلهم الیه یرجعون) (3)در اینکه مرجع ضمیر «الیه» در بخش اخیر آیه چیست؟ مفسران احتمالات زیادی دادهاند: بعضی گفتهاند ضمیر به «کبیرهم» برمیگردد، یعنی به سوی بتبزرگ برگردند و از او سؤال کنند چه حادثهای سبب شسکستن سایر بتها شده و چه عاملی سبب نجات او گردیده است و طبیعی استبت از پاسخ به آن عاجز است و از اینجا بی اعتباری بتها را دریافت.احتمال دیگر اینکه ضمیر به «ابراهیم» بازمیگردد، یعنی بتپرستان به سراغ ابراهیم(ع) آیند، و از او در باره انگیزه بتشکنیش سؤال کنند و او حقایق را برای آنان بازگو کند(البته در این صورت جمله الا کبیرا لهم تاثیری در مفهوم آیه نداردبخلافتفسیر قبل).احتمال سوم اینکه ضمیر به «خداوند متعال» برمیگردد، یعنی مشاهده ضعف و زبونی بتها در مقابل یک انسان سبب شود که آیین بتپرستی را رها کنند و به سوی خدا بازگردند(این تفسیر نیز اشکال سابق را دارد).و از همه مناسبتر همان تفسیر اول است.به هر حال آیه نشان میدهد که یکی از فضایل بزرگ پیامبران اولواالعزم شجاعتبینظیر آنها بوده است، آنها از غیر خدا نمیترسیدند، و در راه خدا کمترین سستی به خود راه نمیدادند و از جبن و ترس که یک رذیله بزرگ اخلاقی است پاک و مبرا بودند و به همین دلیل یک تنه در برابر انبوه دشمنان میایستادند و پیروز میشدند.بی شک اگر رذیله اخلاقی ترس و جبن بر آنها مسلط میشد هرگز نه قادر به انجام رسالتخویش بودند، و نه بر دشمنان پیروز میشدند.در دومین آیه مخاطب موسی بن عمران7 است، آنجا که برای نخستین بار مخاطب به خطاب وحی شد و به او دستود داده شد عصایش را بیفکند، و عصا به اعجاز الهی به مار عظیمی تبدیل شد، موسی وحشت کرد و فرار نمود. در اینجا نخستین درس اخلاقی به موسی(ع) داده شد که: «ای موسی! نترس که رسولان در نزد من نمیترسند»! (...یا موسی لاتخف انی لایخاف لدی المرسلون) (4)و با توجه به اینکه تمام عالم محضر خداست و همه جا ذات پاکش حاضر و ناظر است مؤمنان در هیچ حال و در هیچ جا نباید بترسند، بلکه بر ذات پاک او توکل کنند و با شجاعت و شهامتبه سوی اهداف مقدسی که دارند پیش بروند.مطابق آنچه در سوره قصص آیه 31 آمده است، به موسی(ع) گفته شد: «ای موسی! نترس و پیش بیا که تو در امن و امانی»! (یا موسی اقبل و لاتخف انک من الآمنین)موسی با این خطاب الهی آرامش خود را بازیافت و در اینجا دستور مهمتری به او داده شد و آن اینکه نه تنها از آن مار عظیم نباید بترسد بلکه باید به سوی آن پیش برود، و آن را با دستخود بگیرد! تا عصا به حالت اول بازگردد! (قال خذها و لاتخف سنعیدها سیرتها الاولی) (5) به یقین این کار برای موسی(ع) بسیار شاق و سنگین بود ولی آن را انجام داد و بر آن پیروز شد.آری موسی(ع) باید این تجربه بزرگ را در محضر الهی فراگیرد تا بتواند در برابر اژدهای دیگری همچون فرعون و فرعونیان بایستد، و حکومت و ملک آنها را در واقع عصای دستخود کند!بسیاری از مفسران «جان» را که در آیه بالا آمده به معنی مار کوچک و باریک که با سرعتحمله میکند تفسیر کردهاند، در حالی که در جای دیگر که موسی عصا را در برابر فرعون انداخت تعبیر به «ثعبان» شده که به معنی اژدهای عظیم است، به همین دلیل بعضی احتمال دادهاند عصا در آغاز کار مبدل به مار کوچکی شد و تدریجا به صورت اژدهای عظیمی در آمد!بعضی نیز گفتهاند «عصا» مبدل به مار عظیمی شد، ولی از نظر سرعت همچون مارهای کوچک حرکت میکرد!جالب اینکه در قرآن مجید نه بار جمله «لاتخف» (نترس) آمده است که در پنج مورد، مخاطب موسی بن عمران است، شاید به این جهت که موسی(ع) دشمن بسیار بزرگ و خطرناکی همچون فرعون داشت، و باید با این خطابهای الهی برای مبارزه با او آماده میشد.سومین بخش از این آیات در باره قوم «طالوت» است همان مردی که از سوی پیامبر زمان(اشموئیل) به عنوان زمامدار و فرمانده لشکر بنی اسرائیل برای مبارزه با «جالوت»بیدادگر انتخاب شده بود.او هنگامی که میخواستبرای مبارزه با جالوت قیام کند، آزمونی برای لشکر خود ترتیب داد، تا سره از ناسره جدا شود، و سست عنصران ترسو که وجود آنها در یک لشکر سبب سستی دیگران میشود، بازشناخته شوند.آری آنها را در حالی که شدیدا تشنه بودند به وسیله نهر آبی آزمود، و گفت هر کس از آن بنوشد از ما نیست، و آنان که مقاومت کنند و ننوشند و فقط گلویی تر کنند از ما هستند. اکثریت لشکر که افرادی سست و کم مقاومتبودند از عهده این امتحان برنیامدند، تنها گروه اندکی باقی ماندند، ولی شجاع و نیرومند که قرآن در باره آنان میگوید: «هنگامی که لشکر طالوت در برابر جالوت قرار گرفت، شجاعان نخبه با این سخن که چه بسیار گروه اندکی که به فرمان خدا بر گروه کثیری پیروز شدهاند به دیگران دلداری داده و سپس افزودند: «...ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین; پروردگارا! صبر و استقامت را بر ما فروریز و گامهای ما را استوار دار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان»! (6)خداوند به برکتشجاعت و پایمردی همین گروه اندک آنان را بر آن لشکر عظیم و سر تا پا مسلح طالوت پیروز کرد.در آیات بعد سخن از ترس و جبن گروهی از منافقان و افراد ضعیف الایمان عصر پیامبر(ص) و در جنگ احزاب، و نیز سخن از شجاعت و پایمردی و ثبات قدم مؤمنان راستین است.نخست میفرماید: «به خاطر بیاورید زمانی را که گروهی از آنها(منافقان) گفتند: ای مردم مدینه! اینجا(میدان جنگ احزاب) جای توقف نیست، به خانههای خود بازگردید، و گروهی از آنان از پیامبر(ص) اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: خانههای ما بدون حفاظ است، در حالی که بدون حفاظ نبود بلکه(اینها بهانه بود، به خاطر ترس و وحشت) میخواستند فرار کنند»! (و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا و یستاذن فریق منهم النبی یقولون ان بیوتنا عورة و ما هی بعورة ان یریدون الا فرارا) (7)البته میدان جنگ احزاب آنچنان به خاطر فزونی لشکر دشمن و تجهیزات زیاد آنها وحشتناک بود که افراد سست و ترسو هرگز تاب مقاومت نداشتند.ولی چنانکه در آیه 22 همین سوره آمده «مؤمنان راستین نه تنها از مشاهده لشکر احزاب هراسی به دل راه ندادند، بلکه آن را دلیل بر صدق وعدههای الهی و پیامبر دانستند، و بر ایمان و تسلیم و پایمردیشان افزوده شد»! (و لما رای المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ایمانا و تسلیما) (8)جالب اینکه از بعضی روایات استفاده میشود که پیامبر(ص) به منافقان و افراد ضعیف الایمان و ترسو اجازه بازگشتبه مدینه را داد، چرا که اگر میماندند نه تنها کاری از آنها ساخته نبود، بلکه بذر ضعف و سستی را در دل دیگران میپاشیدند!به همین دلیل آیه47 سوره توبه در باره جمعی از این گونه افراد میخوانیم: «لو خرجوا فیکم ما زادوکم الا خبالا...; اگر آنها همراه شما(به سوی میدان جهاد) خارج میشدند جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند»!باید توجه داشت که «خبل» و «خبال» به معنی اضطراب و تردیدی است که از ضعف عقل و عدم قدرت بر تصمیمگیری حاصل میشود که یکی از عوامل آن ترس و وحشت زیاد است که موجب میشود انسان تعادل فکری خود را از دستبدهد.در پنجمین آیه با چهره دیگری از شجاعتیاران پیامبر(ص) رو به رو میشویم، شجاعتی که از منطق ایمان سرچشمه میگرفت، آنها به خوبی میدیدند که در میدان نبرد بر سر دو راهی قرار دارند که هر دو به سوی بهشت و خشنودی خدا میرود: راهی به سوی «شهادت» پیش میرود که نهایت آن سعادت است و راهی به سوی زنده ماندن و پیروز شدن بر دشمن، که آن هم باعث افتخار در دنیا و آخرت است این در حالی است که دشمن در هر صورت محکوم به شکست استیا مرگ ذلتبار در این دنیا یا عذاب پروردگار در آخرت.بدیهی است کسی که چنین درک و دیدی داشته باشد هرگز ترس و سستی به خود راه نمیدهد، و از این رذیله بزرگ اخلاقی برکنار است (قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین و نحن نتربص بکم ان یصیبکم الله بعذاب من عنده او بایدینا فتربصوا انا معکم متربصون) (9)و به گفته بعضی از دانشمندان عامل اصلی پیروزی مسلمانان همین شجاعت زاییده از ایمان و منطق قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین) بود.در ششمین آیه، با چهره دیگری از شجاعت این دینباوران شجاع در جنگ احد روبرو میشویم:میدانیم در احد مسلمانان بر اثر غفلت گروهی از افراد دنیاپرست که سنگرهای حساس خود را رها کردند و به جمع غنایم پرداختند گرفتار شکستسختی شدند، و ضایعات فراوانی به بار آمد، و طبق آنچه در تواریخ آمده است دشمن پیروزمند به هنگام بازگشت از میدان جنگ در اثنای راه مکه از بازگشتخود پشیمان شد و با یکدیگر توافق کردند که به مدینه بازگردند و از فرصتبه دست آمده استفاده کنند و ضربه نهایی را بر مسلمین وارد کنند.هنگامی که پیامبر اسلام(ص) از این مساله آگاه شد ابتکار مهمی به خرج داد، دستور داد لشکر اسلام حتی کسانی که جراحتی در میدان احد بر تن داشتند به استقبال لشکر دشمن بروند.این دستور بسیار مؤثر واقع شد و وحشت و اضطرابی در لشکر دشمن افکند به گونهای که ترجیح دادند، پیروزی نسبی خود را با حمله مجدد به خطر نیفکنند و به مکه بازگشتند.آیه مورد بحثبه این معنی اشاره کرده، و شجاعت مسلمانان و عدم ترس آنها را از دشمن میستاید، میفرماید: «آنها که دعوت خدا و پیامبر(ص) را پس از آنکه جراحاتی به آنها رسیده بود اجابت کردند(و در حالی که هنوز زخمهای میدان احد التیام نیافته بود، به سوی میدان حمراء الاسد شتافتند آری) کسانی از آنها که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند پاداش بزرگی دارند»، (الذین استجابوا لله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم) (10)سپس ایمان و شهامت را چنین میستاید: «آنها کسانی بودند که مردم به آنان گفتند: مردم(لشکر دشمن) برای حمله به شما اجتماع کردهاند، از آنان بترسید، اما(نه تنها نترسیدند بلکه) بر ایمانشان افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و بهترین حامی ماست»! (الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل) (11)در کجای دنیا دیده شده است که مجروحان جنگی فورا به میدان بازگردند و در صفوف مقدم جای گیرند، آری این شجاعت و شهامتبی نظیر بود که وسوسههای دشمن را خنثی کرد، و با چنین حضوری در میدان جنگ او را مایوس و ناکام نمود.به هر حال حمراء الاسد صحنه عجیبی بود که طعم پیروزی موقت احد را در کام قریش تلخ کرد، و به آنها نشان داد که مسلمانان اگر چه بر اثر اشتباه گروهی موقتا عقب نشستند ولی ابتکار عمل را از دست ندادهاند، و دشمن باید منتظر ضربات آینده مسلمین باشد.به این ترتیب نه تنها از یک شکستخطرناک پیشگیری کردند بلکه پایه پیروزیهای آینده را نهادند و آثار منفی شکست را از دل دوستان خود زدودند و با توکل بر پروردگار چراغ امید را در قلبها فروزان ساختند.از آیه فوق استفاده میشود که سخنان وحشتانگیز بعضی از شیاطین که مسلمانان را از اجتماع لشکر قریش میترساندند، نه تنها ترس و وحشتی در آنها ایجاد نکرد، بلکه بر ایمانشان افزود، و میزان توکل آنها را بالا برد، این به خاطر آن بود که متذکر وعدههای الهی و صدق گفتار پیامبر(ص) شدند که اگر در میدان احد به دستور حضرتش عمل میکردند، هرگز آن شکست نیز به وجود نمیآمد.از شگفتیهای این جنگ آن است که پیامبر(ص) فرمود: «تنها کسانی که در احد شرکت کردند به میدان حمراء الاسد بیایند، و به دیگران اجازه نداد که در این پیکار شرکت جویند، تا به دشمن بفهماند لشکر احد حتی با وجود آن همه مجروحان جنگی باز نیرومند و آماده پیکار است، و به هیچ وجه ضعف و فتوری در آن راه نیافته، و این همان است که دشمن را به شدت مضطرب ساخت.در ادامه این آیات، در آیه 175 همین سوره به تفاوت میان افراد جبان و ترسو و شجاعان مؤمن اشاره میکند، و چنین میفرماید: «این فقط شیطان است که پیروان خود را میترساند، از آنها نترسید و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید»، (انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه فلاتخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین) (12)از این تعبیر به خوبی استفاده میشود که این گونه ترسها جنبه شیطانی دارد و هدفش تضعیف روحیه مؤمنان و کشاندن آنها به موضع انفعالی است تا از زیر بار مسئولیتها فرار کنند، در حالی که مؤمنان راستین هیچ گونه ترس و وحشتی جز از خدا ندارند!مطابق این تعبیرات، ترس و جبن ریشه شیطانی دارد، در حالی که شجاعت و شهامت دارای ریشه ایمانی است، آری شجاعت از آثار ایمان است، چرا که مؤمن با اتکاء به خدا که قدرتش ما فوق همه قدرتهاستخود را در همه صحنهها پیروز میبیند و افراد ضعیف الایمان با اتکاء به قدرت خود که به هر حال شکستپذیر استخویش را ناتوان مشاهده میکنند و به همین دلیل ترس و وحشت در صحنههای مهم زندگی بر آنها چیره میشود.در داستان غزوه «حمراء الاسد» شیاطین انس و جن دستبه دست هم دادند تا قدرت لشکر قریش را بزرگ نشان دهند، و مؤمنان را از رویارویی با آنها بترسانند، در حالی که به تعبیر قرآن تنها اولیای شیطان و دوستان او از این گونه امور میترسند، و اولیاء الله وحشتی به خود راه نمیدهند. (13)در هفتمین و آخرین آیه مورد بحثیکی از صفات ویژه مبلغان رسالتهای الهی پاک بودن از رذیله ترس از غیر خدا ذکر شده، میفرماید: «آنها کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی را میکردند و از او میترسیدند و از هیچ کس جز خدا ترسی به خود راه نمیدادند و همین بس که خداوند حسابگر است»! (الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله و کفی بالله حسیبا) (14)تبلیغ رسالات الهی مهمترین وظیفه پیامبران خداست، و شرط اصلی آن خالی بودن از رذیله خوف و ترس است.این آیه که ناظر به پیامبران پیشین استبه پیامبر اسلام(ص) در درجه اول و در درجه بعد به همه پیروان راستین او هشدار میدهد که در مقام ابلاغ رسالتهای الهی از هیچ چیز و هیچ کس جز خدا ترس و واهمهای نداشته باشند و مفهوم این سخن آن است که افراد جبان و ترسو نه شایسته ادای این رسالتند و نه قادر بر این کار!بعضی از مفسران معتقدند که این آیه دلیل بر این است که پیامبران الهی در مقام تبلیغ رسالت الهی نباید تقیه کنند، ولی این سخن در صورتی صحیح است که تقیه به معنی ترس و وحشت از مخالفین باشد، در حالی که تقیه همیشه ناشی از ترس نیست، بلکه گاه هدف جلب و جذب مخالفین و رساندن آنها به اهداف الهی به صورت تدریجی است، و شاید گفتار ابراهیم «هذا ربی» در برابر ستارهپرستان و ماهپرستان و خورشیدپرستان از این باب بوده است(دقت کنید).نتیجه نهاییاز آیات قرآن مجید که نمونههای روشنی از آن در بالا آمد، اهمیتشجاعت و شهامت و نقش این فضیلت اخلاقی در سرنوشت معنوی و مادی انسانها روشن از یک سو، و آثار سوء رذیله ترس و جبن از سوی دیگر آشکار میشود.درست است که در این آیات، شجاعت و ترس به طور مستقل و مستقیم مورد بحث واقع نشده ولی به طور ضمنی با بیان گویا نقش هر دو در زندگی انسانها تبیین گردیده است.جبن و ترس در روایات اسلامیدر احادیث اسلامی نکوهش از این رذیله اخلاقی بازتاب گستردهای دارد از جمله:1- امام باقر(ع) میفرماید: «لایکون المؤمن جبانا و لاحریصا و لاشحیحا; انسان با ایمان نه ترسوست و نه حریص و نه بخیل»! (15)از این تعبیر به خوبی استفاده میشود که «ترس» و «حرص» و «بخل» با روح ایمان سازگار نیست، چرا که مؤمن، متکی به خداست، و آن کس که چنین تکیهگاهی دارد ترسی به خود راه نمیدهد، و نه بخیل و حریص است زیرا او به فضل و کرم الهی امیدوار میباشد، و با این حال حرص و بخلی به او راه نمییابد.2- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی(ع) میخوانیم: «الجبن و الحرص و البخل غرائز سوء یجمعها سوء الظن بالله سبحانه; ترس و حرص و بخل، صفات زشتی است که در سوء ظن به خداوند سبحان خلاصه میشود»! (16)این حدیث توضیح دیگری استبر آنچه در حدیثبالا آمد، و ریشه اصلی این صفات رذیله را تبیین میکند.3- امیرمؤمنان علی(ع) دوستان خود را از مشورت با افراد ترسو نهی میکند، چرا که ترس آنها از آفات مشورت است میفرماید: «لاتشرکن فی رایک جبانا یضعفک عن الامر و یعظم علیک ما لیس بعظیم; هرگز با انسان ترسو مشورت نکن چرا که تو را از کارهای مهم بازمیدارد، و موضوعات کوچک را در نظر تو کوچک جلوه میدهد»! (17)همین معنی در عهدنامه مالک اشتر به شکل دیگری مطرح شده است، امام(ع) مالک را از مشورت با بخیلان و ترسوها و حریصان نهی میکند. (18)4- این موضوع به قدری مهم است که در حدیثی از رسول خدا(ص) میخوانیم که دستور میداد افراد ترسو در جنگهای اسلامی شرکت نکنند(مبادا مایه تضعیف روحیه دیگران بشوند) میفرماید: «من احس من نفسه جبنا فلایغز; کسی که در خود ترسی احساس میکند در جنگ شرکت نکند»!5- در حدیث دیگری از امام امیرمؤمنان(ع) حدیثبالا را شکافته و با صراحت میگوید: «لایحل للجبان ان یغزو، لانه ینهزم سریعا و لکن لینظر ما کان یرید ان یغزو به فلیجهز به غیره; جایز نیست افراد ترسو در جنگ شرکت کنند چرا که به سرعت فرار میکنند(و مایه تضعیف دیگران میشوند) ولی لازم است صلاح و تجهیزات خود را در اختیار دیگران قرار دهند». (19)1- ترس معقول و نامعقولبی شک منظور از جبن و ترس در اینجا جبن و ترس معقول نیستبلکه جبن و ترس نامعقول است، توضیح اینکه:ترس از اموری که واقعا خطرناک استیکی از پدیدههای روحی و طبیعی و از نعمتهای بزرگ خداست، چرا که اگر انسان از هیچ چیز خطرناکی نترسد، به زودی زندگی خود را از دست میدهد، این همان چیزی است که از آن تعبیر به تهور و بیپروایی در مقابل خطر میکنند، مانند کسی که بی خیال و بدون نگاه کردن به این طرف و آن طرف، از یک خیابان پر رفت و آمد میگذرد، چنین کسی به یقین در معرض حوادث خطرناک رانندگی قرار دارد.این گونه ترسها خواه در زندگی عادی روزانه باشد یا در مورد مواد غذایی مشکوک یا مسائل اقتصادی و سیاسی و غیر آن کاملا منطقی است و سبب نجات از خطراتی است که انسان را تهدید میکند.ترس مذموم آن است که انسان از عواملی بترسد که در خور ترسیدن نیست، هر خطر موهومی را جدی بگیرد، و هر دشمن خیالی را مایه وحشت قرار دهد، از همه چیز و به اصطلاح از سایه خودش نیز بترسد، و از ورود در هر کاری به احتمال عدم موفقیت واهمه داشته باشد، چنین ترسی مایه عقب ماندگی و بدبختی و ناکامی است، مایه شکست و ذلت و زبونی است.این جهان در همه ابعادش همچون یک میدان نبرد است، موانع، مشکلات و خطرها همیشه وجود داشته و دارد، و تا انسان با آنها دست و پنجه نرم نکند و خود را به طور جدی آماده مقابله با آنها نسازد موفق نخواهد شد.غالبا ممکن نیست ما دستبه کاری بزنیم که پیروزی در آن صد در صد تضمین شده باشد، یا هیچ گونه خطری در آن وجود نداشته باشد، این یک خیال محال و یک پندار باطل است. اینجاست که نقش شجاعت و شهامت روشن میشود و آثار منفی صفت رذیله ترس و جبن خود را نشان میدهد.هر کشاورزی احتمال خشکسالی و آفت را میدهد، هر تاجری احتمال نوسان قیمتها و دگرگونی وضع بازار را میدهد، هر مسافری احتمال تصادف و خطرات دیگر را میدهد، و در هر عمل جراحی احتمال خطر وجود دارد، اگر به این احتمالات ترتیب اثر داده شود باید دست روی دستبگذاریم و هیچ کاری نکنیم و فقط در انتظار مرگ باشیم.به یقین در این گونه موارد باید خطرات جدی را پیشبینی کرد و راه مقابله با آن را شناخت، و از بی پروایی و تهور پرهیز نمود، در عین حال احتمالات نسنجیده و نامعقول و یا احتمالاتی که همیشه و در هر حال وجود دارد نباید سد راه انسان شود.این روشنترین تعریفی است که برای مساله شجاعتبه عنوان یکی از صفات فضیله و ترس به عنوان یکی از صفات رذیله میتوان کرد.در حدیثی از امام حسن مجتبی7 در تعریف جبن چنین میخوانیم: «الجراة علی الصدیق و النکول عن العدو; جبن آن است که در برابر دوستان جسور و در برابر دشمنان ناتوان باشی»! (20)و در حدیث دیگری از همان بزرگوار میخوانیم که در پاسخ از سؤال در باره معنی شجاعت فرمود: «موافقة الاقران و الصبر عند الطعان; هماهنگی با اقران و ایستادگی در برابر ضربات دشمن». (21)قرآن مجید در یک جا میفرماید: «و لاتلقوا بایدیکم الی التهلکة; با دستخود خویشتن را به هلاکت نیفکنید»! (22)و در جای دیگر در وصف مؤمنان راستین میگوید: «...اشداء علی الکفار...; آنها در برابر کافران سخت و شدیدند(و ترس و واهمهای به خود راه نمیدهند)». (23)از آنچه در بالا گفته شد به خوبی میتوان نتیجه گرفت که شجاعتبه عنوان یک فضیلتحد وسطی است در میان «تهور» و «جبن».2- آثار منفی جبن و ترس در زندگی فردی و اجتماعیاین صفت رذیله آثار نامطلوب بسیار زیادی در سراسر زندگی انسانها دارد و به یقین یکی از عوامل قطعی شکست و زبونی و ذلت است.ملتهای بسیاری را در طول تاریخ میشناسیم که با داشتن عده و عده فراوان سالها گرفتار زبونی و اسارت بودند، ولی به محض اینکه رهبری شجاع و فرماندهی با شهامت پیدا کردند تمام توان آنها بسیجشد و به سرعت عقبماندگی خود را جبران کردند و به اوج عزت و عظمت رسیدند.شجاعت پیامبر اسلام(ص) به هنگام هجرت در میدان بدر و احد، و در میدان احزاب و در سایر غزوات یکی از مهمترین عوامل پیروزی و پیشرفتسریع اسلام بود.به همین دلیل در احادیث اسلامی از امام علی(ع) آمده است که فرمود: «الشجاعة عز حاضر و الجبن ذل ظاهر; شجاعت عزت حاضر است و جبن ذلت آشکار»! (24)و در جای دیگر فرمود: «الشجاعة نصرة حاضرة و فضیلة ظاهرة; شجاعتیاری حاضر و فضیلت آشکار است».یکی دیگر از آثار منفی این رذیله اخلاقی این است که انسان را از کارهای بزرگ بازمیدارد، زیرا کارهای بزرگ همیشه با مشکلات بزرگ رو به روست، و انسانهایی را میطلبد که بتوانند از سد مشکلات عبور کنند، و این کار از افراد ترسو ساخته نیست.بنابراین چنین افرادی به فرض که در زندگی توفیقی نصیبشان شود ناچیز و محدود خواهد بود، و هرگز نمیتوانند ستبه کارهای مهم اجتماعی خواه جنبه انقلابی داشته باشد یا اصلاحی بزنند!این مساله تا آنجا پیش میرود که در اسلام از مشورت مدیران موفق جامعه در کارهای مهم با افراد جبان و ترسو نهی شده است، چرا که آنها همیشه آیه یاس میخوانند و مدیران را از انجام کارهای مهم بازمیدارند!امیرمؤمنان علی(ع) به مالک اشتر دستور داد که افراد ترسو را در شورای خود نپذیرد، چرا که آنها سبب تضعیف او میشوند، لاتدخلن فی مشورتک... جبانا یضعفک عن الامور. (25)و در جای دیگر آمده است: «و یعظم علیک ما لیس بعظیم; و موضوعات کوچک را در نظر تو بزرگ نشان میدهند».3- ریشههای جبن1- ضعف ایمان و سوء ظن به خدا، زیرا افراد با ایمان دارای توکل و امید به لطف خداوند و اعتقاد به وعدههای او هستند، و چنین کسانی هرگز سست و زبون نخواهند شد، و از حوادث هر قدر بزرگ باشد نمیترسند، این همان است که در فرمان معروف مالک اشتر آمده است که امام(ع) میفرماید: «ان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله; بخل و ترس و حرص، غرائز و تمایلات متعددی هستند که جامع آنها سوء ظن به خدای بزرگ است»!2- احساس کمبود شخصیت و عقده حقارت یکی دیگر از دلایل جبن و ترس است، به همین دلیل هر اندازه به افراد شخصیت داده شود بر شجاعت آنها افزوده میشود و از همین رو در حدیث امام امیرمؤمنین آمده است که: «شدة الجبن من عجز النفس و ضعف الیقین; شدت ترس از ناتوانی روحی و ضعف یقین سرچشمه میگیرد»! (26)3- «عدم آگاهی و جهل» در بسیاری از اوقات سبب ترس میشود، انسان از اشخاص و جانداران و موجوداتی که درست آنها را نمیشناسد میترسد، ولی هنگامی که به قدر کافی آگاهی مییابد ضعف او زایل میشود.4- «عافیتطلبی» یکی دیگر از اسباب ترس است، چرا که همیشه شجاعت در عین اینکه پیروزی میآفریند مشکلات و ناراحتیهایی را نیز ممکن استبه همراه داشته باشد که باب طبع عافیتطلبان ترسو نیست.5- بروز حوادث تلخ و ناگوار غالبا سبب میشود که انسانها به نوعی ترس گرفتار شوند، زیرا این حوادث تلخ ذهنیتهای ترسآلودی در انسان به وجود میآورد که گاه تا آخر عمر با اوست و جز با روانکاوی صحیح برطرف نمیگردد.6- افراط در احتیاط میتواند ناشی از ترس باشد و یا عاملی برای ایجاد ترس، چرا که به انسان میگوید از هر احتمال خطری باید پرهیز کرد، و این یکی از ریشههای اصلی ترس است.7- انکار نمیتوان کرد که ساختمان روحی و جسمی افراد نیز در بروز این پدیده شوم مؤثر است، گروهی از افراد را میبینیم که به خاطر ضعف قلب یا ناتوانی اعصاب، یا ضعفهای دیگر جسمانی، از همه چیز میترسند، در حالی که از این حالت متنفرند ولی نمیتوانند آن را از خود دور سازند.آنها میگویند: چه کنیم این ترس دستخودمان نیست، و بی اختیار بر ما تحمیل میشود، ولی چنان نیست که این حالت از طریق روان درمانی قابل تغییر نباشد.4- طرق درمان و پیشگیرییکی از طرق اصلی درمان این رذیله اخلاقی - همانند درمان سایر رذایل - از یکسو اندیشیدن در ثمرات شوم و آثار زیانبار آن است. هنگامی که افراد جبان و ترسو آثار نکبتبار و ذلت و زبونی ناشی از ترس بیجا و عقب ماندگی و حرومیتحاصل از آن را در زندگی خود یا دیگران مشاهده کنند غالبا به فکر تجدید نظر در برنامه اخلاقی خود و دور ساختن این رذیله میافتند.پرداختن به قطع ریشهها راه مهم دیگر درمان آن است، هنگامی که ابرهای تیره و تار سوء ظن بالله از آسمان قلب انسان کنار رود، و خورشید توکل بر جان او نور افشان شود ظلمات خیالات واهی که انسان را به ترس بی جا میکشاند برچیده خواهد شد، ولی این کار احتیاج به مطالعه و دقت فراوان دارد.یکی دیگر از طرق درمان این رذیله اخلاقی ورود در صحنههای رعبآور و تکرار آن است، فی المثل بعضی هستند که از خوردن دارو یا تزریقات مختلف وحشت دارند ولی هنگامی که چند بار تکرار شود وحشت آنها فرومیریزد.بعضی دیگر از سفرهای دریایی یا هوایی سخت متوحش میشوند ولی با تمرین و تکرار این وحشت از بین میرود، بعضی از سخن گفتن یا سخنرانی در حضور جمع میترسند ولی غالبا این ترس با تمرین و تکرار از میان خواهد رفت.یکی از فلسفههای تمرینها و مانورهای نظامی زدودن آثار ترس از جنگ از دلهای سربازان و افسران و فرماندهان است.در کلمات قصار امیرمؤمنان(ع) این معنی به صورت زیبایی بیان شده می فرماید: «اذا هبت امرا فقع فیه، فان شدة توقیه اعظم مما تخاف منه; هنگامی که از چیزی میترسی خود را در آن بیفکن که آن ترس از خود آن سختتر و وحشتناکتر است»! (27)مرحوم علامه خویی; در شرح نهج البلاغه خود در شرح این جمله میگوید:بسیار میشود که برای انسان کاری پیش میآید که به خاطر جبن و جهل از آن وحشت میکند... و این وحشت ناشی از جبن، مانع پیشرفت کارها میشود. در اینجا امام(ع) تشویق به دور ساختن ترس از خود میکند چرا که در بسیاری از اوقات تحمل ترس ناشی از تردید و دو دلی، سختتر از افتادن در آن امر خوفناک است.سپس میافزاید: مکتشفان و محققان جهان با عمل به این دستور به افتخارات بزرگی نایل شدند، آنها درون جنگلها و صحراهای آفریقا و بیابانهای پراکنده وارد شدند و به سیر دریاها پرداختند، و به درون جزایر دور دست نفوذ کردند، و از این طریق هم ثروت فراوانی به دست آوردند و هم شهرت جهانی به علاوه به علم و دانش بشری خدمات قابل ملاحظهای کردند و به گفته شاعر:چو ترسی ز امری بینداز خویش در آن و بپیرای تشویش خویش دو دل بودن و خود نگهداشتن بسی سختتر میکند قلب ریش (28)آری این یک واقعیت است که تردیدها و دو دلیها و ترس از عواقب خطرناک یک کار غالبا بیش از خود آن انسان را رنج میدهد.در زبان عرب ضرب المثلهای جالبی در این زمینه دیده میشود از جمله:«ام المقتول تنام و ام المهدد لاتنام; مادر مقتول به خواب میرود، ولی مادر کسی که تهدید به مرگ شده به خواب نمیرود»!و نیز گفتهاند: «کل امر من خیر او شر فسماعه اعظم من عیانه; هر کار خیر و شری شنیدنش از دیدنش بزرگتر است». (29)یکی دیگر از طرق درمان جبن و ترس، پاک بودن و پاک زیستن است; زیرا افراد آلوده غالبا از نتیجه اعمال خود بیمناکند و از آنجا که اعمال آنها روزی آفتابی و برملا شود در هراسند، به همین دلیل در حدیث معروف علوی آمده است: «ما اشجع البرئ و اجبن المریب; چه شجاع است انسان پاکدامن و چه ترسوست انسان مسالهدار»! (30)در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: «لو تمیزت الاشیاء لکان الصدق مع الشجاعة و کان الجبن مع الکذب; اگر اشیاء از هم جدا شوند(و گروهبندی گردد) صدق و راستی همراه شجاعتخواهد بود و ترس همراه دروغ»! (31)5- آثار شجاعت در زندگی انسانهانقطه مقابل صفت رذیله جبن و ترس همان شجاعت و دلیری است که بحثهای مربوط به آن در لا به لای مباحث جبن و ترس آمد و هر یک از این دو به قرینه مقابله در غالب بحثها روشن میشود، شناخت مفهوم جبن و ترس بدون شناخت مفهوم شجاعت مشکل است، همان گونه که شناخت مفهوم شجاعتبدون شناخت جبن و ترس دشوار میباشد.با این حال برای تکمیل بحثهای گذشته لازم به نظر میرسد که توضیحات بیشتری در باره شجاعت و آثار و پیامدهای آن به ویژه از دیدگاه اخبار و احادیث اسلامی داشته باشیم.1- در فرمان مالک اشتر که «جامعترین فرمان الهی سیاسی» برای کشورداری است در موارد متعددی به این مساله اشاره فرموده است. در یک جا به مالک هشدار میدهد که افراد ترسو و حریص را جزء مشاوران خود قرار ندهد.در جای دیگر در مورد فرماندهان بزرگ لشکر(یا همه معاونان و کارگزاران) میفرماید: «ثم الصق بذوی المروآت و الاحساب و اهل البیوتات الصالحة و السوابق الحسنة ثم اهل النجدة و الشجاعة و السفیء و السماحة، فانهم جماع من الکرم و شعب من العرف; رابطه خود را با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهای صالح و خوش سابقه برقرار ساز، سپس با افراد شجاع و با شهامت و سخاوتمند و بزرگوار همکاری داشته باش، چرا که آنها کانون بزرگواری و مرکز نیکی هستند»! (32)در اینجا امام(ع) مساله شجاعت و شهامت را از اصول اساسی صفات برجسته انسانی و فرماندهان لشکر یا کارگزاران به طور عام شمرده است.2- در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم: «الشجاعة زین، الجبن شین; شجاعت زینت است و ترس عیب است». (33)3- و نیز همان حضرت در حدیث دیگری میفرماید: «السخاء و الشجاعة غرائز شریفة یضعها الله سبحانه فی من احبه و امتحنه; سخاوت و شجاعت صفات شریفی است که خداوند سبحان آن را در وجود کسانی که دوستشان دارد و آزموده است قرار میدهد». (34)4- پیغمبر اکرم(ص) در مقام ذکر افتخارات اهل بیتش هفت صفت را ذکر میکند که یکی از آنها شجاعت است. (35)و در جای دیگر افتخارات خود و خاندانش را در دو چیز خلاصه میکند که باز یکی از آنها شجاعت است. (36)5- در حدیث لیلة المبیت(شبی که علی(ع) به جای پیامبر(ص) در بسترش خوابید تا آن حضرت هجرت به مدینه را آغاز کند) میخوانیم: صبحگاهان هنگامی که محاصره کنندگان خانه پیامبر(ص) به درون خانه ریختند و به سوی بستر حمله کردند، علی(ع) را به جای پیامبر(ص) در بستر دیدند و با سخنان زشتی نسبتبه مقام والای علی(ع) اهانت کردند، امام(ع) فرمود: این سخنان را در باره من میگویید در حالی که خداوند افتخارات بزرگی به من داده - و از جمله آنها - این افتخار را ذکر فرمود: «و من الشجاعة ما لو قسم علی جمیع جبناء الدنیا لصاروا به شجعانا; خداوند آن قدر شجاعتبه من عطا فرموده که اگر بر تمام افراد ترسو و جبان دنیا تقسیم شود همه شجاع خواهند شد»! (37)6- در خطبه معروف امام سجاد علی بن الحسین(ع) در شام نیز میخوانیم که امام در آغاز خطبه تکان دهنده و تاریخیش فرمود: «ایها الناس: اعطینا ستا و فضلنا بسبع اعطینا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبة فی قلوب المؤمنین; ای مردم! خداوند شش موهبتبه ما عطا فرموده و به هفت چیز ما را برتری داده است. آن شش موهبت عبارت است از علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبوبیت در دلهای مؤمنان»! (38)7- این بحث را با حدیث دیگری از امام صادق(ع) پایان میدهیم - هر چند سخن در این زمینه بسیار است - فرمود: گروهی از اسیران را خدمت پیامبر(ص) آوردند پیامبر(ص)(به خاطر جنایاتی که آنها انجام داده بودند) دستور قتل آنها را صادر کرد به استثنای یک نفر، آن فرد تعجب نمود و عرض کرد چگونه مرا از میان همه آنها آزاد کردی؟! فرمود: جبرئیل از سوی خدا این خبر را به من داده است که تو دارای پنج صفت هستی که خدا و پیامبرش(ص) آن را دوست دارند; «الغیرة الشدیدة علی حرمک، و السخاء، و حسن الخلق، و صدق اللسان و الشجاعة; غیرت شدید نسبتبه ناموست، و سخاوت، و خسن خلق، و راستگویی و شجاعت»!هنگامی که آن مرد اسیر آزاد شده این سخن را شنید اسلام آورد و در زمره مسلمانان شایسته قرار گرفت. (39)از احادیثبالا و روایات متعدد و آیاتی که در بحثبالا داشتیم ارزش والای این فضیلت اخلاقی کاملا روشن میشود، و اهمیتی را که اسلام برای آن قائل است در لا به لای این روایات و احادیث نمایان است.ذکر این نکته نیز لازم به نظر میرسد که «شجاعت» معنی وسیع و گستردهای دارد که دلیری در میدان نبرد یکی از شاخههای آن است. شجاعت در میدان سیاست، در مسائل علمی، و ابراز و اظهار نظرات جدید منطقی و نوآوریها، و شجاعت در مقام قضاوت و داوری و مانند آن هر کدام یکی از شاخههای مهم شجاعت محسوب میشود، لذا در بعضی از روایات میخوانیم: «الصبر شجاعة; صبر نوعی شجاعت است». (40)در حدیث دیگری از علی(ع) آمده است: «اشجع الناس اسخاهم; شجاعترین مردم کسی است که از همه با سخاوتتر باشد»! (41)و در حدیث دیگری از همان بزرگوار میخوانیم: «لو تمیزت الاشیاء لکان الصدق مع الشجاعة و کان الجبن مع الکذب; هرگاه اشیاء از هم جدا شوند، صدق و راستی در کنار شجاعت و ترس در کنار دروغگویی قرار خواهد گرفت». (42)این احادیث هر کدام به یکی از شاخههای شجاعت اشاره میکند که در مفهوم جامع این واژه درج شده است(دقت کنید).پي نوشت : 1- انبیاء، 51.2- همان،57.3- انبیاء، 58.4- نمل، 10.5- طه، 21.6- بقره، 250.7- احزاب،13.8- احزاب، 22.9- توبه، 52.10- آل عمران، 172.11- همان،173.12- آل عمران، 175.13- در ترکیب جمله «انما ذلکم الشیطان یخوف اولیائه» دو عقیده در میان مفسران وجود دارد که در مفهوم آیه بسیار اثر میگذارد، بعضی «اولیاء» را فاعل(یا به منزله فاعل با تقدیر من اولیائه) دانستهاند، مطابق این تفسیر پیروان شیطان بودند که به تهدید و ارعاب مردم پرداختند، در حالی که بعضی دیگر برای «اولیاء» معنی و مفعولی قائلند همان گونه که ظاهر آیه شریفه، طبق قرائت مشهور دلالت دارد، بنابراین مطابق این نظر معنی آیه چنین میشود: «شیطان تنها میتواند در پیروانش مانند منافقین نفوذ کند و آنها را بترساند نه در مؤمنین».14- احزاب،39.15- بحارالانوار، جلد 72، صفحه 301.16- غررالحکم.17- غررالحکم، حدیث10349.18- نهج البلاغه، نامه53.19- بحارالانوار، جلد97، صفحه49.20- میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 370; تحف العقول، کلمات امام مجتبی7 حدیث 1.21- همان مدرک، جلد 2، صفحه 1412.22- بقره، 195.23- فتح،29.24- هر دو حدیث در شرح فارسی غرر و درر آمدی جلد7 صفحه 171 آمده است.25- نهج البلاغه، نامه53.26- شرح فارسی غررالحکم، جلد 4، صفحه 185.27- کلمات قصار، جمله 175.28- منهاج البراعة، جلد 21، صفحه 252.29- شرح نهج البلاغه، جلد 18، صفحه177.30- غررالحکم، شماره9626.31- شرح فارسی غررالحکم، جلد7، صفحه 172.32- نهج البلاغه، نامه53.33- شرح فارسی غررالحکم، جلد7، صفحه 171.34- غررالحکم، شماره 1820.35- بحارالانوار، جلد26، صفحه 265.36- همان مدرک، صفحه 244.37- بحارالانوار، جلد19، صفحه83.38- بحارالانوار، جلد 45، صفحه 138.39- بحارالانوار، جلد 18، صفحه 108.40- نهج البلاغه، حکمت 4.41- غررالحکم، شماره2899.42- شرح فارسی غرر، جلد 5، صفحه 118، حدیث7597.منبع: اخلاق در قرآن جلد دوم ، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]
صفحات پیشنهادی
ترس و ذلت و زبونی
ترس و ذلت و زبونی نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) اشارهدیگر از رذایل اخلاقی ترس بیجاست که مایه ذلت و زبونی و عقب افتادگی انسانها ...
ترس و ذلت و زبونی نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) اشارهدیگر از رذایل اخلاقی ترس بیجاست که مایه ذلت و زبونی و عقب افتادگی انسانها ...
بسيج مايه اميدواري دوستان و ترس دشمنان است
مهمترين دليل مخالفت غرب و شرق با ايران نيز ترس از اين بوده است كه مسلمانان ديگر جهان از . ترس و ذلت و زبونی ترس و ذلت و زبونی. ... رذایل اخلاقی ترس بیجاست که ...
مهمترين دليل مخالفت غرب و شرق با ايران نيز ترس از اين بوده است كه مسلمانان ديگر جهان از . ترس و ذلت و زبونی ترس و ذلت و زبونی. ... رذایل اخلاقی ترس بیجاست که ...
چند ترفند ویندوزی به همراه 60 مقاله دیگر
دين پژوهي آيت شجاعت بر ساحل صحيفه سجادیه عفت، فضیلتبزرگ اخلاقی آرزوهای دراز! طول امل ترس و ذلت و زبونی حاضرجوابی آیت الله سيّد شرف الدین عجله و شتاب، ...
دين پژوهي آيت شجاعت بر ساحل صحيفه سجادیه عفت، فضیلتبزرگ اخلاقی آرزوهای دراز! طول امل ترس و ذلت و زبونی حاضرجوابی آیت الله سيّد شرف الدین عجله و شتاب، ...
ترس اوباما از خشمگین شدن مسلمانان
ترس و ذلت و زبونی. ... عین تنهایی و نداشتن یار و یاور، و در برابر انبوه دشمان خشمگین و خطرناک که حکومت وقت .... است و راهی به سوی زنده ماندن و پیروز شدن بر دشمن، ...
ترس و ذلت و زبونی. ... عین تنهایی و نداشتن یار و یاور، و در برابر انبوه دشمان خشمگین و خطرناک که حکومت وقت .... است و راهی به سوی زنده ماندن و پیروز شدن بر دشمن، ...
ترس زندگی انسان ها در کنار شیاطین
ترس و ذلت و زبونی ... از رذایل اخلاقی ترس بیجاست که مایه ذلت و زبونی و عقب افتادگی انسانها میباشد، نیروهای بالفعل و بالقوه او را بر باد میدهد، و دشمن را بر انسان.
ترس و ذلت و زبونی ... از رذایل اخلاقی ترس بیجاست که مایه ذلت و زبونی و عقب افتادگی انسانها میباشد، نیروهای بالفعل و بالقوه او را بر باد میدهد، و دشمن را بر انسان.
آیت الله مکارم شیرازی: مسائل اخلاقی به مسائل سیاسی تبدیل ...
ترس و ذلت و زبونی نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) ... با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و جلوههای این فضیلت اخلاقی و مظاهر شوم آن ...
ترس و ذلت و زبونی نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) ... با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و جلوههای این فضیلت اخلاقی و مظاهر شوم آن ...
آیتالله مکارم شیرازی: تا بسیجیان هستند، نگران آینده نیستیم
ترس و ذلت و زبونی نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) ... با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و جلوههای این فضیلت اخلاقی و مظاهر شوم آن ...
ترس و ذلت و زبونی نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) ... با این اشاره به قرآن مجید بازمیگردیم و جلوههای این فضیلت اخلاقی و مظاهر شوم آن ...
علت عقب افتادگی مسلمانان
بیجاست که مایه ذلت و زبونی و عقب افتادگی انسانها میباشد، نیروهای بالفعل و ..... آیه مورد بحثبه این معنی اشاره کرده، و شجاعت مسلمانان و عدم ترس آنها را از دشمن .
بیجاست که مایه ذلت و زبونی و عقب افتادگی انسانها میباشد، نیروهای بالفعل و ..... آیه مورد بحثبه این معنی اشاره کرده، و شجاعت مسلمانان و عدم ترس آنها را از دشمن .
سید جمال و ناهنجاری های جهان اسلام
سيّد جمال الدين، از زبوني و ذلت زمامداران ممالك اسلامي شرمنده و در رنج بود.مي گفت:(ترس از بيگانگان بر وجود آنان مستولي شده و يأس، بيش از اميد، بر روح آنان غلبه كرده ...
سيّد جمال الدين، از زبوني و ذلت زمامداران ممالك اسلامي شرمنده و در رنج بود.مي گفت:(ترس از بيگانگان بر وجود آنان مستولي شده و يأس، بيش از اميد، بر روح آنان غلبه كرده ...
عاشورا پيام آور عزّت
ستمپذيري و تحمّل سلطة باطل و سكوت در برابر تعدّي و زير بار مِنّت دونان رفتن و تسليم فرومايگان شدن و اطاعت از كافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس و زبوني و حقارت ...
ستمپذيري و تحمّل سلطة باطل و سكوت در برابر تعدّي و زير بار مِنّت دونان رفتن و تسليم فرومايگان شدن و اطاعت از كافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس و زبوني و حقارت ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها